دانا گزارش می دهد؛
پسلرزههای بلک فرایدی در ایران/ چرا جامعه ایرانی هر سال بیشتر در موج خرید «جمعه سیاه» غرق میشود؟
با گذشت «جمعه سیاه» و فروکشکردن موج خریدهای هیجانی، پرسشها درباره چرایی شیفتگی جامعه ایرانی به مناسبتهای وارداتی دوباره مطرح شده است؛ رفتاری که در کنار تخفیفهای صوری، تصویری نگرانکننده از گسترش مصرفگرایی و تأثیرپذیری روزافزون از الگوهای غربی ترسیم میکند.
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ بلک فرایدی امسال نیز، مانند چند سال اخیر، با موج گسترده تبلیغات، تخفیفهای اغلب صوری و هیجان افسارگسیخته خرید در فضای آنلاین و شبکههای اجتماعی برگزار شد. اکنون که «جمعه سیاه» پشت سر گذاشته شده و تب اولیه فروکش کرده است، این پرسش بار دیگر مطرح میشود که چرا جامعه ایرانی با دانستن غیرواقعی بودن بخش زیادی از تخفیفها باز هم در این موج شرکت میکند و مهمتر اینکه این رفتار، چه تصویری از فرهنگ مصرفی ما و میزان تأثیرپذیریمان از الگوهای غربی ارائه میدهد؟
از روزهای ابتدایی هفته گذشته، شبکههای اجتماعی و فروشگاههای آنلاین با تبلیغات گسترده و شمارش معکوسها، ذهن مخاطبان را برای «بزرگترین جشنواره خرید سال» آماده کردند؛ بسیاری از مردم در ساعات پایانی پنجشنبه و صبح جمعه سرگرم رصد قیمتها، دنبالکردن لایوهای تبلیغاتی یا تلاش برای خرید کالاهایی بودند که غالباً ضرورتی هم برای آنها وجود نداشت.
حالا با پایان این هیاهو، کارشناسان اجتماعی بار دیگر نسبت به ماهیت این رفتار جمعی هشدار میدهند؛ رفتاری که به اعتقاد آنان بیش از آنکه یک انتخاب اقتصادی باشد، ریشه در فشارهای روانی، اجتماعی و فرهنگی جامعه دارد.
واقعیت این است که بلک فرایدی در ایران به «نیاز واقعی به کالا» گره نخورده است، بلکه بیشتر به یک هیجان جمعی تبدیل شده؛ هیجانی که برای بسیاری نقش نوعی تخلیه فشار را ایفا میکند. در شرایطی که جامعه با تورم، محدودیتهای تفریحی، استرسهای اقتصادی و نااطمینانی نسبت به آینده روبهرو است، خریدحتی اگر ضروری نباشد به یک ابزار روانی برای ایجاد حس کنترل و مدیریت زندگی تبدیل میشود. خرید کالا، ولو با تخفیفهای صوری، برای برخی از افراد حکم مسکّنی موقتی را دارد؛ مسکّنی که به آنها اجازه میدهد برای چند ساعت هم که شده، از دغدغهها فاصله بگیرند.
اما نقش شبکههای اجتماعی در این رفتار، بیش از هر عامل دیگری دیده میشود؛ امسال نیز اینستاگرام و پلتفرمهای مشابه مملو از ویدئوهای «آنباکسینگ»، نمایش سبدهای خرید، تبلیغات اینفلوئنسرها و چالشهای مربوط به «بهترین شکار بلک فرایدی» بود. این نمایش جمعی، نوعی فشار نامرئی بر کاربران ایجاد میکند؛ فشاری که باعث میشود افراد احساس کنند اگر در این خرید بزرگ شرکت نکنند، چیزی را از دست دادهاند. در چنین فضایی، تصمیمگیری عقلانی جای خود را به تصمیمگیری هیجانی میدهد و بسیاری تنها بهخاطر اینکه «دیگران خریدهاند»، وارد این موج میشوند.
این چرخه در نهایت پیامدهای روانی و اقتصادی قابل توجهی دارد؛ طبق بررسی کارشناسان، بسیاری از خریداران بعد از پایان بلک فرایدی دچار احساس پشیمانی میشوند؛ احساسی که ریشه در خریدهای غیرضروری و هزینههایی دارد که با وضعیت اقتصادیشان همخوانی ندارد. از سوی دیگر، مقایسه مداوم با سبک زندگی و خریدهای دیگران، احساس نارضایتی و ناکافی بودن را تقویت میکند؛ احساسی که خود به خریدهای جبرانی و بیشتر منجر میشود. این چرخه معیوب مصرفگرایی، در نهایت میتواند اقتصاد خانوادهها را تحت فشار قرار دهد و سلامت روان جامعه را تهدید کند.
اما یکی از پرسشهای اساسی که پس از هر بلک فرایدی مطرح میشود، این است که چرا جامعه ایرانی تا این حد تحت تأثیر مناسبتهای وارداتی قرار میگیرد؟ کارشناسان معتقدند این گرایش، نشانهای روشن از تغییر ذائقه فرهنگی و حرکت به سمت الگوهای مصرفی غربی است؛ الگویی که در آن «مصرف» به ابزار هویتسازی تبدیل شده و خرید بیش از آنکه بر پایه نیاز باشد، بر پایه تصویرسازی و نمایش شکل میگیرد. جامعه ما، متأثر از جهانیشدن و رسانههای نوین، بیشتر بخش ظاهری این مناسبتها را تقلید میکند، بدون آنکه زیرساختهای فرهنگی، آموزشی یا اقتصادی لازم را برای مدیریت آن داشته باشد.
نبود آموزش کافی در حوزه سواد رسانهای و اقتصاد خانواده نیز این روند را تشدید کرده است؛ در غیاب آموزشهای لازم، بسیاری از مردم توانایی تشخیص تخفیف واقعی از صوری را ندارند و بهراحتی در دام تکنیکهای تبلیغاتی میافتند. این مسئله نشان میدهد که جامعه نیاز فوری به آموزش مصرف آگاهانه دارد؛ آموزشی که باید از سطح مدارس تا رسانهها و نهادهای رسمی پیگیری شود.
بلک فرایدی امسال هم تمام شد، اما پرسشها و پیامدهای آن همچنان باقی است. این رویداد نشان داد که جامعه ما نهتنها از تخفیفهای صوری آسیب میبیند، بلکه از فقدان یک فرهنگ مصرف سالم رنج میبرد؛ فرهنگی که بتواند میان هیجان، نیاز واقعی و وضعیت اقتصادی خط مرزی مشخصی بکشد. اگر این الگو اصلاح نشود، تجربههای مشابه هر سال تکرار خواهد شد و خانوادهها هزینه بیشتری برای هیجانی خواهند پرداخت که عمرش بیشتر از چند ساعت نیست.
بلک فرایدی گذشت، اما فرصتی شد تا دوباره در آینه رفتارهای مصرفیمان نگاه کنیم و بپرسیم: چرا هر سال بیشتر به سمت الگوهای وارداتی حرکت میکنیم و چگونه میتوان از تبدیل شدن مصرفگرایی به یک هویت جمعی جلوگیری کرد؟ این پرسشی است که پاسخ آن میتواند مسیر فرهنگی و اقتصادی جامعه را در سالهای آینده شکل دهد.
ارسال دیدگاه