اخبار داغ

در گفت‌وگو با بانوی پشتیبان جبهه مطرح شد؛

نقش گروهک‌های منافق در 8 سال دفاع مقدس کمتر از ارتش بعثی نبود

نقش گروهک‌های منافق در 8 سال دفاع مقدس کمتر از ارتش بعثی نبود
بانوی فعال در پشت جبهه گفت: باصدای انفجار مهیبی درچند متری؛ زمین زیر پایمان لرزید و خود به خود به زمین نشستیم. یک لحظه بلند شدم و دیدم ترکش های خمپاره ها در اطرافمان در یک ردیف منظم در حال پیشروی به سمت ما هستند...
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سیمین فرامرزی از بانوان فعال پشت جبهه در دوران دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار شهدای زن گفت: سال اول دبیرستان بودم، فضای حاکم برکشور و اقتضای زمان، ما را از نظر فکری چند سال جلو برده بود پا به پای مردان درتکاپوی حمایت و حفاظت از کشورمان فعالیت می کردیم.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

15 ساله بودم که فعالیت فرهنگی خود را در بسیج آغاز کردم، باعضویت در شاخه نظامی مصمم به حضوری فعال شدم.

,

همیشه آرزو داشتم در نماز جمعه که به امامت حضرت آیت الله جزایری که نماینده ی امام (ره) بودند در حسینیه ی اعظم اهواز برپا می‌شد شرکت کنم، از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هوا خیلی گرم شده بود از طرفی شهر اهواز به شدت بمباران می شد، وقتی از هفت گِل به اهواز رسیدیم، تقریباً شهر خالی شده بود؛ فقط نیروهای نظامی باقی مانده بودند. فضا فضای عجیبی بود وقتی وارد شهر شدیم عطر شهدا همه جا پیچیده بود و یک حالت معنوی به شهر بخشیده بود، احساس کردم وارد سرزمین کربلا شده ام.

,

 اشک درچشمانم حلقه بسته بود. وقتی مینی بوس جلوی حسینیه اعظم اهواز توقف کرد از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم.

,

 نماز را خواندیم. پس از آن برسر مزار شهدا رفتیم یک لحظه باصدای انفجار مهیبی درچند متری؛ زمین زیر پایمان لرزید و خود به خود به زمین نشستیم. یک لحظه بلند شدم و دیدم ترکش­های خمپاره ها در اطرافمان در یک ردیف منظم در حال پیشروی به سمت ما هستند! خشکم زده بود و به حالت ایستاده محو تماشای حرکت ترکش­‌ها شدم که به طرف ما می‌آمدند، قادر به حرکت نبودم مثل اینکه زمان متوقف شده بود. آنقدر خاک بلند شده بود که قادر نبودم اطرافم را ببینم ناگهان فریادی مرا به خود آورد که می گفت: «خواهر برو پشت سنگر.» در سمت راستم یک تپه خاک بود با سرعت به پشت خاکریز رفتم. بعد از چند دقیقه صدای آژیر سفید از بلندگوی "بهشت آباد" شنیده شد و اعلام وضعیت سفید نمود.

,

 بلند شدم به دنبال دوستانم بودم آنها یکی یکی از پشت خاکریزها بیرون می آمدند، از سلامت آنها خوشحال شدم. ناگهان از بلندگوی "بهشت آباد" اعلام شد که حمله، توسط ستون پنجم دشمن بوده و احتمالا گروهک­های منافق در این کار دست دارند. باشنیدن این خبر خشکم زد! و گفتم خدایا ما را چه شده است؟! مگر دشمن ما صدامیان بعثی نیستند، پس چرا عده ای از پوست وگوشت خودمان، هموطن و هم زبان خودمان برسر ملت بی دفاع آتش می ریزند!؟

,

وی در پایان با اشاره به تغییر رویکرد دشمن و عملیات فرهنگی که در قالب نفوذ فرهنگی صورت می‌گیرد، گفت: یادمان باشد که دشمن حمله خود را افزایش داده و در این زمان باید هوشمندانه‌تر وارد عمل شویم؛ وقت آن رسیده است که شعور انقلابیمان را بیدارتر کنیم و آگاهانه به مقابله­ توطئه های دشمنان قسم خورده بپردازیم.

,

انتهای پیام/

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه