بازیگر سریال «ترور» در گفت و گو با دانا مطرح کرد؛
برای مخاطبمان قهرمان ملی معرفی نکردهایم/ با سریال ترور قدر «امنیت» را بیشتر میفهمیم
شهرام ابراهیمی بازیگر نقش «سبحان» در سریال ترور معتقد است که به دلیل مسائل مالی و کم کاری هایی که برای به تصویر کشیدن قهرمان های ملی کرده ایم، مخاطب را به سمت قهرمان های هالیوودی سوق داده ایم.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ این روزها سریال «ترور» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور که با موضوع ترور نافرجام حاج قاسم در کرمان می پردازند به قسمتهای پایانی خود رسیده است؛ سریالی که کم کم به مخاطبان آن اضافه شد و توانست تا حدودی نظر منتقدان را به خود جلب کند. به همین بهانه با شهرام ابراهیمی بازیگر نقش «سبحان» که سرتیم گروه امنیتی سریال است با موضوع قهرمان های ملی و کم کاری تلویزیون در ساخت چنین سریال هایی به گفت وگو پرداخته ایم.
از سابقه، کارنامه هنری و تحصیلاتتان صحبت کنیم و اینکه چطور وارد این حرفه شدید و چطور نقش «سبحان» به شما پیشنهاد شد؟
ابراهیمی: در سال ۱۳۷۶ و در زادگاهم شهرکرد، انجمن سینمایی یک سری کلاسهای بازیگری برگزار کرده بود که به طور اتفاقی وارد این کلاسها شدم؛ سه چهار سال تئاتر کار می کردم تا سال ۸۰ بود که یک کاری در شهرکرد ساخته می شد که قرار بود برای بازیگرهای فرعی از بچههای تئاتر استفاده شود؛ زمانی که حاضر شدیم تا با کارگردان صحبت کنیم آقای حسن کیانی که صدابردار بودند من را دیدند و پیشنهاد دادند که وارد کار صدابرداری شوم و من هم قبول کردم و سینمایی «قلعه متروک» را کار کردیم. کم کم در این رشته وارد کارهای مختلف شدم تا اینکه آقای سعید بهرامی در حین اینکه صدابرداری یک سریالی را کار میکردیم، من را میدیدند که از کارهای کارگردانی نت برداری میکنم و طرحهای خودم را مینوشتم. ایشان پیشنهاد دادند که چرا فیلم نمیسازی و بعد از خواندن طرحهای من گفتند که حاضری دستمزد این کار را بگذاری و یک فیلم بسازی و من هم قبول کردم و اولین کارم را ساختم که یک کار سه اپیزود است و یک فیلم کوتاه سه دقیقه ای که جوایز بسیاری هم گرفت.
حدود ۳۰ فیلم کوتاه ساختم و اکثر فستیوالها را با فیلم کوتاه شرکت کردم و در سال ۸۶ اولین سریالم را برای شبکه دو به نام «سینا و تینا» کارگردانی کردم. البته بازیگری را رها نکردم در این سالها حدود ۱۰ الی ۱۵ تله فیلم و سه چهارتا کار سینمایی بازی کردم که آخرین کارم اثری سینمایی به کارگردانی آقای نوری زاد بود که نقش اصلی را بازی میکردم .
برای شبکه یک روسیه یک پیشنهاد بازیگری داشتم که قصه به سمتی پیش میرفت که نیاز بود چند کاراکتر، فارسی صحبت کنند به همین دلیل پیشنهاد شد و این ارتباط شکل گرفت و من نقش یک پلیس مخفی را در این سریال داشتم؛ موضوع این سریال یک کشور خیالی بود که یک زلزله در آن اتفاق افتاده بود و برای نشان دادن این ویرانیها لوکیشنی در سوریه انتخاب شده بود؛ در آنجا که بودم، آقای تقیانی پور با من تماس گرفتند و فیلم نامه را فرستادند. نقشی که در روسیه بازی میکردم یک پلیس مخفی بسیار عصبی بود که با زیردستان خود به تندی رفتار میکرد و در پایان وقتی میدید چه خدمت شریفی به کشور خودش کرده، در نهایت به یک آرامشی میرسید ولی کاراکتر سبحان بسیار آرام و متین بود؛ دقیقا نقطه مقابل کاراکتر روسیه و مشاهداتی که سبحان داشت و مسیری را که باید طی میکرد همه و همه باعث شد که نقش سبحان را قبول کنم.
سینمای هالیوود با قهرمان هایش در ذهن ها مانده است و هالیوود یک سینمای قهرمان محور است؛ از سریال هایش گرفته تا انیمیشن ها ولی ما برای فرزندان خودمان قهرمان های ایرانی نداریم. البته که نیازی هم به خلق قهرمان نداریم ما قهرمان های ملی مذهبی بسیاری داریم ولی آنقدر این قهرمان های خودمان را دست نیافتی کرده ایم که یک ترس و نگرانی برای هنرمندان و کارگردان های ما به وجود آمده است که اگر نتوانیم قهرمان را به درستی به تصویر بکشیم، چه می شود؟ دوست دارم به این موضوع از نگاه کارگردانی پاسخ دهید که دلیل عمده نپرداختن به قهرمانان ملی چیست؟
ابراهیمی: همه چیز دست به دست هم می دهد، از مسائل مالی که در تولید یک فیلم مهم است و حمایت درستی هم نمی شود و نکته دیگر اینکه آمریکا و صنعت سینمای هالیوود صنعتی متکی بر مهاجرینی است که قهرمان هایی را به صورت خیالی برای خودشان خلق می کنند؛ فرهنگ شرق کلا قهرمان های زیادی دارند، ما در گذر از ادبیات و در رسانه های سمعی بصری ضعیف عمل کرده ایم آنها تلاش می کنند قهرمان های ماوراییشان را آنقدر زمینی کنند که مخاطبین با آن ها همزاد پنداری کنند ولی ما قهرمان های زمینیمان را آنقدر ماورایی و آسمانی می کنیم که دست نیافتنی و به افسانه تبدیل می شوند. همه اینها باعث می شود که سازندگان اثر و مخاطبین یک ترسی از برخورد با این کاراکترها داشته باشند.
آن ها قهرمان ها را در ذهن خودشان پرورش می دهند و کاملا خیالی هستند با رفتارهایی که قاعدتا از هیچ انسانی سر نمی زند، بعد آن ها را در تولید، کاملا زمینی می کنند، خصایص زمینی بهشان می دهند و احساس همزاد پنداری را در مخاطب برمی انگیزند، به آن نزدیک می شوند و آن قهرمان را در بخشی از شخصیتش باور می کنند، ولی ما در اینجا برای قهرمانانمان بستری را فراهم می کنیم که به سختی می شود یک مخاطب عام با آن همزاد پنداری کند.
مثلا در بعضی از شخصیت ها می گویند فلانی قبلا کشاورز بوده است و الان کشتی گیر است؛ باور کردن این موضوع برای مخاطب سخت است و همیشه طوری معرفی شده اند که یک فاصله ای بین مخاطب و قهرمان ایجاد شده است. به نظر من نحوه تولید و نحوه روایت و تاثیرات رسانه ای اگر به سمتی پیش برود که قهرمان ها باورپذیر باشند و چند خصیصه خاص اگر دارند به آن ها پرداخته شود اشکالی ندارد، ولی باورپذیر باشند. من مخاطب باور کنم که بخشی از وجود من هم در این قهرمان هست پس من هم می توانم یک قهرمان باشم.
واقعیت این است که برای موضوع مهم امنیت، اگر کل کشور را به یک خانواده تعمیم دهیم، در خانواده پدرها مسئول امنیت هستند و در یک واحد کوچکتر، من الان ارزش کار پدرم را متوجه می شوم چون خودم یک پدر شده ام ولی جالب اینجاست که ما اصلا به این موضوع اهمیت نمیدادیم چون به صورت زیر بنایی وجود داشته است اگر این مسیر در یک بستر کلی تر هم معرفی بشود همه آدم ها می توانند آن قهرمان ها را در وجود خودشان ببینند و خیلی ایجاد انگیزه و انرژی می کند.
اگر بخواهید به عنوان یک کارگردان یک کاری بسازید که محور اصلی آن یک قهرمان باشد؛ فکر کرده اید که زندگی کدام قهرمان را به تصویر بکشید؟
ابراهیمی : نه تا الان به این موضوع فکر نکرده ام ولی خیلی خوشحال می شوم در زمینه قهرمانان ملی کاری انجام دهم.
اگر دوباره یک فیلم با موضوع امنیت ساخته شود شما دوباره قبول می کنید تا نقش یک مامور امنیتی را بازی کنید یا ترجیح می دهید همین نقش «سبحان» در کارنامه تان باقی بماند؟
ابراهیمی : بستگی دارد؛ همه شخصیت ها مانند هم نیستند ولی ترجیح می دهم اگر کاراکتری با همین ویژگی های سبحان بود، همان سبحان باقی بماند.
از بین ژانرهای مختلف؛ کمدی تا جدی، ترجیح می دهید چه ژانری را بازی کنید؟
ابراهیمی : ترجیح برای بازی در ژانر خاصی را ندارم؛ کار خوب را انجام می دهم و به این فکر نکرده ام که بخواهم کار کمدی بازی کنم؛ هرچند که در تئاتر کار کمدی هم انجام داده ام و جالب اینکه اولین کاری که در تئاتری که خودم نوشتم و کارگردانی کردم، یک حالت شعر داشت و یک رگه های کمیک درآن وجود داشت. اوایل کارهایی که انجام می دادیم مختص کودکان بودند، آن ها همه رگه های کمدی و طنز را در خود داشتند و کمدی هایی که استایل و شرایط من به آن ها می خورد، عموما کمدی های موقعیت بودند ولی به صورت کلی ترجیح خاصی برای بازی ندارم و کلیت نقش برایم مهم است.
ارسال دیدگاه