ای کاش بر روی فرهنگ بیشتر کار میکردیم
وبلاگ "حذر"نوشت:[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا،به نقل از سایت حرف تو،وبلاگ(حذر) نوشت:انتخابات یازدهم ریاست جمهوری پس از کش و قوس های فراوان ، جمعه برگزار شد و به خوبی و زیبایی هم برگزار شد.چیزی که بیش از هر مسئله ی دیگری نمودار بود ، زیبایی رابطه ی بین مردم و حکومت بود که باز هم در این انتخابات متبلور شد.مهم تر از هر چیز رأی بیش از سی و شش میلیون نفر به جمهوری اسلامی و بیش از پیش گیج کردن و آشفته خاطر کردن دشمنان این مردم بود.
, حذر,اما انتخابات جمعه پایانی هم بود بر رقابت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری و تعیین سرنوشت قوه ی مجریه برای چهار سال آینده.
قبل از آنکه بخواهم نظر خودم رو درمورد آرایش آرا و فرد منتخب عرض کنم ، با کمال احترام ، به رئیس جمهور منتخب مردم و همچنین طرفداران ایشان تبریک عرض می کنم.
بله ! تبریک... نه با سر و صدا ادعای تقلب میکنم ، نه سطل آشغال شهرداری به آتش میکشم و نه چون در ظاهر رقابت را باخته ام ، زیر میز بازی میزنم.این کارها را "بی فرهنگی" میدانم ، پس تبریک میگویم.
و اما نتیجه ی انتخابات...
نتیجه برای خیلی ها ، از جمله خودم ، غیرمنتظره بود.خیلی از ما ها رقابت را اساساً میان دو نفر دیگر می پنداشتیم و هرکدام سنگ کاندیدای مورد نظر خود را به سینه میزدیم.ما از سعید جلیلی می گفتیم و عده از رفقایمان هم از محمد باقر قالیباف...
عده ای هم به خیال خودشان کمی از بالاتر به مسئله نگاه میکردند و می گفتند اصولگرایان باید متحد شوند و به پرچمداری یک نفر در انتخابات حاضر شوند.
حالا هم رقابت پایان یافته و رئیس جمهور منتخب مردم تعیین گردیده ، هرکدام از آن رفقا و هم فکران عزیز ما به گونه ای بدنبال تحلیل فضا و اتفاقات رخ داده هستند.که چه شد و چه نشد که کلید پاستر به شیخ حسن روحانی رسید. کی مقصر بود و کی قصور کرد و... ؟!
برخی می گویند تقصیر کاندیداهای اصولگراست که متحد نشدند.اگر همه به نفع یکی (که منظورشان همان "محمد باقر" است) کنار میرفتند ، این طور نمی شد و ما پیروز بودیم و کلی هم طعنه و کنایه به ما و کاندیدایمان که چرا کنار نرفتید. (و حتی ناسزا که از دیروز در همین وبلاگ نثار خود بنده کرده اند)
جمعی دست های پشت پرده و ایفای نقش برخی سیاسیون را دلیل ناکامی اصولگرایان می دانند.که آقای فلان به آقای بهمان توصیه کرد که کنار برو و به آن یکی توصیه کرد که کنارنرو و برای یک جناح وحدت ایجاد کرد و برای جناح دیگر تفرقه.
از نظر برخی هم طبق معمول همه چیز تقصیر احمدی نژاد و جریان انحرافی اش است.اوست که جریان اصولگرایی را بدنام کرده و...
و دلایل دیگر و "تقصیر گردن هم انداختن ها"ی دیگر...
اما بنظر من همه ی این مسائل و دلایل حتی اگر درست باشند و حق ، دلیل اصلی پیروزی شیخ درجه ی دوی اصلاحاتی نبوده اند.این مسائل همه و همه به تاکتیک ها و سیاست های دنیای "سیاست" مربوط می شوند.آن هم به تحولات این چند روز و چند ماه اخیر دنیای سیاست کشورمان.
اما از نظر بنده باخت ما در جای دیگری اتفاق افتاده است ، خارج از دنیای سیاست...
رفقای همفکر من ! ما قافیه را در دنیای سیاست نه ، در دنیای "فرهنگ" باخته ایم...
عزیزان هم نظر من که ادعا میکنید و می کنیم که کار فرهنگی می کنیم و در عرصه های جنگ نرم و کذا و کذا ، این چنین و آنچنان فعالیت میکنیم ، از نظر حقیر نتیجه ی انتخابات روز جمعه ، نتیجه ی ضعف ما در کار فرهنگی در طول این سالیان اخیر است.
درست است که اصولگرایان متفرق شدند و حدود هفده میلیون رأی آنها میانشان پخش شد و نتوانست جلوی تنها کاندیدای اصلاح طلب بایستد ، اما یادتان و یادمان نرود که این جناب شیخ روحانی هجده میلیون رأی آورده.میدانید یعنی چه ؟!
میدانید این یعنی چه که هجده میلیون نفر ، گفتمان سعید جلیلی را درک نکرده و سوابق درخشان اجرایی محمد باقر قالیباف را نادیده گرفته و به تخصص های رنگارنگ علی اکبر ولایتی در طبابت و سیاست و تاریخ و... اعتنایی نکرده و حتی به منم منم های محسن رضایی در مسائل اقتصادی هم وقعی ننهاده و همه رفته اند به شیخی رأی داده اند که نه حرفی در اقتصاد برای زدن داشت ، نه سابقه ی اجرایی درخشان و نه برنامه ی خاص و مدونی که آنرا ارائه داده باشد.
هجده میلیون نفر به روحانی ای رأی داده اند که وقتی مناظرات و برنامه های تلوزیونی وی را نگاه میکردم ، پیش خود میگفتم که روحانی گزینه ی قوی ای برای جریان اصلاحات نیست و این جریان با سرمایه گذاری روی وی شکست خواهد خورد چراکه الحق و والانصاف در برنامه های تبلیغاتی اش بخصوص در تلوزیون هیچ حرفی برای گفتن نداشت.نه برنامه ی های عریض و طویل اقتصادی داشت مثل آقا محسن ، نه می توانست از مدیریت های سابق اجرایی خود تعریف و تمجید کند مثل حاج محمد باقر و نه روی آن را داشت که از ظرفیت های انقلاب اسلامی و شکوفایی آن در عرصه ی سیاست خارجی بگوید ، چون حاج سعید...
اما رأی آورد ، آن هم هجده میلیون.با قبول این پیش فرض که این رأی ، در درجه ی اول رأی به جمهوری اسلامی و ساز و کار انتخاباتی اش بود (همان ساز و کاری که سال 88 زیر سؤال که چه عرض کنم ، مورد هجمه قرار گفت) و اگرچه در عین حال قبول دارم که مقداری از این رأی بخاطر نه گفتن به جریان اصولگرایی حاکم (بخوانید احمدی نژاد) و از روی سیاه نمایی های شیخ درجه دوی اصلاحات بود و مقداری هم بخاطر نقش آفرینی های بعضی از اصولگرانما ها و ماندنشان در صحنه به نفع جریان اصلاحات و یا جریان هاشمی بود اما معتقدم عموم این رأی ها ، بیش از آنکه بتوان به آن ها ایراد سیاسی گرفت ، مورد نقد "فرهنگی" اند.
وقتی یک نفر بدون ارائه ی هیچ برنامه ای برای دولت آینده و حل مشکلات مختلف از جمله مشکلات اقتصادی و صرفاً با سیاه نمایی وضع موجود و نفی دیگران (اصولگرایان) و همچنین با الصاق خود به برخی شخصیت های سیاسی ادوار گذشته و ضمناً با دادن شعار هایی "گول زنک" برای جذب برخی اقشار ، نظیر دم زدن از آزادی و حقوق دانشجویان و جوانان و... (که بسیاری از آنها در همان مناظره ی آخر ثابت شد که در حد شعار و صرفاً برای جذب رأی است/ماجرای گاز انبری! ) می تواند چنین رأی ای جذب کند ، باید فکری کرد...
باید اندیشید که چرا وقتی سعید جلیلی از ظرفیت انقلاب و اسلام حرف میزند ، حرفش فهمیده نمی شود و گنگ بنظر می آید؟!
چرا وقتی گفته می شود که اگر ما در حوزه ای پیشرفتی داشته و داریم بخاطر قرابت کارمان با مبانی اسلام بوده و هرجا که عقب ماندگی ای هست ، بدلیل زاویه گرفتن از آن اسلام ناب ، این حرف ثقیل بنظر میرسد برای خیلی و جلب نظر نمی کند ؟!
بعضی از دوستان میگفتند این جور حرف زدن های این جلیلی شما "رأی جمع کن" نیست.حرف من همین است ، که چرا؟!!!
چرا نباید بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب اسلامی ، دم زدن از گفتمان انقلاب رأی جمع کن نباشد ؟!
منظورم نه این است که مردم از انقلاب زده شده اند و... نه.اگر چنان بود درصد مشارکت در انتخابات این چنین نبود و شاهد صف های طویل پای صندوق های جمهوری اسلامی نبودیم.منظور این است که چرا حرف های اصولی و مبنایی مان در حوزه ی حکومت و... فقط برای قشر خاصی مفهوم است و از آن استقبال می شود و از جانب بسیاری اصلاً فهمیده نمی شود؟!
بنظر حقیر اگر گفتمان سعید جلیلی درک نشد و از آن طرف وعده های عوام پسند و یا بهتر بگویم عوام فریب روحانی با اقبال مواجه شد ، بخاطر ضعف ما در کارهای فرهنگی و تربیتی بوده است.
این ما بوده ایم که نتوانسته ایم آن کار تربیتی لازم را که برای عموم مردم بخوبی انجام دهیم.این ما بوده ایم که نتوانسته ایم گفتمان انقلاب را ، نه خود انقلاب را ، خوب تبیین کنیم برای آن جوانی که امروز با شعار های صرف و توخالی جذب می شود و بدون آنکه هیچ شناختی داشته باشد از کاندیدای وعده دهنده ، به او رأی میدهد و حتی برای پیروزی اش به خیابان آمده و تا آخر شب میزند و می رقصد.
برادران و خواهران عزیز من که دغدغه ی کار فرهنگی دارید ، این سراب ارائه شده از سوی جناب روحانی و این همه مجذوب و خواهان آن برای ما فاجعه است از لحاظ فرهنگی و تربیتی و اگرچه کمی دیر اما باید به خودمان بیاییم و بیش از پیش و منظم تر و بابرنامه تر و منسجم تر و مصمم تر از پیش کار کنیم.کار کار کار ! آن هم در عرصه ی فرهنگی.
عزیزان من حوزه "فرهنگ" است که مهجور است و نمود آن در عرصه ی سیاست دیده شد پس بیایید آستین بالا زده و یا بهتر بگویم ، "بالاتر" زده و دست به کار شویم.بیایید «حماسه ی فرهنگی» را هم بگنجانیم در برنامه مان...
بسم الله...
انتهای پیام/گ
اما انتخابات جمعه پایانی هم بود بر رقابت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری و تعیین سرنوشت قوه ی مجریه برای چهار سال آینده.
قبل از آنکه بخواهم نظر خودم رو درمورد آرایش آرا و فرد منتخب عرض کنم ، با کمال احترام ، به رئیس جمهور منتخب مردم و همچنین طرفداران ایشان تبریک عرض می کنم.
بله ! تبریک... نه با سر و صدا ادعای تقلب میکنم ، نه سطل آشغال شهرداری به آتش میکشم و نه چون در ظاهر رقابت را باخته ام ، زیر میز بازی میزنم.این کارها را "بی فرهنگی" میدانم ، پس تبریک میگویم.
و اما نتیجه ی انتخابات...
نتیجه برای خیلی ها ، از جمله خودم ، غیرمنتظره بود.خیلی از ما ها رقابت را اساساً میان دو نفر دیگر می پنداشتیم و هرکدام سنگ کاندیدای مورد نظر خود را به سینه میزدیم.ما از سعید جلیلی می گفتیم و عده از رفقایمان هم از محمد باقر قالیباف...
عده ای هم به خیال خودشان کمی از بالاتر به مسئله نگاه میکردند و می گفتند اصولگرایان باید متحد شوند و به پرچمداری یک نفر در انتخابات حاضر شوند.
حالا هم رقابت پایان یافته و رئیس جمهور منتخب مردم تعیین گردیده ، هرکدام از آن رفقا و هم فکران عزیز ما به گونه ای بدنبال تحلیل فضا و اتفاقات رخ داده هستند.که چه شد و چه نشد که کلید پاستر به شیخ حسن روحانی رسید. کی مقصر بود و کی قصور کرد و... ؟!
برخی می گویند تقصیر کاندیداهای اصولگراست که متحد نشدند.اگر همه به نفع یکی (که منظورشان همان "محمد باقر" است) کنار میرفتند ، این طور نمی شد و ما پیروز بودیم و کلی هم طعنه و کنایه به ما و کاندیدایمان که چرا کنار نرفتید. (و حتی ناسزا که از دیروز در همین وبلاگ نثار خود بنده کرده اند)
جمعی دست های پشت پرده و ایفای نقش برخی سیاسیون را دلیل ناکامی اصولگرایان می دانند.که آقای فلان به آقای بهمان توصیه کرد که کنار برو و به آن یکی توصیه کرد که کنارنرو و برای یک جناح وحدت ایجاد کرد و برای جناح دیگر تفرقه.
از نظر برخی هم طبق معمول همه چیز تقصیر احمدی نژاد و جریان انحرافی اش است.اوست که جریان اصولگرایی را بدنام کرده و...
و دلایل دیگر و "تقصیر گردن هم انداختن ها"ی دیگر...
اما بنظر من همه ی این مسائل و دلایل حتی اگر درست باشند و حق ، دلیل اصلی پیروزی شیخ درجه ی دوی اصلاحاتی نبوده اند.این مسائل همه و همه به تاکتیک ها و سیاست های دنیای "سیاست" مربوط می شوند.آن هم به تحولات این چند روز و چند ماه اخیر دنیای سیاست کشورمان.
اما از نظر بنده باخت ما در جای دیگری اتفاق افتاده است ، خارج از دنیای سیاست...
رفقای همفکر من ! ما قافیه را در دنیای سیاست نه ، در دنیای "فرهنگ" باخته ایم...
عزیزان هم نظر من که ادعا میکنید و می کنیم که کار فرهنگی می کنیم و در عرصه های جنگ نرم و کذا و کذا ، این چنین و آنچنان فعالیت میکنیم ، از نظر حقیر نتیجه ی انتخابات روز جمعه ، نتیجه ی ضعف ما در کار فرهنگی در طول این سالیان اخیر است.
درست است که اصولگرایان متفرق شدند و حدود هفده میلیون رأی آنها میانشان پخش شد و نتوانست جلوی تنها کاندیدای اصلاح طلب بایستد ، اما یادتان و یادمان نرود که این جناب شیخ روحانی هجده میلیون رأی آورده.میدانید یعنی چه ؟!
میدانید این یعنی چه که هجده میلیون نفر ، گفتمان سعید جلیلی را درک نکرده و سوابق درخشان اجرایی محمد باقر قالیباف را نادیده گرفته و به تخصص های رنگارنگ علی اکبر ولایتی در طبابت و سیاست و تاریخ و... اعتنایی نکرده و حتی به منم منم های محسن رضایی در مسائل اقتصادی هم وقعی ننهاده و همه رفته اند به شیخی رأی داده اند که نه حرفی در اقتصاد برای زدن داشت ، نه سابقه ی اجرایی درخشان و نه برنامه ی خاص و مدونی که آنرا ارائه داده باشد.
هجده میلیون نفر به روحانی ای رأی داده اند که وقتی مناظرات و برنامه های تلوزیونی وی را نگاه میکردم ، پیش خود میگفتم که روحانی گزینه ی قوی ای برای جریان اصلاحات نیست و این جریان با سرمایه گذاری روی وی شکست خواهد خورد چراکه الحق و والانصاف در برنامه های تبلیغاتی اش بخصوص در تلوزیون هیچ حرفی برای گفتن نداشت.نه برنامه ی های عریض و طویل اقتصادی داشت مثل آقا محسن ، نه می توانست از مدیریت های سابق اجرایی خود تعریف و تمجید کند مثل حاج محمد باقر و نه روی آن را داشت که از ظرفیت های انقلاب اسلامی و شکوفایی آن در عرصه ی سیاست خارجی بگوید ، چون حاج سعید...
اما رأی آورد ، آن هم هجده میلیون.با قبول این پیش فرض که این رأی ، در درجه ی اول رأی به جمهوری اسلامی و ساز و کار انتخاباتی اش بود (همان ساز و کاری که سال 88 زیر سؤال که چه عرض کنم ، مورد هجمه قرار گفت) و اگرچه در عین حال قبول دارم که مقداری از این رأی بخاطر نه گفتن به جریان اصولگرایی حاکم (بخوانید احمدی نژاد) و از روی سیاه نمایی های شیخ درجه دوی اصلاحات بود و مقداری هم بخاطر نقش آفرینی های بعضی از اصولگرانما ها و ماندنشان در صحنه به نفع جریان اصلاحات و یا جریان هاشمی بود اما معتقدم عموم این رأی ها ، بیش از آنکه بتوان به آن ها ایراد سیاسی گرفت ، مورد نقد "فرهنگی" اند.
وقتی یک نفر بدون ارائه ی هیچ برنامه ای برای دولت آینده و حل مشکلات مختلف از جمله مشکلات اقتصادی و صرفاً با سیاه نمایی وضع موجود و نفی دیگران (اصولگرایان) و همچنین با الصاق خود به برخی شخصیت های سیاسی ادوار گذشته و ضمناً با دادن شعار هایی "گول زنک" برای جذب برخی اقشار ، نظیر دم زدن از آزادی و حقوق دانشجویان و جوانان و... (که بسیاری از آنها در همان مناظره ی آخر ثابت شد که در حد شعار و صرفاً برای جذب رأی است/ماجرای گاز انبری! ) می تواند چنین رأی ای جذب کند ، باید فکری کرد...
باید اندیشید که چرا وقتی سعید جلیلی از ظرفیت انقلاب و اسلام حرف میزند ، حرفش فهمیده نمی شود و گنگ بنظر می آید؟!
چرا وقتی گفته می شود که اگر ما در حوزه ای پیشرفتی داشته و داریم بخاطر قرابت کارمان با مبانی اسلام بوده و هرجا که عقب ماندگی ای هست ، بدلیل زاویه گرفتن از آن اسلام ناب ، این حرف ثقیل بنظر میرسد برای خیلی و جلب نظر نمی کند ؟!
بعضی از دوستان میگفتند این جور حرف زدن های این جلیلی شما "رأی جمع کن" نیست.حرف من همین است ، که چرا؟!!!
چرا نباید بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب اسلامی ، دم زدن از گفتمان انقلاب رأی جمع کن نباشد ؟!
منظورم نه این است که مردم از انقلاب زده شده اند و... نه.اگر چنان بود درصد مشارکت در انتخابات این چنین نبود و شاهد صف های طویل پای صندوق های جمهوری اسلامی نبودیم.منظور این است که چرا حرف های اصولی و مبنایی مان در حوزه ی حکومت و... فقط برای قشر خاصی مفهوم است و از آن استقبال می شود و از جانب بسیاری اصلاً فهمیده نمی شود؟!
بنظر حقیر اگر گفتمان سعید جلیلی درک نشد و از آن طرف وعده های عوام پسند و یا بهتر بگویم عوام فریب روحانی با اقبال مواجه شد ، بخاطر ضعف ما در کارهای فرهنگی و تربیتی بوده است.
این ما بوده ایم که نتوانسته ایم آن کار تربیتی لازم را که برای عموم مردم بخوبی انجام دهیم.این ما بوده ایم که نتوانسته ایم گفتمان انقلاب را ، نه خود انقلاب را ، خوب تبیین کنیم برای آن جوانی که امروز با شعار های صرف و توخالی جذب می شود و بدون آنکه هیچ شناختی داشته باشد از کاندیدای وعده دهنده ، به او رأی میدهد و حتی برای پیروزی اش به خیابان آمده و تا آخر شب میزند و می رقصد.
برادران و خواهران عزیز من که دغدغه ی کار فرهنگی دارید ، این سراب ارائه شده از سوی جناب روحانی و این همه مجذوب و خواهان آن برای ما فاجعه است از لحاظ فرهنگی و تربیتی و اگرچه کمی دیر اما باید به خودمان بیاییم و بیش از پیش و منظم تر و بابرنامه تر و منسجم تر و مصمم تر از پیش کار کنیم.کار کار کار ! آن هم در عرصه ی فرهنگی.
عزیزان من حوزه "فرهنگ" است که مهجور است و نمود آن در عرصه ی سیاست دیده شد پس بیایید آستین بالا زده و یا بهتر بگویم ، "بالاتر" زده و دست به کار شویم.بیایید «حماسه ی فرهنگی» را هم بگنجانیم در برنامه مان...
بسم الله...
انتهای پیام/گ
اما انتخابات جمعه پایانی هم بود بر رقابت های انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری و تعیین سرنوشت قوه ی مجریه برای چهار سال آینده.
,قبل از آنکه بخواهم نظر خودم رو درمورد آرایش آرا و فرد منتخب عرض کنم ، با کمال احترام ، به رئیس جمهور منتخب مردم و همچنین طرفداران ایشان تبریک عرض می کنم.
,بله ! تبریک... نه با سر و صدا ادعای تقلب میکنم ، نه سطل آشغال شهرداری به آتش میکشم و نه چون در ظاهر رقابت را باخته ام ، زیر میز بازی میزنم.این کارها را "بی فرهنگی" میدانم ، پس تبریک میگویم.
,و اما نتیجه ی انتخابات...
,نتیجه برای خیلی ها ، از جمله خودم ، غیرمنتظره بود.خیلی از ما ها رقابت را اساساً میان دو نفر دیگر می پنداشتیم و هرکدام سنگ کاندیدای مورد نظر خود را به سینه میزدیم.ما از سعید جلیلی می گفتیم و عده از رفقایمان هم از محمد باقر قالیباف...
,عده ای هم به خیال خودشان کمی از بالاتر به مسئله نگاه میکردند و می گفتند اصولگرایان باید متحد شوند و به پرچمداری یک نفر در انتخابات حاضر شوند.
,حالا هم رقابت پایان یافته و رئیس جمهور منتخب مردم تعیین گردیده ، هرکدام از آن رفقا و هم فکران عزیز ما به گونه ای بدنبال تحلیل فضا و اتفاقات رخ داده هستند.که چه شد و چه نشد که کلید پاستر به شیخ حسن روحانی رسید. کی مقصر بود و کی قصور کرد و... ؟!
,برخی می گویند تقصیر کاندیداهای اصولگراست که متحد نشدند.اگر همه به نفع یکی (که منظورشان همان "محمد باقر" است) کنار میرفتند ، این طور نمی شد و ما پیروز بودیم و کلی هم طعنه و کنایه به ما و کاندیدایمان که چرا کنار نرفتید. (و حتی ناسزا که از دیروز در همین وبلاگ نثار خود بنده کرده اند)
,جمعی دست های پشت پرده و ایفای نقش برخی سیاسیون را دلیل ناکامی اصولگرایان می دانند.که آقای فلان به آقای بهمان توصیه کرد که کنار برو و به آن یکی توصیه کرد که کنارنرو و برای یک جناح وحدت ایجاد کرد و برای جناح دیگر تفرقه.
,از نظر برخی هم طبق معمول همه چیز تقصیر احمدی نژاد و جریان انحرافی اش است.اوست که جریان اصولگرایی را بدنام کرده و...
,و دلایل دیگر و "تقصیر گردن هم انداختن ها"ی دیگر...
,اما بنظر من همه ی این مسائل و دلایل حتی اگر درست باشند و حق ، دلیل اصلی پیروزی شیخ درجه ی دوی اصلاحاتی نبوده اند.این مسائل همه و همه به تاکتیک ها و سیاست های دنیای "سیاست" مربوط می شوند.آن هم به تحولات این چند روز و چند ماه اخیر دنیای سیاست کشورمان.
,اما از نظر بنده باخت ما در جای دیگری اتفاق افتاده است ، خارج از دنیای سیاست...
,رفقای همفکر من ! ما قافیه را در دنیای سیاست نه ، در دنیای "فرهنگ" باخته ایم...
,عزیزان هم نظر من که ادعا میکنید و می کنیم که کار فرهنگی می کنیم و در عرصه های جنگ نرم و کذا و کذا ، این چنین و آنچنان فعالیت میکنیم ، از نظر حقیر نتیجه ی انتخابات روز جمعه ، نتیجه ی ضعف ما در کار فرهنگی در طول این سالیان اخیر است.
,درست است که اصولگرایان متفرق شدند و حدود هفده میلیون رأی آنها میانشان پخش شد و نتوانست جلوی تنها کاندیدای اصلاح طلب بایستد ، اما یادتان و یادمان نرود که این جناب شیخ روحانی هجده میلیون رأی آورده.میدانید یعنی چه ؟!
,میدانید این یعنی چه که هجده میلیون نفر ، گفتمان سعید جلیلی را درک نکرده و سوابق درخشان اجرایی محمد باقر قالیباف را نادیده گرفته و به تخصص های رنگارنگ علی اکبر ولایتی در طبابت و سیاست و تاریخ و... اعتنایی نکرده و حتی به منم منم های محسن رضایی در مسائل اقتصادی هم وقعی ننهاده و همه رفته اند به شیخی رأی داده اند که نه حرفی در اقتصاد برای زدن داشت ، نه سابقه ی اجرایی درخشان و نه برنامه ی خاص و مدونی که آنرا ارائه داده باشد.
,هجده میلیون نفر به روحانی ای رأی داده اند که وقتی مناظرات و برنامه های تلوزیونی وی را نگاه میکردم ، پیش خود میگفتم که روحانی گزینه ی قوی ای برای جریان اصلاحات نیست و این جریان با سرمایه گذاری روی وی شکست خواهد خورد چراکه الحق و والانصاف در برنامه های تبلیغاتی اش بخصوص در تلوزیون هیچ حرفی برای گفتن نداشت.نه برنامه ی های عریض و طویل اقتصادی داشت مثل آقا محسن ، نه می توانست از مدیریت های سابق اجرایی خود تعریف و تمجید کند مثل حاج محمد باقر و نه روی آن را داشت که از ظرفیت های انقلاب اسلامی و شکوفایی آن در عرصه ی سیاست خارجی بگوید ، چون حاج سعید...
,اما رأی آورد ، آن هم هجده میلیون.با قبول این پیش فرض که این رأی ، در درجه ی اول رأی به جمهوری اسلامی و ساز و کار انتخاباتی اش بود (همان ساز و کاری که سال 88 زیر سؤال که چه عرض کنم ، مورد هجمه قرار گفت) و اگرچه در عین حال قبول دارم که مقداری از این رأی بخاطر نه گفتن به جریان اصولگرایی حاکم (بخوانید احمدی نژاد) و از روی سیاه نمایی های شیخ درجه دوی اصلاحات بود و مقداری هم بخاطر نقش آفرینی های بعضی از اصولگرانما ها و ماندنشان در صحنه به نفع جریان اصلاحات و یا جریان هاشمی بود اما معتقدم عموم این رأی ها ، بیش از آنکه بتوان به آن ها ایراد سیاسی گرفت ، مورد نقد "فرهنگی" اند.
,وقتی یک نفر بدون ارائه ی هیچ برنامه ای برای دولت آینده و حل مشکلات مختلف از جمله مشکلات اقتصادی و صرفاً با سیاه نمایی وضع موجود و نفی دیگران (اصولگرایان) و همچنین با الصاق خود به برخی شخصیت های سیاسی ادوار گذشته و ضمناً با دادن شعار هایی "گول زنک" برای جذب برخی اقشار ، نظیر دم زدن از آزادی و حقوق دانشجویان و جوانان و... (که بسیاری از آنها در همان مناظره ی آخر ثابت شد که در حد شعار و صرفاً برای جذب رأی است/ماجرای گاز انبری! ) می تواند چنین رأی ای جذب کند ، باید فکری کرد...
,باید اندیشید که چرا وقتی سعید جلیلی از ظرفیت انقلاب و اسلام حرف میزند ، حرفش فهمیده نمی شود و گنگ بنظر می آید؟!
,چرا وقتی گفته می شود که اگر ما در حوزه ای پیشرفتی داشته و داریم بخاطر قرابت کارمان با مبانی اسلام بوده و هرجا که عقب ماندگی ای هست ، بدلیل زاویه گرفتن از آن اسلام ناب ، این حرف ثقیل بنظر میرسد برای خیلی و جلب نظر نمی کند ؟!
,بعضی از دوستان میگفتند این جور حرف زدن های این جلیلی شما "رأی جمع کن" نیست.حرف من همین است ، که چرا؟!!!
,چرا نباید بعد از گذشت سی و اندی سال از انقلاب اسلامی ، دم زدن از گفتمان انقلاب رأی جمع کن نباشد ؟!
,منظورم نه این است که مردم از انقلاب زده شده اند و... نه.اگر چنان بود درصد مشارکت در انتخابات این چنین نبود و شاهد صف های طویل پای صندوق های جمهوری اسلامی نبودیم.منظور این است که چرا حرف های اصولی و مبنایی مان در حوزه ی حکومت و... فقط برای قشر خاصی مفهوم است و از آن استقبال می شود و از جانب بسیاری اصلاً فهمیده نمی شود؟!
,بنظر حقیر اگر گفتمان سعید جلیلی درک نشد و از آن طرف وعده های عوام پسند و یا بهتر بگویم عوام فریب روحانی با اقبال مواجه شد ، بخاطر ضعف ما در کارهای فرهنگی و تربیتی بوده است.
,این ما بوده ایم که نتوانسته ایم آن کار تربیتی لازم را که برای عموم مردم بخوبی انجام دهیم.این ما بوده ایم که نتوانسته ایم گفتمان انقلاب را ، نه خود انقلاب را ، خوب تبیین کنیم برای آن جوانی که امروز با شعار های صرف و توخالی جذب می شود و بدون آنکه هیچ شناختی داشته باشد از کاندیدای وعده دهنده ، به او رأی میدهد و حتی برای پیروزی اش به خیابان آمده و تا آخر شب میزند و می رقصد.
,برادران و خواهران عزیز من که دغدغه ی کار فرهنگی دارید ، این سراب ارائه شده از سوی جناب روحانی و این همه مجذوب و خواهان آن برای ما فاجعه است از لحاظ فرهنگی و تربیتی و اگرچه کمی دیر اما باید به خودمان بیاییم و بیش از پیش و منظم تر و بابرنامه تر و منسجم تر و مصمم تر از پیش کار کنیم.کار کار کار ! آن هم در عرصه ی فرهنگی.
,عزیزان من حوزه "فرهنگ" است که مهجور است و نمود آن در عرصه ی سیاست دیده شد پس بیایید آستین بالا زده و یا بهتر بگویم ، "بالاتر" زده و دست به کار شویم.بیایید «حماسه ی فرهنگی» را هم بگنجانیم در برنامه مان...
,بسم الله...
,انتهای پیام/گ
,]
ارسال دیدگاه