اخبار داغ

ماه رجب؛ فرصت مغتنمی برای دلدادگی با خدا

ماه رجب؛ فرصت مغتنمی برای دلدادگی با خدا
وارد بهشت می شوند، نهری جاریست از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر! از آن نهر می آشامند ندا می رسد که نام آن نهر «رجب» است. و هنگام نوشیدن آن آب یاد امام هفتم خویش می کنند که فرموده اند: «رجب» نام نهری است در بهشت؛ از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هرکس یک روز ماه رجب را روزه بدارد، به یقین از آن نهر، خواهد آشامید.»
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس،دلم هوای چهره نورانیش را کرده است که می آید و با عظمت قدم‌هایش، زمین تشنه مدینه را به گام برداشتن دوباره اش سیراب می کند.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, طنین یاس,

می‌رود به سوی همان نشانی همیشگی! همان‌جا که زمزمه‌ی خالصانه‌ی عشق به سوی معبود می‌رود، «مسجد» را می گویم.

آری او همه را جمع می کند، همه مسلمانان را، همه مؤمنان را...
چقدر زیباست یکبار، پای پیچک منبر او نشستن، حتماً به سوی ابدیت بالا خواهی رفت!
به خدا قسم اگر آنجا باشی و نگاهت کند، نگاه زیبایش تا ابد، تنها تصویر قاب دلت خواهد شد. حال چه شده است که پیامبر اعظم می‌خواهد از عظمت چیزی سخن بگوید؟!
    باید اتفاق مهمی باشد، یادم آمد ماه آسمان، امشب هلال تر از همیشه بود. هلال بودنش خبر از آمدن ماهی پر برکت را می داد.
    و پیامبر که گویی چهره اش شادمان تر از همیشه است، صدایش طنین انداز می شود در ردای بی رنگی! هماهنگ با تمام کائنات.
    وقتی سخن می گوید گوش بسپار، گویی زیباترین صدای جهان تو را می خواند.
    و پیامبر دریای سخنانش را به موج کلمات می سپارد و می گوید:
    «در آسمان هفتم، خداوند متعال فرشته ای را قرار داده که «دعوت کننده» خوانده می شود وقتی ماه رجب فرا می رسد، این فرشته از شب تا به صبح، این ندا را در عالم طنین انداز می کند:

«خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا! خوشا به حال فرمانبرداران خدا! خدای متعال می فرماید: هرکس با من همنشینی کند، همنشین او خواهم بود و هرکس فرمان بردار باشد، فرمانبردارش خواهم بود و هرکس از من بخشایش بطلبد، بر او بخشایش خواهم نمود؛ ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هرکس در این ماه مرا بخواند، اجابتش خواهم کرد و هرکس از من چیزی طلب نماید، به او عطا خواهم نمود. هرکس از من هدایت بطلبد، هدایتش خواهم کرد؛ من این ماه را رشته ارتباط میان خود و بندگانم قرار داده ام که هرکس به آن وصل شود به من خواهد رسید.»


                                                      ¤ ¤ ¤


    از تاریکی می آیند، از انبوه خاموشی ها، گویی تمام لحظات زندگی دنیایی خویش را، دربندهای ساختگی ذهن گذرانده اند.
    محشر قیامت برپا و دلها هراسان است، فرزند از مادر می گریزد و خواهر از برادر، تمنای یک لحظه بازگشت، برای جبران آنچه کرده اند، آرزویی است که در حسرتش می سوزند!
    هنگامه ای درگرفته است، صداها همه خاموشند، جز یک طنین خوش نوا که منادی عرش است، نوایی خالی از رنگ های تعلقات دنیایی، سپید سپید، به پاکی قلب های پاک. آری باید تن سپرد به شفافیت این ندا، و جان را همه گوش کرد تا چه می گوید و منادی ندای زلال خویش را برجانهای هراسان چنین طنین انداز می کند که:
    این الرجبیون؟! رجبیون کجایند؟!
    گروهی که سیمایشان نورانی است، قیام می کنند.
    همان ناتوانی ناشی از خستگی و ضعف روزه ماه رجب، توان زانویشان می شود!! همانانی که در دنیا پیوسته سر به سجاده عبودیت و بندگی ساییده بودند، اکنون در پیشگاه الهی می ایستند!! اعتراف می کنند که آنچه هست همه از اوست.
    باید تسبیح گفت، باید گذشت از خویش؛ از بندبند گره های فراموشی، باید بتوان در فضای بی آلایش پرستش نفس کشید، تا اهل رجبیون شد.
    وارد بهشت می شوند، نهری جاریست از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر! از آن نهر می آشامند ندا می رسد که نام آن نهر «رجب» است. و هنگام نوشیدن آن آب یاد امام هفتم خویش می کنند که فرموده اند: «رجب» نام نهری است در بهشت؛ از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هرکس یک روز ماه رجب را روزه بدارد، به یقین از آن نهر، خواهد آشامید.»

به قلم سمیرا خطیب زاده

,

می‌رود به سوی همان نشانی همیشگی! همان‌جا که زمزمه‌ی خالصانه‌ی عشق به سوی معبود می‌رود، «مسجد» را می گویم.

آری او همه را جمع می کند، همه مسلمانان را، همه مؤمنان را...
چقدر زیباست یکبار، پای پیچک منبر او نشستن، حتماً به سوی ابدیت بالا خواهی رفت!
به خدا قسم اگر آنجا باشی و نگاهت کند، نگاه زیبایش تا ابد، تنها تصویر قاب دلت خواهد شد. حال چه شده است که پیامبر اعظم می‌خواهد از عظمت چیزی سخن بگوید؟!
    باید اتفاق مهمی باشد، یادم آمد ماه آسمان، امشب هلال تر از همیشه بود. هلال بودنش خبر از آمدن ماهی پر برکت را می داد.
    و پیامبر که گویی چهره اش شادمان تر از همیشه است، صدایش طنین انداز می شود در ردای بی رنگی! هماهنگ با تمام کائنات.
    وقتی سخن می گوید گوش بسپار، گویی زیباترین صدای جهان تو را می خواند.
    و پیامبر دریای سخنانش را به موج کلمات می سپارد و می گوید:
    «در آسمان هفتم، خداوند متعال فرشته ای را قرار داده که «دعوت کننده» خوانده می شود وقتی ماه رجب فرا می رسد، این فرشته از شب تا به صبح، این ندا را در عالم طنین انداز می کند:

«خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا! خوشا به حال فرمانبرداران خدا! خدای متعال می فرماید: هرکس با من همنشینی کند، همنشین او خواهم بود و هرکس فرمان بردار باشد، فرمانبردارش خواهم بود و هرکس از من بخشایش بطلبد، بر او بخشایش خواهم نمود؛ ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هرکس در این ماه مرا بخواند، اجابتش خواهم کرد و هرکس از من چیزی طلب نماید، به او عطا خواهم نمود. هرکس از من هدایت بطلبد، هدایتش خواهم کرد؛ من این ماه را رشته ارتباط میان خود و بندگانم قرار داده ام که هرکس به آن وصل شود به من خواهد رسید.»


                                                      ¤ ¤ ¤


    از تاریکی می آیند، از انبوه خاموشی ها، گویی تمام لحظات زندگی دنیایی خویش را، دربندهای ساختگی ذهن گذرانده اند.
    محشر قیامت برپا و دلها هراسان است، فرزند از مادر می گریزد و خواهر از برادر، تمنای یک لحظه بازگشت، برای جبران آنچه کرده اند، آرزویی است که در حسرتش می سوزند!
    هنگامه ای درگرفته است، صداها همه خاموشند، جز یک طنین خوش نوا که منادی عرش است، نوایی خالی از رنگ های تعلقات دنیایی، سپید سپید، به پاکی قلب های پاک. آری باید تن سپرد به شفافیت این ندا، و جان را همه گوش کرد تا چه می گوید و منادی ندای زلال خویش را برجانهای هراسان چنین طنین انداز می کند که:
    این الرجبیون؟! رجبیون کجایند؟!
    گروهی که سیمایشان نورانی است، قیام می کنند.
    همان ناتوانی ناشی از خستگی و ضعف روزه ماه رجب، توان زانویشان می شود!! همانانی که در دنیا پیوسته سر به سجاده عبودیت و بندگی ساییده بودند، اکنون در پیشگاه الهی می ایستند!! اعتراف می کنند که آنچه هست همه از اوست.
    باید تسبیح گفت، باید گذشت از خویش؛ از بندبند گره های فراموشی، باید بتوان در فضای بی آلایش پرستش نفس کشید، تا اهل رجبیون شد.
    وارد بهشت می شوند، نهری جاریست از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر! از آن نهر می آشامند ندا می رسد که نام آن نهر «رجب» است. و هنگام نوشیدن آن آب یاد امام هفتم خویش می کنند که فرموده اند: «رجب» نام نهری است در بهشت؛ از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هرکس یک روز ماه رجب را روزه بدارد، به یقین از آن نهر، خواهد آشامید.»

به قلم سمیرا خطیب زاده

,

می‌رود به سوی همان نشانی همیشگی! همان‌جا که زمزمه‌ی خالصانه‌ی عشق به سوی معبود می‌رود، «مسجد» را می گویم.

,

آری او همه را جمع می کند، همه مسلمانان را، همه مؤمنان را...
چقدر زیباست یکبار، پای پیچک منبر او نشستن، حتماً به سوی ابدیت بالا خواهی رفت!
به خدا قسم اگر آنجا باشی و نگاهت کند، نگاه زیبایش تا ابد، تنها تصویر قاب دلت خواهد شد. حال چه شده است که پیامبر اعظم می‌خواهد از عظمت چیزی سخن بگوید؟!
    باید اتفاق مهمی باشد، یادم آمد ماه آسمان، امشب هلال تر از همیشه بود. هلال بودنش خبر از آمدن ماهی پر برکت را می داد.
    و پیامبر که گویی چهره اش شادمان تر از همیشه است، صدایش طنین انداز می شود در ردای بی رنگی! هماهنگ با تمام کائنات.
    وقتی سخن می گوید گوش بسپار، گویی زیباترین صدای جهان تو را می خواند.
    و پیامبر دریای سخنانش را به موج کلمات می سپارد و می گوید:
    «در آسمان هفتم، خداوند متعال فرشته ای را قرار داده که «دعوت کننده» خوانده می شود وقتی ماه رجب فرا می رسد، این فرشته از شب تا به صبح، این ندا را در عالم طنین انداز می کند:

,
,
,
,
, طنین,
,
,
, طنین,

«خوشا به حال تسبیح کنندگان خدا! خوشا به حال فرمانبرداران خدا! خدای متعال می فرماید: هرکس با من همنشینی کند، همنشین او خواهم بود و هرکس فرمان بردار باشد، فرمانبردارش خواهم بود و هرکس از من بخشایش بطلبد، بر او بخشایش خواهم نمود؛ ماه، ماه من است و بنده، بنده من و رحمت، رحمت من. هرکس در این ماه مرا بخواند، اجابتش خواهم کرد و هرکس از من چیزی طلب نماید، به او عطا خواهم نمود. هرکس از من هدایت بطلبد، هدایتش خواهم کرد؛ من این ماه را رشته ارتباط میان خود و بندگانم قرار داده ام که هرکس به آن وصل شود به من خواهد رسید.»

,


                                                      ¤ ¤ ¤

,
,


    از تاریکی می آیند، از انبوه خاموشی ها، گویی تمام لحظات زندگی دنیایی خویش را، دربندهای ساختگی ذهن گذرانده اند.
    محشر قیامت برپا و دلها هراسان است، فرزند از مادر می گریزد و خواهر از برادر، تمنای یک لحظه بازگشت، برای جبران آنچه کرده اند، آرزویی است که در حسرتش می سوزند!
    هنگامه ای درگرفته است، صداها همه خاموشند، جز یک طنین خوش نوا که منادی عرش است، نوایی خالی از رنگ های تعلقات دنیایی، سپید سپید، به پاکی قلب های پاک. آری باید تن سپرد به شفافیت این ندا، و جان را همه گوش کرد تا چه می گوید و منادی ندای زلال خویش را برجانهای هراسان چنین طنین انداز می کند که:
    این الرجبیون؟! رجبیون کجایند؟!
    گروهی که سیمایشان نورانی است، قیام می کنند.
    همان ناتوانی ناشی از خستگی و ضعف روزه ماه رجب، توان زانویشان می شود!! همانانی که در دنیا پیوسته سر به سجاده عبودیت و بندگی ساییده بودند، اکنون در پیشگاه الهی می ایستند!! اعتراف می کنند که آنچه هست همه از اوست.
    باید تسبیح گفت، باید گذشت از خویش؛ از بندبند گره های فراموشی، باید بتوان در فضای بی آلایش پرستش نفس کشید، تا اهل رجبیون شد.
    وارد بهشت می شوند، نهری جاریست از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر! از آن نهر می آشامند ندا می رسد که نام آن نهر «رجب» است. و هنگام نوشیدن آن آب یاد امام هفتم خویش می کنند که فرموده اند: «رجب» نام نهری است در بهشت؛ از شیر سفیدتر و از عسل شیرین تر، هرکس یک روز ماه رجب را روزه بدارد، به یقین از آن نهر، خواهد آشامید.»

,
,
,
, طنین, طنین,
,
,
,
,
,

به قلم سمیرا خطیب زاده

,
انتهای پیام/خ
]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه