اخبار داغ
  1. انتقاد جدی از سیاست‌های وزیر راه در پیشبرد اهداف قانون مسکن
  2. اگر آمریکا نگران ایران هسته ای است باید کل منطقه عاری از اسلحه شود/ رژیم صهیونیستی بازیگر خطرناک پشت پرده مذاکرات
  3. ماساژ با خاک ممنوعه؛ لوکس‌گرایی بر جنازه‌ طبیعت
  4. اگر قرار است ایران خلع سلاح شود باید کل منطقه خلع سلاح شوند/ چرا غرب نگران سلاح اتمی رژیم صهیونیستی نیست؟
  5. روزی برای مردی از نیشابور/ عطار، بانگ پرندگان در سکوت قرن‌ها
  6. موفقیت و پیروزی مطلقاً ممنوع؛ شوم، سیاه و نگون‌بخت مثل استقلال!
  7. پیشرفت‌های کشور باعث عصبانیت و کلافه‌گی بدخواهان ایران شده است
  8. بیانیه مجلس در محکومیت هتک حرمت قرآن در هلند
  9. ارتش و سپاه در کنار هم امنیت پایدار و اقتدار دفاعی ایران را رقم می‌زنند
  10. موافقت مجلس با کلیات لایحه اصلاح قانون سرباز قهرمان
  11. مجلس در جریان مذاکرات عمان است/هیچ اقدامی خارج از قانون انجام نمی شود
  12. رفع مشکلات خدمت سربازی متأهلین دانشگاه فرهنگیان
  13. پاسخ جهنمی در انتظار متجاوزان به یمن است
  14. حمایت معاونت علمی از پروژه‌های ساخت بار اول مناطق نفت‌خیز
  15. گفت‌وگوها با ایران خوب پیش می‌رود
  16. سیاست های خانم وزیر؛ به نام محرومان، به کام ثروتمندان
  17. مدعیان بلد بودن زبان دنیا میتینگ نقد و بررسی مذاکرات «عمان» به راه انداختند!/ مذاکرات برجام چاشنی جاسوسی داشت!
  18. جاسوس ها مذاکرات برجام را به سمت برد و باخت هدایت کردند/هرگونه تهدید نظامی ایران به زیان آمریکا خواهد بود
  19. خلأ قانونی مانع نظارت مؤثر؛ طرح مجلس برای مقابله با تخلفات شبکه نمایش خانگی
  20. ماجدی و جلالی؛ سرآشپزهای فاجعه‌ساز/ برای تیم فوتبال امید نگران هستیم!

تاریخ پر پیچ و خم زبان مادری / بوی جان می آیدم از بوستان پارسی..

تاریخ پر پیچ و خم زبان مادری / بوی جان می آیدم از بوستان پارسی..
هر زبانی، فرهنگی را در دورن خود حفظ می کند. گوشه هایی از این فرهنگ، می تواند برای زندگی همه انسان ها مفید و درسی از گذشتگان برای نسل های بعدی باشد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از شبنم ها، لیلا رحیمی در یاداشتی نوشت:

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, شبنم ها,

این زبان مادری که با آن معانی درونمان را بیان می کنیم تاریخ پر پیچ و خمی دارد، تاریخی به اندازه 5000 هزار سال.... از گفتارها و نوشتارهای اشکانیان گرفته تا عدل نامه های ساسانیان و تمامی ادبیات و شعر و هنر ایرانیان و اوج شکوفایی شعری خود یعنی عصر حافظ و مولانا و فردوسی و عطار و خیام و... در این زبان نهفته است.

,

 کمتر زبانی در جهان چنین پایدار و پایبند به ملت خود بوده است. آن زبانی که در کوچه و محله و خانه های خود استفاده می کنیم، همان زبانی است که حافظ با آن درون خود را بر روی ورق ها ماندگار کرده است، همان زبانی است که مولانا با آن آواز های عارفانه خود را سروده است، همانی است که فردوسی برای زنده کردنش بهترین اشعارش را با آن قلم زد....این همان زبانی است که با وجود هجوم و رسمیت یافتن زبان عربی در طول 150 سال، در کنارش، آرام اما چون کوه باقی ماند، حال آنکه زبان های باستانی و پربهایی چون مصر باستان، در آن غرق شدند. همانی است که نه تنها در مقابل زبان قوی و اصیلی چون عربی سر فرود نیاورد بلکه زبان های دیگری چون هندی را برای سالیان درازی شیفته و دربند خود ساخت...

این همان زبانی است که در دهکده جهانی این دوران با وجود هجوم سرسختانه زبان های غرب و شرق از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمان، همچنان مقاوم و پایدار است!

چه زبان محکم اما لطیفی است پارسی!!

این همان زبانی است که نه تنها گویش ها و زبان های مختلفی چون ترکی، کردی، لری، بلوچ، تالشی، گیلکی و... به وجود اصیل و ریشه دار آن اقرار کرده و در آن غرق شده اند، بلکه به شکل ها و لهجه های مختلفی هم ادا می شود. و به قول دکتر شاهین سپنتا:

 

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است           این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان            پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

 

اما... اما ما با این زبان چه کردیم.... آن را به کدامین سو افکندیم؟! کی می توان در میان واژگان ناب و شیرینش واژگانی غریب و نامأنوس جای داد؟ چگونه است که برخی تیشه برداشته و زبان اصیل خود را ریشه کن می کنند! چگونه است که خواه یا ناخواه در میان وجود زلال و پایدارش آلودگی و ناپاکی جاری می سازند!! در طول روز چند بار این واژگان را می شنویم یا می خوانیم: استدعا دارم، اکثر قریب به اتفاق، اتوبوس، آتلیه، آدرس، آژانش، آسانسور و... از آن بدتر اینکه واژگانی غریب به کار می بریم فقط برای اظهار فضل! واژگانی که معادل های پارسی جا افتاده در بین مردم دارند؟! مانند: اس ام اس(پیامک)، کلنکس(دستمال کاغذی)، آف(فراغت از کار، بی کاری) و... این فاجعه زمانی وخیم تر است که این واژگان وارد ادبیات و شعر و هنر شوند... در میان بیت های شعر خود بیتی از حافظ و سعدی و فردوسی می آوریم و درست در پی آن، اظهار فضل کرده و با واژه بیگانه ای شعر خود را مزین می کنیم!! مگر ماندگاری تمدن ایران کهن از جمله شعر و هنر و ادبیات و تاریخ و... جز با حفظ زبان پارسی ممکن می شود؟! آیا آیندگانی که در میان گفتار خود فقط واژگان بیگانه به کار می برند، معانی شعر حافظ و سعدی و مولانا و عطار و خیام و جامی و نظامی و سیستانی و ... را خواهند فهمید؟! و یا می توانند سر از کار رستم دستان درآورند؟! و این است سرانجام کاری که در پیش گرفته ایم!!

به کجا چنین شتابان!! در میان حرف ها و گفت و شنودهای روزانه گاهی سر از انگلستان درمی آوریم و گاهی سر از فرانسه و آلمان و روسیه و بسیاری در میان اعراب زندگی می کنیم!! و در همان حال هم از آریایی بودن خود مفتخریم و به فردوسی می بالیم!! و این است اظهار فضل ما!!

البته ما در این دوران ارتباطات منکر ارتباط زبان ها نیستیم و بر تاثیراتی که "ناخوآگاه" به هم دارند واقفیم و از برخی کم کاری ها و پیش و پس شدن فرهنگستان زبان و ادب پارسی آگاهیم. همچنین هدف از بیگانه زدایی از زبان پارسی، اظهار دوستی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست؛ چه دوستان فراوانی در میان ملت ها به زبان های دیگر داریم، بلکه تلاشی است برای زنده نگه داشتن و نگهداری از زبان پارسی و دست آوردهای آن؛ همان کاری که فردوسی در طول 30 سال با تحمل رنج های بسیار، با تمام جان خود، با تمام نفس های خود در اوج تاخت و تاز عربی انجام داد(او هم یک مسلمان بود و عاشق زبان قرآن، اما در کنار آن نمی خواست دست آوردهای ایران کهن را که به زبان پارسی اصیل بود از دست دهد)...

دوران ما فردوسی دیگری را می طلبد که بتواند این زبان بسیار کهن و تمدن دار را پویا کند و داستان رستم های دوران جنگ را به زبان خودشان برای آیندگان بازگو کند...

کاشکی احیا شود باز این زبان پارسی....

,

 کمتر زبانی در جهان چنین پایدار و پایبند به ملت خود بوده است. آن زبانی که در کوچه و محله و خانه های خود استفاده می کنیم، همان زبانی است که حافظ با آن درون خود را بر روی ورق ها ماندگار کرده است، همان زبانی است که مولانا با آن آواز های عارفانه خود را سروده است، همانی است که فردوسی برای زنده کردنش بهترین اشعارش را با آن قلم زد....این همان زبانی است که با وجود هجوم و رسمیت یافتن زبان عربی در طول 150 سال، در کنارش، آرام اما چون کوه باقی ماند، حال آنکه زبان های باستانی و پربهایی چون مصر باستان، در آن غرق شدند. همانی است که نه تنها در مقابل زبان قوی و اصیلی چون عربی سر فرود نیاورد بلکه زبان های دیگری چون هندی را برای سالیان درازی شیفته و دربند خود ساخت...

این همان زبانی است که در دهکده جهانی این دوران با وجود هجوم سرسختانه زبان های غرب و شرق از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمان، همچنان مقاوم و پایدار است!

چه زبان محکم اما لطیفی است پارسی!!

این همان زبانی است که نه تنها گویش ها و زبان های مختلفی چون ترکی، کردی، لری، بلوچ، تالشی، گیلکی و... به وجود اصیل و ریشه دار آن اقرار کرده و در آن غرق شده اند، بلکه به شکل ها و لهجه های مختلفی هم ادا می شود. و به قول دکتر شاهین سپنتا:

 

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است           این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان            پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

 

اما... اما ما با این زبان چه کردیم.... آن را به کدامین سو افکندیم؟! کی می توان در میان واژگان ناب و شیرینش واژگانی غریب و نامأنوس جای داد؟ چگونه است که برخی تیشه برداشته و زبان اصیل خود را ریشه کن می کنند! چگونه است که خواه یا ناخواه در میان وجود زلال و پایدارش آلودگی و ناپاکی جاری می سازند!! در طول روز چند بار این واژگان را می شنویم یا می خوانیم: استدعا دارم، اکثر قریب به اتفاق، اتوبوس، آتلیه، آدرس، آژانش، آسانسور و... از آن بدتر اینکه واژگانی غریب به کار می بریم فقط برای اظهار فضل! واژگانی که معادل های پارسی جا افتاده در بین مردم دارند؟! مانند: اس ام اس(پیامک)، کلنکس(دستمال کاغذی)، آف(فراغت از کار، بی کاری) و... این فاجعه زمانی وخیم تر است که این واژگان وارد ادبیات و شعر و هنر شوند... در میان بیت های شعر خود بیتی از حافظ و سعدی و فردوسی می آوریم و درست در پی آن، اظهار فضل کرده و با واژه بیگانه ای شعر خود را مزین می کنیم!! مگر ماندگاری تمدن ایران کهن از جمله شعر و هنر و ادبیات و تاریخ و... جز با حفظ زبان پارسی ممکن می شود؟! آیا آیندگانی که در میان گفتار خود فقط واژگان بیگانه به کار می برند، معانی شعر حافظ و سعدی و مولانا و عطار و خیام و جامی و نظامی و سیستانی و ... را خواهند فهمید؟! و یا می توانند سر از کار رستم دستان درآورند؟! و این است سرانجام کاری که در پیش گرفته ایم!!

به کجا چنین شتابان!! در میان حرف ها و گفت و شنودهای روزانه گاهی سر از انگلستان درمی آوریم و گاهی سر از فرانسه و آلمان و روسیه و بسیاری در میان اعراب زندگی می کنیم!! و در همان حال هم از آریایی بودن خود مفتخریم و به فردوسی می بالیم!! و این است اظهار فضل ما!!

البته ما در این دوران ارتباطات منکر ارتباط زبان ها نیستیم و بر تاثیراتی که "ناخوآگاه" به هم دارند واقفیم و از برخی کم کاری ها و پیش و پس شدن فرهنگستان زبان و ادب پارسی آگاهیم. همچنین هدف از بیگانه زدایی از زبان پارسی، اظهار دوستی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست؛ چه دوستان فراوانی در میان ملت ها به زبان های دیگر داریم، بلکه تلاشی است برای زنده نگه داشتن و نگهداری از زبان پارسی و دست آوردهای آن؛ همان کاری که فردوسی در طول 30 سال با تحمل رنج های بسیار، با تمام جان خود، با تمام نفس های خود در اوج تاخت و تاز عربی انجام داد(او هم یک مسلمان بود و عاشق زبان قرآن، اما در کنار آن نمی خواست دست آوردهای ایران کهن را که به زبان پارسی اصیل بود از دست دهد)...

دوران ما فردوسی دیگری را می طلبد که بتواند این زبان بسیار کهن و تمدن دار را پویا کند و داستان رستم های دوران جنگ را به زبان خودشان برای آیندگان بازگو کند...

کاشکی احیا شود باز این زبان پارسی....

,

 کمتر زبانی در جهان چنین پایدار و پایبند به ملت خود بوده است. آن زبانی که در کوچه و محله و خانه های خود استفاده می کنیم، همان زبانی است که حافظ با آن درون خود را بر روی ورق ها ماندگار کرده است، همان زبانی است که مولانا با آن آواز های عارفانه خود را سروده است، همانی است که فردوسی برای زنده کردنش بهترین اشعارش را با آن قلم زد....این همان زبانی است که با وجود هجوم و رسمیت یافتن زبان عربی در طول 150 سال، در کنارش، آرام اما چون کوه باقی ماند، حال آنکه زبان های باستانی و پربهایی چون مصر باستان، در آن غرق شدند. همانی است که نه تنها در مقابل زبان قوی و اصیلی چون عربی سر فرود نیاورد بلکه زبان های دیگری چون هندی را برای سالیان درازی شیفته و دربند خود ساخت...

این همان زبانی است که در دهکده جهانی این دوران با وجود هجوم سرسختانه زبان های غرب و شرق از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمان، همچنان مقاوم و پایدار است!

چه زبان محکم اما لطیفی است پارسی!!

این همان زبانی است که نه تنها گویش ها و زبان های مختلفی چون ترکی، کردی، لری، بلوچ، تالشی، گیلکی و... به وجود اصیل و ریشه دار آن اقرار کرده و در آن غرق شده اند، بلکه به شکل ها و لهجه های مختلفی هم ادا می شود. و به قول دکتر شاهین سپنتا:

 

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است           این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان            پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

 

اما... اما ما با این زبان چه کردیم.... آن را به کدامین سو افکندیم؟! کی می توان در میان واژگان ناب و شیرینش واژگانی غریب و نامأنوس جای داد؟ چگونه است که برخی تیشه برداشته و زبان اصیل خود را ریشه کن می کنند! چگونه است که خواه یا ناخواه در میان وجود زلال و پایدارش آلودگی و ناپاکی جاری می سازند!! در طول روز چند بار این واژگان را می شنویم یا می خوانیم: استدعا دارم، اکثر قریب به اتفاق، اتوبوس، آتلیه، آدرس، آژانش، آسانسور و... از آن بدتر اینکه واژگانی غریب به کار می بریم فقط برای اظهار فضل! واژگانی که معادل های پارسی جا افتاده در بین مردم دارند؟! مانند: اس ام اس(پیامک)، کلنکس(دستمال کاغذی)، آف(فراغت از کار، بی کاری) و... این فاجعه زمانی وخیم تر است که این واژگان وارد ادبیات و شعر و هنر شوند... در میان بیت های شعر خود بیتی از حافظ و سعدی و فردوسی می آوریم و درست در پی آن، اظهار فضل کرده و با واژه بیگانه ای شعر خود را مزین می کنیم!! مگر ماندگاری تمدن ایران کهن از جمله شعر و هنر و ادبیات و تاریخ و... جز با حفظ زبان پارسی ممکن می شود؟! آیا آیندگانی که در میان گفتار خود فقط واژگان بیگانه به کار می برند، معانی شعر حافظ و سعدی و مولانا و عطار و خیام و جامی و نظامی و سیستانی و ... را خواهند فهمید؟! و یا می توانند سر از کار رستم دستان درآورند؟! و این است سرانجام کاری که در پیش گرفته ایم!!

