اخبار داغ

یادداشت

روایتی از منبر قیام/ شهادت حاج آقا مصطفی درآمد قیام 29 بهمن تبریز

روایتی از منبر قیام/ شهادت حاج آقا مصطفی درآمد قیام 29 بهمن تبریز
قیام 29 بهمن تبریز سومین حادثه مهم تاریخ انقلاب اسلامی ایران در سال 1356 می‌باشد که پس از رحلت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی و قیام 19 دی قم اتفاق افتاد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه اطلاع رسانی سازمان بسیج دانشجویی؛ در سالگرد این قیام شورانگیز مردم تبریز در حمایت از نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام قرار گرفته‌ایم. شهید آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی از سال 1341 با شروع نهضت اسلامی اهداف حضرت امام را در آذربایجان دنبال می‌کرد که از شاگردان قدیمی حضرت امام به حساب می‌آمد.

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,

پس از درگذشت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی وی نامه تسلیت‌آمیزی به محضر امام (ره) ارسال داشت. متن نامه شهید قاضی موجود نمی‌باشد لیکن جواب حضرت امام در کتابخانه شهید قاضی موجود است (رک به: سند شماره 1). علاوه بر این مراسم ترحیم شایسته‌ای در تبریز برپا نمود در این مراسم سخنرانی مهمی ایراد شد که تأثیر مهمی در تحولات بعدی تبریز و آذربایجان در راستای نهضت اسلامی به ویژه قیام 29 بهمن 1356 در پشتیبانی از حضرت امام داشت. این مراسم بزرگداشت بعد از مراسم‌های برگزار شده در قم و تهران مهمترین مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی به حساب می‌آید. سخنران این مراسم مرحوم حجـﺔالاسلام سید احمد حسینی همدانی بود در خاطرات خود از این مراسم چنین گفته است:

مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی در تبریز

پس از شهادت آقا مصطفی خمینی، مبارزات دیگر تا حدودی علنی شد. پس از انتشار این خبر، مجالس و مراسم متعددی در سراسر ایران برپا گردید. به یاد دارم که در این جریان، در مسجد آیت‌الله غیوری مراسمی منعقد شد که به منبر رفتم. مأموران به مسجد ریختند و مراسم را به هم زدند و من هم همراه مردم فرار کردم. علاوه بر این مجلس که بر هم زدند، در محافل و مساجد دیگری هم به منبر رفتم که از همه‌ی آنها مهم‌تر منبر تبریز بود.

آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب، برای مراسمی که به همین مناسبت منعقد کرده بود از من دعوت کرد تا به تبریز بروم و در آن مراسم صحبت کنم. علمای تبریز هم اطلاعیه ترحیم آقا مصطفی را تهیه نموده بودند. آقای قاضی طباطبایی، نخست فلسفی را دعوت کرد، منتها آقای فلسفی ممنوع‌المنبر بود و نمی‌توانست منبر برود، به همین دلیل از وعاظ بسیاری خواهش کرد که به تبریز بروند؛ امّا هر کس بهانه‌ای آورد که نمی‌تواند برود یا وقت ندارد. به من پیشنهاد کردند که من گفتم: «من می‌روم.» قبلاً هم اشاره کردم که در سال 1342 قسم خوردیم و پشت قرآن امضا کردیم که در هر مرحله‌ای تکلیف ایجاب کند اقدام کنیم ولو خطر هم داشته باشد.

البته جایی که آقای فلسفی را دعوت کرده بودند منبر بروند، به جای آقای فلسفی کسی باید می‌رفت که در سطح و مرتبه‌ی خود آقای فلسفی باشد، چون مردم و علما در آن مراسم انتظار داشتند کسی که به جای آقای فلسفی منبر رفته، حداقل در سطح ایشان باشد. با این حال من قبول کردم که به تبریز بروم. آقای بهشتی رحمت‌الله هم از این قضیه مطلع بود. آقای فلسفی به آقای قاضی زنگ زده بودند که من نمی‌توانم بیایم به فلانی- یعنی من- گفته‌ام بیاید و شما برای رعایت احترام به ایشان- یعنی من- زنگ بزنید و ایشان را به تبریز دعوت کنید.

پس از دعوت آقای قاضی راهی تبریز شدم. پسر بزرگ آقای قاضی، به استقبال آمد و مرا به منزل ایشان برد. آقای قاضی از من خیلی استقبال کرد. ایشان مرد خیلی مؤدبی بودند. آقای قاضی طباطبایی یک مجلس در مسجد آیت‌الله بادکوبه‌ای تبریز ترتیب داده بود، مردم در مسجد موج می‌زدند. تمام مسجد پر از جمعیت بود. پلیس هم بیرون مسجد را محاصره کرده بود. من به داخل مسجد رفته، بالای منبر رفته از نقش روحانیت سخن گفتم تا به امام خمینی رسیدم. این اولین بار بود که به این شکل در مجلسی عمومی اسم امام برده می‌شد. وقتی به نام ایشان رسیدم، خیلی تجلیل کردم و چند مرتبه اسم امام را برده و مردم هم صلوات فرستادند. از حاج آقا مصطفی خمینی هم، که مجلس به مناسبت درگذشت او بود، تجلیل کردم. همان شب من را به طریقی از منزل آقای قاضی با لباس مبدل راهی تهران کردند. سرانجام من موفق شدم فرار کنم. ظاهراً بعد از رفتن من، آنجا شلوغ شده بود و چند نفر را گرفته بودند. در سال 1357 که دستگیر شدم، یکی از مواردی که برای من مطرح کردند دست داشتن در قیام 29 بهمن 56 تبریز بود. آنها می‌گفتند که ریشه‌ی این حرکت به شما و منبر شما باز می‌گردد. بازجوها روی این نکته تأکید می‌کردند.[1]

گزارش ساواک از این سخنرانی مهم هم جالب توجه است:

«بازگشت به شماره 4954/312- 2/8/36 و پیرو شماره پیرو 8699/ب هـ 1- 12/8/36 از ساعت 16:00 الی 18:00 روز 16/8/36 مجلس ختم مصطفی خمینی از طرف چند تن از روحانیون تبریز من‌جمله محمدعلی قاضی طباطبایی با مجلس‌داری حاج محمد فهیمی در مسجد واقع در خیابان دارایی جنب بازار کفاشان برگزار و واعظی به نام سید احمدحسین حسینی فرزند سید محمد همدانی معروف به حسینی همدانی که به همین منظور از تهران به تبریز آمده بود به مدت یک ساعت پیرامون مسایل مذهبی و با اظهار تأسف از فوت متوفی صحبت و ضمن صحبت‌های معموله تعداد چند برگ اعلامیه دست‌نویس که حاوی تجلیل از معدومین و جملات عربی و مطالب و شعارهای مضره علیه کد 66 بوده در مسجد مشاهده و ضمن جمع‌آوری به علت کثرت جمعیت تشخیص عاملین واقعی معلوم نگردیده، لکن چهار نفر از دانشجویان مشکوک به پخش اعلامیه، راهنمایی به رهبران عملیات، وسیله مأمورین کمیته در خارج از مسجد دستگیر و فعلاً بازداشت و تحقیقات از آنها ادامه که نتایج مکتسبه متعاقباً اعلام خواهد شد. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی لیقوانی

گیرنده: ریاست اداره دوم عملیات و بررسی (323)، ...»

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران 1376، ص 91.

 

[1]خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 123- 120. نوار این سخنرانی را مرحوم حجـﺔالاسلام حسینی همدانی هنگام انجام مصاحبه در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده بود که پیاده شده‌ی آن در پیوست خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی درج شده است.

,

پس از درگذشت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی وی نامه تسلیت‌آمیزی به محضر امام (ره) ارسال داشت. متن نامه شهید قاضی موجود نمی‌باشد لیکن جواب حضرت امام در کتابخانه شهید قاضی موجود است (رک به: سند شماره 1). علاوه بر این مراسم ترحیم شایسته‌ای در تبریز برپا نمود در این مراسم سخنرانی مهمی ایراد شد که تأثیر مهمی در تحولات بعدی تبریز و آذربایجان در راستای نهضت اسلامی به ویژه قیام 29 بهمن 1356 در پشتیبانی از حضرت امام داشت. این مراسم بزرگداشت بعد از مراسم‌های برگزار شده در قم و تهران مهمترین مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی به حساب می‌آید. سخنران این مراسم مرحوم حجـﺔالاسلام سید احمد حسینی همدانی بود در خاطرات خود از این مراسم چنین گفته است:

مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی در تبریز

پس از شهادت آقا مصطفی خمینی، مبارزات دیگر تا حدودی علنی شد. پس از انتشار این خبر، مجالس و مراسم متعددی در سراسر ایران برپا گردید. به یاد دارم که در این جریان، در مسجد آیت‌الله غیوری مراسمی منعقد شد که به منبر رفتم. مأموران به مسجد ریختند و مراسم را به هم زدند و من هم همراه مردم فرار کردم. علاوه بر این مجلس که بر هم زدند، در محافل و مساجد دیگری هم به منبر رفتم که از همه‌ی آنها مهم‌تر منبر تبریز بود.

آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب، برای مراسمی که به همین مناسبت منعقد کرده بود از من دعوت کرد تا به تبریز بروم و در آن مراسم صحبت کنم. علمای تبریز هم اطلاعیه ترحیم آقا مصطفی را تهیه نموده بودند. آقای قاضی طباطبایی، نخست فلسفی را دعوت کرد، منتها آقای فلسفی ممنوع‌المنبر بود و نمی‌توانست منبر برود، به همین دلیل از وعاظ بسیاری خواهش کرد که به تبریز بروند؛ امّا هر کس بهانه‌ای آورد که نمی‌تواند برود یا وقت ندارد. به من پیشنهاد کردند که من گفتم: «من می‌روم.» قبلاً هم اشاره کردم که در سال 1342 قسم خوردیم و پشت قرآن امضا کردیم که در هر مرحله‌ای تکلیف ایجاب کند اقدام کنیم ولو خطر هم داشته باشد.

البته جایی که آقای فلسفی را دعوت کرده بودند منبر بروند، به جای آقای فلسفی کسی باید می‌رفت که در سطح و مرتبه‌ی خود آقای فلسفی باشد، چون مردم و علما در آن مراسم انتظار داشتند کسی که به جای آقای فلسفی منبر رفته، حداقل در سطح ایشان باشد. با این حال من قبول کردم که به تبریز بروم. آقای بهشتی رحمت‌الله هم از این قضیه مطلع بود. آقای فلسفی به آقای قاضی زنگ زده بودند که من نمی‌توانم بیایم به فلانی- یعنی من- گفته‌ام بیاید و شما برای رعایت احترام به ایشان- یعنی من- زنگ بزنید و ایشان را به تبریز دعوت کنید.

پس از دعوت آقای قاضی راهی تبریز شدم. پسر بزرگ آقای قاضی، به استقبال آمد و مرا به منزل ایشان برد. آقای قاضی از من خیلی استقبال کرد. ایشان مرد خیلی مؤدبی بودند. آقای قاضی طباطبایی یک مجلس در مسجد آیت‌الله بادکوبه‌ای تبریز ترتیب داده بود، مردم در مسجد موج می‌زدند. تمام مسجد پر از جمعیت بود. پلیس هم بیرون مسجد را محاصره کرده بود. من به داخل مسجد رفته، بالای منبر رفته از نقش روحانیت سخن گفتم تا به امام خمینی رسیدم. این اولین بار بود که به این شکل در مجلسی عمومی اسم امام برده می‌شد. وقتی به نام ایشان رسیدم، خیلی تجلیل کردم و چند مرتبه اسم امام را برده و مردم هم صلوات فرستادند. از حاج آقا مصطفی خمینی هم، که مجلس به مناسبت درگذشت او بود، تجلیل کردم. همان شب من را به طریقی از منزل آقای قاضی با لباس مبدل راهی تهران کردند. سرانجام من موفق شدم فرار کنم. ظاهراً بعد از رفتن من، آنجا شلوغ شده بود و چند نفر را گرفته بودند. در سال 1357 که دستگیر شدم، یکی از مواردی که برای من مطرح کردند دست داشتن در قیام 29 بهمن 56 تبریز بود. آنها می‌گفتند که ریشه‌ی این حرکت به شما و منبر شما باز می‌گردد. بازجوها روی این نکته تأکید می‌کردند.[1]

گزارش ساواک از این سخنرانی مهم هم جالب توجه است:

«بازگشت به شماره 4954/312- 2/8/36 و پیرو شماره پیرو 8699/ب هـ 1- 12/8/36 از ساعت 16:00 الی 18:00 روز 16/8/36 مجلس ختم مصطفی خمینی از طرف چند تن از روحانیون تبریز من‌جمله محمدعلی قاضی طباطبایی با مجلس‌داری حاج محمد فهیمی در مسجد واقع در خیابان دارایی جنب بازار کفاشان برگزار و واعظی به نام سید احمدحسین حسینی فرزند سید محمد همدانی معروف به حسینی همدانی که به همین منظور از تهران به تبریز آمده بود به مدت یک ساعت پیرامون مسایل مذهبی و با اظهار تأسف از فوت متوفی صحبت و ضمن صحبت‌های معموله تعداد چند برگ اعلامیه دست‌نویس که حاوی تجلیل از معدومین و جملات عربی و مطالب و شعارهای مضره علیه کد 66 بوده در مسجد مشاهده و ضمن جمع‌آوری به علت کثرت جمعیت تشخیص عاملین واقعی معلوم نگردیده، لکن چهار نفر از دانشجویان مشکوک به پخش اعلامیه، راهنمایی به رهبران عملیات، وسیله مأمورین کمیته در خارج از مسجد دستگیر و فعلاً بازداشت و تحقیقات از آنها ادامه که نتایج مکتسبه متعاقباً اعلام خواهد شد. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی لیقوانی

گیرنده: ریاست اداره دوم عملیات و بررسی (323)، ...»

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران 1376، ص 91.

 

[1]خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 123- 120. نوار این سخنرانی را مرحوم حجـﺔالاسلام حسینی همدانی هنگام انجام مصاحبه در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده بود که پیاده شده‌ی آن در پیوست خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی درج شده است.

,

پس از درگذشت غریبانه حاج آقا مصطفی خمینی وی نامه تسلیت‌آمیزی به محضر امام (ره) ارسال داشت. متن نامه شهید قاضی موجود نمی‌باشد لیکن جواب حضرت امام در کتابخانه شهید قاضی موجود است (رک به: سند شماره 1). علاوه بر این مراسم ترحیم شایسته‌ای در تبریز برپا نمود در این مراسم سخنرانی مهمی ایراد شد که تأثیر مهمی در تحولات بعدی تبریز و آذربایجان در راستای نهضت اسلامی به ویژه قیام 29 بهمن 1356 در پشتیبانی از حضرت امام داشت. این مراسم بزرگداشت بعد از مراسم‌های برگزار شده در قم و تهران مهمترین مراسم ترحیم حاج آقا مصطفی به حساب می‌آید. سخنران این مراسم مرحوم حجـﺔالاسلام سید احمد حسینی همدانی بود در خاطرات خود از این مراسم چنین گفته است:

,

, ,

مراسم بزرگداشت حاج آقا مصطفی در تبریز

,

پس از شهادت آقا مصطفی خمینی، مبارزات دیگر تا حدودی علنی شد. پس از انتشار این خبر، مجالس و مراسم متعددی در سراسر ایران برپا گردید. به یاد دارم که در این جریان، در مسجد آیت‌الله غیوری مراسمی منعقد شد که به منبر رفتم. مأموران به مسجد ریختند و مراسم را به هم زدند و من هم همراه مردم فرار کردم. علاوه بر این مجلس که بر هم زدند، در محافل و مساجد دیگری هم به منبر رفتم که از همه‌ی آنها مهم‌تر منبر تبریز بود.

,

آیت‌الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب، برای مراسمی که به همین مناسبت منعقد کرده بود از من دعوت کرد تا به تبریز بروم و در آن مراسم صحبت کنم. علمای تبریز هم اطلاعیه ترحیم آقا مصطفی را تهیه نموده بودند. آقای قاضی طباطبایی، نخست فلسفی را دعوت کرد، منتها آقای فلسفی ممنوع‌المنبر بود و نمی‌توانست منبر برود، به همین دلیل از وعاظ بسیاری خواهش کرد که به تبریز بروند؛ امّا هر کس بهانه‌ای آورد که نمی‌تواند برود یا وقت ندارد. به من پیشنهاد کردند که من گفتم: «من می‌روم.» قبلاً هم اشاره کردم که در سال 1342 قسم خوردیم و پشت قرآن امضا کردیم که در هر مرحله‌ای تکلیف ایجاب کند اقدام کنیم ولو خطر هم داشته باشد.

,

البته جایی که آقای فلسفی را دعوت کرده بودند منبر بروند، به جای آقای فلسفی کسی باید می‌رفت که در سطح و مرتبه‌ی خود آقای فلسفی باشد، چون مردم و علما در آن مراسم انتظار داشتند کسی که به جای آقای فلسفی منبر رفته، حداقل در سطح ایشان باشد. با این حال من قبول کردم که به تبریز بروم. آقای بهشتی رحمت‌الله هم از این قضیه مطلع بود. آقای فلسفی به آقای قاضی زنگ زده بودند که من نمی‌توانم بیایم به فلانی- یعنی من- گفته‌ام بیاید و شما برای رعایت احترام به ایشان- یعنی من- زنگ بزنید و ایشان را به تبریز دعوت کنید.

,

پس از دعوت آقای قاضی راهی تبریز شدم. پسر بزرگ آقای قاضی، به استقبال آمد و مرا به منزل ایشان برد. آقای قاضی از من خیلی استقبال کرد. ایشان مرد خیلی مؤدبی بودند. آقای قاضی طباطبایی یک مجلس در مسجد آیت‌الله بادکوبه‌ای تبریز ترتیب داده بود، مردم در مسجد موج می‌زدند. تمام مسجد پر از جمعیت بود. پلیس هم بیرون مسجد را محاصره کرده بود. من به داخل مسجد رفته، بالای منبر رفته از نقش روحانیت سخن گفتم تا به امام خمینی رسیدم. این اولین بار بود که به این شکل در مجلسی عمومی اسم امام برده می‌شد. وقتی به نام ایشان رسیدم، خیلی تجلیل کردم و چند مرتبه اسم امام را برده و مردم هم صلوات فرستادند. از حاج آقا مصطفی خمینی هم، که مجلس به مناسبت درگذشت او بود، تجلیل کردم. همان شب من را به طریقی از منزل آقای قاضی با لباس مبدل راهی تهران کردند. سرانجام من موفق شدم فرار کنم. ظاهراً بعد از رفتن من، آنجا شلوغ شده بود و چند نفر را گرفته بودند. در سال 1357 که دستگیر شدم، یکی از مواردی که برای من مطرح کردند دست داشتن در قیام 29 بهمن 56 تبریز بود. آنها می‌گفتند که ریشه‌ی این حرکت به شما و منبر شما باز می‌گردد. بازجوها روی این نکته تأکید می‌کردند.[1]

, [1],

گزارش ساواک از این سخنرانی مهم هم جالب توجه است:

,

«بازگشت به شماره 4954/312- 2/8/36 و پیرو شماره پیرو 8699/ب هـ 1- 12/8/36 از ساعت 16:00 الی 18:00 روز 16/8/36 مجلس ختم مصطفی خمینی از طرف چند تن از روحانیون تبریز من‌جمله محمدعلی قاضی طباطبایی با مجلس‌داری حاج محمد فهیمی در مسجد واقع در خیابان دارایی جنب بازار کفاشان برگزار و واعظی به نام سید احمدحسین حسینی فرزند سید محمد همدانی معروف به حسینی همدانی که به همین منظور از تهران به تبریز آمده بود به مدت یک ساعت پیرامون مسایل مذهبی و با اظهار تأسف از فوت متوفی صحبت و ضمن صحبت‌های معموله تعداد چند برگ اعلامیه دست‌نویس که حاوی تجلیل از معدومین و جملات عربی و مطالب و شعارهای مضره علیه کد 66 بوده در مسجد مشاهده و ضمن جمع‌آوری به علت کثرت جمعیت تشخیص عاملین واقعی معلوم نگردیده، لکن چهار نفر از دانشجویان مشکوک به پخش اعلامیه، راهنمایی به رهبران عملیات، وسیله مأمورین کمیته در خارج از مسجد دستگیر و فعلاً بازداشت و تحقیقات از آنها ادامه که نتایج مکتسبه متعاقباً اعلام خواهد شد. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی لیقوانی

,

گیرنده: ریاست اداره دوم عملیات و بررسی (323)، ...»

,

انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، تهران 1376، ص 91.

,
 

[1]خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 123- 120. نوار این سخنرانی را مرحوم حجـﺔالاسلام حسینی همدانی هنگام انجام مصاحبه در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده بود که پیاده شده‌ی آن در پیوست خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی درج شده است.

,
 
,
,

[1]خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 123- 120. نوار این سخنرانی را مرحوم حجـﺔالاسلام حسینی همدانی هنگام انجام مصاحبه در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده بود که پیاده شده‌ی آن در پیوست خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی درج شده است.

,

[1]خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، صص 123- 120. نوار این سخنرانی را مرحوم حجـﺔالاسلام حسینی همدانی هنگام انجام مصاحبه در اختیار مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده بود که پیاده شده‌ی آن در پیوست خاطرات حجـﺔالاسلام حسینی همدانی درج شده است.

, [1],

 

]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه