خلبان جنگنده F4 ارتش در گفتگو با سپاسخبر:
ارتشیها جان فدای مردم هستند

خلبان جنگنده F4 ارتش گفت: اگر امروز نیز مشکلی برای ایران پیش بیاید بهحتم من و تمام همکاران من برای حفاظت و دفاع از وطنمان از جان خود نیز میگذریم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «سپاس خبر» حدود ۴ هزار ساعت با هواپیمای فانتوم F4 پرواز کرده است و تا مقام لیدر سه پیش رفته است. منوچهر شیرآقایی ۵ خرداد سال ۱۳۵۵ به آمریکا اعزام شد و به پایگاه لکلند رفت. در آن برهه زمانی، همه کسانی که از ارتشهای جهان برای تکمیل آموزش خلبانی وارد آمریکا میشدند، برای آموزش زبان انگلیسی به پایگاه لکلند میرفتند و خود خلبانان آمریکایی هم در این پایگاه آموزش میدیدند.
نکته که در بدو ورود او به آمریکا، توجهاش را جلب کرده بود، از این قرار بود که بهعکس ایران، در آمریکا، استاد اولین کسی بود که وارد کلاس میشد.
ایرانیهای پایگاه لکلند، به گفته شیرآقایی بیش از ۲۰۰ نفر بودند که به گفته این خلبان، برخی از این ۲۰۰ نفر مذهبی و اهل نماز بودند که شیرآقایی هم بین آنها بود. او در خاطرات خود گفته بین ایرانیان پایگاه لکلند، برخی بودند که اهل هیچگونه کار خلافی نبودند و از محمود انصاری بهعنوان نمونه بارز این گروه نام میبَرد که بهجز درس خلبانی، بهطور دائم مشغول نماز و قرائت قرآن بوده است.
چنیندانشجویانی همراه با شیرآقایی در ماه محرم، دسته سینهزنی راه انداخته و عزاداری میکردند. او معتقد است خلبانهای ایرانی که در آمریکا دوره میدیدند در خلبانی حرف اول را میزدند و حتی از خود آمریکاییها هم پیشی میگرفتند.
منوچهر شیرآقایی در طول یکونیمسال حضور در آمریکا، ۲۷۰ ساعت پرواز با هواپیمای T37 را در پرونده خود ثبت کرد. در دوره پروازهای آموزشی T37 یکی از اساتید شیرآقایی، خلبانی بهنام فیشر بوده که بهتعبیر شیرآقایی در طول پروازها، مدام غر میزد و توهین میکرد. همینمساله هم باعث کلافگی و خشم شیرآقایی میشد. در یکی از همینپروازها، وقتی فیشر در حین پرواز، به شیرآقایی میگوید: «زن من هم بهتر از تو میتواند پرواز کند»، خلبان ایرانی که در جایگاه شاگرد استاد آمریکایی قرار داشته، بهتعبیر خودش به سیم آخر میزند و طبق روایت خودش: «با نارحتی گفتم ادب داشته باش! بعد اضافه کردم زن تو خیلی چیزها میتواند انجام بدهد که من نمیتوانم. این را گفتم و دسته کنترل فرامین را رو به پایین فشار دادم. هواپیما با ۹۰ درجه شیرجه رفت پایین. استاد با هراس گفت: چه کار داری میکنی؟ _ میخواهم هواپیما را بکوبم زمین. واقعاً قصد چنین کاری داشتم. این حرف را که شنید، ترسید. گفت: عذر میخواهم. چندبار عذرخواهی کرد.»
طبق خاطرات این مرد خلبان ارتشی افسران آمریکایی و مسئولان یک بخش ویژه در ساختمانی در آمریکا به خلبانان ایرانی گفتند در این طبقه در کامپیوترها درباره افراد و انسانهای مختلف، پروندههای مختلفی دارند و راه ارتباط و نزدیکشدن به هر فرد را میدانند. افسران آمریکایی در این گفتگو، اصول کار جاسوسی خود را برای خلبانان ایرانی افشا کرده و گفتند «معمولا ما از طریق پول، دوستان، سکس، تهدید و تطمیع به اهدافمان میرسیم. کار این طبقه، این است.»
منوچهر شیرآقایی هشت ماه در شهر و پایگاه کولومبوس ماند و با جت مافوق صوت T38 پرواز کرد. او زمستان ۵۶ به ایران بازگشت و آموزشهای خود را تکمیل کرد. با بازگشت به ایران و حضور در نیروی هوایی، شیرآقایی از نبود برنامه خاص و مدون برای خلبانان آموزشدیده در آمریکا، افسوس خورد. او خود را به گردان یازده شکاری در پایگاه یکم شکاری مهرآباد معرفی کرد و میگوید از بدو ورود به نیروی هوایی، به دلیل برخورد بد ارشد گردان پرواز، خشونت را حس کرد و در دل از نظام و رژیم شاه که بهراحتی به نیروهای خود توهین میکرد، بیزار شد.
منوچهر شیرآقایی ۳۱ شهریور ۵۷ از پایگاه یکم شکاری به پایگاه ششم شکاری در بوشهر منتقل شد. گردان آموزشی ۱۱ شکاری در تهران با انتقال به بوشهر، به دو گردان ۶۱ و ۶۲ شکاری F۴ تبدیل شد.
شیرآقایی در خاطرات اول انقلاب خود از زیادهرویها برای مبارزه با تجمل و مظاهر آن گفته و با بردن نام اصغر سپیدموی آذر، میگوید این خلبان تیم ضربتی تشکیل داد تا از پایگاه و تاسیسات نظامی آن حفاظت کند. شیرآقایی هم به این گروه ضربت پیوست و نگهبانی از تجهیزات و لوازم پایگاه بوشهر را به عهده گرفت. او میگوید هنوز زمان زیادی از پیروزی انقلاب نگذشته بود که درجهدارها و همافرها برای خود تشکیلات خاص تشکیل داده و شروع به مطالبات صنفی کردند. همافرها که پیش از انقلاب خواستار حقوق برابر با افسران بودند، شرایط پس از انقلاب را برای طرح این خواسته مناسب دیده بودند. بهدلیل همین خواسته و زیادهرویهای ناشی از انقلابیگری و عدالتخواهی، برای مدتی سلام نظامی و احترام بین درجه دارها نسبت به افسران از بین رفت. این خاطرات مربوط به زمانی هستند که نیروهای مجاهدین خلق هم بهدنبال ایده انحلال ارتش و تشکیل ارتش خلقی بودند که این خواسته با تصمیم امام خمینی (ره) ناکام ماند. بههرحال در روزهای اول انقلاب، بهتعبیر شیرآقایی جو پرتنش و ناسالمی در پایگاه بوشهر به وجود آمده بود که نتیجهاش، شرایط چندفرماندهی بود. سپس خواستههای صنفی بهمرور رنگ و بوی سیاسی به خود گرفتند و جدال بین افسران و همافران تا مدتها ادامه پیدا کرد. مجاهدین خلق و کمونیستها هم بهطور مرتب پرسنل و درجهدارها را تحریک به خرابکاری و اعتصاب میکردند. تا اینکه با حمایت علنی امام خمینی (ره) از ارتش، بحث انحلال ارتش که توسط مجاهدین خلق در آتش آن دمیده میشد، منتفی شد. شیرآقایی میگوید «پس از آرامشدن اوضاع، یک روز آمدند و دست و چشم آقایان را بستند و به خاطر تحریک پرسنل با هواپیما بردند تهران و دیگر ما آنان را ندیدیم.»
در روزهای ابتدایی جنگ، خلبانهای پایگاه هوایی بوشهر در آشیانههای هواپیما کنار هواپیماها میخوابیدند و تشکهای خود را کنار هم پهن میکردند تا در صورت نیاز فوری به پرواز رهگیری یا ماموریت بمباران، سریع اقدام کنند.
شیرآقایی میگوید اینکه در برخی کتابها و خاطرهها نوشته شده روزهای اول جنگ هیچ هواپیمای ایرانی نبود که در خرمشهر عراقیها را بمباران کند، کذب محض است. همچنین درباره بمبارانهای آن دوره گفته «گاهی اوقات در اتاق توجیه به ما میگفتند در فلان خط، ما نیرو نداریم. هرکس را دیدید بزنید چون همه نیروهای دشمن اند.»
منوچهر شیرآقایی دو مرتبه تا پای شهادت پیش رفت اما شهید نشد و به تعبیر خودش، خدا سرنوشت دیگری برایش رقم زده بود.
این رزمنده بازنشسته ارتشی در گفتگو با خبرنگار سیاسی «سپاس خبر» اظهار کرد: ارتش دارای جایگاه امنیتی ویژهای است که در این راستا باید حمایتهای بهتری از ارتشیها صورت بگیرد. نباید فراموش کرد که ارتشیها چه فداکاریهای بزرگی برای پیروزی این سرزمین انجام دادهاند.
وی افزود: اگر امروز هم مشکلی برای ایران پیش بیاید بهحتم من و تمام همکارانم برای حفاظت و دفاع از وطنمان از جان خود نیز میگذریم؛ اما مسئولان نیز باید تلاش بیشتری برای کشورمان انجام دهند.
این مبارز فداکار گفت: در جنگ اگر خلبانان نبودند این پایان در انتهای جنگ رخ نمیداد.
ارسال دیدگاه