به کجا چنین شتابان!! در میان حرف ها و گفت و شنودهای روزانه گاهی سر از انگلستان درمی آوریم و گاهی سر از فرانسه و آلمان و روسیه و بسیاری در میان اعراب زندگی می کنیم!! و در همان حال هم از آریایی بودن خود مفتخریم و به فردوسی می بالیم!! و این است اظهار فضل ما!!

البته ما در این دوران ارتباطات منکر ارتباط زبان ها نیستیم و بر تاثیراتی که "ناخوآگاه" به هم دارند واقفیم و از برخی کم کاری ها و پیش و پس شدن فرهنگستان زبان و ادب پارسی آگاهیم. همچنین هدف از بیگانه زدایی از زبان پارسی، اظهار دوستی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست؛ چه دوستان فراوانی در میان ملت ها به زبان های دیگر داریم، بلکه تلاشی است برای زنده نگه داشتن و نگهداری از زبان پارسی و دست آوردهای آن؛ همان کاری که فردوسی در طول 30 سال با تحمل رنج های بسیار، با تمام جان خود، با تمام نفس های خود در اوج تاخت و تاز عربی انجام داد(او هم یک مسلمان بود و عاشق زبان قرآن، اما در کنار آن نمی خواست دست آوردهای ایران کهن را که به زبان پارسی اصیل بود از دست دهد)...

دوران ما فردوسی دیگری را می طلبد که بتواند این زبان بسیار کهن و تمدن دار را پویا کند و داستان رستم های دوران جنگ را به زبان خودشان برای آیندگان بازگو کند...

کاشکی احیا شود باز این زبان پارسی....

,

 کمتر زبانی در جهان چنین پایدار و پایبند به ملت خود بوده است. آن زبانی که در کوچه و محله و خانه های خود استفاده می کنیم، همان زبانی است که حافظ با آن درون خود را بر روی ورق ها ماندگار کرده است، همان زبانی است که مولانا با آن آواز های عارفانه خود را سروده است، همانی است که فردوسی برای زنده کردنش بهترین اشعارش را با آن قلم زد....این همان زبانی است که با وجود هجوم و رسمیت یافتن زبان عربی در طول 150 سال، در کنارش، آرام اما چون کوه باقی ماند، حال آنکه زبان های باستانی و پربهایی چون مصر باستان، در آن غرق شدند. همانی است که نه تنها در مقابل زبان قوی و اصیلی چون عربی سر فرود نیاورد بلکه زبان های دیگری چون هندی را برای سالیان درازی شیفته و دربند خود ساخت...

این همان زبانی است که در دهکده جهانی این دوران با وجود هجوم سرسختانه زبان های غرب و شرق از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمان، همچنان مقاوم و پایدار است!

چه زبان محکم اما لطیفی است پارسی!!

این همان زبانی است که نه تنها گویش ها و زبان های مختلفی چون ترکی، کردی، لری، بلوچ، تالشی، گیلکی و... به وجود اصیل و ریشه دار آن اقرار کرده و در آن غرق شده اند، بلکه به شکل ها و لهجه های مختلفی هم ادا می شود. و به قول دکتر شاهین سپنتا:

 

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است           این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان            پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

 

اما... اما ما با این زبان چه کردیم.... آن را به کدامین سو افکندیم؟! کی می توان در میان واژگان ناب و شیرینش واژگانی غریب و نامأنوس جای داد؟ چگونه است که برخی تیشه برداشته و زبان اصیل خود را ریشه کن می کنند! چگونه است که خواه یا ناخواه در میان وجود زلال و پایدارش آلودگی و ناپاکی جاری می سازند!! در طول روز چند بار این واژگان را می شنویم یا می خوانیم: استدعا دارم، اکثر قریب به اتفاق، اتوبوس، آتلیه، آدرس، آژانش، آسانسور و... از آن بدتر اینکه واژگانی غریب به کار می بریم فقط برای اظهار فضل! واژگانی که معادل های پارسی جا افتاده در بین مردم دارند؟! مانند: اس ام اس(پیامک)، کلنکس(دستمال کاغذی)، آف(فراغت از کار، بی کاری) و... این فاجعه زمانی وخیم تر است که این واژگان وارد ادبیات و شعر و هنر شوند... در میان بیت های شعر خود بیتی از حافظ و سعدی و فردوسی می آوریم و درست در پی آن، اظهار فضل کرده و با واژه بیگانه ای شعر خود را مزین می کنیم!! مگر ماندگاری تمدن ایران کهن از جمله شعر و هنر و ادبیات و تاریخ و... جز با حفظ زبان پارسی ممکن می شود؟! آیا آیندگانی که در میان گفتار خود فقط واژگان بیگانه به کار می برند، معانی شعر حافظ و سعدی و مولانا و عطار و خیام و جامی و نظامی و سیستانی و ... را خواهند فهمید؟! و یا می توانند سر از کار رستم دستان درآورند؟! و این است سرانجام کاری که در پیش گرفته ایم!!

به کجا چنین شتابان!! در میان حرف ها و گفت و شنودهای روزانه گاهی سر از انگلستان درمی آوریم و گاهی سر از فرانسه و آلمان و روسیه و بسیاری در میان اعراب زندگی می کنیم!! و در همان حال هم از آریایی بودن خود مفتخریم و به فردوسی می بالیم!! و این است اظهار فضل ما!!

البته ما در این دوران ارتباطات منکر ارتباط زبان ها نیستیم و بر تاثیراتی که "ناخوآگاه" به هم دارند واقفیم و از برخی کم کاری ها و پیش و پس شدن فرهنگستان زبان و ادب پارسی آگاهیم. همچنین هدف از بیگانه زدایی از زبان پارسی، اظهار دوستی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست؛ چه دوستان فراوانی در میان ملت ها به زبان های دیگر داریم، بلکه تلاشی است برای زنده نگه داشتن و نگهداری از زبان پارسی و دست آوردهای آن؛ همان کاری که فردوسی در طول 30 سال با تحمل رنج های بسیار، با تمام جان خود، با تمام نفس های خود در اوج تاخت و تاز عربی انجام داد(او هم یک مسلمان بود و عاشق زبان قرآن، اما در کنار آن نمی خواست دست آوردهای ایران کهن را که به زبان پارسی اصیل بود از دست دهد)...

دوران ما فردوسی دیگری را می طلبد که بتواند این زبان بسیار کهن و تمدن دار را پویا کند و داستان رستم های دوران جنگ را به زبان خودشان برای آیندگان بازگو کند...

کاشکی احیا شود باز این زبان پارسی....

,

 کمتر زبانی در جهان چنین پایدار و پایبند به ملت خود بوده است. آن زبانی که در کوچه و محله و خانه های خود استفاده می کنیم، همان زبانی است که حافظ با آن درون خود را بر روی ورق ها ماندگار کرده است، همان زبانی است که مولانا با آن آواز های عارفانه خود را سروده است، همانی است که فردوسی برای زنده کردنش بهترین اشعارش را با آن قلم زد....این همان زبانی است که با وجود هجوم و رسمیت یافتن زبان عربی در طول 150 سال، در کنارش، آرام اما چون کوه باقی ماند، حال آنکه زبان های باستانی و پربهایی چون مصر باستان، در آن غرق شدند. همانی است که نه تنها در مقابل زبان قوی و اصیلی چون عربی سر فرود نیاورد بلکه زبان های دیگری چون هندی را برای سالیان درازی شیفته و دربند خود ساخت...

,

این همان زبانی است که در دهکده جهانی این دوران با وجود هجوم سرسختانه زبان های غرب و شرق از جمله انگلیسی و فرانسه و آلمان، همچنان مقاوم و پایدار است!

,

چه زبان محکم اما لطیفی است پارسی!!

,

این همان زبانی است که نه تنها گویش ها و زبان های مختلفی چون ترکی، کردی، لری، بلوچ، تالشی، گیلکی و... به وجود اصیل و ریشه دار آن اقرار کرده و در آن غرق شده اند، بلکه به شکل ها و لهجه های مختلفی هم ادا می شود. و به قول دکتر شاهین سپنتا:

,

 

,

گرچه گوید همدلی از همزبانی خوشتر است           این زبان حبل المتین همدلان پارسی ست

,

واژگانش در هجوم گویش بیگانگان            پاسدار گویش گویندگان پارسی ست

,

 

,

اما... اما ما با این زبان چه کردیم.... آن را به کدامین سو افکندیم؟! کی می توان در میان واژگان ناب و شیرینش واژگانی غریب و نامأنوس جای داد؟ چگونه است که برخی تیشه برداشته و زبان اصیل خود را ریشه کن می کنند! چگونه است که خواه یا ناخواه در میان وجود زلال و پایدارش آلودگی و ناپاکی جاری می سازند!! در طول روز چند بار این واژگان را می شنویم یا می خوانیم: استدعا دارم، اکثر قریب به اتفاق، اتوبوس، آتلیه، آدرس، آژانش، آسانسور و... از آن بدتر اینکه واژگانی غریب به کار می بریم فقط برای اظهار فضل! واژگانی که معادل های پارسی جا افتاده در بین مردم دارند؟! مانند: اس ام اس(پیامک)، کلنکس(دستمال کاغذی)، آف(فراغت از کار، بی کاری) و... این فاجعه زمانی وخیم تر است که این واژگان وارد ادبیات و شعر و هنر شوند... در میان بیت های شعر خود بیتی از حافظ و سعدی و فردوسی می آوریم و درست در پی آن، اظهار فضل کرده و با واژه بیگانه ای شعر خود را مزین می کنیم!! مگر ماندگاری تمدن ایران کهن از جمله شعر و هنر و ادبیات و تاریخ و... جز با حفظ زبان پارسی ممکن می شود؟! آیا آیندگانی که در میان گفتار خود فقط واژگان بیگانه به کار می برند، معانی شعر حافظ و سعدی و مولانا و عطار و خیام و جامی و نظامی و سیستانی و ... را خواهند فهمید؟! و یا می توانند سر از کار رستم دستان درآورند؟! و این است سرانجام کاری که در پیش گرفته ایم!!

,

به کجا چنین شتابان!! در میان حرف ها و گفت و شنودهای روزانه گاهی سر از انگلستان درمی آوریم و گاهی سر از فرانسه و آلمان و روسیه و بسیاری در میان اعراب زندگی می کنیم!! و در همان حال هم از آریایی بودن خود مفتخریم و به فردوسی می بالیم!! و این است اظهار فضل ما!!

,

البته ما در این دوران ارتباطات منکر ارتباط زبان ها نیستیم و بر تاثیراتی که "ناخوآگاه" به هم دارند واقفیم و از برخی کم کاری ها و پیش و پس شدن فرهنگستان زبان و ادب پارسی آگاهیم. همچنین هدف از بیگانه زدایی از زبان پارسی، اظهار دوستی و دشمنی نسبت به بیگانگان نیست؛ چه دوستان فراوانی در میان ملت ها به زبان های دیگر داریم، بلکه تلاشی است برای زنده نگه داشتن و نگهداری از زبان پارسی و دست آوردهای آن؛ همان کاری که فردوسی در طول 30 سال با تحمل رنج های بسیار، با تمام جان خود، با تمام نفس های خود در اوج تاخت و تاز عربی انجام داد(او هم یک مسلمان بود و عاشق زبان قرآن، اما در کنار آن نمی خواست دست آوردهای ایران کهن را که به زبان پارسی اصیل بود از دست دهد)...

,

دوران ما فردوسی دیگری را می طلبد که بتواند این زبان بسیار کهن و تمدن دار را پویا کند و داستان رستم های دوران جنگ را به زبان خودشان برای آیندگان بازگو کند...

,

کاشکی احیا شود باز این زبان پارسی....

,

 

,

انتهای پیام/پ

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه