در گفتوگو با دختر شهید آیتالله سعیدی مطرح شد؛
روایتی از مبارزات روحانی که عاشق سینهچاک امام بود/5 روز زندان برای رد کردن تحریرالوسیله از نجف به ایران/با رهبری آیتالله خامنهای سربلند زندگی میکنیم
سیده فاطمه سعیدی، دختر بزرگ شهید آیت الله سعیدی به مناسبت ایام الله پیروزی انقلاب اسلامی از آرزوها، مبارزات انقلابی، رنج زندان، نحوه شهادت و دفن پدر بزرگوارش گفت.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، شهید بزرگوار، سید محمد رضا سعیدی، فرزند حجتالاسلام سید احمد سعیدی در دومین روز از اردیبهشت ماه سال 1308 به دنیا آمد. با اینکه در دوران طفولیت مادرش را از دست داد اما به خاطر استعداد سرشاری که داشت و زحمات فراوانی که تحمل کرد مدارج و مراحل علمی را با سرعت پیمود.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,ادبیات عرب را در مشهد آموخت و از دروس فقه و اصول معارف استادان بزرگی چون حاج شیخ کاظم دامغانی، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده برد. او پس از ازدواج با خدیجه طباطبایی برای طی مراحل بعدی علوم اسلامی عازم حوزه علمیه قم شد و در آن شهر در محضر امام خمینی (ره) حاضر شد و سرانجام با زحمات طاقت فرسا و تلاشهای پیگیر به مرحله استنباط و اجتهاد رسید.
,بسیار جوان بود که مبارزه علیه طاغوت را آغاز کرد، سخنرانی پرشور او در مجلس شهید بخارایی را می توان شروع فعالیت های علنی علیه نظام دیکتاتوری پهلوی دانست. آیت الله سعیدی ضمن ادامه تحصیل و تدریس طلاب به مسافرتهای تبلیغی نیز می رفت و همان روزها یکبار در آبادان به خاطر سخنرانی افشاگرانه و ضد رژیم به زندان افتاد اما در اثر تلاش آیت الله العظمی بروجردی (ره) از زندان آزاد شد.
,, ,
با فرا رسیدن سال 1341 و شکل گیری نهضت روحانیت، ایشان که به واقع دلباخته مکتب امام خمینی (ره) بودبه همراه بسیاری دیگر از روحانیان، در راه نیل به اهداف متعالی آن پیشوای بزرگ، مبارزات کلامی خود را تا مرز ایثار جان ادامه داد.
,در روزهای سختی که به نظر می رسید ، امام خمینی (ره) در راه مبارزات خود، یاور کمتی خواهد داشت ؛ آیت الله سعیدی که این دیدگاه را به امام عرض کرده بود با جواب ایشان که فرمودند : «سعیدی! چی می گویی؟! به خدا قسم اگر تمام جن و اِنس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند، چون من این راه را حق یافته ام، از پای نخواهم نشست.» چنان به ادامه مبارزه دلگرم شد که خود در توصیف حالاتش می گوید: « با سخنان امام چنان دلگرم شدم که روح تازه ای در وجودم دمیده شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم»
,به صلاح دید امام خمینی (ره) به امام جماعت مسجد موسی بن جعفر (ع) در تهران را برعهده گرفت و این مسجد بود که به صورت سنگری برای مبارزه آن شهید سعید درآمد جوانان به گرد او جمع شدند و در سایه فعالیت های علمی وی، از چشمه های معارف اسلامی جرعهها نوشیدند، تفسیر قرآن کریم، سخنرانیهای متعدد که بیشتر آن توسط خود او صورت می گرفت، ایجاد کتابخانه، دعوت سخنران از قم و ... از فعالیت های به یاد ماندی و تأثیرگذار آیت الله سعیدی در مسجد موسی به جعفر است.
,ایشان علاوه بر فعالیت هایی که در مسجد موسی بن جعفر داشت، برای گروهی از بانوان در منزل خویش جلساتی تشکیل داد و به تدریس جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و نیز عروه الوثقی پرداخت که این تلاشها سبب شد شاگردان او پس مدتی با طی دوره های معارف اسلامی، به عنوان مبلغ اسلامی جلسات زنانه تشکیل دهند و به معرفی اسلام همّت گمارند.
,این فعالیت ها برای بانوان که در واقع نیمی از بدنه فعال و مربیان کودکان آن روز و سربازان امام خمینی (ره) در سال های آینده بودند، سرمایه گذاری پر سود معنوی و راه عزمتمندی و کسب کرامت اجتماعی برای زنان و دخترانی محسوب می شد که در خانواده های مذهبی از رفتن به مدارس غیراسلامی در دوره های تحصیلی بالا محروم بودند. صد البته که در دوران اول تا ششم ابتدایی که بیشتر این خانم ها تحصیل کرده بودند، نیز تعریف کاملی از دین و مباحث اخلاقی و معرفتی نه ندیده و نه شنیده بودند.
,به مناسبت 37 امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با دختر سیده فاطمه سعیدی، فرزند علامه شهید آیتالله سعیدی گفتوگویی صمیمانه انجام داده ایم.
,, ,
روایتی از لحظه دیدار پسر با پیکر پدر شهیدش
, روایتی از لحظه دیدار پسر با پیکر پدر شهیدش,سیده فاطمه سعیدی، دختر بزرگ شهید ایت الله سعیدی با بیان اینکه ما 5 برادر و 4 خواهر هستیم که همگی به سفارش پدر بزرگوارمان؛ پسرها طلبه شدند و دخترها نیز به طلبه شوهر کردند، گفت: فردای آن روزی که پدربزرگوار ما را به شهادت رسانده بودند، عُمال رژیم طاغوت پهلوی به درب منزل ما آمد و به برادرم گفت که باید به قم برویم و طوری با ایشان صحبت کرده بودند که گویی پدرم را میخواهند آزاد کنند. با رفتن به قم و وارد شدن به قبرستان وادی السلام و دیدن پیکر پدرم، برادر بزرگ ما متوجه شهادت ایشان شد و ابزار داشتند: « پدر؛ نزد حضرت زهرا(س) روسفید شدی و آرام باش که از این دنیا راحت شدی.. آنجا بود که رو به مأموران کردند و گفتند: اگر یک سعیدی را کشتید، 5 سعیدی زنده شدند.» و در واقع هم هینطور شده است چرا که برادرانم هر کدام به عنوان روحانی اکنون در منبر هستند و آقا سیدمحمد نیز به خاطر شباهت صدایش به پدرم بیشتر از همه تداعی کنند سخنرانی ها پدرم را در منبر قم میکنند.
,وی اشاره به اینکه شهید سعیدی، در راه مبارزه با طاغوت به امام حسین (ع) تأُسی میکردند، اظهارداشت: هر وقت درباره چرایی مبارزات ایشان صحبت میکردیم، پدرم میگفتند: « امام حسین(ع) با اهل بیتشان رفتند برای اسلام قیام کردند وظیفه ما به عنوان شیعه و اولاد امام حسین(ع) این است که هدف ائمه مخصوصا امام حسین (ع) را ادامه داده و اسلام در این کشور پیاده کنیم.» اما متأسفانه با این که خون هایی که پای اسلام و انقلاب ریخته شد؛ شاهد بدحجابی و اعتیاد در میان جوانان جامعه هستیم.!
,آیت الله سعیدی به حجاب و عفاف اهمیت زیادی می داد
, آیت الله سعیدی به حجاب و عفاف اهمیت زیادی می داد, آیت الله سعیدی به حجاب و عفاف اهمیت زیادی می داد,دختر بزرگ شهید آیت الله سعیدی از پدر به عنوان علامه شهید یاد میکند و میگوید: مادرم، بی بی خدیجه طباطبایی ؛خواهر حجت الاسلام سید مهدی طباطبایی، بانوی مکرمه و سادات بود که در نبود پدرم به بیشتر به دلیل مسافرت تبلیغاتی، تحصیلات حوزوی و زندانهای رژیم طاغوت بود، مسئولیت خانه را بر عهده داشت. یاد میآید که پدرم نزدیک ازدواج من مدتی در کویت بودند و رژیم از این فرصت استفاده کرد و ورود ایشان به ایران را ممنوع کرد، در واقع پدرم در کویت تبعید شده بودند، مادرم در آن روزها با مقدار پولی که پدرم می فرستاد، چرخ زندگی را می چرخاندند.
,وقتی دختر آیت الله سعیدی از حجاب و متانت مادر میگوید، وقتی از حجاب همراه با پوشیه، عدم حضور ایشان در مجالس که همراه با لهو و لعب بود میگوید، وقتی از خانه داری بی بی خدیجه می گوید، به یاد این خاطره ای می افتم که در کتابی از ایشان خوانده بودم افتادم : « یک وقت می دیدی شب، نصف شب مأموران می ریختند توی خانه. من گلایه کردم که چند تا بچه داریم. شما هم یک کمی رعایت کنید و خلاصه حسابی دردل کردم. خدا رحمت کند آقای سعیدی هیچی نگفتند فردا صبح آمدم. صبحانه درست کنم، دیدم آقای سعیدی لبخند می زنند. پرسیدم: «قضیه از چه قرار است؟» گفتند:« شما که می گویید چرا این کارها را می کنی، دیشب خواب دیدم مجلسی برگزار شده.» اسم یک آقایی را هم گفتند که الان یادم نمی آید. خلاصه ایشان گفت که : «این آقا گفت سعیدی! بیا پهلوی من بنشین. من رفتم پهلویشان نشستم و ایشان گفتند سعیدی! من دیشب حضرت امام حسین(ع) را خواب دیدم که به من فرمودند به سعیدی پیغام بده که با ما باش. ما از تو نگهداری می کنیم.» آقای سعیدی گفتند: «ببینید! امام حسین (ع) به من بی لیاقت بگویند از تو نگهداری می کنیم و من کاری نکنم؟» من گفتم:« دیگر حرفی نمی زنم و هر کاری را که صلاح می دانید بکنید». از آن روز به بعد دیگر هیچی نمی گفتم.»
,مردمداری و شوخ طبعی ویژگی اخلاقی شهید آیت الله سعیدی
, مردمداری و شوخ طبعی ویژگی اخلاقی شهید آیت الله سعیدی , مردمداری و شوخ طبعی ویژگی اخلاقی شهید آیت الله سعیدی ,از سیده فاطمه سعیدی درباره رابطه شهید با همسر و فرزندانش میپرسم، میگوید: پدرم بسیار مهربان، مردمدار و شوخ طبع بود. یادم هست که وقتی سفره می انداختیم تا با هم غذا بخوریم اگر ما غذایی مانند کلم پلو یا هویچ پلو را دوست نداشتیم، پدر با شوخی و لبخند با ما صحبت می کرد از برکات خدا و شکرگذاری به درگاه خدا میگفت و خلاصه با هم غذا می خوردیم . یا زمانی که برگ کارنامه مان را برای امضا به نزد ایشان میآوردیم با لبخند میگفتند: خیلی 20 گرفتهای امضا کنم. پدرم بسیار مردم دار بود و به قشر مستضعف رسیدگی میکرد اما این کار را بیشتر در خفا انجام میدادند و ما را در جریان کارهایشان نبودیم، از کارهایی که ایشان انجام می دادند به بازسازی حجره طلاب در مدرسه حجتیه قم می توانم اشاره کنم و همچنین وقتی از سفر می آمدند ، ره آورد سفرخود را بین محله فقیر نشین قم تقسیم می کردند.
,دختر بزرگ آبتالله سعیدی با اشاره به وجه معلمی پدرش گفت: پدر ما را برای تحصیل به مدارس اسلامی گذاشته بودند و به من سفارش کردند که به مدیر مدرسه بگویم که برای درس های قرانی ساعات بیشتری بگذارند و همینطور هم شد، آن زمانها که کسی به فکر حفظ قران و نبود، به ما قرآن می آموختند. آن زمان حجاب من و مادرم چادر و پوشیه بود.
,تحریرالوسیله امام را از مرز کرمانشاه رد کردم!
, تحریرالوسیله امام را از مرز کرمانشاه رد کردم! , تحریرالوسیله امام را از مرز کرمانشاه رد کردم! ,از او می خواهم که خاطره ای از دوران مبارزات آیت الله سعیدی برایمان بگوید: « من خیلی زود در سن 13 سالگی با شیخ محمدغروی ازدواج کردم، مدتی در قم بودیم و بعد هم برای ادامه تحصیل همسرم به نجف اشرف رفتیم، در رفت و آمدی که برای دیدن اقوام به ایران داشتیم، روایت کننده اوضاع ایران و نجف شده بودیم و گاها نامه یا اعلامیههای امام خمینی (ره) را هم به ایران می آوریم یا نامه های آقایان ربانی شیرایز و مشکینی را به امام خمینی (ره) در نجف می رساندیم. اکثرا این نامه ها در دست من بود، بچه کوچک داشتم و ...به راحتی این نامه ها را رد می کردم البته طلبه های افغانی هم در این زمینه به ما کمک می کردند اما یکبار که می خواستم کتاب «تحریرالوسیله» امام (ره) را از مرز کرمانشاه رد کنم، گیر افتادم، داستان اینگونه بود که
,« کارتونی از کتاب تحریرالوسیله امام(ره) را همراه داشتم که در گمرک، گیر افتادیم و 4 تا 5 روز در زندان عمومی بودم این سفری که پدرم بسیار ناراحت شدند که البته خدا را شکر توانستیم بخشی از این کتاب را به سلامت از گمرک خارج کنیم. در نجف صفحه اول کتاب را کنده بودند و جلدش را هم جلد کتاب بحارالانوار قرار داده بودند تا در گمرک متوجه نشوند . »
,, ,
شکل گیری تشکیلات خمینیسم در مسجد موسی بن جعفر
, شکل گیری تشکیلات خمینیسم در مسجد موسی بن جعفر, شکل گیری تشکیلات خمینیسم در مسجد موسی بن جعفر,سیده فاطمه طباطبای در پاسخ به این سؤال که رابطه و عمق احساس آیت الله سعیدی نسبت به امام خمینی (ره) چگونه بود؟ گفت: « پدرم منبر که میرفتند اسم امام خمینی(ره) را بسیار می آورند و حتی برای خودشان حزبی به اسم « خمینیسم» درست کرده و به صورت مخفیانه تشکیلاتی داشتند و کارهای انقلابی اعم از چاپ و توزیع اعلامیه را انجام میدادند کانون این فعالیت ها محل دولاب تهران و مسجد موسی بن جغفر بود . نشست هایی را برگزار میکردند و در این نشست ها به ورود یهودی ها و بهایی ها و آمریکایی ها و اینکه ایران اسمش اسلامی است اما اسلام در آن پیاده نمی شود اشاره می کردند، در آن سال ها اسلام در ایران غریب بود و از نظر پدرم اصل فعالیت ها اسلام و پیاده سازی اسلام بود .
,درباره روحیه مبارزاتی پدرشان سؤال پرسیدم و گفت: « وصیت نامه پدرم با این آیه شروع می شود: :« وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ »؛ « و کسانى را که در راه خدا کشته شدند مرده مپندار، بلکه زندگانند و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» این آیه شهادت ایشان را تأیید میکند و ایشان در دوران زندگیشان به این آیه توجه داشتند. هر وقت من از نجف به ایران می آمدم پدرم در زندان بودند و ما باید ایشان را در زندان قصر به مدت 10 دقیقه ملاقات می کردیم آن هم به فاصله و از بین راهرویی که با دو ردیف میله آهنی تشکیل شده بود.! ایشان در زندان با ایت الله طالقانی، هاشمی رفسنجانی و مهندس بازرگان حبس را تحمل می کردند.
,روایت شهادت پدر
, روایت شهادت پدر , روایت شهادت پدر ,سیده فاطمه طباطبایی که خود مادر شهیدان مهدی و هادی غروی است اما با روایت شهادت مظلومانه پدر که حتی به خانواده اجازه نداده بودند مراسم ختمی برگزار کنند، با چشمانی پر از اشک ، در باره شهادت پدرش گفت: اردیبهشت 1349 بعد از اینکه رژیم با تصویب کاپیتولاسیون سرسپردگی کامل خود را به اثبات رسانید از سرمایه گذاران آمریکایی دعوت به عمل آورد تا باصطلاح در ایران سرمایه گذاری کنند آیت الله سعیدی نیز مانند سایر علماء ساکت نماند و با انتشار اعلامیه ای به زبان عربی خطاب به علمای کشورهای اسلامی، آنها را به قیام دعوت کرد. رژیم شاه که از حرکت پرخروش آیت الله سعیدی به وحشت افتاده بود او را دستگیر و در قزل قلعه زندانی کرد و با گذشت 10تا 12 روز طی یک دادگاه فرمایشی ایشان را به اعدام محکوم کردند، روز آخر حیاتشان ، وقتی وضو گرفته بودند که اقامه نماز کنند، بنابرگفته زندانیان برای ساعتی برق قطع می شود و در این دسیسه از پیش تعیین شده پدرم را به شهادت می رسانند در حالی که قصد داشتند این شهادت را با عنوان سکته یا هر چیز دیگری توجیه کنند.
,در تاریخ آمده است که شهید آیت الله سعیدی به رژیم گفت: « مرا بگیرید و به بند و حبس کشید تا آنوقت از من سلب مسئوولیت شود، چه اگر آزاد باشم فریاد می زنم، حقایق را می گویم و افشاگری می کنم. من این لباس را پوشیدهام و از بیت المال امرار معاش می کنم که پاسدار اسلام و وفادار به رهبرم، امام خمینی باشم ..... بنابراین باید فریاد بزنم و جز این چارهای ندارم»
,ارتقاء بینش و بصیرت دینی وظیفه کنونی جامعه زنان
, ارتقاء بینش و بصیرت دینی وظیفه کنونی جامعه زنان, ارتقاء بینش و بصیرت دینی وظیفه کنونی جامعه زنان,در آخر این گفت وگو از مادر شهیدان غروی، در خصوص وظیفه زنان در قبال انقلاب اسلامی پرسیدم و گفت: پیام ما این است: «ائمه اطهار، جوانان و پدران ما رفتند و شهید شدند در حالی که هدفشان اسلام بود؛ ما میخواهیم اسلام و قرآن در کشور پیاده شود؛ مساجد سنگر باشد، حجاب و موازین اسلام را در جامعه پیادهسازی شود، ما مردمی منتظر ظهور هستیم و سربلند با رهبری آیتالله خامنهای زندگی میکنیم و رهبری خوب داریم. باید بینش و بصیرتشان نسبت به دین و اسلام بیشتر باشد و فقط برای دنیا کار انجام ندهند.»
,تهیه و تنظیم از منیره غلامی توکلی
,انتهای پیام/خ
]
ارسال دیدگاه