اخبار داغ

در گفت‌وگو با یک جانباز عملیات والفجر 8 عنوان شد؛

23بهمن در فاو شیمیایی شدم/تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله/از حقوق جانبازان شیمیایی شیراز دفاع می‌کنیم

23بهمن در فاو شیمیایی شدم/تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله/از حقوق جانبازان شیمیایی شیراز دفاع می‌کنیم
جانباز 70درصدشیمیایی گفت: در عملیات والفجر8 به عنوان قایقران مشغول فعالیت بودم. رزمندگان را سوار قایق می‌کردیم و از اروند رود عبود می دادیم و به فاو می رساندیم و دوباره برمی گشتیم روز 23 بهمن 1364 بمباران شیمیایی آغاز شد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ غلام حسین چوبینی جانباز شیمیایی 70 درصد شیمیایی استان فارس در گفتگو با کوله بار ضمن تاکید بر اهمیت تکریم مقام شهدا و یادگاران دوران دفاع مقدس گفت: هدف ما خدمتگزاری به جانبازان شیمیایی و کمک به ایجاد شرایطی برای بهبود زندگی و سلامت همرزمانمان است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, کوله بار,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس با ارائه یک بیوگرافی توضیح داد: سال 1330 در بندر گناوه هرمزگان به دنیا آمدم و در 28 اسفندماه 1360 به جبهه اعزام شدم و در سال های 63 و 64 و در عملیات های بدر و والفجر 8 دچار مجروحیت شدم و هم اکنون در شیراز سکونت دارم.

 
 

ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8

وی در مورد نحوه مصدومیتش اظهار داشت: 30 ساله بودم که به جبهه اعزام و در سال 1363 در عملیات بدر برای اولین بار دچار مصدومیت شیمیایی شدم اما مصدومیت شدیدم در سال 1364 در عملیات والفجر 8 در کنار اروند رود رخ داد.

چوبینی به تشریح نحوه مجروحیتش پرداخت و گفت: در عملیات والفجر8 به عنوان قایقران مشغول فعالیت بودم. رزمندگان را سوار قایق می کردیم و از اروند رود عبود می دادیم و به فاو می رساندیم و دوباره برمی گشتیم روز 23 بهمن 1364 بود دو جنگنده دشمن ‌از سلاح های شیمیایی استفاده کردند. این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که عملا نتوانستیم کاری کنیم. یکی از بمب ها در نزدیکی ما اصابت کرد و موجب مصدومیت همه ما شد.  بعد از بمباران شیمیایی، چند تن از دوستانم به شهادت رسیدند.همرزم شهیدمان "مصطفی رشیدی" را در این حمله از دست دادیم. تعدادی از بچه ها هم به شدت مجروح شده بودند.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: در میان آنها "حاج صمد سهیلی" یکی از کسانی بود که به خاطر این حمله، به داخل باتلاقی افتاده بود. وقتی برای نجاتش رفتم، در گل و لای گرفتار شده بود و تکان نمی خورد و نفسش بالا نمی آمد, می شنیدم که مدام می گفت:« برایم ماسک بیاورید.» پیشانی اش هم زخمی شده بود و خونریزی می کرد چفیه ام را دور سرش بستم خودم هم در گل ولای افتاده بودم و نمی توانستم خارج شوم از همرزمان دیگرم کمک خواستم همان موقع دوستانم از دور فریاد زدند: ماسکت را بزن. من که مشغول کمک به دوستم بودم، فراموش کردم که از ماسک ضدگاز استفاده کنم.

 

 عوارض مصدومیت شیمیایی

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس افزود: پس از بیرون آوردن ما از باتلاق سوار آمبولانس شدیم و به یکی از درمانگاه های صحرایی رفتیم آنجا حمام آب سرد گرفتم و تمام بدنمان را شستیم تا آن موقع هیچ یک از عوارض شیمیایی روی بدن ما نمایان نشده بود حاج صمد سهیلی نیز تنگی نفس شدیدی داشت. آن روزها هوا خیلی سرد بود و ما با آن وضعیت زیر آب سرد خودمان را می شستیم. بعضی از مصدومان شیمیایی در شرایط سختی بودند و پزشکان تلاش می کردند تا به آنان رسیدگی کنند.

 

چوبینی ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: چند ساعت بعد، ما را با اتوبوس به بیمارستان صحرایی منتقل کردند. در میان راه متوجه خارش شدید بدنم شدم،‌ چشمانم می سوخت و حالت تهوع گرفتم. هر لحظه حالم بدتر می شد. از آنجا به بیمارستان اهواز منتقل شدم. به اهواز که رسیدیم، چشمانم تقریبا هیچ چیزی را نمی دید و بدنم تاول های ریزی زده بود. هر چند ساعت یک بار در بیمارستان چشمانم را شستشو می کردند. یک روز بعد مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل کردند. در اینجا بود که تاول های بدنم شروع به بزرگ شدن کردند. تاول های بزرگ در بدنم ظاهر شده بود و هر روز صبح در حمام بیمارستان، با استفاده از قیچی های مخصوص تاول ها را از بدنمان می بریدند و جایش را پانسمان می کردند.

 اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان

این جانباز شیمیایی در ادامه به اعزامش به کشور بلژیک اشاره کرد و گفت:  خانواده ام با پیگیری های زیاد توانسته بودند مرا پیدا کنند. می خواستند تلفنی با من صحبت کنند که من قادر به حرف زدن نبودم. روز 28 بهمن 64 اعلام شد که ما به خارج از کشور اعزام می شویم. همان روز خانواده ام به تهران آمده بودند تا مرا ببینند، اما موفق نشدند.

این جانباز 70 درصد ادامه داد: ما 25 نفر بودیم که در کشورهای فنلاند، سوئد، آلمان، بلژیک، هلند و انگلیس تقسیم شدیم. من عازم بلژیک شدم. چند ساعت بعد از پرواز از تهران، هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود آمد. بعدها متوجه شدم در فرودگاه اصلی، خبرنگاران برای تهیه عکس و گزارش منتظر ما بودند و این کشور نمی‌خواست که ما را به آنها نشان دهد.

 

وی در مورد مشکلات جسمانی اش در بلژیک گفت: مشکلات پوستی، چشم و ریه از جمله مشکلات اساسی ام بود. 80 درصد بدنم سوخته بود. چشمانم تا یک ماه تار می دید. به طوری که قادر به تشخیص چهره های اشخاص نبودم. چشمانم را پانسمان کردند و بیشترین فعالیتشان روی پوست و ریه ام متمرکز بود و به مرور زمان، حالم کمی بهبود یافت. صدایم از ته گلویم خارج می شد. چشمانم به نور حساس بود به طوری که همیشه در اتاق تاریک به سر می بردم وقتی که می خواستند چراغ اتاقم را روشن کنند، به ناچار از عینک دودی استفاده می کردم.

تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله

چوبینی درمورد هم اتاقی اش که یک نوجوان طلبه بود، گفت:  یک نوجوان طلبه 16 ساله هم اتاقی ام بود که اثرات شیمیایی تاثیرات زیادی روی بدنش گذاشته بودند. پرستاران وقتی برای اولین بار او را دیدند، با تعجب از او می پرسیدند که آیا به زور به جبهه رفته است. طلبه نوجوان هم در جواب گفت: "به خاطرناموس و وطنش و به اختیار خودش به جبهه رفته است".  برای پرستاران بیمارستان پذیرش چنین موضوعی، سخت بود. سرانجام آن طلبه به دلیل عوارض سلاح های شیمیایی به شهادت رسید.

 

وی ادامه داد: در طول 72 روزی که در بلژیک بودیم، مسئولین انجمن اسلامی وسفارت ایران به ملاقاتمان می آمدند و از نزدیک جویای احوالمان بودند.ایرانی های مقیم بلژیک هم به دیدن مان می آمدند و این کارشان باعث روحیه و دلگرمی ما می شد.

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس گفت: بعد از این مدت، به خواسته خودمان به تهران برگشتیم. از آنجا عازم شیراز شدم و به مدت یک سال در بیمارستان این شهر، تحت درمان بودم. پس از چند ماه به خانه رفتم و گاهی حالم آنقدر بد می شد که خانواده ام مجبور بودند از پزشک بخواهند که به منزلمان بیاید.

 عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است

این جانبازشیمیایی در ادامه به وضیعت بحرانی چشمانش اشاره کرد و افزود:  وضعیت چشمانم به مرور زمان بحرانی می شد تا جایی که شفافیت قرنیه چشمانم کمترشد و در حال حاضر قادر به رانندگی نیستم. سال 70 بود که وضعیت چشمانم به بدترین وضعیت رسید. لکه ای در چشم سمت راستم به وجود آمد. در حال حاضر چشم چپم 0.4 درصد بینایی دارد و تا به امروز 6 بار روی چشمانم عمل جراحی انجام داده اند هر دو ساعت یک بار روی چشمانم قطره مخصوص می ریزم تا وضعیتش از این بحرانی تر نشود.
 

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس درباره خودش هم گفت: سال 1354 ازدواج کردم و صاحب 3 فرزند به نام های شیوا، شهره و محمدعلی هستم و فرزندانم نیز قبل از شیمیایی شدنم به دنیا آمدند. برخورد خانواده با من خیلی خوب است و وجود آنها است که باعث دلگرمی من است. سال 1380 بازنشسته آموزش وپروزش استان فارس شدم و سال ها در دبیرستان تدریس کردم و کارشناسی الهیات و معارف و فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث را در سال های 70 و 79 گرفتم در حال حاضر هم استاد معارف دانشگاه آزاد فیروزآباد و مرودشت شیراز هستم.

 

این جانباز سرافراز کشورمان در مورد بینش فکری جوانان امروزی نسبت به رخدادهای هشت سال دفاع مقدس گفت:  جوانان امروزی وقتی می فهمند که ما جانبازیم، احساس خوبی پیدا می کنند. اگر در مورد رخدادهای دفاع مقدس، اطلاع رسانی جامعی به نسل جوان شود، شاهد افزایش سطح آگاهی آنان خواهیم بود که این باعث دفع تهاجم فرهنگی غرب می شود.

 
چوبینی اظهار داشت: تا به حال چندین بار امتحان کرده ام که وقتی دانشجویان کلاسم رخدادهای انقلاب و دفاع مقدس را از زبان یک جانباز می شنوند، تاثیربیشتری می گیرند. چرا که به چشم خود می بینند که ما سلامتی خودمان را در این راه داده ایم و همچنان روی آرمان های انقلابمان ایستادگی می کنیم و این باعث قوت قلب آنان و ادامه راه ما می شود.

 

لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز

وی در ادامه به تشکیل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیای در استان فارس اشاره کرد و افزود: این انجمن اهداف مشخصی دارد و در چند زمینه فعالیت می کند. پرداختن به مسائل درمانی جانبازان، ‌بهبود و ارتقا سلامت آنها و رسیدگی در جهت درمان و بهداشت، از جمله کارهای ما است. اگر بخواهیم از بعد فرهنگی نگاه کنیم، مشکلات جانبازان، فقط مشکل معیشت و درمان نیست. این جانبازان باید مورد تکریم و توجه قرار بگیرند. اگر نسبت به جانبازان خود بی توجه باشیم، این مسئله روی فرزندان آنان تاثیر خواهد گذاشت و این باعث می شود که راه پدرشان را در پیش نگیرند.

 

این رزمنده دوران هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: بخش دیگر، بعد رفاهی جانبازان است. این به این معنی است که بنیاد شهید باید برای پایش سلامتی جانبازان،‌ کارجامع تر و بیشتری انجام دهد.افرادی هستند که مشکلات خاصی دارند و نیازمند حمایت درمانی بنیاد هستند. ما این افراد را شناسایی و حمایت می کنیم.»

 

بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند

این جانباز 70 درصد شیمیایی اضافه کرد: در حال حاضر قریب به 4500 نفر جانباز شیمیایی در استان فارس زندگی می کنند که از این میان 2500نفر تحت پوشش بنیاد شهید هستند. ما نیز در انجمن خود 4800 نفر عضو داریم و درخواست داریم که بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند.

 

چوبینی با آرزوی اینکه روزی مشکلات جسمی و روحی مصدومین شیمیایی به پایان یا به حداقل برسد اضافه کرد: ما در تلاشیم برای همه جانبازان شیمیایی این انجمن، قدم خیری برداریم و به آنها خدمت کنیم.این اصلی ترین هدف ماست.

 

مدیرعامل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس در پایان گفت: زمانی می توانیم باعث دفع تهدیدات نرم دشمن شویم که خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران را برای همیشه در صحنه نگهداریم و از آنان تجلیل کنیم. باید به ایثارگران توجه شود تا ثابت کنیم که جانبازان و ایثارگران، همچنان برای مردم عزیز هستند و به حق، سلامتی خود را قربانی دفاع از میهن کردند.

گفت‌وگو از مصطفی قهرمانی

انتهای پیام/خ

,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس با ارائه یک بیوگرافی توضیح داد: سال 1330 در بندر گناوه هرمزگان به دنیا آمدم و در 28 اسفندماه 1360 به جبهه اعزام شدم و در سال های 63 و 64 و در عملیات های بدر و والفجر 8 دچار مجروحیت شدم و هم اکنون در شیراز سکونت دارم.

 
 

ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8

وی در مورد نحوه مصدومیتش اظهار داشت: 30 ساله بودم که به جبهه اعزام و در سال 1363 در عملیات بدر برای اولین بار دچار مصدومیت شیمیایی شدم اما مصدومیت شدیدم در سال 1364 در عملیات والفجر 8 در کنار اروند رود رخ داد.

چوبینی به تشریح نحوه مجروحیتش پرداخت و گفت: در عملیات والفجر8 به عنوان قایقران مشغول فعالیت بودم. رزمندگان را سوار قایق می کردیم و از اروند رود عبود می دادیم و به فاو می رساندیم و دوباره برمی گشتیم روز 23 بهمن 1364 بود دو جنگنده دشمن ‌از سلاح های شیمیایی استفاده کردند. این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که عملا نتوانستیم کاری کنیم. یکی از بمب ها در نزدیکی ما اصابت کرد و موجب مصدومیت همه ما شد.  بعد از بمباران شیمیایی، چند تن از دوستانم به شهادت رسیدند.همرزم شهیدمان "مصطفی رشیدی" را در این حمله از دست دادیم. تعدادی از بچه ها هم به شدت مجروح شده بودند.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: در میان آنها "حاج صمد سهیلی" یکی از کسانی بود که به خاطر این حمله، به داخل باتلاقی افتاده بود. وقتی برای نجاتش رفتم، در گل و لای گرفتار شده بود و تکان نمی خورد و نفسش بالا نمی آمد, می شنیدم که مدام می گفت:« برایم ماسک بیاورید.» پیشانی اش هم زخمی شده بود و خونریزی می کرد چفیه ام را دور سرش بستم خودم هم در گل ولای افتاده بودم و نمی توانستم خارج شوم از همرزمان دیگرم کمک خواستم همان موقع دوستانم از دور فریاد زدند: ماسکت را بزن. من که مشغول کمک به دوستم بودم، فراموش کردم که از ماسک ضدگاز استفاده کنم.

 

 عوارض مصدومیت شیمیایی

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس افزود: پس از بیرون آوردن ما از باتلاق سوار آمبولانس شدیم و به یکی از درمانگاه های صحرایی رفتیم آنجا حمام آب سرد گرفتم و تمام بدنمان را شستیم تا آن موقع هیچ یک از عوارض شیمیایی روی بدن ما نمایان نشده بود حاج صمد سهیلی نیز تنگی نفس شدیدی داشت. آن روزها هوا خیلی سرد بود و ما با آن وضعیت زیر آب سرد خودمان را می شستیم. بعضی از مصدومان شیمیایی در شرایط سختی بودند و پزشکان تلاش می کردند تا به آنان رسیدگی کنند.

 

چوبینی ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: چند ساعت بعد، ما را با اتوبوس به بیمارستان صحرایی منتقل کردند. در میان راه متوجه خارش شدید بدنم شدم،‌ چشمانم می سوخت و حالت تهوع گرفتم. هر لحظه حالم بدتر می شد. از آنجا به بیمارستان اهواز منتقل شدم. به اهواز که رسیدیم، چشمانم تقریبا هیچ چیزی را نمی دید و بدنم تاول های ریزی زده بود. هر چند ساعت یک بار در بیمارستان چشمانم را شستشو می کردند. یک روز بعد مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل کردند. در اینجا بود که تاول های بدنم شروع به بزرگ شدن کردند. تاول های بزرگ در بدنم ظاهر شده بود و هر روز صبح در حمام بیمارستان، با استفاده از قیچی های مخصوص تاول ها را از بدنمان می بریدند و جایش را پانسمان می کردند.

 اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان

این جانباز شیمیایی در ادامه به اعزامش به کشور بلژیک اشاره کرد و گفت:  خانواده ام با پیگیری های زیاد توانسته بودند مرا پیدا کنند. می خواستند تلفنی با من صحبت کنند که من قادر به حرف زدن نبودم. روز 28 بهمن 64 اعلام شد که ما به خارج از کشور اعزام می شویم. همان روز خانواده ام به تهران آمده بودند تا مرا ببینند، اما موفق نشدند.

این جانباز 70 درصد ادامه داد: ما 25 نفر بودیم که در کشورهای فنلاند، سوئد، آلمان، بلژیک، هلند و انگلیس تقسیم شدیم. من عازم بلژیک شدم. چند ساعت بعد از پرواز از تهران، هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود آمد. بعدها متوجه شدم در فرودگاه اصلی، خبرنگاران برای تهیه عکس و گزارش منتظر ما بودند و این کشور نمی‌خواست که ما را به آنها نشان دهد.

 

وی در مورد مشکلات جسمانی اش در بلژیک گفت: مشکلات پوستی، چشم و ریه از جمله مشکلات اساسی ام بود. 80 درصد بدنم سوخته بود. چشمانم تا یک ماه تار می دید. به طوری که قادر به تشخیص چهره های اشخاص نبودم. چشمانم را پانسمان کردند و بیشترین فعالیتشان روی پوست و ریه ام متمرکز بود و به مرور زمان، حالم کمی بهبود یافت. صدایم از ته گلویم خارج می شد. چشمانم به نور حساس بود به طوری که همیشه در اتاق تاریک به سر می بردم وقتی که می خواستند چراغ اتاقم را روشن کنند، به ناچار از عینک دودی استفاده می کردم.

تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله

چوبینی درمورد هم اتاقی اش که یک نوجوان طلبه بود، گفت:  یک نوجوان طلبه 16 ساله هم اتاقی ام بود که اثرات شیمیایی تاثیرات زیادی روی بدنش گذاشته بودند. پرستاران وقتی برای اولین بار او را دیدند، با تعجب از او می پرسیدند که آیا به زور به جبهه رفته است. طلبه نوجوان هم در جواب گفت: "به خاطرناموس و وطنش و به اختیار خودش به جبهه رفته است".  برای پرستاران بیمارستان پذیرش چنین موضوعی، سخت بود. سرانجام آن طلبه به دلیل عوارض سلاح های شیمیایی به شهادت رسید.

 

وی ادامه داد: در طول 72 روزی که در بلژیک بودیم، مسئولین انجمن اسلامی وسفارت ایران به ملاقاتمان می آمدند و از نزدیک جویای احوالمان بودند.ایرانی های مقیم بلژیک هم به دیدن مان می آمدند و این کارشان باعث روحیه و دلگرمی ما می شد.

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس گفت: بعد از این مدت، به خواسته خودمان به تهران برگشتیم. از آنجا عازم شیراز شدم و به مدت یک سال در بیمارستان این شهر، تحت درمان بودم. پس از چند ماه به خانه رفتم و گاهی حالم آنقدر بد می شد که خانواده ام مجبور بودند از پزشک بخواهند که به منزلمان بیاید.

 عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است

این جانبازشیمیایی در ادامه به وضیعت بحرانی چشمانش اشاره کرد و افزود:  وضعیت چشمانم به مرور زمان بحرانی می شد تا جایی که شفافیت قرنیه چشمانم کمترشد و در حال حاضر قادر به رانندگی نیستم. سال 70 بود که وضعیت چشمانم به بدترین وضعیت رسید. لکه ای در چشم سمت راستم به وجود آمد. در حال حاضر چشم چپم 0.4 درصد بینایی دارد و تا به امروز 6 بار روی چشمانم عمل جراحی انجام داده اند هر دو ساعت یک بار روی چشمانم قطره مخصوص می ریزم تا وضعیتش از این بحرانی تر نشود.
 

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس درباره خودش هم گفت: سال 1354 ازدواج کردم و صاحب 3 فرزند به نام های شیوا، شهره و محمدعلی هستم و فرزندانم نیز قبل از شیمیایی شدنم به دنیا آمدند. برخورد خانواده با من خیلی خوب است و وجود آنها است که باعث دلگرمی من است. سال 1380 بازنشسته آموزش وپروزش استان فارس شدم و سال ها در دبیرستان تدریس کردم و کارشناسی الهیات و معارف و فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث را در سال های 70 و 79 گرفتم در حال حاضر هم استاد معارف دانشگاه آزاد فیروزآباد و مرودشت شیراز هستم.

 

این جانباز سرافراز کشورمان در مورد بینش فکری جوانان امروزی نسبت به رخدادهای هشت سال دفاع مقدس گفت:  جوانان امروزی وقتی می فهمند که ما جانبازیم، احساس خوبی پیدا می کنند. اگر در مورد رخدادهای دفاع مقدس، اطلاع رسانی جامعی به نسل جوان شود، شاهد افزایش سطح آگاهی آنان خواهیم بود که این باعث دفع تهاجم فرهنگی غرب می شود.

 
چوبینی اظهار داشت: تا به حال چندین بار امتحان کرده ام که وقتی دانشجویان کلاسم رخدادهای انقلاب و دفاع مقدس را از زبان یک جانباز می شنوند، تاثیربیشتری می گیرند. چرا که به چشم خود می بینند که ما سلامتی خودمان را در این راه داده ایم و همچنان روی آرمان های انقلابمان ایستادگی می کنیم و این باعث قوت قلب آنان و ادامه راه ما می شود.

 

لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز

وی در ادامه به تشکیل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیای در استان فارس اشاره کرد و افزود: این انجمن اهداف مشخصی دارد و در چند زمینه فعالیت می کند. پرداختن به مسائل درمانی جانبازان، ‌بهبود و ارتقا سلامت آنها و رسیدگی در جهت درمان و بهداشت، از جمله کارهای ما است. اگر بخواهیم از بعد فرهنگی نگاه کنیم، مشکلات جانبازان، فقط مشکل معیشت و درمان نیست. این جانبازان باید مورد تکریم و توجه قرار بگیرند. اگر نسبت به جانبازان خود بی توجه باشیم، این مسئله روی فرزندان آنان تاثیر خواهد گذاشت و این باعث می شود که راه پدرشان را در پیش نگیرند.

 

این رزمنده دوران هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: بخش دیگر، بعد رفاهی جانبازان است. این به این معنی است که بنیاد شهید باید برای پایش سلامتی جانبازان،‌ کارجامع تر و بیشتری انجام دهد.افرادی هستند که مشکلات خاصی دارند و نیازمند حمایت درمانی بنیاد هستند. ما این افراد را شناسایی و حمایت می کنیم.»

 

بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند

این جانباز 70 درصد شیمیایی اضافه کرد: در حال حاضر قریب به 4500 نفر جانباز شیمیایی در استان فارس زندگی می کنند که از این میان 2500نفر تحت پوشش بنیاد شهید هستند. ما نیز در انجمن خود 4800 نفر عضو داریم و درخواست داریم که بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند.

 

چوبینی با آرزوی اینکه روزی مشکلات جسمی و روحی مصدومین شیمیایی به پایان یا به حداقل برسد اضافه کرد: ما در تلاشیم برای همه جانبازان شیمیایی این انجمن، قدم خیری برداریم و به آنها خدمت کنیم.این اصلی ترین هدف ماست.

 

مدیرعامل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس در پایان گفت: زمانی می توانیم باعث دفع تهدیدات نرم دشمن شویم که خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران را برای همیشه در صحنه نگهداریم و از آنان تجلیل کنیم. باید به ایثارگران توجه شود تا ثابت کنیم که جانبازان و ایثارگران، همچنان برای مردم عزیز هستند و به حق، سلامتی خود را قربانی دفاع از میهن کردند.

گفت‌وگو از مصطفی قهرمانی

انتهای پیام/خ

,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس با ارائه یک بیوگرافی توضیح داد: سال 1330 در بندر گناوه هرمزگان به دنیا آمدم و در 28 اسفندماه 1360 به جبهه اعزام شدم و در سال های 63 و 64 و در عملیات های بدر و والفجر 8 دچار مجروحیت شدم و هم اکنون در شیراز سکونت دارم.

 
 

ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8

وی در مورد نحوه مصدومیتش اظهار داشت: 30 ساله بودم که به جبهه اعزام و در سال 1363 در عملیات بدر برای اولین بار دچار مصدومیت شیمیایی شدم اما مصدومیت شدیدم در سال 1364 در عملیات والفجر 8 در کنار اروند رود رخ داد.

چوبینی به تشریح نحوه مجروحیتش پرداخت و گفت: در عملیات والفجر8 به عنوان قایقران مشغول فعالیت بودم. رزمندگان را سوار قایق می کردیم و از اروند رود عبود می دادیم و به فاو می رساندیم و دوباره برمی گشتیم روز 23 بهمن 1364 بود دو جنگنده دشمن ‌از سلاح های شیمیایی استفاده کردند. این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که عملا نتوانستیم کاری کنیم. یکی از بمب ها در نزدیکی ما اصابت کرد و موجب مصدومیت همه ما شد.  بعد از بمباران شیمیایی، چند تن از دوستانم به شهادت رسیدند.همرزم شهیدمان "مصطفی رشیدی" را در این حمله از دست دادیم. تعدادی از بچه ها هم به شدت مجروح شده بودند.

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: در میان آنها "حاج صمد سهیلی" یکی از کسانی بود که به خاطر این حمله، به داخل باتلاقی افتاده بود. وقتی برای نجاتش رفتم، در گل و لای گرفتار شده بود و تکان نمی خورد و نفسش بالا نمی آمد, می شنیدم که مدام می گفت:« برایم ماسک بیاورید.» پیشانی اش هم زخمی شده بود و خونریزی می کرد چفیه ام را دور سرش بستم خودم هم در گل ولای افتاده بودم و نمی توانستم خارج شوم از همرزمان دیگرم کمک خواستم همان موقع دوستانم از دور فریاد زدند: ماسکت را بزن. من که مشغول کمک به دوستم بودم، فراموش کردم که از ماسک ضدگاز استفاده کنم.

 

 عوارض مصدومیت شیمیایی

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس افزود: پس از بیرون آوردن ما از باتلاق سوار آمبولانس شدیم و به یکی از درمانگاه های صحرایی رفتیم آنجا حمام آب سرد گرفتم و تمام بدنمان را شستیم تا آن موقع هیچ یک از عوارض شیمیایی روی بدن ما نمایان نشده بود حاج صمد سهیلی نیز تنگی نفس شدیدی داشت. آن روزها هوا خیلی سرد بود و ما با آن وضعیت زیر آب سرد خودمان را می شستیم. بعضی از مصدومان شیمیایی در شرایط سختی بودند و پزشکان تلاش می کردند تا به آنان رسیدگی کنند.

 

چوبینی ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: چند ساعت بعد، ما را با اتوبوس به بیمارستان صحرایی منتقل کردند. در میان راه متوجه خارش شدید بدنم شدم،‌ چشمانم می سوخت و حالت تهوع گرفتم. هر لحظه حالم بدتر می شد. از آنجا به بیمارستان اهواز منتقل شدم. به اهواز که رسیدیم، چشمانم تقریبا هیچ چیزی را نمی دید و بدنم تاول های ریزی زده بود. هر چند ساعت یک بار در بیمارستان چشمانم را شستشو می کردند. یک روز بعد مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل کردند. در اینجا بود که تاول های بدنم شروع به بزرگ شدن کردند. تاول های بزرگ در بدنم ظاهر شده بود و هر روز صبح در حمام بیمارستان، با استفاده از قیچی های مخصوص تاول ها را از بدنمان می بریدند و جایش را پانسمان می کردند.

 اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان

این جانباز شیمیایی در ادامه به اعزامش به کشور بلژیک اشاره کرد و گفت:  خانواده ام با پیگیری های زیاد توانسته بودند مرا پیدا کنند. می خواستند تلفنی با من صحبت کنند که من قادر به حرف زدن نبودم. روز 28 بهمن 64 اعلام شد که ما به خارج از کشور اعزام می شویم. همان روز خانواده ام به تهران آمده بودند تا مرا ببینند، اما موفق نشدند.

این جانباز 70 درصد ادامه داد: ما 25 نفر بودیم که در کشورهای فنلاند، سوئد، آلمان، بلژیک، هلند و انگلیس تقسیم شدیم. من عازم بلژیک شدم. چند ساعت بعد از پرواز از تهران، هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود آمد. بعدها متوجه شدم در فرودگاه اصلی، خبرنگاران برای تهیه عکس و گزارش منتظر ما بودند و این کشور نمی‌خواست که ما را به آنها نشان دهد.

 

وی در مورد مشکلات جسمانی اش در بلژیک گفت: مشکلات پوستی، چشم و ریه از جمله مشکلات اساسی ام بود. 80 درصد بدنم سوخته بود. چشمانم تا یک ماه تار می دید. به طوری که قادر به تشخیص چهره های اشخاص نبودم. چشمانم را پانسمان کردند و بیشترین فعالیتشان روی پوست و ریه ام متمرکز بود و به مرور زمان، حالم کمی بهبود یافت. صدایم از ته گلویم خارج می شد. چشمانم به نور حساس بود به طوری که همیشه در اتاق تاریک به سر می بردم وقتی که می خواستند چراغ اتاقم را روشن کنند، به ناچار از عینک دودی استفاده می کردم.

تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله

چوبینی درمورد هم اتاقی اش که یک نوجوان طلبه بود، گفت:  یک نوجوان طلبه 16 ساله هم اتاقی ام بود که اثرات شیمیایی تاثیرات زیادی روی بدنش گذاشته بودند. پرستاران وقتی برای اولین بار او را دیدند، با تعجب از او می پرسیدند که آیا به زور به جبهه رفته است. طلبه نوجوان هم در جواب گفت: "به خاطرناموس و وطنش و به اختیار خودش به جبهه رفته است".  برای پرستاران بیمارستان پذیرش چنین موضوعی، سخت بود. سرانجام آن طلبه به دلیل عوارض سلاح های شیمیایی به شهادت رسید.

 

وی ادامه داد: در طول 72 روزی که در بلژیک بودیم، مسئولین انجمن اسلامی وسفارت ایران به ملاقاتمان می آمدند و از نزدیک جویای احوالمان بودند.ایرانی های مقیم بلژیک هم به دیدن مان می آمدند و این کارشان باعث روحیه و دلگرمی ما می شد.

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس گفت: بعد از این مدت، به خواسته خودمان به تهران برگشتیم. از آنجا عازم شیراز شدم و به مدت یک سال در بیمارستان این شهر، تحت درمان بودم. پس از چند ماه به خانه رفتم و گاهی حالم آنقدر بد می شد که خانواده ام مجبور بودند از پزشک بخواهند که به منزلمان بیاید.

 عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است

این جانبازشیمیایی در ادامه به وضیعت بحرانی چشمانش اشاره کرد و افزود:  وضعیت چشمانم به مرور زمان بحرانی می شد تا جایی که شفافیت قرنیه چشمانم کمترشد و در حال حاضر قادر به رانندگی نیستم. سال 70 بود که وضعیت چشمانم به بدترین وضعیت رسید. لکه ای در چشم سمت راستم به وجود آمد. در حال حاضر چشم چپم 0.4 درصد بینایی دارد و تا به امروز 6 بار روی چشمانم عمل جراحی انجام داده اند هر دو ساعت یک بار روی چشمانم قطره مخصوص می ریزم تا وضعیتش از این بحرانی تر نشود.
 

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس درباره خودش هم گفت: سال 1354 ازدواج کردم و صاحب 3 فرزند به نام های شیوا، شهره و محمدعلی هستم و فرزندانم نیز قبل از شیمیایی شدنم به دنیا آمدند. برخورد خانواده با من خیلی خوب است و وجود آنها است که باعث دلگرمی من است. سال 1380 بازنشسته آموزش وپروزش استان فارس شدم و سال ها در دبیرستان تدریس کردم و کارشناسی الهیات و معارف و فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث را در سال های 70 و 79 گرفتم در حال حاضر هم استاد معارف دانشگاه آزاد فیروزآباد و مرودشت شیراز هستم.

 

این جانباز سرافراز کشورمان در مورد بینش فکری جوانان امروزی نسبت به رخدادهای هشت سال دفاع مقدس گفت:  جوانان امروزی وقتی می فهمند که ما جانبازیم، احساس خوبی پیدا می کنند. اگر در مورد رخدادهای دفاع مقدس، اطلاع رسانی جامعی به نسل جوان شود، شاهد افزایش سطح آگاهی آنان خواهیم بود که این باعث دفع تهاجم فرهنگی غرب می شود.

 
چوبینی اظهار داشت: تا به حال چندین بار امتحان کرده ام که وقتی دانشجویان کلاسم رخدادهای انقلاب و دفاع مقدس را از زبان یک جانباز می شنوند، تاثیربیشتری می گیرند. چرا که به چشم خود می بینند که ما سلامتی خودمان را در این راه داده ایم و همچنان روی آرمان های انقلابمان ایستادگی می کنیم و این باعث قوت قلب آنان و ادامه راه ما می شود.

 

لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز

وی در ادامه به تشکیل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیای در استان فارس اشاره کرد و افزود: این انجمن اهداف مشخصی دارد و در چند زمینه فعالیت می کند. پرداختن به مسائل درمانی جانبازان، ‌بهبود و ارتقا سلامت آنها و رسیدگی در جهت درمان و بهداشت، از جمله کارهای ما است. اگر بخواهیم از بعد فرهنگی نگاه کنیم، مشکلات جانبازان، فقط مشکل معیشت و درمان نیست. این جانبازان باید مورد تکریم و توجه قرار بگیرند. اگر نسبت به جانبازان خود بی توجه باشیم، این مسئله روی فرزندان آنان تاثیر خواهد گذاشت و این باعث می شود که راه پدرشان را در پیش نگیرند.

 

این رزمنده دوران هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: بخش دیگر، بعد رفاهی جانبازان است. این به این معنی است که بنیاد شهید باید برای پایش سلامتی جانبازان،‌ کارجامع تر و بیشتری انجام دهد.افرادی هستند که مشکلات خاصی دارند و نیازمند حمایت درمانی بنیاد هستند. ما این افراد را شناسایی و حمایت می کنیم.»

 

بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند

این جانباز 70 درصد شیمیایی اضافه کرد: در حال حاضر قریب به 4500 نفر جانباز شیمیایی در استان فارس زندگی می کنند که از این میان 2500نفر تحت پوشش بنیاد شهید هستند. ما نیز در انجمن خود 4800 نفر عضو داریم و درخواست داریم که بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند.

 

چوبینی با آرزوی اینکه روزی مشکلات جسمی و روحی مصدومین شیمیایی به پایان یا به حداقل برسد اضافه کرد: ما در تلاشیم برای همه جانبازان شیمیایی این انجمن، قدم خیری برداریم و به آنها خدمت کنیم.این اصلی ترین هدف ماست.

 

مدیرعامل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس در پایان گفت: زمانی می توانیم باعث دفع تهدیدات نرم دشمن شویم که خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران را برای همیشه در صحنه نگهداریم و از آنان تجلیل کنیم. باید به ایثارگران توجه شود تا ثابت کنیم که جانبازان و ایثارگران، همچنان برای مردم عزیز هستند و به حق، سلامتی خود را قربانی دفاع از میهن کردند.

گفت‌وگو از مصطفی قهرمانی

انتهای پیام/خ

,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس با ارائه یک بیوگرافی توضیح داد: سال 1330 در بندر گناوه هرمزگان به دنیا آمدم و در 28 اسفندماه 1360 به جبهه اعزام شدم و در سال های 63 و 64 و در عملیات های بدر و والفجر 8 دچار مجروحیت شدم و هم اکنون در شیراز سکونت دارم.

,

 
 

, ,
,

ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8

, ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8, ماجرای مصدومیت شیمیایی در عملیات والفجر8,

وی در مورد نحوه مصدومیتش اظهار داشت: 30 ساله بودم که به جبهه اعزام و در سال 1363 در عملیات بدر برای اولین بار دچار مصدومیت شیمیایی شدم اما مصدومیت شدیدم در سال 1364 در عملیات والفجر 8 در کنار اروند رود رخ داد.

,

چوبینی به تشریح نحوه مجروحیتش پرداخت و گفت: در عملیات والفجر8 به عنوان قایقران مشغول فعالیت بودم. رزمندگان را سوار قایق می کردیم و از اروند رود عبود می دادیم و به فاو می رساندیم و دوباره برمی گشتیم روز 23 بهمن 1364 بود دو جنگنده دشمن ‌از سلاح های شیمیایی استفاده کردند. این اتفاق آنقدر سریع رخ داد که عملا نتوانستیم کاری کنیم. یکی از بمب ها در نزدیکی ما اصابت کرد و موجب مصدومیت همه ما شد.  بعد از بمباران شیمیایی، چند تن از دوستانم به شهادت رسیدند.همرزم شهیدمان "مصطفی رشیدی" را در این حمله از دست دادیم. تعدادی از بچه ها هم به شدت مجروح شده بودند.

,

این رزمنده هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: در میان آنها "حاج صمد سهیلی" یکی از کسانی بود که به خاطر این حمله، به داخل باتلاقی افتاده بود. وقتی برای نجاتش رفتم، در گل و لای گرفتار شده بود و تکان نمی خورد و نفسش بالا نمی آمد, می شنیدم که مدام می گفت:« برایم ماسک بیاورید.» پیشانی اش هم زخمی شده بود و خونریزی می کرد چفیه ام را دور سرش بستم خودم هم در گل ولای افتاده بودم و نمی توانستم خارج شوم از همرزمان دیگرم کمک خواستم همان موقع دوستانم از دور فریاد زدند: ماسکت را بزن. من که مشغول کمک به دوستم بودم، فراموش کردم که از ماسک ضدگاز استفاده کنم.

,

 

,

, ,

 عوارض مصدومیت شیمیایی

,  عوارض مصدومیت شیمیایی,  عوارض مصدومیت شیمیایی,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس افزود: پس از بیرون آوردن ما از باتلاق سوار آمبولانس شدیم و به یکی از درمانگاه های صحرایی رفتیم آنجا حمام آب سرد گرفتم و تمام بدنمان را شستیم تا آن موقع هیچ یک از عوارض شیمیایی روی بدن ما نمایان نشده بود حاج صمد سهیلی نیز تنگی نفس شدیدی داشت. آن روزها هوا خیلی سرد بود و ما با آن وضعیت زیر آب سرد خودمان را می شستیم. بعضی از مصدومان شیمیایی در شرایط سختی بودند و پزشکان تلاش می کردند تا به آنان رسیدگی کنند.

,

 

,

چوبینی ادامه ماجرا را اینطور روایت کرد: چند ساعت بعد، ما را با اتوبوس به بیمارستان صحرایی منتقل کردند. در میان راه متوجه خارش شدید بدنم شدم،‌ چشمانم می سوخت و حالت تهوع گرفتم. هر لحظه حالم بدتر می شد. از آنجا به بیمارستان اهواز منتقل شدم. به اهواز که رسیدیم، چشمانم تقریبا هیچ چیزی را نمی دید و بدنم تاول های ریزی زده بود. هر چند ساعت یک بار در بیمارستان چشمانم را شستشو می کردند. یک روز بعد مرا به بیمارستان لبافی نژاد تهران منتقل کردند. در اینجا بود که تاول های بدنم شروع به بزرگ شدن کردند. تاول های بزرگ در بدنم ظاهر شده بود و هر روز صبح در حمام بیمارستان، با استفاده از قیچی های مخصوص تاول ها را از بدنمان می بریدند و جایش را پانسمان می کردند.

,

 اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان

,  اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان,  اعزام جانبازان شیمیایی به کشورهای اروپایی برای درمان,

این جانباز شیمیایی در ادامه به اعزامش به کشور بلژیک اشاره کرد و گفت:  خانواده ام با پیگیری های زیاد توانسته بودند مرا پیدا کنند. می خواستند تلفنی با من صحبت کنند که من قادر به حرف زدن نبودم. روز 28 بهمن 64 اعلام شد که ما به خارج از کشور اعزام می شویم. همان روز خانواده ام به تهران آمده بودند تا مرا ببینند، اما موفق نشدند.

,

, ,

این جانباز 70 درصد ادامه داد: ما 25 نفر بودیم که در کشورهای فنلاند، سوئد، آلمان، بلژیک، هلند و انگلیس تقسیم شدیم. من عازم بلژیک شدم. چند ساعت بعد از پرواز از تهران، هواپیما در یک فرودگاه نظامی فرود آمد. بعدها متوجه شدم در فرودگاه اصلی، خبرنگاران برای تهیه عکس و گزارش منتظر ما بودند و این کشور نمی‌خواست که ما را به آنها نشان دهد.

,

 

,

وی در مورد مشکلات جسمانی اش در بلژیک گفت: مشکلات پوستی، چشم و ریه از جمله مشکلات اساسی ام بود. 80 درصد بدنم سوخته بود. چشمانم تا یک ماه تار می دید. به طوری که قادر به تشخیص چهره های اشخاص نبودم. چشمانم را پانسمان کردند و بیشترین فعالیتشان روی پوست و ریه ام متمرکز بود و به مرور زمان، حالم کمی بهبود یافت. صدایم از ته گلویم خارج می شد. چشمانم به نور حساس بود به طوری که همیشه در اتاق تاریک به سر می بردم وقتی که می خواستند چراغ اتاقم را روشن کنند، به ناچار از عینک دودی استفاده می کردم.

,

تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله

, تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله , تعجب پرستاران بلژیکی از دیدن رزمنده 16 ساله ,

چوبینی درمورد هم اتاقی اش که یک نوجوان طلبه بود، گفت:  یک نوجوان طلبه 16 ساله هم اتاقی ام بود که اثرات شیمیایی تاثیرات زیادی روی بدنش گذاشته بودند. پرستاران وقتی برای اولین بار او را دیدند، با تعجب از او می پرسیدند که آیا به زور به جبهه رفته است. طلبه نوجوان هم در جواب گفت: "به خاطرناموس و وطنش و به اختیار خودش به جبهه رفته است".  برای پرستاران بیمارستان پذیرش چنین موضوعی، سخت بود. سرانجام آن طلبه به دلیل عوارض سلاح های شیمیایی به شهادت رسید.

,

 

,

, ,

وی ادامه داد: در طول 72 روزی که در بلژیک بودیم، مسئولین انجمن اسلامی وسفارت ایران به ملاقاتمان می آمدند و از نزدیک جویای احوالمان بودند.ایرانی های مقیم بلژیک هم به دیدن مان می آمدند و این کارشان باعث روحیه و دلگرمی ما می شد.

,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس گفت: بعد از این مدت، به خواسته خودمان به تهران برگشتیم. از آنجا عازم شیراز شدم و به مدت یک سال در بیمارستان این شهر، تحت درمان بودم. پس از چند ماه به خانه رفتم و گاهی حالم آنقدر بد می شد که خانواده ام مجبور بودند از پزشک بخواهند که به منزلمان بیاید.

,

 عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است

,  عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است,  عوارض شیمیایی بیشتر در چشمانم بروز پیدا کرده است,

این جانبازشیمیایی در ادامه به وضیعت بحرانی چشمانش اشاره کرد و افزود:  وضعیت چشمانم به مرور زمان بحرانی می شد تا جایی که شفافیت قرنیه چشمانم کمترشد و در حال حاضر قادر به رانندگی نیستم. سال 70 بود که وضعیت چشمانم به بدترین وضعیت رسید. لکه ای در چشم سمت راستم به وجود آمد. در حال حاضر چشم چپم 0.4 درصد بینایی دارد و تا به امروز 6 بار روی چشمانم عمل جراحی انجام داده اند هر دو ساعت یک بار روی چشمانم قطره مخصوص می ریزم تا وضعیتش از این بحرانی تر نشود.
 

,
,

, ,

عضو هیات مدیره انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس درباره خودش هم گفت: سال 1354 ازدواج کردم و صاحب 3 فرزند به نام های شیوا، شهره و محمدعلی هستم و فرزندانم نیز قبل از شیمیایی شدنم به دنیا آمدند. برخورد خانواده با من خیلی خوب است و وجود آنها است که باعث دلگرمی من است. سال 1380 بازنشسته آموزش وپروزش استان فارس شدم و سال ها در دبیرستان تدریس کردم و کارشناسی الهیات و معارف و فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث را در سال های 70 و 79 گرفتم در حال حاضر هم استاد معارف دانشگاه آزاد فیروزآباد و مرودشت شیراز هستم.

,

 

,

این جانباز سرافراز کشورمان در مورد بینش فکری جوانان امروزی نسبت به رخدادهای هشت سال دفاع مقدس گفت:  جوانان امروزی وقتی می فهمند که ما جانبازیم، احساس خوبی پیدا می کنند. اگر در مورد رخدادهای دفاع مقدس، اطلاع رسانی جامعی به نسل جوان شود، شاهد افزایش سطح آگاهی آنان خواهیم بود که این باعث دفع تهاجم فرهنگی غرب می شود.

,

 
چوبینی اظهار داشت: تا به حال چندین بار امتحان کرده ام که وقتی دانشجویان کلاسم رخدادهای انقلاب و دفاع مقدس را از زبان یک جانباز می شنوند، تاثیربیشتری می گیرند. چرا که به چشم خود می بینند که ما سلامتی خودمان را در این راه داده ایم و همچنان روی آرمان های انقلابمان ایستادگی می کنیم و این باعث قوت قلب آنان و ادامه راه ما می شود.

,
,

 

,  ,  ,

لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز

, لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز, لزوم تاثیرگذاری انجمن قربانیان سلاح های شیمیایی شیراز,

وی در ادامه به تشکیل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیای در استان فارس اشاره کرد و افزود: این انجمن اهداف مشخصی دارد و در چند زمینه فعالیت می کند. پرداختن به مسائل درمانی جانبازان، ‌بهبود و ارتقا سلامت آنها و رسیدگی در جهت درمان و بهداشت، از جمله کارهای ما است. اگر بخواهیم از بعد فرهنگی نگاه کنیم، مشکلات جانبازان، فقط مشکل معیشت و درمان نیست. این جانبازان باید مورد تکریم و توجه قرار بگیرند. اگر نسبت به جانبازان خود بی توجه باشیم، این مسئله روی فرزندان آنان تاثیر خواهد گذاشت و این باعث می شود که راه پدرشان را در پیش نگیرند.

,

 

, ,

این رزمنده دوران هشت سال دفاع مقدس در ادامه بیان داشت: بخش دیگر، بعد رفاهی جانبازان است. این به این معنی است که بنیاد شهید باید برای پایش سلامتی جانبازان،‌ کارجامع تر و بیشتری انجام دهد.افرادی هستند که مشکلات خاصی دارند و نیازمند حمایت درمانی بنیاد هستند. ما این افراد را شناسایی و حمایت می کنیم.»

,

 

,

بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند

, بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند, بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند,

این جانباز 70 درصد شیمیایی اضافه کرد: در حال حاضر قریب به 4500 نفر جانباز شیمیایی در استان فارس زندگی می کنند که از این میان 2500نفر تحت پوشش بنیاد شهید هستند. ما نیز در انجمن خود 4800 نفر عضو داریم و درخواست داریم که بنیاد شهید از ما حمایت بیشتری کند.

,

 

,

چوبینی با آرزوی اینکه روزی مشکلات جسمی و روحی مصدومین شیمیایی به پایان یا به حداقل برسد اضافه کرد: ما در تلاشیم برای همه جانبازان شیمیایی این انجمن، قدم خیری برداریم و به آنها خدمت کنیم.این اصلی ترین هدف ماست.

,

 

,

مدیرعامل انجمن حمایت از قربانیان سلاح های شیمیایی استان فارس در پایان گفت: زمانی می توانیم باعث دفع تهدیدات نرم دشمن شویم که خانواده های شهدا، جانبازان و ایثارگران را برای همیشه در صحنه نگهداریم و از آنان تجلیل کنیم. باید به ایثارگران توجه شود تا ثابت کنیم که جانبازان و ایثارگران، همچنان برای مردم عزیز هستند و به حق، سلامتی خود را قربانی دفاع از میهن کردند.

,

گفت‌وگو از مصطفی قهرمانی

,

انتهای پیام/خ

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه