اخبار داغ

بررسی نظریه ماکس وبر در تبیین رهبری امام خمینی «ره»

بررسی نظریه ماکس وبر در تبیین رهبری امام خمینی «ره»
نظریهٔ کاریزمایی ماکس وبر با عدم انسجام نظری و فقدان الگوی جامع، هم‌بسته و سامان‌مند مواجه است و حتی بسیاری از اندیشمندان غربی ایرادهای عمده و عدیده‌ای را بر آن وارد کرده‌اند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا؛ به نقل از پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه»، مفهوم کاریزما (تأکید بر جذابیت‌های شخصی) در اندیشهٔ ماکس وبر (فیلسوف آلمانی ۱۸۶۴-۱۹۲۰میلادی) مفهومی ابداعی نبود و در اندیشه‌ها و فرهنگ‌های متقدم و به‌ویژه، بر فرهنگ و اندیشه ایران باستان و نحله‌هایی مانند سیاست‌نامه نویسی ایرانی و اسلامی وجود داشته است که ماکس وبر بخش‌هایی را از آن‌ها به عاریت گرفته و مورد بازسازی و تدوین نظری قرار داده است.

وی به‌عنوان اصلی‌ترین نظریه‌پرداز نظریه رهبری کاریزماتیک به انواع اقتدار و مبانی مشروعیت، ازجمله اقتدار و مشروعیت کاریزماتیک پرداخت و تلاش خود را مصروف پاسخ به این سؤال اصلی کرد که انسان‌ها چرا و چگونه اطاعت می‌کنند؟


نظریهٔ کاریزمایی ماکس وبر با عدم انسجام نظری و فقدان الگوی جامع، هم‌بسته و سامان‌مند مواجه است و حتی بسیاری از اندیشمندان غربی ایرادهای عمده و عدیده‌ای را بر آن وارد کرده‌اند.

ضمن آنکه سلطه کاریزمایی یک نمونه آرمان و انتزاعی تطبیق‌ناپذیر با مصادیق خارجی است و حتی نگرش متدولوژیک وبر مانع تطبیق آن بر مصادیق خارجی است؛ این در حالی است که به‌علاوه ماکس وبر این نظریه را با نگاهی به عرصه سیاسی وقت کشورش و برای حل مشکل رهبری آلمان پیشنهاد کرده بود.

آلمانی که در زمان جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی) درگیر شکست و فقدان رهبری مناسب بوده است. از سویی دیگر، اکثر وبر شناسان از مخدوش و ناقص بودن مطالعات اسلامی وبر سخن رانده و حتی تطبیق الگوی رهبری کاریزمایی وی بر پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را مورد بحث و نقادی قرار داده‌اند.

ناقدان نظریه ماکس وبر این نظریه را موهوم دانسته و تا حد افسانه تنزل داده‌اند و تعمیم‌ناپذیری کاریزما از حیث صفات و مصادیق و اختصاص بی‌دلیل رهبری کاریزماتیک و مردان را از ضعف‌های علمی آشکار آن بشمار آورده‌اند.

درضمن جامعه‌شناسان سیاسی در عصر پیچیده دولت‌های جدید امروز دیگر نقش چندانی برای کاریزما قائل نیستند و به بیهودگی و ناکارایی رهبر کاریزمایی در دوره معاصر معتقدند. تمام این نقدها از نظریهٔ کاریزمایی بیانگر فقدان صلاحیت این نظریهٔ موهوم و ترمیم‌ناپذیر به‌عنوان شاخص و سنجه‌ای برای ارزیابی مدل‌های رهبری ازجمله الگوی رهبری حضرت امام خمینی (ره) است.

ادعای مطابقت این دو مدل رهبری، نوعی توهین و اتهام به رهبری حضرت امام خمینی ره و نهضت انقلاب اسلامی است و این مقارنه از اساس باطل، غیرعلمی، نامستند و موهوم است. ازجمله دلایلی که می‌توان در رد تطابق این دو مدل می‌توان از آن نام برد عبارت این است از: 
۱-اینکه نظریه رهبری کاریزمایی تاکنون بیشتر مواقع برای تمرین و رهبری در نظام‌های جامع القوا (توتالیتر) و فاشیستی و ضد دموکراتیک کار گرفته شده است.


۲-نظام‌های غیرعقلانی، احساسی، نژادپرست متجاوز و سرکوبگر مرید پرور و مبتنی بر کیش شخصیت رهبرانی که توده‌های منفعل را با نگاهی توده‌ای و نه مدنی بازیچه هواها و هوس‌های شخصی حکام می‌گردد، آنان در رهبری و زعامتشان از قواعد از قاعده و قانون به‌عنوان مبنای اصلی حکومت خبری نیست و تنها شخص رهبر مطرح و محور است و میزان ارادت به او عامل تمیز و امتیاز ارادتمندان در کسب مناصب و ارتقائات است، در حالی که ساحت رهبری حضرت امام خمینی ره و نهضت وی از چنین اتهاماتی مبراست و این‌گونه، ناکارایی نظریه کاریزمایی ماکس وبر در مورد تبیین رهبری حضرت امام خمینی «ره» بی‌مورد است.


۳- بسیاری از صفات منفی که رهبران جنبش‌ها و نهضت‌های توتالیتر و فاشیستی در غرب (مثل: رهبران حزب نازیسم و فاشیسم در آلمان و ایتالیا و فرانسه و سایر کشورها از قبیل: هیتلر - موسولینی - دوگل - کاسترو چه گواراسوکارنو - اواپرون) در خود داشتند از جمله کیش شخصیت، خودمحوری، ریاست‌طلبی، استبداد گرایی، انتقاد ناپذیری، قانون‌گریزی و فراقانونی شمردن خود در شخصیت حضرت امام‌خمینی «ره» وجود نداشته است. امام برخلاف رهبران کاریزمایی برخلاف نظریهٔ مذکور منبع مشروعیت را الهی و نه کاریزمایی می‌دانستند و به‌شدت با مریدپروری و نگرش توده‌ای و انفعال طلب به مردم مخالف بود.


۴-رهبری استثنایی حضرت امام خمینی ره و تفکر جهانی او کاملاً برخلاف رهبران کاریزمایی محصور در زوایای تنگ قومی نژادی حزبی و طبقاتی نبود. رهبری حضرت امام خمینی ره همراه با جامعیت علمی و مقام مرجعیت ایشان وی را از کلیه رهبران کاریزمایی متمایز می‌ساخت. در واقع امام مظهر انسان کامل الهی بودند و تأثیر شگرف خود را نیز به همین خاطر بر مردم برجای گذاشتند. تأثیری که علاوه بر مردم ایران بر سایر مسلمانان دیگر کشورها نیز مشهود است.


۵-اینکه ماهیت رهبری پیامبرگونه حضرت امام‌خمینی ره در قالب چارچوب‌های نظری برآمده از علوم اجتماعی سکولار و انسان‌محور نمی‌گنجد و باید برای تبیین این سبک از رهبری غالب علمی جدیدی را که مبتنی بر خدامحوری باشد جستجو کرد.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه