دانا گزارش می دهد؛
موجسواری بر احساسات/ وقتی چهره ها زخمهای فرهنگی میزنند
در هر جامعهای، سلبریتیها به عنوان الگوی ناخواسته، تبدیل به خطوط مقدم نبردی نامرئی میشوند، وقتی دو چهرهای چون علی ضیا و فریبا نادری، به جای هدایت افکار، سوار بر امواج احساسی و شتابزدهی عمومی میشوند، نتیجهای جز تزریق مداوم «زخمهای فرهنگی» نخواهد بود؛ زخمهایی که در ظاهر کوچک و گذرا جلوه میکنند، اما کارکردشان، درشتنمایی ابتذال و زمینهسازی برای بیعملی جامعه است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ گذار شتابان مجریان شناختهشده از تلویزیون به شبکههای اجتماعی، مرزهای کلاسیک رسانه را بهنحوی بیسابقه در هم شکسته است. این جابهجایی، گرچه در نگاه اول نشاندهنده آزادی عمل بیشتر است، اما در عمل، بحرانی هویتی برای مجری و سقوطی معنادار برای کیفیت گفتوگو به همراه داشته است.
بحران هویت؛ مجری در برابر کاراکتر
پروندههای جنجالی اخیر، مانند کشمکش علنی میان علی ضیاء و رضا پیشرو در فضای مجازی، نمونهای گویا از این فروپاشی مرزی است. مجریای که در قاب تلویزیون با ادب و چارچوب حرفهای شناخته میشد، در میدان هیجانزده و بیقانون شبکههای اجتماعی، مجبور است به همان قواعد عمل کند: تولید هیجان، واکنشهای تند و تبدیل شدن به سوژه ترند. در این گذار، مجری از یک «مدیریتکننده حرفهای» به یک «کاراکتر بیچارچوب» تبدیل میشود که دیگر نه قواعد سنتی تلویزیون را برمیتابد و نه اصول مشخصی در اینترنت دارد. منشأ این پناه بردن به فضای آزادتر، هرچند ناشی از خلأهای محتوایی در رسانه ملی باشد، اما ثمرهای جز هرجومرج و تبدیل آزادی به بیمسئولیتی ندارد.
حرفه در برابر وایرال/ رسانه در آستانه ابتذال
درست در مقابل این فضای پرآشوب، برنامههایی در تلویزیون همچنان در تلاشاند تا اصول محوری گفتوگو را زنده نگه دارند. تجربههایی چون گفتوگوهای فرزاد حسنیکه بر روایت عمیق زندگی مهمان تمرکز داشت، یا برنامهی «برمودا» (کامران نجفزاده) که صراحت را با احترام و ادب درآمیخت، نشان داد که گفتوگوی اصولی هنوز امکانپذیر است. حتی در برنامههای پرمخاطبی مانند «دورهمی» مهران مدیری، طنز و نقد، در سایه فهم و احترام به جایگاه مخاطب، به کار گرفته میشد.
اما مشکل برنامههای اینترنتیِ فاقد چارچوب این است که هدف آنها «گفتوگو» نیست، بلکه صرفاً «تولید لحظهی وایرال» و کسب بازدید است. در این فضا، اصلیترین ارزشهای رسانه آموزش، تحلیل، و احترام به شعور مخاطب قربانی هیجان آنی و کلیک میشوند. این تقابل میان حرفهمندی و وایرالمحوری، اصلیترین تهدید برای گفتوگوی باکیفیت در عصر جدید است.
شهرت کاذب و سقوط در یک لحظه
فضای مجازی تیغ دو دم تیز و بُرندهای است که به همان سرعت که میتواند شهرت بسازد، قادر است اعتبار را نیز تخریب کند. ماجرای اظهارنظر ناخواسته فریبا نادری که بهسرعت توسط جامعه به نماد فخرفروشی و شکاف طبقاتی تعبیر شد، هشداری جدی است. ضعف اصلی در چنین موقعیتی، نه فقط لغزش مهمان، بلکه کوتاهی مجری در هدایت گفتوگو است. مجری رسانهای وظیفه دارد میان شوخی و لغزش، مرز تعیین کند؛ در غیر این صورت، تنها به تماشاگر و تشویقکننده سقوط مهمان تبدیل میشود. در فضای بدون چارچوب اینترنت، کوچکترین خطای انسانی، بدون محافظت حرفهای، به ورطهی تخریب سریع میافتد.
کلید گمشده: پژوهش، ریشه بحران بیمسئولیتی
ریشهی اصلی تمامی این بحرانها، چه در تبدیل مجری به کاراکتر و چه در تولید محتوای سخیف، فقدان پژوهش و آمادگی است. گفتوگو یک عمل رسانهای است که نیازمند مطالعه، شناخت عمیق مهمان و اشراف کامل به سوابق اوست. وقتی مجری بدون کمترین مطالعهای در مقابل دوربین مینشیند، در واقع با شعور و افکار عمومی مخاطب بازی میکند. این بیمسئولیتی نهتنها اعتبار مهمان و خود مجری را زیر سؤال میبرد، بلکه تأثیرات عمیق و بلندمدتی بر اعتماد عمومی و درک مخاطب از واقعیت اجتماعی میگذارد.
در عصر سلطهی وایرال، گفتوگو تنها زمانی ارزش حقیقی خود را بازیابی میکند که مجری نه یک «تولیدکنندهی محتوا»، بلکه یک «رسانهگر واقعی» باشد؛ کسی که مسلح به پژوهش، تحلیل و مسئولیتپذیری در قبال مخاطب است. پرهیز از شوخیهای بیپژوهش و محتوای سطحی، شرط بقای اعتبار در این میدان پرخطر است.
المیرا خرد
ارسال دیدگاه