تکنگاری از چهرههای سال ورزش ایران؛
ناامیدی تیم ملی از امید به آقای ستاره؛ طارمی در جاده پورتو – اینتر!
چهرههای ورزش ایران در سال ۱۴۰۲ هر کدام لبریز از روایتهای ناگفتهاند؛ روایتهایی که هر کدام از آنها خواندنی است.
به گزارش خبرنگار ورزش شبکه اطلاعرسانی دانا؛ مهدی طارمی در سالهای اخیر آنقدر نمایشهای دلچسب و سیر صعودی دلپذیری داشته که خیلیها تنه او را به تنه علی دایی، اسطوره بیبدیل فوتبال ایران میزنند و پسر بوشهری تیم ملی را از برترین مهاجمان تاریخ فوتبال ایران میدانند. شارپ نزدیک به قائم روند پیشرفت مهدی در سالهای گذشته، آنقدر تند و تیز بوده که چشم هر بیننده معمولی، کارشناس خبره، سرمربی و مدیرعاملی را به خود معطوف کند.
طارمی بدون تردید از معدود بازیکنان فوتبال ماست که شمهای از فوتبال ناب ایرانی را پس از سالها خسران و غیبت، به رخ اروپاییها کشیده و مردم غربیترین نقطه اروپا را با نام و پرچم ایران آشنا کرده. پسر بوشهری فوتبال ایران در سالی که گذشت، شانس و اقبال تبدیل شدن به یک ابرقهرمان و حتی تکیه زدن بر تخت سلطنت علی دایی را هم داشت اما یک چیزی مثل بدشانسی، کمطاقتی یا هر چیز دیگر، در بدترین موقع اثرش را گذاشت تا طارمی به آن چه همیشه دوستش داشت، نرسد.
از اخبار پیوستن مهدی طارمی در نقلوانتقالات تابستانی فوتبال اروپا به تیمهای مطرحی مانند آ.ث.میلان و اینترمیلان در فوتبال ایتالیا و یا حتی شایعه پیشنهاد منچستریونایتد انگلستان به وی، میشد به سادگی پیشبینی کنیم که مهدی احتمالاً به پختهترین حالت فوتبالیاش در سالهای اخیر رسیده و این بلوغ او حتماً به کار تیم ملی در جام ملتهای آسیا میآید.
در برههای حتی صحبت پیشنهاد مولتیمیلیاردهای سعودی با پیراهن الهلال و شانس بازی کردن کنار نیمار جونیور، روبن نوس، الکساندر میتروویچ و دهها ستاره دیگر هم به میان آمد اما شرایط قراردادی مهدی با پورتو به شکلی بود که به سادگی امکان جدایی طارمی ایرانی از قلب دراگائواستادیوم وجود نداشت. طارمی به جبر زمان، در پورتو ماند و باز هم درخشید تا نوبت به مهمترین ایستگاه فوتبالی زندگیاش برسد؛ جایی برای جبران مافات.
در شرایطی که خیلیها مهدی طارمی را سردسته گروه اصطلاحاً مافیایی تیم ملی میدانستند، مهدی به اردوی یوزها رسید. همه در تیم ملی و حوالی آن مطمئن بودند که نتایج تیم ملی به سرحال بودن طارمی بستگی خواهد داشت؛ پس مانعی نبود اگر مهدی اردوی تیم ملی در کیش را برای شرکت در یک تیزر تبلیغاتی موتورسیکلت ترک کند. خیلی از قوانین برای این ستاره برداشته شدند تا مبادا که امید فوتبال ایران ناامید شود. طارمی هم شرایط خودش را خوب میدانست و ضریب نفوذش در قلب تیم را هماندازه با قدیمیترهایی مثل علیرضا جهانبخش، کریم انصاریفرد و احسان حاجیصفی.
مهدی رفت که با کمی اقبال و شانس، تاریخ را بنویسد و ادعای در قلبش مبنی بر بهترین نسل تاریخ فوتبال ایران بودنِ این نسل را با تکبر و غرور بیان کند اما انگار خیلی چیزها به خیلی چیزهای دیگر بستگی دارند. نه؛ این بار هم توپ زیر پای مهدی نچرخید، مثل جام جهانی ۲۰۱۸ و بازی لعنتی با پرتغال. طارمی در قطر، شبحی بود از طارمی همیشگی. مهدی نتوانست آن مهدی رؤیایی باشد و مثل یک لشکر تک نفره، همتیمیهایش را به اوج برساند.
تورنمنت جام ملتهای آسیا، تورنمنت طارمی نیست. مهدی در قطر نتوانست امید ۸۵ میلیون ایرانی را در ساقهایش متبلور کند و زور حاشیههایش به تواناییهایش چربید. سخت است که بدانیم اخراج مقابل سوریه و نبودنش در بازی با ژاپن، به تیم ملی کمک کرد تا حداقل یک طلسم را بشکند. سخت است که مطمئن باشیم نبودن یک نفر، بهتر از بودنش است. تلخ است که نبودن ستاره را به بودنش ترجیح بدهی چون یک هدف مهمتر را در پیش داری. طارمی در قطر نتوانست طارمی باشد اما حداقل توانست بلیت پرواز به میلان را در هتل محل اقامت تیم ملی به جیب بزند.
خیلیوقتها، خیلیها با هم فرق دارند و طارمی حتماً یکی از آنهاست. یک ستاره، یک استعداد که حتماً با دهها نوجوان بوشهری دیگر فرق داشت که به اینترمیلان رسید، فرق داشت که نتوانست امید یک ملت را به قله آرزوهایش برساند. مهدی در بازی سرنوشت، سمتی را انتخاب کرد که آیندهاش را به طور حتم خواهد ساخت؛ حالا مهم هم نیست ناکام بوده یا نه، خیلیها خیلی چیزها خیلی زود یادشان خواهد رفت.
ارسال دیدگاه