گفتوگوی سایت زنان شهید با شیرزن سنگرهای جنگ:
نبود پسرانم باعث شد به تنهایی با ماشین به منطقه بروم/ کل روز مسیر سنگر به خانه و از خانه به سنگر را طی میکردم
یکی از انبارهای ریسندگی که بخاطر جنگ کارش تعطیل شده بود را تجهیز کردیم، مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را با ماشین و تنها به منطقه می رساندم.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از سایت زنان شهید، «عصمت احمدیان» یکی از بانوان رزمنده و امدادگر دفاع مقدس در گفت و گو با خبرنگار سایت "زنان شهید" می گوید: پسرانم به میدانهای نبرد رفته بودند، دوست داشتم به بهانههای مختلف کنار آنها باشم، تصمیم گرفتم یکی از ستادهای پشتیبانی را به عهده بگیرم، چرا که با خودم می گفتم پسرانم در جنگ مشغول دفاع از کشورم هستند من هم باید کاری انجام دهم. چند تا از منازل همسایه ها را برای پخت غذای مورد نیاز جبهه آماده کردم، هر روز غذاهای بسته بندی شده را در ماشین می گذاشتم و تنها به سنگرها می بردم، کل روز مسیر سنگر به خانه و از خانه به سنگر میرفتم.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,یکی از انبارهای ریسندگی که بخاطر جنگ کارش تعطیل شده بود را تجهیز کردیم، بعد از آن بود که با چند تن از خواهران، مسئولیت تدارکات جبهه را به عهده گرفتم، مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را به منطقه می رساندم. تعدادی از خواهران از جمله : رحمانی، حدادپور، براتی، سلیمانی فر، دوستی و شاه حسینی و... در ستاد مشغول خدمت رسانی ، بسته بندی، آماده سازی مهمات و اسلحه و... را به عهده داشتند.
کارها زیاد بود همه گوشه ای از کار را میگرفتند و هر کس احساس مسئولیت می کرد، کاری نبود روی زمین بماند .علاوه بر بردن غذا، مهمات و اسحله را به خط مقدم می بردم. در این انبار بیش از 30 خواهر دیگر فعالیت داشتند. کار دیگر ما کمک رسانی و جا به جایی خانواده های جنگ زده ای بود که از سوسنگرد، آبادان، خرمشهر، بستان و هویزه به اهواز آمده بودند. با اوج گیری جنگ هر ساعت اطراف آن جا را زیر آتش توپ های دشمن بود، صحنه های دردناکی را می دیدم دست های قطه شده، سرهای جدا شده، فرزندان و مردم کشورم یکی یکی به شهادت می رسیدند ، مجبور بودیم شبانه روزی در محل ستاد حضور داشته باشیم و کمک رسانی کنیم، تا بتوانیم خدمتی برای کشور در طول 8 سال دفاع مقدس کرده باشیم.
انتهای پیام/
یکی از انبارهای ریسندگی که بخاطر جنگ کارش تعطیل شده بود را تجهیز کردیم، بعد از آن بود که با چند تن از خواهران، مسئولیت تدارکات جبهه را به عهده گرفتم، مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را به منطقه می رساندم. تعدادی از خواهران از جمله : رحمانی، حدادپور، براتی، سلیمانی فر، دوستی و شاه حسینی و... در ستاد مشغول خدمت رسانی ، بسته بندی، آماده سازی مهمات و اسلحه و... را به عهده داشتند.
کارها زیاد بود همه گوشه ای از کار را میگرفتند و هر کس احساس مسئولیت می کرد، کاری نبود روی زمین بماند .علاوه بر بردن غذا، مهمات و اسحله را به خط مقدم می بردم. در این انبار بیش از 30 خواهر دیگر فعالیت داشتند. کار دیگر ما کمک رسانی و جا به جایی خانواده های جنگ زده ای بود که از سوسنگرد، آبادان، خرمشهر، بستان و هویزه به اهواز آمده بودند. با اوج گیری جنگ هر ساعت اطراف آن جا را زیر آتش توپ های دشمن بود، صحنه های دردناکی را می دیدم دست های قطه شده، سرهای جدا شده، فرزندان و مردم کشورم یکی یکی به شهادت می رسیدند ، مجبور بودیم شبانه روزی در محل ستاد حضور داشته باشیم و کمک رسانی کنیم، تا بتوانیم خدمتی برای کشور در طول 8 سال دفاع مقدس کرده باشیم.
انتهای پیام/
یکی از انبارهای ریسندگی که بخاطر جنگ کارش تعطیل شده بود را تجهیز کردیم، بعد از آن بود که با چند تن از خواهران، مسئولیت تدارکات جبهه را به عهده گرفتم، مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را به منطقه می رساندم. تعدادی از خواهران از جمله : رحمانی، حدادپور، براتی، سلیمانی فر، دوستی و شاه حسینی و... در ستاد مشغول خدمت رسانی ، بسته بندی، آماده سازی مهمات و اسلحه و... را به عهده داشتند.
کارها زیاد بود همه گوشه ای از کار را میگرفتند و هر کس احساس مسئولیت می کرد، کاری نبود روی زمین بماند .علاوه بر بردن غذا، مهمات و اسحله را به خط مقدم می بردم. در این انبار بیش از 30 خواهر دیگر فعالیت داشتند. کار دیگر ما کمک رسانی و جا به جایی خانواده های جنگ زده ای بود که از سوسنگرد، آبادان، خرمشهر، بستان و هویزه به اهواز آمده بودند. با اوج گیری جنگ هر ساعت اطراف آن جا را زیر آتش توپ های دشمن بود، صحنه های دردناکی را می دیدم دست های قطه شده، سرهای جدا شده، فرزندان و مردم کشورم یکی یکی به شهادت می رسیدند ، مجبور بودیم شبانه روزی در محل ستاد حضور داشته باشیم و کمک رسانی کنیم، تا بتوانیم خدمتی برای کشور در طول 8 سال دفاع مقدس کرده باشیم.
انتهای پیام/
یکی از انبارهای ریسندگی که بخاطر جنگ کارش تعطیل شده بود را تجهیز کردیم، بعد از آن بود که با چند تن از خواهران، مسئولیت تدارکات جبهه را به عهده گرفتم، مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را به منطقه می رساندم. تعدادی از خواهران از جمله : رحمانی، حدادپور، براتی، سلیمانی فر، دوستی و شاه حسینی و... در ستاد مشغول خدمت رسانی ، بسته بندی، آماده سازی مهمات و اسلحه و... را به عهده داشتند.
,کارها زیاد بود همه گوشه ای از کار را میگرفتند و هر کس احساس مسئولیت می کرد، کاری نبود روی زمین بماند .علاوه بر بردن غذا، مهمات و اسحله را به خط مقدم می بردم. در این انبار بیش از 30 خواهر دیگر فعالیت داشتند. کار دیگر ما کمک رسانی و جا به جایی خانواده های جنگ زده ای بود که از سوسنگرد، آبادان، خرمشهر، بستان و هویزه به اهواز آمده بودند. با اوج گیری جنگ هر ساعت اطراف آن جا را زیر آتش توپ های دشمن بود، صحنه های دردناکی را می دیدم دست های قطه شده، سرهای جدا شده، فرزندان و مردم کشورم یکی یکی به شهادت می رسیدند ، مجبور بودیم شبانه روزی در محل ستاد حضور داشته باشیم و کمک رسانی کنیم، تا بتوانیم خدمتی برای کشور در طول 8 سال دفاع مقدس کرده باشیم.
,انتهای پیام/
,]
ارسال دیدگاه