آقای مؤمنی! بیدارتر از صبح را دوباره چاپ کنید
سلمان هراتی از شاعران اثرگذار انقلاب اسلامی الگویی برای شاعران انقلاب است؛ پس بیراه نیست که حوزه هنری پس از پانزده سال یک بار دیگر این کتاب دوستداشتنی را میهمان نسل جوان و ادب دوست کشورمان کند.[
سلمان هراتی از شاعران اثرگذار انقلاب اسلامی الگویی برای شاعران انقلاب است؛ پس بیراه نیست که حوزه هنری پس از پانزده سال یک بار دیگر این کتاب دوستداشتنی را میهمان نسل جوان و ادب دوست کشورمان کند.
, سلمان هراتی از شاعران اثرگذار انقلاب اسلامی الگویی برای شاعران انقلاب است؛ پس بیراه نیست که حوزه هنری پس از پانزده سال یک بار دیگر این کتاب دوستداشتنی را میهمان نسل جوان و ادب دوست کشورمان کند.,هر مخاطبی با خواندن «بیدارتر از صبح» عشق و علاقهاش نسبت به سلمان هراتی بیشتر خواهد شد. سید ضیاءالدین شفیعی با موشکافی قابل توجهی به زندگی باورمند سلمان پرداخته است. پس به جاست تا از رئیس محترم حوزه هنری جناب آقای مومنی بخواهیم تا با چاپ مجدد این کتاب یکی از راههای شناساندن شخصیت زلال شعر انقلاب را شکوفا کنند.
, هر مخاطبی با خواندن «بیدارتر از صبح» عشق و علاقهاش نسبت به سلمان هراتی بیشتر خواهد شد. سید ضیاءالدین شفیعی با موشکافی قابل توجهی به زندگی باورمند سلمان پرداخته است. پس به جاست تا از رئیس محترم حوزه هنری جناب آقای مومنی بخواهیم تا با چاپ مجدد این کتاب یکی از راههای شناساندن شخصیت زلال شعر انقلاب را شکوفا کنند., «بیدارتر از صبح»,برای این که به زیبایی هنری کتاب و روایت مستند مؤلف کتاب پی ببرید، برشی از این کتاب را با هم میخوانیم؛
, برای این که به زیبایی هنری کتاب و روایت مستند مؤلف کتاب پی ببرید، برشی از این کتاب را با هم میخوانیم؛,«حالا هم سر کلاس، همان حس را داشت. شاگردان او کلاس اول راهنمایی بودند و همه آنها اولین سال مدرسه را بعد از انقلاب شروع کرده بودند و هیچ کدامشان فضای مدارس پیش از انقلاب را به خاطر نداشتند. او علاوه بر هنر به آنها ادبیات، علوم اجتماعی و انشاء درس میداد و هر وقت میخواست حرفی بزند یا کاری بکند، خودش را پشت میزها میدید و به یاد میآورد که در سن و سال آنها، پس از ساعتها کار، با چه مشقت و زحمتی به مدرسه رفت و همیشه مجبور بود مشقهایش را بر فرشی از چمنهای کنار شالیزار و در فاصلهای که بزرگترها سیگار میکشیدند و چای میخوردند، بنویسد. این بود که سلمان آن جا هم بقچهی مهربانیاش را برده بود و کاری کرده بود که شاگردهایش با او دوست شده بودند و برایش دلتنگی میکردند.
, «حالا هم سر کلاس، همان حس را داشت. شاگردان او کلاس اول راهنمایی بودند و همه آنها اولین سال مدرسه را بعد از انقلاب شروع کرده بودند و هیچ کدامشان فضای مدارس پیش از انقلاب را به خاطر نداشتند. او علاوه بر هنر به آنها ادبیات، علوم اجتماعی و انشاء درس میداد و هر وقت میخواست حرفی بزند یا کاری بکند، خودش را پشت میزها میدید و به یاد میآورد که در سن و سال آنها، پس از ساعتها کار، با چه مشقت و زحمتی به مدرسه رفت و همیشه مجبور بود مشقهایش را بر فرشی از چمنهای کنار شالیزار و در فاصلهای که بزرگترها سیگار میکشیدند و چای میخوردند، بنویسد. این بود که سلمان آن جا هم بقچهی مهربانیاش را برده بود و کاری کرده بود که شاگردهایش با او دوست شده بودند و برایش دلتنگی میکردند., «حالا هم سر کلاس، همان حس را داشت. شاگردان او کلاس اول راهنمایی بودند و همه آنها اولین سال مدرسه را بعد از انقلاب شروع کرده بودند و هیچ کدامشان فضای مدارس پیش از انقلاب را به خاطر نداشتند. او علاوه بر هنر به آنها ادبیات، علوم اجتماعی و انشاء درس میداد و هر وقت میخواست حرفی بزند یا کاری بکند، خودش را پشت میزها میدید و به یاد میآورد که در سن و سال آنها، پس از ساعتها کار، با چه مشقت و زحمتی به مدرسه رفت و همیشه مجبور بود مشقهایش را بر فرشی از چمنهای کنار شالیزار و در فاصلهای که بزرگترها سیگار میکشیدند و چای میخوردند، بنویسد. این بود که سلمان آن جا هم بقچهی مهربانیاش را برده بود و کاری کرده بود که شاگردهایش با او دوست شده بودند و برایش دلتنگی میکردند.,با شروع کار معلمی، فصل تازهای در شعر سلمان جان گرفته بود و او را به نیاز تازهای در شعر پس از انقلاب آشنا کرده بود. نوجوانان آن روزها جز برخی شعرهای بازمانده از زمان گذشته چیزی برای زمزمه در دسترس نداشتند و این بسیار برای او وظیفه ساز بود.
, با شروع کار معلمی، فصل تازهای در شعر سلمان جان گرفته بود و او را به نیاز تازهای در شعر پس از انقلاب آشنا کرده بود. نوجوانان آن روزها جز برخی شعرهای بازمانده از زمان گذشته چیزی برای زمزمه در دسترس نداشتند و این بسیار برای او وظیفه ساز بود., با شروع کار معلمی، فصل تازهای در شعر سلمان جان گرفته بود و او را به نیاز تازهای در شعر پس از انقلاب آشنا کرده بود. نوجوانان آن روزها جز برخی شعرهای بازمانده از زمان گذشته چیزی برای زمزمه در دسترس نداشتند و این بسیار برای او وظیفه ساز بود.,پس سلمان هم آموختهها و اندوختههایش را بر سفرهای از صمیمیت و مهربانی چید و با هوشمندی تمام، لحظاتی ناب و اصیل از نیازها و آرزوهای نوجوانان را در آینه شعر انعکاس داد.
, پس سلمان هم آموختهها و اندوختههایش را بر سفرهای از صمیمیت و مهربانی چید و با هوشمندی تمام، لحظاتی ناب و اصیل از نیازها و آرزوهای نوجوانان را در آینه شعر انعکاس داد., پس سلمان هم آموختهها و اندوختههایش را بر سفرهای از صمیمیت و مهربانی چید و با هوشمندی تمام، لحظاتی ناب و اصیل از نیازها و آرزوهای نوجوانان را در آینه شعر انعکاس داد.,از نتیجه کار راضی بود. ابتدا فکر میکرد موفق نشود، اما وقتی آنها را برای شاگردهایش خواند، اشتیاق بچهها او را متقاعد کرد که نیازها را درست دریافته و توانسته است شعر را در استخدام آن چه میخواست درآورد.» (بیدارتر از صبح ـ ص 37-36)
, از نتیجه کار راضی بود. ابتدا فکر میکرد موفق نشود، اما وقتی آنها را برای شاگردهایش خواند، اشتیاق بچهها او را متقاعد کرد که نیازها را درست دریافته و توانسته است شعر را در استخدام آن چه میخواست درآورد.» (بیدارتر از صبح ـ ص 37-36) , از نتیجه کار راضی بود. ابتدا فکر میکرد موفق نشود، اما وقتی آنها را برای شاگردهایش خواند، اشتیاق بچهها او را متقاعد کرد که نیازها را درست دریافته و توانسته است شعر را در استخدام آن چه میخواست درآورد.»,منبع:فارس
, منبع:فارس ,انتهای پیام/خ
, انتهای پیام/خ]
ارسال دیدگاه