اخبار داغ

سفری در صَفَر + عکس و فیلم

سفری در صَفَر + عکس و فیلم
آئین اربعین سالار شهیدان هر ساله بیستم ماه صفر سال قمری برگزار می‌شود و در آن، شیفتگان امام حسین (ع) با پای پیاده فاصله 80 کیلومتری نجف تا کربلا را طی می‌کنند. این آیین، بعد از فروپاشی حکومت بعثی صدام که شیعیان توانسته‌اند آزادانه‌تر فعالیت کنند، هر سال با رونق بیشتری برپا می‌شود.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا، امسال اما همه چیز با سال‌های گذشته متفاوت بود و من به همراه جمعی دیگر از خبرنگاران این فرصت را یافتم تا این تفاوت را با همه وجود حس کنم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

***

,

آفتاب تازه طلوع کرده و ما در مرز مهران هستیم، جاده منتهی به پایانه مرزی که می‌گویند حدود 11 کیلومتر است مملو از مردمی است که با سرعت و بی‌توجه به محیط پیرامونشان رو به سوی مرز با سرعت بالایی در حرکتند، اگر وسیله‌ای بیابند با آن می‌روند و اگر نه، با همان پای پیاده به سرعت رو به مرز در حرکتند.

,

آنچه می‌بینم برایم بسیار غریب و دور از انتظار است. سیل جمعیتی که به سوی مرز روان است، گویی تمام طبقات اجتماعی را در خود هضم کرده است. کسی با لباس به اصطلاح پلوخوری دیده نمی‌شود. از ظاهر زائران پیداست که قصد کرده‌اند مسیر نجف تا کربلا را پیاده بروند. برخی چند دوست هستند در کنار هم و برخی هم با تمام خانواده در راهند. گروه‌هایی هم هستند که معلوم است در قالب کاروان به اینجا رسیده‌اند. همه هدفشان بی‌شک عبور از مرز در اسرع وقت است و این باعث می‌شود که پشت قسمت خروجی، جمعیت زیادی متراکم شود.

,

پیرمردهایی را می‌بینم که به نظر بالای 80 سال عمر دارند و به سختی راه می‌روند اما آمده‌ا‌ند که تمام نیروی باقی‌مانده در جسمشان را صرف کنند تا این اربعین را به عشق سالار شهیدان پیاده بروند و در این میان، برخی پرچم‌هایی با مضامین عاشورایی به دوش می‌کشند.

,

به گزارش ایسنا، در ورودی سالن خروجی، یکی از مسئولان مرز با بلندگو از همگان می‌خواهد که آرامش خود را حفظ کنند و به فکر زن و بچه‌ای باشند که ممکن است این تراکم جمعیت و فشاری که به نرده‌های ورودی وارد می‌شود آزارشان دهد اما اشتیاق جمعیت برای عبور از مرز، هر لحظه بیشتر می‌شود.

,

آنها که چابک‌ترند از نرده‌ها بالا می‌روند و به مرور، همه راه عبور را می‌یابند. بعد از دقایقی یکی از نرده‌ها با فشار مردم باز شده و مردم به سمت خروجی می‌روند. سرانجام راهی مسیر ورودی مرز عراق می‌شویم. در سالن ورودی عراقی‌ها هیچ کنترلی وجود ندارد و تنها مردم را به سوی درهای ورودی عراق راهنمایی می‌کنند.

,

چند افغان، پیاده‌روی‌شان با ما همزمان شده است. در اشتیاق رسیدن به حرم، کم از ایرانی‌ها ندارند اما دلهره‌ای دیگر هم با آنهاست؛ بسیاری از اینان مدرکی برای عبور از مرز ندارند اما باز هم آمده‌اند. پشت بلندگوی سالن خروجی اعلام می‌شود که برای عبور آنها از مرز عراق با دولت این کشور رایزنی و توافقات لازم انجام شده است. نیروی انتظامی می‌کوشد که راه عبور را تسهیل کند.

,

 

,

برخی پرچم کشورشان را هم به دوش می‌کشند
,

, , ,
برخی پرچم کشورشان را هم به دوش می‌کشند
, برخی پرچم کشورشان را هم به دوش می‌کشند,

از همان ابتدای راه معلوم است که این سفر آسان نخواهد بود. تفریح یا وقت‌گذرانی درکار نیست. پیاده گام زدن در مسیری 80 کیلومتری آن هم در هوایی غبارآلود و در مملکتی غریب، انتخابی است که جز با عشق انجام نمی‌شود. از خودم می‌پرسم چرا پیرمردی که قامتش خمیده و به سختی راه می‌رود، می‌خواهد این راه دشوار را برود؟ یا مردی که چهره‌اش بسیار مصمم و استوار نشان می‌دهد، چرا فرزند نوجوان و فلجش را بر دوش گرفته و تلاش می‌کند که مسیر پیاده را طی کند؟ لابد حاجتی دارد؛ احتمالا شفای فرزندش. بسیاری از این اینها از همان ابتدای سفر نمی‌دانند شب را کجا باید استراحت کنند و اصولا برنامه‌ای برای این سفر به مفهوم متعارف ندارند. آنها فقط یک چیز را می‌دانند و آن هم زیارت بارگاه سیدالشهداء (ع) و شرکت در مراسم پیاده‌روی اربعین است.

,

آیین پیاده‌روی اربعین، سنتی دیرینه است و بسیاری از بزرگان شیعه خود را مفتخر به انجام آن دانسته‌اند. شیعیان محلی به‌ویژه به این آیین اعتقاد دارند. گفته می‌شود بسیاری از این افراد که در قالب «موکب‌ها» و استراحتگاه‌های عزاداران بین زوار نذری پخش می‌کنند، پول قرض می‌گیرند تا از زائران پذیرایی کنند. در مقابل برخی از مکان‌های تعیین‌شده برای پذیرایی و اسکان زائران که به آنها «موکب» می‌گویند، پیرمردهایی نشسته‌اند که به نظر می‌رسد حامیان مالی آن موکب و پیشکسوت هستند. مهمان‌دوستی میزبانان آنقدر پررنگ است که باورش آسان نیست. مثلا در برخی موکب‌ها زائران را ماساژ می‌دهند و پایشان را می‌مالند تا خستگی راه را از تنشان بزدایند. در کنار برخی موکب‌ها بلندگوهایی نصب کرده‌اند و عزداری‌های عمدتا به زبان عربی پخش می‌کنند. در برخی دیگر از موکب‌ها نیز سینه‌زنی و عزاداری برپاست.

,

در دوره صدام حسین که ایرانیان حق ورود به عراق را نداشتند، صدام روی خوشی به این‌گونه مراسم نشان نمی‌داد و این مراسم‌ رونق چندانی نداشت اما موکب‌هایی هم هستد که قدمتشان به 20 یا 30 سال قبل برمی‌گردد.

,

سوار بر اتوبوس هستیم و به سوی نجف می‌رویم. از مرز تا نجف یا کربلا بین 300 تا 400 کیلومتر فاصله است. راننده در مسیر، به خواست مسئولان گروه که دست و پا شکسته به او حالی کرده‌اند مسافران شام نخورده‌اند، کنار یک محل پذیرایی زائران حسینی توقف می‌کند. پذیرایی بیشتر با خرما و غذاهای خیلی ساده است، مثلا در موکبی که در مسیر به سوی نجف در آن توقف می‌کنیم از زائران با لقمه‌هایی از سیب زمینی و بادمجان سرخ‌کرده پذیرایی می‌شود.

,

 

,

خانواده‌ای با دو کودک خود در کالسکه‌ای پیاده به سوی کربلا می‌رود
,

, , ,
خانواده‌ای با دو کودک خود در کالسکه‌ای پیاده به سوی کربلا می‌رود
, خانواده‌ای با دو کودک خود در کالسکه‌ای پیاده به سوی کربلا می‌رود,

قرار این بود که به نجف برویم و از آنجا مثل بقیه مردم، پیاده به سوی کربلا، اما ظاهرا تاخیر ایجادشده در مسیر زیاد است و تصمیم این می‌شود که به میانه راه یعنی 40 کیلومتری کربلا در جاده کربلا - نجف برویم. ساعتی قبل از نماز صبح به موکب مقرر می‌رسیم. نیمه‌شب است و برخی زائران دوست دارند شب را هم در راه باشند. حس امنیت آنقدر بالاست که کسی کوچک‌ترین احساس ناامنی نمی‌کند. حضور خانواده‌هایی با فرزندان شیرخوار و خردسال جلب توجه می‌کند. برخی کالسکه آورده‌اند و کودکان خود را سوار بر کالسکه می‌برند و برخی آنها را به دوش می‌کشند.

,

قبل از ورود به موکب به چهره‌های خاک‌آلود و خسته‌ کسانی که در جاده، تند و تند از کنار ما به سوی کربلا در حرکتند نگاه می‌کنم. شاید بتوانم درونشان را بیشتر درک کنم. حسین (ع) بیش از 1300 سال پیش به شهادت رسیده و برخی در عزای او حاضرند مسافتی طولانی را پیاده طی کنند و حتی خانواده خود را نیز در این مسیر همراه کنند. کمتر سر و صدایی از آنها می‌شنوی، گویی اینان تنها در افق دوردست چیزی می‌بینند و چشم به سوی افق با سرعت در حرکتند؛ برخی با پرچمی از اباعبدالله و برخی هم با کودکی در آغوش و کوله‌ای بر پشت. بسیاری از افرادی که در حرکتند ایرانی یا فارسی‌زبانند اما از سایر ملت‌ها هم می‌توان افراد زیادی را دید. به عنوان مثال عرب‌ها پرچم‌هایشان نقشی از شمایل ائمه را دارد، درحالی که پرچم ایرانی‌ها بیشتر دارای شعار و روایت درباره امام حسین (ع) است. برخی پیرمردها یا افراد از پا افتاده را می‌بینی که با عصا در حرکتند. یکی دیگر از نکات جالب توجه در میان این پیادگان، حمل پرچم‌هایی از برخی کشورها مانند آذربایجان، لبنان و برخی دیگر از کشورهاست که نشان می‌دهد گروهی از زائران از این کشورها آمده‌اند. همچنین در جای جای مسیر پیاده‌روی، عکس‌هایی از امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و‌ آیت‌الله سیستانی به چشم می‌خورد که نشان از محبوبیت آنها در میان پیاده‌روهای عاشورایی دارد.

,

 

,

دو زائر خسته پشت وانتی که بلندگوهای مداحی را حمل می‌کند
,

, ,
دو زائر خسته پشت وانتی که بلندگوهای مداحی را حمل می‌کند
, دو زائر خسته پشت وانتی که بلندگوهای مداحی را حمل می‌کند,

گفته می‌شود که کاروان حضرت زینب بعد از حوادثی که در کوفه و شام برایش پیش آمد در اربعین به کربلا رسید. شاید علت برگزاری این آیین همین مناسبت باشد. به هر حال در مسیر، این کاروان شبیه‌سازی شده است و شترهایی که کجاوه با پارچه‌های سبز دارند به صورت کاروانی حرکت می‌کنند و یک مداح نیز در خودرویی که کنار کاروان در حرکت است، به عربی مداحی می‌کند و مردم نیز در حال گریه و عزاداری در اطراف این کاروان شبیه‌سازی‌شده هستند.

,

 

,

کاروان حضرت زینب در راه بازگشت به کربلا شبیه سازی شده است
,

, ,
کاروان حضرت زینب در راه بازگشت به کربلا شبیه سازی شده است
, کاروان حضرت زینب در راه بازگشت به کربلا شبیه سازی شده است,

***

,

 

,

قالیباف در کربلا
,

, ,
قالیباف در کربلا
, قالیباف در کربلا,

موکب امام رضا (ع) که قرار است آنجا چند ساعتی در آن استراحت کنیم از سوی شهرداری تهران برپا شده است. این موکب در کنار کمپ آوارگان ترکمان شمال عراق است و ظاهرا دو برابر ظرفیت این موکب در آن زائر در حال استراحت است. خادمان این موکب از دل و جان به زائران خدمات می‌دهند. آنها می‌کوشند که تا جای ممکن شرایط را برای زائران، مناسب نگه دارند.

,

این موکب از چند چادر بزرگ تشکیل شده که زائران در آن استراحت می‌کنند و سرویس‌های بهداشتی و حمام هم مهیاست. در یک چادر هم روزانه به مقدار خیلی زیادی غذا برای پذیرایی از زائران تهیه می‌شود. روبه‌روی موکب نیز محوطه‌ای شبیه‌سازی‌شده از صحن حرم رضوی ساخته شده و نمازهای جماعت و سخنرانی‌ها آنجا برگزار می‌شود. در کنار آن نیز یک درمانگاه قرار دارد که گفته می‌شود این درمانگاه و این موکب بزرگ‌ترین موکبی است که سر راه زائران قرار دارد.

,

تصمیم گروه بر این می‌شود که بعد از ظهر روز سه‌شنبه با اتومبیل خود را به نجف برسانیم و حرم حضرت علی (ع) را زیارت کرده و بعد به موکب برگشته و فردای آن روز به سوی کربلا حرکت کنیم. ساعتی فرصت داریم تا در مسیر راهپیمایی با مردم همگام شویم. جمعیت بسیار متراکم است و چند کیلومتر جلوتر از موکب، پست بازرسی است اما گویی حجم بالای جمعیت ماموران را از تجسس منصرف کرده، آنها تنها نظاره‌گر جمعیتی هستند که در آرامش به سوی کربلا در حرکت است.

,

 

,

پرچم‌های عراقی‌ها بیشتر تصویر شمایل ائمه را دارد
,

, ,
پرچم‌های عراقی‌ها بیشتر تصویر شمایل ائمه را دارد
, پرچم‌های عراقی‌ها بیشتر تصویر شمایل ائمه را دارد,

جاده نجف به کربلا دو بانده است و یک باند آن به خودروهایی اختصاص دارد که در ترافیک سنگین به دنبال گشودن راهی برای حرکت به سوی کربلا یا برعکس هستند و یک باند هم به خیل عظیم جمعیتی تعلق دارد که پیاده به سوی کربلا می‌روند. مردم پیاده علاوه بر جاده، بیابان بین دو جاده و حاشیه جاده را نیز اشغال کرده و با سرعت به سوی کربلا در حرکتند.

,

در کنار جاده تقریبا جای خالی وجود ندارد. همه پر از موکب‌هایی است که بیشتر مردم محلی برای زائران برپا کرده‌اند. یکی از نکات جالب این موکب‌ها مردمی بودن آنهاست. البته برخی مراجع و حتی برخی کشورها هم در مسیر، موکب برپا کرده‌اند؛ مثل موکبی که کویت برپا کرده بود و تابلوهایی هم در مسیر به زائران خوش‌آمد می‌گوید.

,

رفتار مردم عراق از نظر بهداشتی کمی متفاوت از ایرانیان است. آنها مثلا استکان‌های چای را در تشت‌هایی که رنگ آب داخلش به خاطر چای مانده در ته استکان‌ها تغییر کرده، آب می‌گیرند و آماده استفاده می‌کنند. اعراب، قند استفاده نمی‌کنند و چای‌های غلیظ و شیرین می‌نوشند اما وقتی از چهره‌مان تشخیص می‌دهند که ایرانی هستیم، چای را کمرنگ‌تر می‌ریزند. در مقابل بیشتر موکب‌ها سینی‌هایی از خرما قرار دارد که روی آن ارده ریخته‌اند و پیادگان از آن میل می‌کنند.

,

 

,

زنی که احتمالا مادرش را در مسیر به دوش می‌کشد
,

, ,
زنی که احتمالا مادرش را در مسیر به دوش می‌کشد
, زنی که احتمالا مادرش را در مسیر به دوش می‌کشد,

مسیر نجف تا کربلا شماره‌گذاری شده و این به زائرانی که خانوادگی یا دسته‌جمعی به سوی کربلا در حرکتند کمک می‌کند که در زیر یکی از این شماره‌ها که به تیرهای برق نصب شده و اصطلاحا عمود گفته می‌شود، قرار بگذارند و جمع شوند.

,

بیشتر افرادی که رو به کربلا می‌روند با خود اشعاری در رثای امام حسین زمزمه می‌کنند. گاهی این زمزمه‌ها حالت شعار به خود می‌گیرد و مثلا چند نفر در کنار هم یک شعار مثل «لبیک یا حسین» سر می‌دهند اما بیشتر افراد به همان زمزمه‌های کوتاه و انفرادی بسنده می‌کنند. شاید با امامشان در حال سخن گفتن هستند و به احتمال زیاد حاجات خود را بیان می‌کنند.

,

گروه ما بعدازظهر ساعت سه، جمع می‌شود که به سوی نجف برویم و چون قرار است برویم و زود برگردیم به هر سختی هست خود را به نجف می‌رسانیم. از مسیری وارد حرم می‌شویم که به نظر می‌رسد ساختمانی در حال ساخت است. داخل حرم اما حال و هوای دیگری است. بسیار شلوغ است. جمعیت بسیار زیاد و متراکمی با فشار می‌خواهند وارد حرم شوند و شعار «حیدر حیدر» را فریاد می‌زنند. از لحن کلامشان پیداست که عرب هستند. ناخودآگاه در دل این جمعیت جای می‌گیرم و به داخل حرم می‌روم. بعد از زیارت کوتاهی به حیاط حرم برمی‌گردم و نماز زیارت می‌خوانم. بعد از نماز، صدای یک روحانی توجهم را جلب می‌کند که به فارسی برای مردمی که به نظر می‌رسد گروهی همسفرند، سخنرانی می‌کند و محتوای سخنانش بیشتر جنبه موعظه و روضه دارد. مردم دورش جمع شده‌اند و با دقت گوش می‌کنند. فرصت زیادی نداریم. گروه، خود را جمع می‌کند تا به موکب برگردد.

,

 

,

کودکی در کنار همراهان روی زمین نشسته و استراحت می‌کند
,

, ,
کودکی در کنار همراهان روی زمین نشسته و استراحت می‌کند
, کودکی در کنار همراهان روی زمین نشسته و استراحت می‌کند,

کودکان کمپ کنار ما که همان ترکمانان فراری از داعش و جبهه جنگ در آن منطقه هستند به موکب آمده و به مسئولان موکب در کارهایشان کمک می‌کنند و در آخر چیزی می‌گیرند و به چادرهای خود می‌برند؛ کودکانی که چهره‌هایشان زیر آفتاب سوخته و لباس‌های مندرسی دارند. از بزرگ‌ترهایشان خبری نیست ولی آنها دائما در موکب در حال رفت و آمدند.

,

موکب بعدی که در آن اسکان می‌یابیم در 5 کیلومتری کربلاست. مجموعه 80 نفری دوستان در چهار اتاق که در واقع کلاس‌های مدرسه‌ای مذهبی در حوالی کربلاست جا داده می‌شوند. یک اتاق برای خانم‌ها و سه اتاق برای آقایان. جا کم است ولی همین هم خیلی خوب است که اتاقی برای استراحت پیدا شده است.

,

صبح فردا به سوی حرم امام حسین (ع) حرکت می‌کنیم. مسیر حدودا 5 کیلومتر است. تقریبا یک کیلومتر و نیم از مسیر را که طی می‌کنیم وارد خیابانی می‌شویم که به آن شارع العباس می‌گویند و از همان ابتدای خیابان، گنبد و بارگاه حضرت عباس (ع) پیدا می‌شود. اینجا صدای زمزمه‌ها و گریه‌ها و روضه‌هایی که پیادگان حسینی برای عباس می‌خوانند را بلندتر می‌توان شنید.

,

از موکبی که قرار داریم تا مدخل ورودی بین‌الحرمین چهار پست ایست و بازرسی قرار دارد و در تمام آنها افراد برای عبور، بازرسی می‌شوند. موکب‌های کنار خیابان هر چه که به حرم نزدیک‌تر می‌شویم شلوغ‌تر است و پذیرایی‌های مفصل‌تری به عمل می‌آورند. برخی از آنها یکی را به وسط خیابان فرستاده‌اند و او از جمعیت خواهش می‌کند که برای صرف خوراکی به موکبشان بیایند. در مقابل برخی موکب‌ها مردم صف کشیده‌اند که غذا بگیرند. از قیمه عربی گرفته تا خوراک لویبا و برنج و ماهی پلو و کباب ترکی، همه چیز در این مسیر پخش می‌شود.

,

مردم هر چه به حرم نزدیک‌تر می‌شوند صدای عزاداری‌هایشان بلندتر می‌شود. مثلا برخی گروه‌ها این شعر معروف را با حالت سینه‌زنی می‌خوانند: «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد ...». جمعیت بسیار متراکم و درهم فشرده است. برخی افراد لنگ‌لنگان حرکت می‌کنند و برخی با پاهای پانسمان‌شده بی‌اعتنا به تاول‌ها راه می‌روند. نزدیک کربلا که می‌شویم چهره‌ها خسته‌تر و خاک‌آلودتر و در عین‌حال مشتاق‌تر است. بسیای از افراد در میانه راه همراهان خود را گم کرده‌اند، به همین دلیل در گوشه و کنار، افرادی با پلاکاردی که نام یک فرد روی آن نوشته شده ایستاده‌اند و می‌خواهند گمشده‌شان پیدا شود.

,

روز آخری که به حرم می‌روم، در راه بازگشت به مردی حدود 40ساله برمی‌خورم که از من سراغ درمانگاه ایرانی‌ها را می‌گیرد. می‌گوید پایش در رفته است. او را با دوستم به چادر هلال احمر عراقی‌ها در فاصله صد متری می‌رسانیم. آنها فقط یک آمپول مسکن می‌زنند. می‌گوید در نجف به گودالی افتاده و پایش در رفته است اما با این حال باز پیاده در عرض دو روز و نیم با همان پای دردناک به کربلا رسیده و منتظر است که همراهانش که دو خانم هستند از زیارت برگردند. آدرس موکب ایرانیان در کنار خیمه‌گاه را می‌دهم و ناچار از او خداحافظی می‌کنم.

,

در راه بازگشت در اتوبوس ما پیرزنی همراهمان است که می‌گوید همراهان خود را گم کرده و هیچ مدرک و نشانی هم از آنها ندارد. او اما دلهره‌ای ندارد و راحت با ما همراه می‌شود که به کشور برگردد. مسیر بازگشت هم پرازدحام است. به هر حال به مرز می‌رسیم و عراقی‌ها بدون چک و کنترل، ما را به سوی مرز ایران هدایت می‌کنند. از ورودی ایران هم عبور می‌کنیم.

,

برای من که دو بار پیش از این به کربلا رفته‌ام، حضور در کربلا در اربعین و شرکت در مراسم پیاده‌روی نجف تا کربلا اتفاقی نو و حس و حالی جدید است. قرار گرفتن در میان جمعیتی که همه در تلاشند تا به یک نقطه از عالم برسند و می‌دانند که در این مسیر با دشواری‌های فراوانی مواجه خواهند شد، تجربه ای خاص است. وقتی با پیرمردی مواجه می‌شوم که از روستاهای استان گلستان تک و تنها به سفر آمده بود و علاوه بر پیاده‌روی از نجف تا کربلا، به زیارت کاظمین و سامرا هم رفته و خیلی خوشحال بود که همه مسیر را بدون هیچ سختی طی کرده، یا وقتی در مرز ایران با مردی مواجه می‌شوم که پسر نوجوان و فلج خود را به دوش می‌کشد و می‌خواست، با آن حال از نجف تا کربلای حسین (ع) پیاده می‌رود، لحظه‌ای در خود فرو می‌روم که این‌ آدم‌ها چگونه نگاه می‌کنند و چه می‌بینند.

,

در مهران، مردی را می‌بینم که منتظر دوستانش ایستاده است. با او همکلام می‌شوم. می‌گوید از زنجان آمده است. در میانه سخنانش اشک در چشمانش حلقه می‌زند و می‌گوید: خوشحالم که آقا مرا طلبیده.

,

 

,

خیل عزاداران تنها به یک چیز می‌اندیشند و آن رسیدن به کربلاست
,

, ,
خیل عزاداران تنها به یک چیز می‌اندیشند و آن رسیدن به کربلاست
, خیل عزاداران تنها به یک چیز می‌اندیشند و آن رسیدن به کربلاست,

به قول آن شاعر، «هزار سال گذشته ز مردن لیلی / هنوز مردم صحرانشین سیه‌پوشند». شاید برای جهان امروز باورش سخت باشد که میلیون‌ها نفر از مردم این دوره و زمانه حاضرند مسافتی طولانی را در عزای کسی پیاده طی کنند که بیش از 1300 سال پیش مظلومانه شهید شد و خانواده‌اش به اسارت رفتند و خیمه‌هایش سوزانده شد، تنها به این گناه که حاضر نبود زیر بار ظلم برود.

,

اربعین عاشورا گویی می‌خواهد بگوید ماجرا فقط این نیست، بلکه عاشورا صحنه‌ای از تقابل حق و باطل است که از ابتدای خلقت و با کشته شدن هابیل توسط قابیل آغاز شده و ادامه دارد. مردم برای حقیقتی این طور عزاداری می‌کنند که ابدی است و عصر و زمانه نمی‌شناسد.

,

 

,

 

,

 

,

انتهای پیام/ف

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه