اخبار داغ

سید محمد الهی

انقلاب حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

انقلاب حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود
"تبریز بیدار" به مناسبت دهه فجر گفتگوهای مفصلی با فعالان انقلاب اسلامی در تبریز انجام داده است؛ اولین گفتگو از سری گفتگوهای "انقلاب اسلامی در تبریز" را که با سید محمد الهی در سنت تاریخ شفاهی انجام شده، در آغاز این دهه مبارک و سالروز ورود امام بزرگوار به ایران، به حضور تقدیم می کنیم:
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا، سید محمد الهی، از مبارزان سیاسی قبل از انقلاب‌اسلامی است که در جریان فعالیت سیاسی خود،  نقش موثری در ایجاد هماهنگی و انسجام بین‌ سلایق مختلف انقلابی در تبریز داشته است. وی در این مسیر خطیر، بیش از 16 ماه در زندان‌های شاهنشاهی بوده و در سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی نیز عهده‌دار معاونت سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی بوده‌است. وی همچنین فرزند آیت‌الله الهی طباطبایی، برادرزاده علامه طباطبایی و همچنین از بستگان شهید قاضی طباطبایی‌(ره) در تبریز است. خاطرات این مبارز انقلابی، با توجه به حضور وی در متن اصلی استراژی مبارزات مردمی و همچنین داشتن مسئولیت سیاسی پس از انقلاب، از منابع ارزشمند نقش تبریز در پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی به شمار می‌رود.

, شبکه اطلاع رسانی دانا,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

انقلاب، روی مین بود

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

انتهای پیام/

,

انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود

, انقلاب، حتی به بدنه ساواک نیز راه یافته بود,

وی با بیان این‌که در جریان انقلاب هر کس به تناسب ظرفیتی که می‌توانست ایفای نقش کند، در پیروزی انقلاب سهیم بود، تصریح کرد: شما انتظار نداشته باشید که افسر پلیس راهنمایی و رانندگی شاهنشاهی، پلاکارد برمی‌داشت و به صورت علنی، وارد تظاهرات می‌شد. وقتی پلیس در مسیرگشایی خیابان، امنیت و سهولت تظاهرات‌کنندگان را لحاظ می‌کرد، یعنی داشت به پیروزی انقلاب کمک می‌کرد. از یک بازاری انتظار نداشته باشید که تفنگ بر می‌داشت و وارد جنگ‌های خیابانی می‌شد؛ چرا که سرمایه یک بازاری، متکی به دولت است. بازاری با تعطیلی مغازه خود، به مبارزه می‌رفت. همین‌طور، یک کارگر هم با اعتصاب به بهانه مسائل صنفی وارد مبارزه می‌شد.

,

الهی با بیان این که از مامور ساواک انتظار نمی‌رفت آشکارا وارد میدان شود و مرگ‌بر‌شاه بگوید، ادامه داد: وقتی یک ساواکی گزارش غلط و گمراه‌کننده به بالادست خود می‌داد، یعنی داشت مرگ‌بر‌شاه می‌گفت. این اتفاق در جریان 29 بهمن افتاد و تیمسار آزموده –استاندار وقت- طبق گزارش غلطی که برایش داده بودند، رسماً گریه کرد و گفت: تظاهرات‌کنندگان آذربایجانی نبودند! ما همه از ساواک ذهنیت بدی داریم. اما واقعیت این است که روند تحول انقلابی‌ در تمام توده‌های جامعه نفوذ یافته و حتی به بدنه ساواک نیز رسیده بود.

,

ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند

, ارتش، تصمیمات فرمانداری تبریز را به نیروهای انقلابی، می‌رساند,

وی یادآور شد: تصمیماتی حساسی که  در فرمانداری نظامی تبریز یا کمیته تامین استانداری برای سرکوب مبارزات مردم اتخاذ می‌شد، از طریق برادران ارتشی به دستمان می‌رسید و ما هم استراژی خود را بر همین اساس تغییر می‌دادیم.

,

این مبارز انقلابی با اشاره به نقش تبریز در پیروزی انقلاب اسلامی، اظهار داشت: با توجه به نقش ویژه تبریز، در دوره مشروطیت، از این شهر، انتظار می‌رفت به طور جدی وارد میدان شود. اما در این راه دو مشکل وجود داشت: 1- نیروهای سرکوبگر امنیتی و نظامی شاهنشاهی 2- قشر محافظه‌کاری از مردم که تحت تاثیر القائات شاهنشاهی، تاثیر منفی در مبارزات انقلابی مردم داشت. اما با وقوع 29بهمن، اوضاع به گونه‌ای شد که این دو طیف عملاً در مقابل هم قرار گرفتند.

,

وی خاطرنشان کرد: با وقوع 29 بهمن، ترس و واهمه قشر محافظه‌کار به یکباره ریخت و آن‌ها نیز به صف مبارزات مردم پیوستند. 29بهمن، تجرّی و جسارت مبارزاتی سایر شهرستان‌ها را هم بالا برد. اربعین شهدای تبریز در یزد، اربعین شهدای یزد در کرمان، اربعین شهدای کرمان در شیراز برگزار شد. این اربعین‌ها بود که به صورت زنجیره‌ای ادامه یافت و به 22 بهمن و پیروزی انقلاب ختم شد. به این ترتیب می‌توان گفت، انقلاب اسلامی با مردمی ترین و طبیعی ترین شکل ممکن، به ثمر رسید. 

,

امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم

, امروز، اطلاع کاملی از تمام گروه‌های مبارز  انقلابی نداریم,

الهی در ادامه نقش مجاهد نستوه، شهید آیت‌الله قاضی را مورد توجه داد و افزود: وظیفه ما، پیوند دادن گروه‌های زیرزمینی‌ انقلابی به یکدیگر و تبدیل گروه‌های منفرد به گروه های متحد بزرگتر بود. این گروه‌ها که در پاره‌ای از اوقات بسیار هم ناشناخته بودند، در برخی مسائل با هم اختلافاتی داشتند اما در اصلیت مبارزات انقلابی با هم موافق و متحد بودند. متحدسازی این طیف‌ها زیر نظر شهید بزرگوار، حضرت آیه‌الله قاضی صورت می‌گرفت.

,

فعال سیاسی دوران انقلاب ادامه داد: واقعیت این است که امروز ما از تمام گروه‌هایی که در پیروزی انقلاب نقش داشتند، اطلاعات دقیق نداریم و بعضی از آن‌ها هنوز برای ما ناشناخته هستند.

,

وی یادآور شد: با وقوع 29 بهمن، سقوط رژیم شاهنشاهی، مسجل و قطعی شده بود. اما چند و چون این سقوط و زمان دقیق آن، مورد بحث بود. شما گزارش کنسول آمریکا به سفارت این کشور در تهران را بخوانید. در میان همه گزارش‌ها، این گزارش، واقع‌بینانه‌ترین تحلیل از ابعاد مختلف این رویداد بی‌نظیر است.

,

این زندانی سیاسی سال‌های پیروزی انقلاب اسلامی در ادامه به روند دستگیری‌های خود اشاره کرد و گفت: بعد از تظاهرات دوم فروردین سال 42، می‌توانم بگویم شناخته شدم؛ با این وجود دستگیر نشدم اما متواری بودم. تا این که در 29 مرداد 43 به همراه حضرت آیه‌الله قاضی، برای اولین بار در یک جلسه دستگیر شدم. آقا به تهران منتقل شدند و من در زندان ساواک تبریز ماندم. یک ماه بعد، به قید ضمانت آزاد شدم. بار دوم در سال 50 در ارتباط با حنفی‌نژاد، در تبریز دستگیر شدم . بلافاصله منتقل شدم تهران. سه ماه در اوین بودم و سه ماه هم در قزل‌قلعه. در اوین با آیت الله ربانی شیرازی‌، آیت الله هاشمی رفسنجانی‌، عزت الله سحابی و ... همراه بودیم.

,

شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...

, شوک‌الکتریکی، شلاق، کشیدن ناخن، آویزان کردن از پا، سوزاندن ناخن و...,

وی افزود: هیچ‌وقت دادگاهی نشدم و همیشه در بلاتکلیفی بودم. بار سوم در اردیبهشت 51 دستگیر شدم و تا آخر سال 54 در زندان کمیته مشترک (موزه عبرت فعلی) بودم در جمع 16 ماه و 16 روز زندانی بودم.

,

الهی با اشاره به روند دستگیری‌های خود و ترفندهای خاص ساواک در ارعاب نیروهای انقلابی اظهار داشت: هیچ وقت با حکم رسمی بازداشت کسی را دستگیر نمی‌کردند. نصف شب، لباس‌شخصی‌ها از دیوار خانه می‌افتادند، می‌گرفتند و می‌بردند. بار دوم یادم هست که مرا با آمبولانس بردند. این در واقع از شیوه‌های خاص ساواک بود؛ تا اگر فرد بازداشت‌شده، زیر شکنجه، جان داد، مسئولیتی متوجه‌شان نباشد. بعضی‌ وقت‌ها هم می‌بردند و کمی بعد رها می‌کردند تا تعقیبش کنند.

,

وی همچنین شکنجه‌های وحشیانه ساواک را یادآور شد و گفت: پس از دستگیری و انتقالم به زندان ساواک در تبریز، شکنجه‌ها شروع شد. شلاق زدن بر نقاط حساس بدن، سوزاندن ناخن با سنجاق، سوزاندن بدن با سیگار و شکستن و کشیدن ناخن‌ها از جمله ان‌ها بود. این شکنجه ها به حدی بود که مرتبا خون بالا می آوردم و از شدت درد بیهوش می شدم . پس از آن در حالی که بیهوش بودم مرا به زندان کمیته مشترک تهران منتقل کردند. در آنجا نیز با شدت بیشتری مورد شکنجه قرار گرفتم که شوک الکتریکی و آویزان کردن از پاها معمول ترین آن بود . وضعیتم به گونه ای بود که زنده ماندنم به واقع یک معجزه بود . پس از ۱۱ ماه در نوروز سال ۵۵ از زندان کمیته مشترک آزاد شدم.

,

انقلاب، روی مین بود

, انقلاب، روی مین بود ,

معاون اسبق سیاسی و امنیتی استانداری آذربایجان‌شرقی در ادامه به مقطع پس از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور خود در این معاونت، در سال‌های 59 و 60 پرداخت و افزود: پس از پیروزی انقلاب، قبل از این‌که به وزارت کشور منتقل شوم، در کارخانه سیمان صوفیان بودم. با گرانی نفت در اواخر دوره شاهنشاهی و رونق گرفتن ساخت‌وساز، سیمان، عملاً تبدیل به یک ماده حساس سیاسی شده بود که توزیعش باید از طریق استانداری صورت می‌گرفت. در این میان، وظیفه من هماهنگی امور کارخانه در ارتباط با مسائل امنیتی بود. بعد از استانداری آقای غروی، آقای دکتر ساریخانی که خودشان از زندانیان قبل از انقلاب بودند، در جریان تعاملی که کارخانه باید با استانداری می‌داشت، خواستند تا به عنوان معاون سیاسی و امنیتی فعالیت کنم. به اصرار ایشان به استانداری منتقل شدم.

,

وی در توصیف فضای سیاسی استان در آن مقطع، تصریح کرد: شرایط به گونه‌ای بود که اسلحه زیادی در دست گروه‌های مختلف از قبیل توده‌ای‌ها، مجاهدین، سلطنت‌طلب‌ها، چریک ها، حزب خلق مسلمان و سایر گروه های ناشناخته بود. ظرفیت‌های نهفته و ناشناخته نظامی در میان مردم وجود داشت که باید به نحوی مدیریت می‌شد. در کنار این مسئله، دخالت خارجی ها نیز چشمگیر بود. به عوان مثال، برقی‌کردن راه‌آهن تبریز، جلفا، در دوره شاهنشاهی اجرا شده بود و توسط تکنسین‌های شوروی اداره می‌شد. با پیروزی انقلاب، این تکنسین‌ها عوض شدند و بلافاصله شوروی، نیروهای اطلاعاتی خود را جایگزین آن‌ها کرد. یا در مثالی دیگر از دخالت‌های خارجی، فردی به نام «الدرم بَی» کنسول ترکیه در تبریز بود (که بعدها وزیر خارجه ترکیه شد) که با سوءاستفاده از مصونیت دیپلماتیک خود، دست به شیطنت‌هایی می‌زد و باید مرتباً کنترل می‌شد. انقلاب روی مین بود و در این شرایط عنایت خدا و درایت امام راحل (ره) که انقلاب را سرپا نگه داشت.

,

ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور

, ایثار نیروهای اصیل انقلابی برای تلطیف فضای سیاسی کشور,

الهی  به موضوع استعفای خود اشاره کرد و افزود: در شرایطی که وجود برخی ناهماهنگی در بین سلایق مختلف سیاسی اوایل انقلاب –که البته همه در اصل انقلاب موافق و متفق بودند- بارز بود، این ایثار از طرف نیروهای اصیل انقلابی لازم بود تا با کناره‌گیری از برخی مسئولیت‌ها، راه‌ را برای ورود نیروهای ملایم‌تر و معتدل‌تر هموار کنند تا به این ترتیب، وحدت و انسجام عمومی جامعه تقویت شود. آن سخن معروف امام (ره) که فرمودند «ملاک، حال فعلی افراد است» در همین دوره، و برای ورود تمام سلایق سیاسی به عرصه مسئولیت، عنوان شد. به این ترتیب، شرایطی مشابه وضعیت امروز پیش آمد. همان طور که امروز با پایان تندروی دوره آقای احمدی‌نژاد و آغاز ریاست‌جمهوری جدید، فضای عمومی جامعه نیز، به سوی ملایمت و اعتدال پیش رفت.

,

مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند

, مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند ,

وی در پایان در مقایسه شرایط کنونی انقلاب اسلامی، با بیان این که مردم، به اصل انقلاب و آرمان های آن معتقد و پایبندند؛ اما گاه آن‌چه می‌جویند، نمی‌یابند و متولیان انقلاب نیز گاه، نمی‌توانند مردم را قانع کنند، خاطرنشان کرد: در شرایط دشوار اوایل انقلاب، همین اصناف گران‌فروش امروزی، فروشگاه‌های اسلامی تشکیل داده بودند و نیازهای مهم مردم را با قیمت نازل و حتی رایگان، در اختیارشان قرار می‌دادند. همین روستائیانی که امروز حضورشان در شهر مورد انتقاد است، از سهمیه آرد خود، نان می‌پختند و در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند. مردم مثل کوه پشت یکدیگر ایستاده بودند. امروز، به جای این که این رفتارهای را ترویج دهیم، درست برعکس حرکت کردیم. شاید گاهی نتوانستیم اهداف انقلاب را به درستی تبیین کنیم. با این وجود، آن‌چه باید اذعان داشت این است که با تمام تمام مشکلات و مصائب، حضور مردم همواره در تمام صحنه‌های انقلاب بانشاط و پویا بوده‌است.

,

انتهای پیام/

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه