اخبار داغ

در گفتگو با راه دانا مطرح شد؛

زن و بچه و سقوط یک استعداد در اوج

زن و بچه و سقوط یک استعداد در اوج
در «زن و بچه»، سعید روستایی با شروعی قدرتمند و کارگردانی چشم‌گیر، امید بسیاری را زنده می‌کند، اما فیلم خیلی زود اسیر کلیشه‌ها و ضعف روایت می‌شود و فرصت‌های داستانی را از دست می‌دهد؛ نتیجه، اثری است که سقوط یک استعداد در اوج را به تصویر می‌کشد.

محمد رضوانی پور، نویسنده و منتقد سینما، در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ در خصوص فیلم‌سینمایی زن و بچه، تازه ترین اثر سعید روستایی عنوان کرد: در سال‌های اخیر، نحوه شکل‌گیری و سیر افول استعدادهایی مانند سعید روستایی در سینمای ایران موضوعی قابل تأمل است. سعید روستایی که با آثار اولیه خود، به‌ویژه «متری شش و نیم»، نویدبخش ورود فیلمسازی با نگاه حرفه‌ای و رویکردی خلاقانه بود، در سال های اخیر به تدریج از آن قوام، انسجام روایی و منطق دراماتیک اولیه فاصله گرفته است؛ تا جایی که آخرین فیلم او نمایانگر نوعی زوال و انحطاط آشکار است.

آغاز درخشان/ جادوی نیم‌ساعت نخست

وی افزود: با نگاهی به روند آثار این فیلمساز، به‌ویژه مقایسه میان متری شش و نیم و زن و بچه، می‌توان مشاهده کرد که فیلم‌های پیشین از ساختاری متین و روایتی قوی بهره‌مند بودند. اما متأسفانه، در فیلم اخیر، کیفیت یادشده جز در ۳۰ دقیقه ابتدایی فیلم استمرار ندارد؛ دقیقاً جایی که حضور کاراکتر «علی‌یار» با ویژگی‌های منحصر به فردش، مخاطب را جذب می‌کند و امید به پی‌ریزی شخصیتی تاثیرگذار را برمی‌انگیزد. اما از نیمه دوم فیلم، روایت به طور ناگهانی دچار آشفتگی ساختاری و فقدان منطق روایی می‌شود و شخصیت‌ها از عمق و باورپذیری تهی شده، به ابزاری صرف در دست نویسنده و کارگردان تبدیل می‌شوند؛ به گونه‌ای که هر کنش و واکنش جدید آن‌ها فاقد پیشینه منطقی و ارتباط با فضای درام است.

از علی‌یار تا گم شدن شخصیت‌ها

رضوانی پور بیان کرد: این نقطه ضعف بزرگ، باعث می‌شود که شخصیت‌ها عملاً کارکرد خود را به عنوان عناصر شکل‌دهنده روایت از دست بدهند و مخاطب نیز نتواند با آن‌ها همذات‌پنداری کند. نمونه بارز این فقدان منطق روایی را می‌توان در تحولات غیرمنتظره و غیرقابل توضیح شخصیت‌ها مشاهده کرد؛ به عنوان مثال، در یک لحظه، کاراکتر «مرد» بین دو خواهر جابه‌جا می‌شود، رخدادی کاملاً غیرمنطقی و «اوت‌آف‌باکس» که جای طرح و پرداخت درست آن در روایت کاملاً خالی است و سازنده، متأسفانه، از عهده اجرایش برنیامده است. این فقدان پرداخت دراماتیک صحیح، به تدریج فیلم را به اثری نزدیک می‌کند که حتی از سریال‌های ترکی و هندی نیز عقب‌تر است؛ سریال‌هایی که دست‌کم برای مخاطب خود تا حدودی جهان ملموس و قابل باور می‌سازند.

وی خاطرنشان کرد: در این میان، کاراکترها ذاتاً پویایی خود را از دست می‌دهند و تنها به عروسک‌هایی تبدیل می‌شوند که فیلمساز هر طور که مایل باشد، رفتارشان را تغییر می‌دهد. این مسئله لطمه جدی به اعتبار فیلمنامه وارد می‌کند و موجب می‌شود که بیننده احساس بیرون‌ماندگی و عدم ارتباط با درونمایه اثر داشته باشد. در حقیقت، فیلم از مدار روایت داستانی منسجم و متقاعدکننده خارج شده و اتفاقات صرفاً پشت سر هم بدون پیوند منطقی رخ می‌دهد.

فرصت‌های سوخته/چرایی بی‌پاسخ ماندن پرسش‌های فیلم

این منتقد سینما گفت: با وجود این، نیم‌ساعت ابتدایی فیلم از حیث کارگردانی، شخصیت‌پردازی و خلق فضا، دستاوردی قابل توجه در سینمای ایران محسوب می‌شود. در این بخش، پرداخت شخصیت «علی‌یار» و نمایش شیطنت کودکان در میزانسن و دکوپاژ به‌گونه‌ای انجام شده است که فرم بصری فیلم و تضادهای تصویری، بیننده را با دنیای پسر بچه ای شیطان آشنا و همراه می‌سازد. نمونه‌های متعددی از میزانسن و دکوپاژ خلاقانه، چون حرکت فرفره در محیط سرد و تاریک مدرسه و استفاده هنرمندانه از کلوزآپ و لانگ‌شات‌ها، در خدمت هویت‌بخشی به کاراکتر اصلی و ایجاد فضای سرشار از شانس و عدم قطعیت است. تمامی این نکات حکایت از تسلط کارگردان بر جزئیات بصری و پرداخت شخصیت در این نیم ساعت دارد.

وی تصریح کرد: اما همین شخصیت و روایت خلاقانه، در ادامه به طور ناگهانی و تأسف‌آوری کنار گذاشته می‌شود. فیلم پس از نیم ساعت ابتدایی، پس از حذف کاراکتر علی‌یار از روند اصلی، دچار بحران هویتی شده و با ورود به روایت مثلث عشقی و ماجراهای خانوادگی، به اثری فاقد هویت بدل می‌شود؛ روایتی که نه با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند و نه می‌تواند جایگاهی متمایز برای خود تعریف نماید. از آن پس، هیچ منطق روشنی بر رفتار شخصیت‌ها و اتفاقات حاکم نیست، کاراکترها ناگهانی دچار تغییر می‌شوند، انگیزه‌های احساسی و رفتاری آن‌ها برای مخاطب بدون توضیح و اقناع باقی می‌ماند و داستان به سمت کشمکش‌ها و اتفاقات غریب و بدون پیشینه حرکت می‌کند.

رضوانی پور عنوان کرد: این اختلال در روایت تا جایی پیش می‌رود که در پایان، تمام بازیگران، مخاطب و سازنده، در فضای گیج‌کننده و غیرقابل دفاع فیلم باقی می‌مانند. در واقع، ضعف عمیق در پرداخت شخصیت‌ها و بی‌توجهی به ضرورت ایجاد همذات‌پنداری، کلیت فیلم را بی‌ثبات و بی‌اثر می‌سازد. در حالی‌که فیلم می‌توانست با متمرکز شدن بر شخصیت علی‌یار و روایت یک داستان نوجوانانه سرشار از انرژی و شیطنت، به اثری مانا بدل شود، متأسفانه به دنبال روایت‌های ملودرام و کلیشه‌ای، خود را هدر داده‌است.

وی گفت: در نهایت، «زن و بچه»، نمونه‌ای بارز از فرصتی است که با برداشتن گامی بزرگ‌تر از توان اجرایی فیلمساز، به سادگی از دست رفته‌است. با این وجود، نمی‌توان از نیم ساعت ابتدایی فیلم که با ظرافت و تسلط کارگردانی اجرا شده، چشم‌پوشی کرد و باید آن را در زمره درخشان‌ترین لحظات کار سعید روستایی در سینمای ایران دانست؛ اما متأسفانه این دستاورد، تحت‌الشعاع ضعف‌های فیلمنامه و روایت، به حاشیه رانده شده است.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه