فرمانده سپاه عاشورا روایت میکند؛
ماجرای اسارت و آزادی ۴۸ ایرانی در سوریه/ شجاعت، تدبیر و مراقبتِ حاج قاسم

داستانی که به تحریر درآمد، قطرهای است از مقاومتی که ۴۸ برادر را به عقد اخوت هدایت نمود و تروریستهای تکفیری را با صورتهای بهت زده پس نشاند و نجوای یکنواخت "شیعه یعنی درد برادر" صادر کرد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از آناج، این روایت واقعی است؛ تا انتها بخوانید. پنج روز از شهادت حاج قاسم سلیمانی میگذرد. و امت اسلام، سراسر در عزای او به ماتم نشستهاند. یک سیلی هم به عاملان ترور زده شد. مردمی هم در پای تشییعِ بزرگمردِ حماسه به دیدار معشوق شتافتند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج,فضای جامعه منتظر تسکین و غمخواری است. ناگهان ندایی آرامبخش از حسینیه امام خمینی(ره) صادر میشود و توجهات را به روحیاتِ شهیدِ والامقام جلب میکند.
“تدبیر، شجاعت و مراقبت” خصلتهایی است که از سوی رهبر حکیم انقلاب در وصف مرد اول مقاومت بیان شد.
و تنها از شاگرد مکتب خمینی برمیآید تا این سه خصلت در وجود آدمی به یکدیگر پیوند خورده و سرنوشت نیکویی حاصل کند.
توصیفات چگونه با یکدیگر نسبت محکمی پیدا میکنند؟ هنر انسان متعهد در نسبتیابی و پیوند روحیات متعالی چیست؟ بدون تردید این گزاره در مصادیق و ابتلائات جامعه هویدا میشود.
روایتهای متنوعی از زبان رهبرانقلاب و همچنین مطلعینِ منصف بیان شد تا بفهمیم و بدانیم که شهید سلیمانی چگونه توانست تدبیر را با شجاعت و مراقبتِ معنوی عجین کند.
اسارت ایرانیان؛ ابتلاء سخت برای حاج قاسم
یکی از ابتلائات سخت و حساسی که برای فرمانده محور مقاومت پیش آمد، اسارت ۴۸ مستشار ایرانی در قلب سوریه بود. باید مدیریت شجاعانه و مدبرانهای انجام میگرفت تا ضمن آزادی اسرا، خدشهای به محور مقاومت وارد نشود.
تروریستها قصد داشتند تا از گروگانها، اعتراف ارزشمندی دریافت کنند و همین غنیمت به برگ برنده معارضان سوری تبدیل شود. اسرای ایرانی هم بر آن شدند که با پایداری وصفناپذیر، خواب شیرین تروریستها را آشفته کرده و نقشههای آنان را نقش بر آب کنند.
نجوای یکنواخت اسارت؛ شیعه یعنی درد برادر
داستانی که به تحریر درمیآید، قطرهای است از مقاومتی که ۴۸ برادر را به عقد اخوت هدایت نمود و تروریستهای تکفیری را با صورتهای بهت زده پس نشاند و نجوای یکنواخت “شیعه یعنی درد برادر” صادر کرد.
سردار عابدین خرّم فرمانده سپاه عاشورا، یکی از همان مستشاران ایرانی بود که به مدت شش ماه در اسارت تکفیریها به سر برد. او در گفتوگو با آناج روایتهای دست اولی از مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا ارائه میکند.
مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا
مهمتر از آن، روایت سردار قاآنی بود که از صحنه میدانیِ آزادسازی اسرا بازگو کرده است. از گفتوشنودهای بعد از آزادی بین سردار قاآنی و سردار خرّم اینگونه برمیآید که حاج قاسم از سه خصلتِ یاد شده به طور همزمان بهره برد تا فرماندهان ایرانی با سلامت کامل به سر منزل مقصود بازآیند.
فرمانده سپاه عاشورا میگوید: روزی سردار قاآنی به بنده گفت؛ “تقریباً یک ماه پس از اسارتِ شما بدست نیروهای تکفیری، با کار دقیق اطلاعاتی جای شما را شناسایی کرده بودیم. بعد از این شناسایی، تصمیم بر آن شد که با تمام قدرت وارد میدان شویم و بچه ها را آزاد کنیم.” محل اسارت ما در غوطه شرقی در یک گاوداری بزرگ روستایی بود. جایی که اتفاقا دو سه بار توسط ارتش سوریه بمب باران شدیدی روی آن منطقه انجام گرفت. بچه ها به شوخی میگفتند اگر ما از دست این تکفیری ها جان سالم به در بردیم، این گلوله باران ارتش بشار اسد ما را خواهد کُشت.
ماموریت مهم سردار قاآنی
آزاده سرافراز محور مقاومت در ادامه، نحوه آزادی خود و یارانش را اینگونه تشریح کرد: ۲۰روز بعد از اسارت اتفاقی صورت گرفت و آتش بسیار شدیدی روی این محل ریخته شد. بطوری که این تروریست ها بطور مسلح و نارنجک بدست آماده بودند تا اگر اوضاع وخیم شد نارنجک ها را به سمت ما انداخته و خودشان فرار کنند. سردار قاآنی می گفت؛ “به ما خبر رسید که اگر عملیات ادامه پیدا کند، نصف یا بیشتر اسرا کشته خواهند شد و امکان ندارد همه سالم بمانند. این نگرانی وجود داشت که عملیات آزادسازی شما چگونه انجام شود که سلامت شما با خطر مواجه نشود.
در این وضعیت بود که حاج قاسم از سوریه با من (قاآنی) تماس گرفت و گفت: برو خدمت حضرت آقا و گزارشی از وضعیت جبهه درگیری ارائه بده و تصمیم نهایی آزادی اسرا از محضر ایشان استعلام شود. بگو ما بچه ها را پیدا کردیم و حتماً هم آزاد می کنیم، ولی مشکل اینجاست که با این وضعیت و شدت درگیری، جان بچه های به اسارت درآمده در خطر است، و تهدید به کشتن اسرا کرده اند.”
تدبیر حاج قاسم؛ حکمت رهبرانقلاب
سردار قاآنی میگفت؛ من رفتم بیت رهبری و آقا سر نماز بود. بعد از نماز مطلب حاج قاسم را به ایشان عرض کردم. حضرت آقا فرمودند: ” اگر قرار است بچه ها صدمه ببینند عملیات را فعلا متوقف کنید.” بعد از دستور آقا، من هم سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و جریان را اطلاع دادم. اتفاقا آن روز از ساعت ۱۰ صبح درگیری شروع شده بود و تا یک ربع مانده به ۱۳ ادامه داشت که با اعلام دستور آقا درگیری قطع شد.
فرمانده سپاه عاشورا ادامه میدهد: بعدها متوجه شدیم که این لطف خدا بود. دریافتیم که با دستور آقا، عملیات آزادسازی ما در آن روز متوقف شد. چون تکفیری ها آمدند و گفتند حمله شدیدی شده و ما متوجه شده ایم که می خواهند شما را آزاد کنند. تکفیری ها میگفتند وقتی دیدیم حجم عملیات بسیار گسترده و شدید است و مقاومت ما زیاد دوام نخواهد آورد، تصمیم گرفته بودیم که اگر عملیات متوقف نشود، همه شما را با نارنجک بُکشیم و محل روستا را ترک کنیم. آن روز عملیات متوقف شد و بعد ها متوجه علت این موضوع و تدبیر حاج قاسم و حکمت حضرت آقا شدیم که سبب شد تا همه بچه ها زنده بمانند.
تاثیرپذیری جیش الحرّ از مودت ایرانیان
این رزمنده محور مقاومت به سعه صدر و روحیه مقاوم اسرا اشاره کرده و اظهار میکند: اوایل هفته اولِ دستگیریِ ما بود که تلویزیونِ گروه های تکفیری (جیش الحر) در خبری، تصویر ما را پخش کرده و گفته بود که در اثر حمله ارتش سوریه، تعدادی از گروه جیش الحر و سه نفر از اسرای ایرانی کشته شده اند. ماجرا از این قرار بود که شبی که ما در غوطه شرقی بودیم ارتش سوریه با پیشروی همه مقرها را منهدم کرده و در این درگیری تکفیری ها کشته و مجروح زیادی داشتند. سه نفر از دوستان ما نیز در این جریان مفقود شده بودند. با این حال تکفیری ها مجروحین زیادی داشتند که بچه های ما تعدادی از مجروحین آنها را کمک کرده و عقب آورده بودند و این کار تاثیر بسیار زیادِ روانی روی تکفیری ها داشت. تعجب میکردند و می گفتند با اینکه شما اسیر هستید ولی دارید به ما کمک میکنید!
عنایت الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم
سردار خرّم از عنایت ویژه الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم روایت کرده و میگوید: اتفاقی جالب و صدالبته به خواست خدا پیش آمد که ورق برگشت و ماجرا کاملا به نفع نیروهای ایرانی رقم خورد. ماجرایی بوجود آمد که دست خدا را می شد در آن دید. اتفاق از این قرار بود که در ایام اسارت ما، شاهزاده های قطری با همراهانشان، بدون مجوز و برای شکار وارد حریم جزیره قشم شده بود که بدست نیروهای ایرانی دستگیر میشود. این اتفاق باعث میشود که مسئولین کشور قطر که کاملا در جریان اسارت ما بدست تکفیری ها بودند، برای آزادی این شاهزاده دست به کار شوند. طرف ایرانی هم با تدبیر حاج قاسم از فرصت بدست آمده به خوبی بهره میبرد و شرط آزادی شاهزاده قطری را آزادی ما از اسارت تکفیری ها اعلام میکند. بالاخره قطری ها در وضعیتی قرار میگیرند و چاره ای جز قبول این پیشنهاد را نداشتند. با شرط و شروطِ ایران، قطر اعلام میکند که شما افراد ما را آزاد کنید و ما واسطه می شویم تا تکفیری ها اسرای شما را آزاد کنند. البته در کنار این تبادل، آزادی برخی از زندانیان در دولت سوریه نیز به عنوان یکی از شرطهای تبادل مورد موافقت طرفین قرار گرفت. این عنایت الهی را خود حاج قاسم به ما نقل کرد و وقتی مرا دید گفت در اسارت شما خیلی سختی کشیدم.
وی از گفتوشنود خود با شهید سلیمانی پس از آزادی اینگونه روایت میکند: من به حاج قاسم گفتم در دوران اسارت با بچه ها معتقد بودیم که سختی و شکنجه را تحمل می کنیم و ناامید نیستیم. واقعا هم تحمل کردیم و ناامید نبودیم اما بچه ها بیشتر از خودشان، نگران خانواده ها، فرماندهان و حضرت آقا بودند که از تبعات اسارت ما چقدر نگران هستند. بعد از اینکه برگشتیم متوجه شدیم که نگرانی ما در دوران اسارت درست بود. چون اکثر فرماندهان از جمله سردار پاکپور به منزل تک تک خانواده ها رفته و جویای احوال آنان بودند.
اسارتنامه سیاسی-عبادی در محضر آقا..
فراز پایانی این روایت و گفتوگو مربوط است به دیدار آزادشدگان با رهبرانقلاب. اسرای آزاد شده با مشایعت سردار جعفری به دیدار رهبرانقلاب میروند و نماز ظهر را به امامت ایشان اقامه میکنند. سردار جعفری از آقا درخواست میکنند که آقای خرّم گزارشی از وضعیت اسارت ارائه بدهد. معظم له موافقت کرده و سردار خرّم اسارتنامهی سیاسی-عبادی دوران کوتاه اسارت را قرائت کرد.
او درباره دیدار کوتاه با رهبرانقلاب میگوید: من سخنان خود را با آیه "رب الشرح لی الصدری" آغاز کردم و گفتم: بشکست اگر دل ما به فدای چشم مستت، سر خم می سلامت شکند اگر سبویی. جلسه ی بسیار صمیمی و بقول معروف خودمانی بود. به آقا عرض کردم که در مدت اسارت، دو سه بار بچه ها خواب شما را دیده بودند و این قوت قلبی شد تا ما آنجا شما را همراه خودمان احساس کنیم… متن را خواندم، تقریباً دوازده دقیقه طول کشید. سپس آقا حدود بیست دقیقهای بطور ایستاده شروع به صحبت کردند و فرمودند:”من امیدوار بودم که خداوند ان شاءالله تفضل میکند و شما بر میگردید، این را مطمئن بودم.”
انتهای پیام/
فضای جامعه منتظر تسکین و غمخواری است. ناگهان ندایی آرامبخش از حسینیه امام خمینی(ره) صادر میشود و توجهات را به روحیاتِ شهیدِ والامقام جلب میکند.
“تدبیر، شجاعت و مراقبت” خصلتهایی است که از سوی رهبر حکیم انقلاب در وصف مرد اول مقاومت بیان شد.
و تنها از شاگرد مکتب خمینی برمیآید تا این سه خصلت در وجود آدمی به یکدیگر پیوند خورده و سرنوشت نیکویی حاصل کند.
توصیفات چگونه با یکدیگر نسبت محکمی پیدا میکنند؟ هنر انسان متعهد در نسبتیابی و پیوند روحیات متعالی چیست؟ بدون تردید این گزاره در مصادیق و ابتلائات جامعه هویدا میشود.
روایتهای متنوعی از زبان رهبرانقلاب و همچنین مطلعینِ منصف بیان شد تا بفهمیم و بدانیم که شهید سلیمانی چگونه توانست تدبیر را با شجاعت و مراقبتِ معنوی عجین کند.
اسارت ایرانیان؛ ابتلاء سخت برای حاج قاسم
یکی از ابتلائات سخت و حساسی که برای فرمانده محور مقاومت پیش آمد، اسارت ۴۸ مستشار ایرانی در قلب سوریه بود. باید مدیریت شجاعانه و مدبرانهای انجام میگرفت تا ضمن آزادی اسرا، خدشهای به محور مقاومت وارد نشود.
تروریستها قصد داشتند تا از گروگانها، اعتراف ارزشمندی دریافت کنند و همین غنیمت به برگ برنده معارضان سوری تبدیل شود. اسرای ایرانی هم بر آن شدند که با پایداری وصفناپذیر، خواب شیرین تروریستها را آشفته کرده و نقشههای آنان را نقش بر آب کنند.
نجوای یکنواخت اسارت؛ شیعه یعنی درد برادر
داستانی که به تحریر درمیآید، قطرهای است از مقاومتی که ۴۸ برادر را به عقد اخوت هدایت نمود و تروریستهای تکفیری را با صورتهای بهت زده پس نشاند و نجوای یکنواخت “شیعه یعنی درد برادر” صادر کرد.
سردار عابدین خرّم فرمانده سپاه عاشورا، یکی از همان مستشاران ایرانی بود که به مدت شش ماه در اسارت تکفیریها به سر برد. او در گفتوگو با آناج روایتهای دست اولی از مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا ارائه میکند.
مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا
مهمتر از آن، روایت سردار قاآنی بود که از صحنه میدانیِ آزادسازی اسرا بازگو کرده است. از گفتوشنودهای بعد از آزادی بین سردار قاآنی و سردار خرّم اینگونه برمیآید که حاج قاسم از سه خصلتِ یاد شده به طور همزمان بهره برد تا فرماندهان ایرانی با سلامت کامل به سر منزل مقصود بازآیند.
فرمانده سپاه عاشورا میگوید: روزی سردار قاآنی به بنده گفت؛ “تقریباً یک ماه پس از اسارتِ شما بدست نیروهای تکفیری، با کار دقیق اطلاعاتی جای شما را شناسایی کرده بودیم. بعد از این شناسایی، تصمیم بر آن شد که با تمام قدرت وارد میدان شویم و بچه ها را آزاد کنیم.” محل اسارت ما در غوطه شرقی در یک گاوداری بزرگ روستایی بود. جایی که اتفاقا دو سه بار توسط ارتش سوریه بمب باران شدیدی روی آن منطقه انجام گرفت. بچه ها به شوخی میگفتند اگر ما از دست این تکفیری ها جان سالم به در بردیم، این گلوله باران ارتش بشار اسد ما را خواهد کُشت.
ماموریت مهم سردار قاآنی
آزاده سرافراز محور مقاومت در ادامه، نحوه آزادی خود و یارانش را اینگونه تشریح کرد: ۲۰روز بعد از اسارت اتفاقی صورت گرفت و آتش بسیار شدیدی روی این محل ریخته شد. بطوری که این تروریست ها بطور مسلح و نارنجک بدست آماده بودند تا اگر اوضاع وخیم شد نارنجک ها را به سمت ما انداخته و خودشان فرار کنند. سردار قاآنی می گفت؛ “به ما خبر رسید که اگر عملیات ادامه پیدا کند، نصف یا بیشتر اسرا کشته خواهند شد و امکان ندارد همه سالم بمانند. این نگرانی وجود داشت که عملیات آزادسازی شما چگونه انجام شود که سلامت شما با خطر مواجه نشود.
در این وضعیت بود که حاج قاسم از سوریه با من (قاآنی) تماس گرفت و گفت: برو خدمت حضرت آقا و گزارشی از وضعیت جبهه درگیری ارائه بده و تصمیم نهایی آزادی اسرا از محضر ایشان استعلام شود. بگو ما بچه ها را پیدا کردیم و حتماً هم آزاد می کنیم، ولی مشکل اینجاست که با این وضعیت و شدت درگیری، جان بچه های به اسارت درآمده در خطر است، و تهدید به کشتن اسرا کرده اند.”
تدبیر حاج قاسم؛ حکمت رهبرانقلاب
سردار قاآنی میگفت؛ من رفتم بیت رهبری و آقا سر نماز بود. بعد از نماز مطلب حاج قاسم را به ایشان عرض کردم. حضرت آقا فرمودند: ” اگر قرار است بچه ها صدمه ببینند عملیات را فعلا متوقف کنید.” بعد از دستور آقا، من هم سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و جریان را اطلاع دادم. اتفاقا آن روز از ساعت ۱۰ صبح درگیری شروع شده بود و تا یک ربع مانده به ۱۳ ادامه داشت که با اعلام دستور آقا درگیری قطع شد.
فرمانده سپاه عاشورا ادامه میدهد: بعدها متوجه شدیم که این لطف خدا بود. دریافتیم که با دستور آقا، عملیات آزادسازی ما در آن روز متوقف شد. چون تکفیری ها آمدند و گفتند حمله شدیدی شده و ما متوجه شده ایم که می خواهند شما را آزاد کنند. تکفیری ها میگفتند وقتی دیدیم حجم عملیات بسیار گسترده و شدید است و مقاومت ما زیاد دوام نخواهد آورد، تصمیم گرفته بودیم که اگر عملیات متوقف نشود، همه شما را با نارنجک بُکشیم و محل روستا را ترک کنیم. آن روز عملیات متوقف شد و بعد ها متوجه علت این موضوع و تدبیر حاج قاسم و حکمت حضرت آقا شدیم که سبب شد تا همه بچه ها زنده بمانند.
تاثیرپذیری جیش الحرّ از مودت ایرانیان
این رزمنده محور مقاومت به سعه صدر و روحیه مقاوم اسرا اشاره کرده و اظهار میکند: اوایل هفته اولِ دستگیریِ ما بود که تلویزیونِ گروه های تکفیری (جیش الحر) در خبری، تصویر ما را پخش کرده و گفته بود که در اثر حمله ارتش سوریه، تعدادی از گروه جیش الحر و سه نفر از اسرای ایرانی کشته شده اند. ماجرا از این قرار بود که شبی که ما در غوطه شرقی بودیم ارتش سوریه با پیشروی همه مقرها را منهدم کرده و در این درگیری تکفیری ها کشته و مجروح زیادی داشتند. سه نفر از دوستان ما نیز در این جریان مفقود شده بودند. با این حال تکفیری ها مجروحین زیادی داشتند که بچه های ما تعدادی از مجروحین آنها را کمک کرده و عقب آورده بودند و این کار تاثیر بسیار زیادِ روانی روی تکفیری ها داشت. تعجب میکردند و می گفتند با اینکه شما اسیر هستید ولی دارید به ما کمک میکنید!
عنایت الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم
سردار خرّم از عنایت ویژه الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم روایت کرده و میگوید: اتفاقی جالب و صدالبته به خواست خدا پیش آمد که ورق برگشت و ماجرا کاملا به نفع نیروهای ایرانی رقم خورد. ماجرایی بوجود آمد که دست خدا را می شد در آن دید. اتفاق از این قرار بود که در ایام اسارت ما، شاهزاده های قطری با همراهانشان، بدون مجوز و برای شکار وارد حریم جزیره قشم شده بود که بدست نیروهای ایرانی دستگیر میشود. این اتفاق باعث میشود که مسئولین کشور قطر که کاملا در جریان اسارت ما بدست تکفیری ها بودند، برای آزادی این شاهزاده دست به کار شوند. طرف ایرانی هم با تدبیر حاج قاسم از فرصت بدست آمده به خوبی بهره میبرد و شرط آزادی شاهزاده قطری را آزادی ما از اسارت تکفیری ها اعلام میکند. بالاخره قطری ها در وضعیتی قرار میگیرند و چاره ای جز قبول این پیشنهاد را نداشتند. با شرط و شروطِ ایران، قطر اعلام میکند که شما افراد ما را آزاد کنید و ما واسطه می شویم تا تکفیری ها اسرای شما را آزاد کنند. البته در کنار این تبادل، آزادی برخی از زندانیان در دولت سوریه نیز به عنوان یکی از شرطهای تبادل مورد موافقت طرفین قرار گرفت. این عنایت الهی را خود حاج قاسم به ما نقل کرد و وقتی مرا دید گفت در اسارت شما خیلی سختی کشیدم.
وی از گفتوشنود خود با شهید سلیمانی پس از آزادی اینگونه روایت میکند: من به حاج قاسم گفتم در دوران اسارت با بچه ها معتقد بودیم که سختی و شکنجه را تحمل می کنیم و ناامید نیستیم. واقعا هم تحمل کردیم و ناامید نبودیم اما بچه ها بیشتر از خودشان، نگران خانواده ها، فرماندهان و حضرت آقا بودند که از تبعات اسارت ما چقدر نگران هستند. بعد از اینکه برگشتیم متوجه شدیم که نگرانی ما در دوران اسارت درست بود. چون اکثر فرماندهان از جمله سردار پاکپور به منزل تک تک خانواده ها رفته و جویای احوال آنان بودند.
اسارتنامه سیاسی-عبادی در محضر آقا..
فراز پایانی این روایت و گفتوگو مربوط است به دیدار آزادشدگان با رهبرانقلاب. اسرای آزاد شده با مشایعت سردار جعفری به دیدار رهبرانقلاب میروند و نماز ظهر را به امامت ایشان اقامه میکنند. سردار جعفری از آقا درخواست میکنند که آقای خرّم گزارشی از وضعیت اسارت ارائه بدهد. معظم له موافقت کرده و سردار خرّم اسارتنامهی سیاسی-عبادی دوران کوتاه اسارت را قرائت کرد.
او درباره دیدار کوتاه با رهبرانقلاب میگوید: من سخنان خود را با آیه "رب الشرح لی الصدری" آغاز کردم و گفتم: بشکست اگر دل ما به فدای چشم مستت، سر خم می سلامت شکند اگر سبویی. جلسه ی بسیار صمیمی و بقول معروف خودمانی بود. به آقا عرض کردم که در مدت اسارت، دو سه بار بچه ها خواب شما را دیده بودند و این قوت قلبی شد تا ما آنجا شما را همراه خودمان احساس کنیم… متن را خواندم، تقریباً دوازده دقیقه طول کشید. سپس آقا حدود بیست دقیقهای بطور ایستاده شروع به صحبت کردند و فرمودند:”من امیدوار بودم که خداوند ان شاءالله تفضل میکند و شما بر میگردید، این را مطمئن بودم.”
انتهای پیام/
فضای جامعه منتظر تسکین و غمخواری است. ناگهان ندایی آرامبخش از حسینیه امام خمینی(ره) صادر میشود و توجهات را به روحیاتِ شهیدِ والامقام جلب میکند.
,“تدبیر، شجاعت و مراقبت” خصلتهایی است که از سوی رهبر حکیم انقلاب در وصف مرد اول مقاومت بیان شد.
,و تنها از شاگرد مکتب خمینی برمیآید تا این سه خصلت در وجود آدمی به یکدیگر پیوند خورده و سرنوشت نیکویی حاصل کند.
,توصیفات چگونه با یکدیگر نسبت محکمی پیدا میکنند؟ هنر انسان متعهد در نسبتیابی و پیوند روحیات متعالی چیست؟ بدون تردید این گزاره در مصادیق و ابتلائات جامعه هویدا میشود.
,روایتهای متنوعی از زبان رهبرانقلاب و همچنین مطلعینِ منصف بیان شد تا بفهمیم و بدانیم که شهید سلیمانی چگونه توانست تدبیر را با شجاعت و مراقبتِ معنوی عجین کند.
,اسارت ایرانیان؛ ابتلاء سخت برای حاج قاسم
, اسارت ایرانیان؛ ابتلاء سخت برای حاج قاسم,یکی از ابتلائات سخت و حساسی که برای فرمانده محور مقاومت پیش آمد، اسارت ۴۸ مستشار ایرانی در قلب سوریه بود. باید مدیریت شجاعانه و مدبرانهای انجام میگرفت تا ضمن آزادی اسرا، خدشهای به محور مقاومت وارد نشود.
,تروریستها قصد داشتند تا از گروگانها، اعتراف ارزشمندی دریافت کنند و همین غنیمت به برگ برنده معارضان سوری تبدیل شود. اسرای ایرانی هم بر آن شدند که با پایداری وصفناپذیر، خواب شیرین تروریستها را آشفته کرده و نقشههای آنان را نقش بر آب کنند.
,نجوای یکنواخت اسارت؛ شیعه یعنی درد برادر
, نجوای یکنواخت اسارت؛ شیعه یعنی درد برادر,داستانی که به تحریر درمیآید، قطرهای است از مقاومتی که ۴۸ برادر را به عقد اخوت هدایت نمود و تروریستهای تکفیری را با صورتهای بهت زده پس نشاند و نجوای یکنواخت “شیعه یعنی درد برادر” صادر کرد.
,سردار عابدین خرّم فرمانده سپاه عاشورا، یکی از همان مستشاران ایرانی بود که به مدت شش ماه در اسارت تکفیریها به سر برد. او در گفتوگو با آناج روایتهای دست اولی از مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا ارائه میکند.
,

مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا
, مدیریت شهید سلیمانی برای آزادی اسرا,مهمتر از آن، روایت سردار قاآنی بود که از صحنه میدانیِ آزادسازی اسرا بازگو کرده است. از گفتوشنودهای بعد از آزادی بین سردار قاآنی و سردار خرّم اینگونه برمیآید که حاج قاسم از سه خصلتِ یاد شده به طور همزمان بهره برد تا فرماندهان ایرانی با سلامت کامل به سر منزل مقصود بازآیند.
,فرمانده سپاه عاشورا میگوید: روزی سردار قاآنی به بنده گفت؛ “تقریباً یک ماه پس از اسارتِ شما بدست نیروهای تکفیری، با کار دقیق اطلاعاتی جای شما را شناسایی کرده بودیم. بعد از این شناسایی، تصمیم بر آن شد که با تمام قدرت وارد میدان شویم و بچه ها را آزاد کنیم.” محل اسارت ما در غوطه شرقی در یک گاوداری بزرگ روستایی بود. جایی که اتفاقا دو سه بار توسط ارتش سوریه بمب باران شدیدی روی آن منطقه انجام گرفت. بچه ها به شوخی میگفتند اگر ما از دست این تکفیری ها جان سالم به در بردیم، این گلوله باران ارتش بشار اسد ما را خواهد کُشت.
,ماموریت مهم سردار قاآنی
, ماموریت مهم سردار قاآنی,آزاده سرافراز محور مقاومت در ادامه، نحوه آزادی خود و یارانش را اینگونه تشریح کرد: ۲۰روز بعد از اسارت اتفاقی صورت گرفت و آتش بسیار شدیدی روی این محل ریخته شد. بطوری که این تروریست ها بطور مسلح و نارنجک بدست آماده بودند تا اگر اوضاع وخیم شد نارنجک ها را به سمت ما انداخته و خودشان فرار کنند. سردار قاآنی می گفت؛ “به ما خبر رسید که اگر عملیات ادامه پیدا کند، نصف یا بیشتر اسرا کشته خواهند شد و امکان ندارد همه سالم بمانند. این نگرانی وجود داشت که عملیات آزادسازی شما چگونه انجام شود که سلامت شما با خطر مواجه نشود.
,در این وضعیت بود که حاج قاسم از سوریه با من (قاآنی) تماس گرفت و گفت: برو خدمت حضرت آقا و گزارشی از وضعیت جبهه درگیری ارائه بده و تصمیم نهایی آزادی اسرا از محضر ایشان استعلام شود. بگو ما بچه ها را پیدا کردیم و حتماً هم آزاد می کنیم، ولی مشکل اینجاست که با این وضعیت و شدت درگیری، جان بچه های به اسارت درآمده در خطر است، و تهدید به کشتن اسرا کرده اند.”
,تدبیر حاج قاسم؛ حکمت رهبرانقلاب
, تدبیر حاج قاسم؛ حکمت رهبرانقلاب,سردار قاآنی میگفت؛ من رفتم بیت رهبری و آقا سر نماز بود. بعد از نماز مطلب حاج قاسم را به ایشان عرض کردم. حضرت آقا فرمودند: ” اگر قرار است بچه ها صدمه ببینند عملیات را فعلا متوقف کنید.” بعد از دستور آقا، من هم سریع با حاج قاسم تماس گرفتم و جریان را اطلاع دادم. اتفاقا آن روز از ساعت ۱۰ صبح درگیری شروع شده بود و تا یک ربع مانده به ۱۳ ادامه داشت که با اعلام دستور آقا درگیری قطع شد.
,فرمانده سپاه عاشورا ادامه میدهد: بعدها متوجه شدیم که این لطف خدا بود. دریافتیم که با دستور آقا، عملیات آزادسازی ما در آن روز متوقف شد. چون تکفیری ها آمدند و گفتند حمله شدیدی شده و ما متوجه شده ایم که می خواهند شما را آزاد کنند. تکفیری ها میگفتند وقتی دیدیم حجم عملیات بسیار گسترده و شدید است و مقاومت ما زیاد دوام نخواهد آورد، تصمیم گرفته بودیم که اگر عملیات متوقف نشود، همه شما را با نارنجک بُکشیم و محل روستا را ترک کنیم. آن روز عملیات متوقف شد و بعد ها متوجه علت این موضوع و تدبیر حاج قاسم و حکمت حضرت آقا شدیم که سبب شد تا همه بچه ها زنده بمانند.
,تاثیرپذیری جیش الحرّ از مودت ایرانیان
, تاثیرپذیری جیش الحرّ از مودت ایرانیان,این رزمنده محور مقاومت به سعه صدر و روحیه مقاوم اسرا اشاره کرده و اظهار میکند: اوایل هفته اولِ دستگیریِ ما بود که تلویزیونِ گروه های تکفیری (جیش الحر) در خبری، تصویر ما را پخش کرده و گفته بود که در اثر حمله ارتش سوریه، تعدادی از گروه جیش الحر و سه نفر از اسرای ایرانی کشته شده اند. ماجرا از این قرار بود که شبی که ما در غوطه شرقی بودیم ارتش سوریه با پیشروی همه مقرها را منهدم کرده و در این درگیری تکفیری ها کشته و مجروح زیادی داشتند. سه نفر از دوستان ما نیز در این جریان مفقود شده بودند. با این حال تکفیری ها مجروحین زیادی داشتند که بچه های ما تعدادی از مجروحین آنها را کمک کرده و عقب آورده بودند و این کار تاثیر بسیار زیادِ روانی روی تکفیری ها داشت. تعجب میکردند و می گفتند با اینکه شما اسیر هستید ولی دارید به ما کمک میکنید!
,عنایت الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم
, عنایت الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم,سردار خرّم از عنایت ویژه الهی و تدبیر مجدد حاج قاسم روایت کرده و میگوید: اتفاقی جالب و صدالبته به خواست خدا پیش آمد که ورق برگشت و ماجرا کاملا به نفع نیروهای ایرانی رقم خورد. ماجرایی بوجود آمد که دست خدا را می شد در آن دید. اتفاق از این قرار بود که در ایام اسارت ما، شاهزاده های قطری با همراهانشان، بدون مجوز و برای شکار وارد حریم جزیره قشم شده بود که بدست نیروهای ایرانی دستگیر میشود. این اتفاق باعث میشود که مسئولین کشور قطر که کاملا در جریان اسارت ما بدست تکفیری ها بودند، برای آزادی این شاهزاده دست به کار شوند. طرف ایرانی هم با تدبیر حاج قاسم از فرصت بدست آمده به خوبی بهره میبرد و شرط آزادی شاهزاده قطری را آزادی ما از اسارت تکفیری ها اعلام میکند. بالاخره قطری ها در وضعیتی قرار میگیرند و چاره ای جز قبول این پیشنهاد را نداشتند. با شرط و شروطِ ایران، قطر اعلام میکند که شما افراد ما را آزاد کنید و ما واسطه می شویم تا تکفیری ها اسرای شما را آزاد کنند. البته در کنار این تبادل، آزادی برخی از زندانیان در دولت سوریه نیز به عنوان یکی از شرطهای تبادل مورد موافقت طرفین قرار گرفت. این عنایت الهی را خود حاج قاسم به ما نقل کرد و وقتی مرا دید گفت در اسارت شما خیلی سختی کشیدم.
,وی از گفتوشنود خود با شهید سلیمانی پس از آزادی اینگونه روایت میکند: من به حاج قاسم گفتم در دوران اسارت با بچه ها معتقد بودیم که سختی و شکنجه را تحمل می کنیم و ناامید نیستیم. واقعا هم تحمل کردیم و ناامید نبودیم اما بچه ها بیشتر از خودشان، نگران خانواده ها، فرماندهان و حضرت آقا بودند که از تبعات اسارت ما چقدر نگران هستند. بعد از اینکه برگشتیم متوجه شدیم که نگرانی ما در دوران اسارت درست بود. چون اکثر فرماندهان از جمله سردار پاکپور به منزل تک تک خانواده ها رفته و جویای احوال آنان بودند.
,

اسارتنامه سیاسی-عبادی در محضر آقا..
, اسارتنامه سیاسی-عبادی در محضر آقا..,فراز پایانی این روایت و گفتوگو مربوط است به دیدار آزادشدگان با رهبرانقلاب. اسرای آزاد شده با مشایعت سردار جعفری به دیدار رهبرانقلاب میروند و نماز ظهر را به امامت ایشان اقامه میکنند. سردار جعفری از آقا درخواست میکنند که آقای خرّم گزارشی از وضعیت اسارت ارائه بدهد. معظم له موافقت کرده و سردار خرّم اسارتنامهی سیاسی-عبادی دوران کوتاه اسارت را قرائت کرد.
,او درباره دیدار کوتاه با رهبرانقلاب میگوید: من سخنان خود را با آیه "رب الشرح لی الصدری" آغاز کردم و گفتم: بشکست اگر دل ما به فدای چشم مستت، سر خم می سلامت شکند اگر سبویی. جلسه ی بسیار صمیمی و بقول معروف خودمانی بود. به آقا عرض کردم که در مدت اسارت، دو سه بار بچه ها خواب شما را دیده بودند و این قوت قلبی شد تا ما آنجا شما را همراه خودمان احساس کنیم… متن را خواندم، تقریباً دوازده دقیقه طول کشید. سپس آقا حدود بیست دقیقهای بطور ایستاده شروع به صحبت کردند و فرمودند:”من امیدوار بودم که خداوند ان شاءالله تفضل میکند و شما بر میگردید، این را مطمئن بودم.”
,,
انتهای پیام/
,]
ارسال دیدگاه