اخبار داغ

تک‌نگاری از چهره‌های سال ورزش ایران؛

قهر و آشتی سید در سال پرحاشیه؛ موسوی و رویای خداحافظی در المپیک

قهر و آشتی سید در سال پرحاشیه؛ موسوی و رویای خداحافظی در المپیک
چهره‌های ورزش ایران در سال ۱۴۰۲ هر کدام لب‌ریز از روایت‌های ناگفته‌اند؛ روایت‌هایی که هر کدام از آن‌ها خواندنی است.

به گزارش خبرنگار ورزشی شبکه اطلاع‌رسانی دانا؛ سیدمحمد موسوی به‌طور قطع یکی از مهم‌ترین طلایه‌داران نسل طلایی والیبال ایران بوده؛ در کنار چهره‌های مطرح و نام‌داری مانند میرسعید معروف، شهرام محمودی، امیر غفور، حمزه زرینی، فرهاد قائمی و چندین ستاره دیگر که والیبال ایران را توانستند از زیر سایه فوتبال درآورده و به طاق آسمان برسانند. موسوی حالا به یکی از معدود باقی‌مانده‌های نسل طلایی والیبال ایران در نسل جدید تبدیل شده، آن هم در شرایطی که معروف مدت‌هاست از والیبال ملی خداحافظی کرده، عادل غلامی سرمربی نوجوانان شده و خبری از امیر غفور و فرهاد قائمی هم در تیم ملی نیست.

با این همه و با وجود شرایط سنی اما موسوی بدن خودش را توانسته تا حد زیادی حفظ کند و پابه‌پای جوان‌ترهای مستعدی که با دیدن درخشش او و امثال او والیبال را شروع کرده‌اند، در تیم ملی توپ بزند. نادیده گرفتن کَریِر سیدمحمد موسوی با آن همه درخشش در لیگ ملت‌ها، مسابقات جهانی و حتی المپیک؛ کار منطقی‌ای نیست و همه می‌دانند که موسوی و آن نسل طلایی چه خاطره‌های خاص و دل‌انگیزی برای‌مان برجای گذاشته‌اند.

شاید اما حفظ و نگه‌داری میراث از خلق آن مهم‌تر و ارجح‌تر باشد. بعضی‌وقت‌ها می‌گویند زود رفتن و خوب رفتن، بهتر از دیر رفتن به هر قیمتی است. منظور این نیست که موسوی باید خداحافظی کند و از تیم ملی برود، شاید می‌توان رفتارها را با محک دیگری سنجید و نگاه عمیق‌تری به تیم ملی والیبال ایران داشت. بر کسی پوشیده نیست که چندین پادشاه هرگز در یک اقلیم نمی‌گنجند؛ مخصوصاً با ناخدایی یک سرمربی نه‌چندان برش‌دار و قاطع.

شاید در دوران خولیو ولاسکو و یا حتی ایگور کولاکوویچ، ظرفیت و توان مدیریت ستاره‌های بی‌بدیل آسمان والیبال ایران وجود داشت اما مطمئناً در دوره اسلوبودان کواچ و بهروز عطایی، این پتانسیل از بین رفت و چندصدایی، به صدای واحد تیم ملی والیبال ایران تبدیل شد که در نهایت شانس المپیکی شدن برای سومین بار پیاپی را تا حد زیادی از ما گرفت.

سایه‌روشن‌های محمد موسوی در سالی که گذشت، کم نیست. از انتقاد جدی و تندوتیز او از شرایط اردویی تیم ملی گرفته تا طنز معتاد شده‌ام در جمع خبرنگاران؛ همه و همه از او یک چهره ویژه و تا حدی خاکستری ساخته‌اند. به‌طور حتم موسوی مقصر شماره یک ناکامی والیبال ایران در سال ۱۴۰۲ نیست اما انتظار بالایی که از وی وجود داشت و او از پس برآورده کردنش برنیامد، او را به شخصیتی خاکستری تبدیل کرده‌اند.

وجود سید در تیم ملی آن قدر مهم بود که حتی رئیس وقت فدراسیون هم پای کار بیاید و مسئله را مدیریت کند تا این بازیکن متعصب در خدمت تیم ملی باشد. در مقطعی حتی سید از تیم ملی خداحافظی هم کرد اما باز هم به جمع اردونشینان برگشت تا بلکه بتواند کمک‌کننده تیم ملی در مقاطع حساس باشد. از انتشار استوری‌ها و بحث‌های جدی هم نمی‌توان به سادگی گذشت، البته که موسوی همیشه یک ستاره ناراضی بوده اما در قامت کاپیتان، او رفتار حمایت‌گرایانه‌ای را از خود نشان داده و سعی کرده برای تیم ملی، یک کاپیتان جانشین سعید معروف باشد.

سالی که گذشت برای سیدمحمد موسوی به جز قهرمانی در بازی‌های آسیایی، فروغ چندانی نداشت. با این همه اما او به یک امید به تیم ملی اضافه شد؛ راه‌یابی به المپیک ۲۰۲۴ و حضور در تاریخ. موسوی به طور حتم در صورت صعود تیم ملی والیبال ایران بعه المپیک، به تنها ایرانی والیبالیستی تبدیل خواهد شد که این همه دوره پیاپی در المپیک بازی کرده و قصد و نیت او هم همین است که با خداحافظی در جریان المپیک، نامش را ماندگار کند. فعلاً البته تفکرات موریس موتا پائز مشخص نیست و این که او آیا اصلاً موسوی را به تیم ملی دعوت خواهد کرد یا نه؛ اما برای ۱۴۰۳ یک بارقه امید حداقلی برای موسوی باقی مانده که او بیش از هر کس دیگری به آن دل بسته است.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه