اخبار داغ

یادداشت/

تقوا؛ ضابطه‌ای که سبب حیات جامعه و بقای انسانیت می‌شود

تقوا؛ ضابطه‌ای که سبب حیات جامعه و بقای انسانیت می‌شود
لفظ تقوا در قرآن هفده مرتبه و مشتقّات آن ۲۵۰ مرتبه ذکر شده است که مجموع آن ۲۶۷ مرتبه می‌شود. این واژه در نهج البلاغه ۴۵ مرتبه و مشتقّاتش متجاوز از صد مرتبه به کار رفته است. در کلمات دیگر ائمه علیهم السلام نیز فراوان از تقوا سخن گفته شده است. اینها همه نشان دهنده اهمیت زیاد آن است.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، لفظ تقوا در قرآن هفده مرتبه و مشتقّات آن ۲۵۰ مرتبه ذکر شده است که مجموع آن ۲۶۷ مرتبه می‌شود. این واژه در نهج البلاغه ۴۵ مرتبه و مشتقّاتش متجاوز از صد مرتبه به کار رفته است. در کلمات دیگر ائمه علیهم السلام نیز فراوان از تقوا سخن گفته شده است. اینها همه نشان دهنده اهمیت زیاد آن است.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

در شرع، تقوا به معنای خویشتن‌داری انسان  از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگه‌داری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری می‌کند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.

در آیات قرآن، گاهی خداوند می‌فرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنه‌ای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا می‌گیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب می‌کند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمی‌یابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نمانده‌اند. بنابراین باید خود را از فتنه‌ای که غیر ظالمان را هم می‌گیرد، حفظ  کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد می‌شود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار می‌رود».  

بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمان‌بردار حق بودن، ‌در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا می‌گوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد می‌گویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانه‌روز ریاضت بکشد و ‌انزوا اختیار کند و آن‌گاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمه‌ای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش می‌برد. همه اینها در سایه عبودیت است.

تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث می‌شود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذره‌ای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.

نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود. بعضی گمان می‌کنند که تقوا محدودیت می‌آورد؛ ولی تقوا محدودیت نمی‌آورد، ‌بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا می‌گوید‌ ظلم و ‌خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمی‌کند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم می‌شود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز می‌دارد و کسی نمی‌تواند بگوید پشت چراغ قرمز نمی‌ایستم، چون محدودیت می‌آورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش می‌پوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمی‌تواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، می‌خواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.

حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا می‌فرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت می‌شود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.

حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا برخواست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آدند. اعمال ائمه اطهار علیه السلام باید سرمشق ما باشد، معصیت هایی که در مجالس می شود، تمامش حجاب ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه از خدا دور می کند، نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمی‌گیرد. حتی فرموده‌اند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجاب‌های ظلمانی بیشتر روحت را می‌گیرد و از خدا دورتر می‌شوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی. حضرت امیر علیه السلام فرموده‌اند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها می‌شود. هر قدمی که بر می‌دارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.

منابع:

نشریه امان، سال 1392

ماهنامه اخلاقی – تربیتی خلق ، شماره دهم ، سال 1388

گردآوری، ماندانا رجبی

,

در شرع، تقوا به معنای خویشتن‌داری انسان  از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگه‌داری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری می‌کند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.

در آیات قرآن، گاهی خداوند می‌فرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنه‌ای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا می‌گیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب می‌کند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمی‌یابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نمانده‌اند. بنابراین باید خود را از فتنه‌ای که غیر ظالمان را هم می‌گیرد، حفظ  کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد می‌شود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار می‌رود».  

بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمان‌بردار حق بودن، ‌در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا می‌گوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد می‌گویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانه‌روز ریاضت بکشد و ‌انزوا اختیار کند و آن‌گاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمه‌ای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش می‌برد. همه اینها در سایه عبودیت است.

تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث می‌شود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذره‌ای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.

نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود. بعضی گمان می‌کنند که تقوا محدودیت می‌آورد؛ ولی تقوا محدودیت نمی‌آورد، ‌بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا می‌گوید‌ ظلم و ‌خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمی‌کند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم می‌شود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز می‌دارد و کسی نمی‌تواند بگوید پشت چراغ قرمز نمی‌ایستم، چون محدودیت می‌آورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش می‌پوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمی‌تواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، می‌خواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.

حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا می‌فرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت می‌شود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.

حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا برخواست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آدند. اعمال ائمه اطهار علیه السلام باید سرمشق ما باشد، معصیت هایی که در مجالس می شود، تمامش حجاب ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه از خدا دور می کند، نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمی‌گیرد. حتی فرموده‌اند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجاب‌های ظلمانی بیشتر روحت را می‌گیرد و از خدا دورتر می‌شوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی. حضرت امیر علیه السلام فرموده‌اند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها می‌شود. هر قدمی که بر می‌دارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.

منابع:

نشریه امان، سال 1392

ماهنامه اخلاقی – تربیتی خلق ، شماره دهم ، سال 1388

گردآوری، ماندانا رجبی

,

در شرع، تقوا به معنای خویشتن‌داری انسان  از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگه‌داری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری می‌کند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.

در آیات قرآن، گاهی خداوند می‌فرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنه‌ای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا می‌گیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب می‌کند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمی‌یابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نمانده‌اند. بنابراین باید خود را از فتنه‌ای که غیر ظالمان را هم می‌گیرد، حفظ  کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد می‌شود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار می‌رود».  

بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمان‌بردار حق بودن، ‌در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا می‌گوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد می‌گویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانه‌روز ریاضت بکشد و ‌انزوا اختیار کند و آن‌گاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمه‌ای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش می‌برد. همه اینها در سایه عبودیت است.

تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث می‌شود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذره‌ای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.

نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود. بعضی گمان می‌کنند که تقوا محدودیت می‌آورد؛ ولی تقوا محدودیت نمی‌آورد، ‌بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا می‌گوید‌ ظلم و ‌خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمی‌کند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم می‌شود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز می‌دارد و کسی نمی‌تواند بگوید پشت چراغ قرمز نمی‌ایستم، چون محدودیت می‌آورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش می‌پوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمی‌تواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، می‌خواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.

حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا می‌فرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت می‌شود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.

حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا برخواست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آدند. اعمال ائمه اطهار علیه السلام باید سرمشق ما باشد، معصیت هایی که در مجالس می شود، تمامش حجاب ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه از خدا دور می کند، نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمی‌گیرد. حتی فرموده‌اند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجاب‌های ظلمانی بیشتر روحت را می‌گیرد و از خدا دورتر می‌شوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی. حضرت امیر علیه السلام فرموده‌اند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها می‌شود. هر قدمی که بر می‌دارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.

منابع:

نشریه امان، سال 1392

ماهنامه اخلاقی – تربیتی خلق ، شماره دهم ، سال 1388

گردآوری، ماندانا رجبی

,

در شرع، تقوا به معنای خویشتن‌داری انسان  از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگه‌داری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری می‌کند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.

در آیات قرآن، گاهی خداوند می‌فرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنه‌ای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا می‌گیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب می‌کند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمی‌یابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نمانده‌اند. بنابراین باید خود را از فتنه‌ای که غیر ظالمان را هم می‌گیرد، حفظ  کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد می‌شود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار می‌رود».  

بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمان‌بردار حق بودن، ‌در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا می‌گوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد می‌گویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانه‌روز ریاضت بکشد و ‌انزوا اختیار کند و آن‌گاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمه‌ای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش می‌برد. همه اینها در سایه عبودیت است.

تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث می‌شود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذره‌ای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.

نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود. بعضی گمان می‌کنند که تقوا محدودیت می‌آورد؛ ولی تقوا محدودیت نمی‌آورد، ‌بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا می‌گوید‌ ظلم و ‌خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمی‌کند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم می‌شود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز می‌دارد و کسی نمی‌تواند بگوید پشت چراغ قرمز نمی‌ایستم، چون محدودیت می‌آورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش می‌پوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمی‌تواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، می‌خواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.

حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا می‌فرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت می‌شود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.

حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا برخواست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آدند. اعمال ائمه اطهار علیه السلام باید سرمشق ما باشد، معصیت هایی که در مجالس می شود، تمامش حجاب ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه از خدا دور می کند، نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمی‌گیرد. حتی فرموده‌اند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجاب‌های ظلمانی بیشتر روحت را می‌گیرد و از خدا دورتر می‌شوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی. حضرت امیر علیه السلام فرموده‌اند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها می‌شود. هر قدمی که بر می‌دارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.

منابع:

نشریه امان، سال 1392

ماهنامه اخلاقی – تربیتی خلق ، شماره دهم ، سال 1388

گردآوری، ماندانا رجبی

,

در شرع، تقوا به معنای خویشتن‌داری انسان  از مخالفت با حق است؛ یعنی انسان خود را از ترک واجبات و به جا آوردن محرمات بازدارد. تقوا از وقایه است؛ یعنی نگه‌داری. تقیّه هم به این معناست؛ چون انسان خودداری می‌کند از عملی که برخلاف مرام اهل سنّت است تا کسی به عقایدش پی نبرد.

,

در آیات قرآن، گاهی خداوند می‌فرماید: «اِتَّقِ الله». گاهی فرموده است: «اِتَّقُوا النّارَ الَّتی وَقُودُهَا النّاس وَ الحِجارَه؛ از آتش جهنم بپرهیز و خودت را حفظ کن» در بعضی از آیات آمده است: «اِتَّقُوا فِتنَهً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَمُوا منکم خاصَّه؛ بپرهیزید از فتنه‌ای که آثار آن مخصوص ظالمین نیست و غیر ظالمین را هم فرا می‌گیرد». در این زمینه روایتی به خاطرم رسید که فرموده است خدا به یکی از پیامبران خبر داد که قومش را عذاب می‌کند. پیامبر علت عذاب همه قوم را پرسید. خطاب شد که خوبان، نهی از منکر نکردند و بدان را از کار ناپسندشان باز نداشتند. بنابراین باید آنها هم عقوبت شوند. اگر کمی تأمل کنیم، درمی‌یابیم که آنچه باعث شده تا اسلام به دست ما برسد، امر به معروف و نهی از منکر بوده است و مؤمنان در برابر کارها و ضوابطی که برخلاف دستورهای الهی است، ساکت نمانده‌اند. بنابراین باید خود را از فتنه‌ای که غیر ظالمان را هم می‌گیرد، حفظ  کرد. اگر فرزند شما، حجاب مناسبی نداشته باشد، این یک فتنه است و وظیفه شما پدران و مادران این است که او را نهی کنند و اگر ساکت بمانند، همان عذاب و ناراحتی که برای دختر ایجاد شده، برای پدر و مادر هم ایجاد می‌شود. اگر کسی خلاف شرع انجام دهد و من هم بی تفاوت از کنار او بگذرم، من هم مانند او عذاب خواهم شد: «مَن رَضِیَ بِفِعلِ قومٍ فَهوَ مِنهُم؛ هر کس به کار مردمی راضی باشد، او نیز از آنان به شمار می‌رود».  

,

بنابراین تقوا، یعنی عمل کردن بر طبق ضوابط الهی و فرمان‌بردار حق بودن، ‌در جمیع رفتارها و کردارها؛ به گونه‌ای که هیچ اراده و خواسته‌ای برخلاف اراده و خواسته الهی نباشد. هر چه مولا می‌گوید، بنده انجام دهد. لذا بهترین القاب نبیّ اکرم، بندگی است. در سوره اسرا می‌فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أسْری بِعَبْدِه لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرام». در تشهد می‌گویید: «أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُه». رسول بعد از عبد ذکر شده است. اول بندگی کرد و بعد جامه رسالت پوشید. حضرت موسی علیه السلام از پروردگار، فرق بین کلیم و حبیب را پرسید. حضرت حق فرمود: کلیم، برای رسیدن به مرتبه کلیمی، باید چهل شبانه‌روز ریاضت بکشد و ‌انزوا اختیار کند و آن‌گاه به او اجازه دهند که به کوه طور برود و چند کلمه‌ای صحبت کند. اما حبیب، کسی است که حضرت احدیت در شب، بُراق را می فرستد و با تشریفات تام او را به عرش می‌برد. همه اینها در سایه عبودیت است.

,

تقوا حالتی نفسانی و پلیس درونی است که باعث می‌شود انسان طبق ضوابط انسانیت و مذهب عمل کند و ذره‌ای مخالفت نکند. او را ملزم می کند که واجباتش را به جا آورد و محرمات را ترک کند؛ و قرآن هادی و راهنمای کسی است که این حالت را داشته باشد و به چنین کسی وعده داده است که «وَ مَنْ یَتَّقِ الله یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحَتَسِب». تقوا مراتبی دارد و مرتبه اولش این است که انسان واجبات را به جا آورد و محرمات را ترک کند.

,

نتیجه و ثمره تقوا اختصاص به فرد ندارد، بلکه تقوا ضابطه‌ای است که سبب حیات جامعه و بقای حیات انسانیت نیز می‌شود. بعضی گمان می‌کنند که تقوا محدودیت می‌آورد؛ ولی تقوا محدودیت نمی‌آورد، ‌بلکه برای حیات بشر مصونیت ایجاد می کند؛ چون تقوا می‌گوید‌ ظلم و ‌خیانت نکن. اگر تقوا رعایت شود، اجتماع از همه پلیدی‌ها مصون می‌ماند. اگر حقوق اجتماع را رعایت نکنیم و آزاد به تمام معنا بشویم، دیگر حیات باقی نمی‌ماند و جامعه قدر ومنزلتی پیدا نمی‌کند. رعایت حقوق اجتماع، همان تقواست. پس تقوا مخالف آزادی نیست و مانند نماز، روزه و خمس از فروعات مذهب نیست، بلکه تقوا حالتی است که سبب بقای حیات اجتماع هم می‌شود. همان گونه که رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی، ما را از تجاوز به حقوق دیگران باز می‌دارد و کسی نمی‌تواند بگوید پشت چراغ قرمز نمی‌ایستم، چون محدودیت می‌آورد، تقوای اجتماعی هم مانند ایستادن در پشت چراغ قرمز است. انسان کفش می‌پوشد تا پایش محفوظ و سالم و تمیز بماند. پا نمی‌تواند بگوید که چرا مرا محدود کردی؛ زیرا پوشاندن آن برای سلامت خودش و مصونیت از سرما و گرما و کثافات است. شرع مقدس که این همه به تقوا سفارش کرده، می‌خواهد مصونیت اجتماعی ایجاد کند، نه اینکه درصدد محدودیت مذهبی باشد.

,

حضرت صادق علیه السلام درباره تقوا می‌فرماید: «التّقوی أنْ لا یَفْقُدُکَ حَیْثُ اَمَرَکْ وَلا یَراکَ حَیْثُ نَهاک؛ تقوا آن است که حضرت حق در جایی که دستور داده است، تو را ببیند و در آنجا که ناراحت می‌شود، تو را نبیند». به عبارت دیگر، واجبات و مستحباتت را انجام بده و محرّمات و مکروهات را ترک کن.

,

حضرت صادق علیه السلام وارد مجلسی شدند، شخصی درخواست آب کرد و برایش شراب آوردند. حضرت تا این وضع را دید، از جا برخواست و فرمود: مجلسی که معصیت خدا در آن بشود، جای من نیست، و از مجلس بیرون آدند. اعمال ائمه اطهار علیه السلام باید سرمشق ما باشد، معصیت هایی که در مجالس می شود، تمامش حجاب ظلمانی برای روحمان است و ما را لحظه به لحظه از خدا دور می کند، نباید در مجلسی که رضای حق در آن نیست وارد شویم و باید این گونه مجالس را ترک کنیم. اگر عذابی در چنین مجالسی نازل شود، همه حاضران را در برمی‌گیرد. حتی فرموده‌اند: اگر در چنین مجالسی کسی در اتاقی دیگر نماز بخواند، نمازش باطل است. ماندن در چنین مجالسی که محل فساد و لهو و لعب و ساز و آواز است، حرام است. هر لحظه که بیشتر بمانی، حجاب‌های ظلمانی بیشتر روحت را می‌گیرد و از خدا دورتر می‌شوی، حتی اگر در آن ذکر بگویی. حضرت امیر علیه السلام فرموده‌اند: «مَنْ مَلِکَ شَهْوَتَهُ کانَ تَقِیّا؛ هر کسی که جلو شهوتش را بگیرد، متقی است». شهوت هم مراتبی دارد: شهوت خوراک، شهوت لباس، شهوت مقام، شهوت عنوان، شهوت ریاست، و تقوا شامل همه اینها می‌شود. هر قدمی که بر می‌دارید، فقط باید برای خدا باشد و انّیّت و خودیت در آن نباشد.

,

منابع:

,

نشریه امان، سال 1392

,

ماهنامه اخلاقی – تربیتی خلق ، شماره دهم ، سال 1388

,

گردآوری، ماندانا رجبی

,

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه