دانا گزارش می دهد؛
چرا کافه گردی از دسترس مردم خارج شد؟/ تفریحات ساده، زیر پای گرانی له شدند!
در تهرانِ امروز، قیمتگذاریهای بیضابطه، منوهای پرزرقوبرق با عناوین غربی و نبود نظارت مؤثر، کافه گردی را از یک فراغت ساده و روزمره، به نماد تازهای از شکاف طبقاتی و تفریحات لوکس تبدیل کردهاند.
به گزارش خبرنگار اجتماعی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در سایه غفلت نهادهای نظارتی و بیاعتنایی سیاستگذاران فرهنگی، یکی از سادهترین و بیحاشیهترین تفریحات روزمره شهری حالا به یکی از جلوههای آشکار تبعیض طبقاتی تبدیل شده است؛ «کافه گردی» که روزگاری مأمن کوتاهی برای فرار از دغدغههای زندگی بود، امروز به کالایی لوکس برای قشر مرفه تبدیل شده و این در حالیست که میلیونها جوان حتی از ابتداییترین امکانات معیشتی بیبهرهاند.
در تهرانِ امروز، نشستن در یک کافه متوسط برای سه نفر، بدون سفارش غذا یا دسر، هزینهای بین ۴۵۰ تا ۶۰۰ هزار تومان در پی دارد؛ در کافههای شمال شهر، قیمت یک آمریکانو یا لاته به بیش از ۲۰۰ هزار تومان رسیده و اگر همراه آن اسلایسی کیک هم بخواهی، باید بهاندازه یک وعده غذایی کامل هزینه کنی.
آیا باید سادهترین فراغت جوانان، که حتی نمیخواهند خرج سفر یا کنسرت کنند، به همین راحتی از آنها گرفته شود؟ اگر امروز کافه گردی در پایتخت، تفریح قشر خاصی است، فردا نوبت به کدام دسترسی ساده خواهد رسید؟
اسمهای عجیبوغریب برای پنهانکردن گرانی
برخی کافهداران برای توجیه قیمتها، منوهایی طراحی کردهاند که بیشتر شبیه لیست تجملات اشرافی است تا نوشیدنیهای سبک. عناوینی مانند «ماچا لاته ژاپنی با فوم شیر بادام»، «کاپوچینو خامهای با اسپرسوی موج سوم» یا «دمنوش گلهای نادر کوهستانی» که قیمتهایی بیش از ۲۵۰ هزار تومان دارند، واقعاً با مواد اولیهای تهیه میشوند که در اکثر فروشگاهها با هزینهای بسیار کمتر در دسترس است.
در واقع، نامهای دهانپرکن تنها پوششی برای افزایش قیمت غیرمنطقی و بیضابطه است.

بعد از جنگ ۱۲ روزه؛ چرا هیچ نهاد مسئولی ورود نکرد؟
افزایش افسارگسیخته قیمتها در ماههای اخیر، پس از جنگ ۱۲ روزه، در تمام حوزهها احساس شده است، اما حوزهای مانند کافهها که بیشتر به سبک زندگی و آرامش روانی مردم مربوط است، عملاً رها شدهاند.
کافهداران دلیل افزایش قیمت را بالا رفتن هزینههای اجاره، ارز، مواد اولیه و مالیات میدانند. اما سوال اصلی اینجاست که چرا هیچ نهاد نظارتیای، از وزارت صمت گرفته تا سازمان حمایت از مصرفکننده، بر نرخگذاریها نظارت نمیکند؟ چرا نرخ کالاهای مصرفی و خدمات تفریحی برای اقشار متوسط و پایین جامعه، هیچ خط قرمزی ندارد؟
در غیاب سیاستگذاری عادلانه، این سبک از «تجمل تفریحی» فقط به فاصله بیشتر مردم با شهر و امکانات آن دامن میزند.
از شهرداری تا وزارت فرهنگ؛ سکوتی که توجیه ندارد
در شهری که مردمش زیر فشار تورم و اجاره خانه نفس میکشند، آیا نهادهای شهری و فرهنگی نباید برای حفظ تفریحات ارزان و در دسترس، برنامه داشته باشند؟ آیا حمایت از فضاهای عمومی سالم، ایجاد کافههای مردمی با نظارت واقعی، یا واگذاری فضاهای فرهنگی به جوانان با نرخهای حمایتی، ناممکن است؟
اگر شهرداری میتواند برای دهها پروژه عمرانی میلیاردی بودجه بگذارد، چرا یک کافه ساده برای کتابخوانی یا گفتوگوی جوانان، با قیمت متعادل نمیتواند شکل بگیرد؟ اگر وزارت فرهنگ نگران «فرهنگ عمومی» است، چرا در برابر ترویج سبک زندگی اشرافی در کافهها، هیچ سیاست بازدارندهای ندارد.
قهوهای که تلخیاش به دل مردم مانده
کافه گردی نباید نماد فاصله طبقاتی باشد. نباید یک گفتوگوی ساده در یک عصر تابستانی، به چالشی برای دخلوخرج خانواده تبدیل شود. اگر امروز برای چای و قهوه هم باید از طبقه خاص بود، باید پرسید: نقش مسئولان در دفاع از حقوق فرهنگی و اجتماعی مردم چیست؟
تفریح، آن هم تفریح سالم و ساده، نیاز است و این نیاز اگر نادیده گرفته شود، بحرانهای اجتماعی بهمراتب پیچیدهتری در راه خواهد بود.
ارسال دیدگاه