رزمنده ۸ سال دفاع مقدس گفت: اگر به من اجازه بدهند حاضرم با جان و دل برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و کمک به نیروهای مدافع راهی سوریه شوم.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ اکبر اسدی یکی از رزمندگان حاضر در عملیات بیت المقدس در گفتوگو با پایگاه خبری نسیم خنداب، در ارتباط با خاطرات خود از این عملیات گفت: در سال ۱۳۶۰ به همراه شهید سیاوش امیری فرمانده گردان اراک از طرف بسیج به عنوان راننده بلدوزر به منطقه گیلانغرب اعزام شدم، بعد از اتمام عملیات در گیلانغرب به اراک بازگشتم تا اینکه در سال ۱۳۶۱ تصمیم بازگشت به منطقه عملیاتی را گرفتم.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, اکبر اسدی یکی از رزمندگان حاضر در عملیات بیت المقدس در گفتوگو با پایگاه خبری نسیم خنداب، در ارتباط با خاطرات خود از این عملیات گفت: در سال ۱۳۶۰ به همراه شهید سیاوش امیری فرمانده گردان اراک از طرف بسیج به عنوان راننده بلدوزر به منطقه گیلانغرب اعزام شدم، بعد از اتمام عملیات در گیلانغرب به اراک بازگشتم تا اینکه در سال ۱۳۶۱ تصمیم بازگشت به منطقه عملیاتی را گرفتم. , پایگاه خبری نسیم خنداب,اسدی اظهار کرد: اجازه بازگشت به منطقه در آن زمان به من داده نشد تا اینکه روزی اطلاعیه نیازمندی به راننده بلدوزر و لودر را برای اعزام به منطقه در باغ ملی اراک دیدم، پیرو این اطلاعیه به سراغ بچههایی که مسئولیت پشتیبانی جنگ را بر عهده داشتند رفتم تا شاید با اعزام من موافقت کنند.
در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر راهی علیات بیتالمقدس شدم
وی افزود: این دوران مصادف با آغاز عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر اجازه اعزام به این عملیات را گرفتم، برای اعزام رزمندهها به عملیات بیتالمقدس ابتدا نیروها را به جهاد شیراز منتقل و از آنجا به مناطق مختلف عملیاتی اعزام میشدند(در آن زمان جهاد شیراز به عنوان خط مقدم عملیات بود).
استفاده دشمن از پدافند هوایی برای مقابله با نیروهای زمینی
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس بیان کرد: در زمان محاصره خرمشهر، به عنوان محوردار برای بستن محور بصره به خرمشهر انتخاب شدم، به همراه نیروهای انتخاب شده و ۱۱ بلدوزر و لودر برای زدن خاکریز دشمن و بستن این محور راهی منطقه عملیاتی شلمچه شدیم. تقریبا کار رو به اتمام بود، فاصله ما با نیروهای عراقی نیز به اندازهای رسید که به راحتی و بدون چشم مسلح نیروهای دشمن را میدیدیم، در همین لحظات دشمن نیز با پدافند هوایی بر سر نیروهای ما آتش میریخت و حجم حملاتش را به شدت افزایش داده بود.
این پیشکسوت دوران دفاع مقدس در ادامه گفت: به علت در خطر بودن بلدوزری که در خط مقدم قرار داشت درخواست نیروی کمکی کردیم که ۸ نیرو برای حفاظت از تجهیزات به منطقه اعزام شد، به علت مشکلی که برای یکی از نیروها به وجود آمد هدایت بلدوزر اول را به عهده گرفتم، دیری نگذشت که سمت راست بلدوزر مورد اصابت گلوله نیروهای عراقی قرار گرفت، من نیز به علت این حمله از هوش رفتم به همین دلیل مطالب زیادی را به خاطر ندارم.
بر اثر حمله دشمن سمت راست بدنم مورد اصابت ترکش قرار گرفت
اسدی در ارتباط با خاطرات خود در بیمارستان شهر اهواز گفت: بعد از گذشت ۴ روز که در بیمارستان به هوش آمدم، تازه متوجه شدم به علت مجروحیت به بیمارستان اهواز منتقل شدهام، در این حمله ترکش به گوش، چشم و پای راستم اصابت کرده و دچار موج گرفتگی شده بودم، پزشکان نیز برای خارج کردن ترکش به اتاق عمل منتقلم کردند.
در دورانی که در بیمارستان بستری بودم خرمشهر آزاد شد
وی افزود: بعد از عمل و بهبود نسبی با اتوبوس به ماهشهر منتقل شدم، در آن زمان امکان پرواز هواپیما در اهواز وجود نداشت به همین علت صندلی برخی از اتوبوسها را برداشته و از آنها برای انتقال مجروحین استفاده میکردند. بعد از انتقال به ماهشر با هواپیما به بیمارستان شهید بقایی شیراز و از آنجا به بیمارستان ولیعصر اراک منتقل شدم در همین ایام بود که خرمشهر نیز آزاد شد.
تنها آرزویم شهادت بود
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس اظهار کرد: بعد از ترخیص از بیمارستان درخواست اعزام به منطقه را دادم که با درخواستم موافقت شد اما اجازه کار با دستگاههای سنگین به من داده نشد و به عنوان نیروی پشتیبان جنگ فعالیت میکردم اما در شرایط خاص به عنوان نیروی ویژه به منطقه اعزام میشدم، تنها آرزویی که در تمام این عملیاتها داشتم شهادت بود که نصیبم نشد.
اسدی در خصوص خاطرات خود در عملیات بیت المقدس گفت: در یکی از عملیاتها نیروهای عراقی از پدافند هوایی برای حمله به نیروهای زمینی ما استفاده میکرند با چند تن از دوستان به نیروهای طرف مقابل حمله کرده و ۴ نفر از نیروهای دشمن را به اسارت گرفتیم، یکی از نیروهای اسیر شده از قضا پدافندچی دشمن هم بود، زمانی که یکی از نیروهای خودی از او سوال کرد چرا برای حمله به نیروهای زمینی از پدافند هوایی استفاده میکنید، او در پاسخ گفت، خوزستان شهر ماست انتظار دارید از پدافند هوایی برای پس گرفتن شهر خودمان هم استفاده نکنیم، در تمامی این عملیاتها دشمن از هیچ وسیله و برنامهای برای حمله به نیروهای ایرانی فروگذاری نمیکرد.
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس با اشاره به خاطرات خود در خصوص رانندگی با بلدوزر بیان کرد: رانندگی را از آقای قاطرچی در منطقه عملیاتی گیلانغرب یاد گرفتم در آن زمان بلدوزر ۲ راننده داشت که در صورت شهادت یکی از نیروها نفر دوم هدایت بلدوزر را به عهده میگرفت.
وی در ادامه گفت: آقای قاطرچی چون دوران پایان خدمتش بود، رانندگی با بلدوزر را به عهده من گذاشت و خود مسئولیت آموزش من را نیز به عهده گرفت. یکی از روزها که در حال آموزش بودیم، هواپیمایی از کشور عراقی به قصد زدن منطقه گیلانغرب به پرواز درآمد، اما پدافندی که وسط منطقه قرار داشت قبل از نیروهای عراقی میگ را زد، در آن لحظه همه بچهها برای نجات خلبان به سمت میگ حرکت کردند، آقای قاطرچی نیز به همراه بچهها به سمت پدافند رفت، دشمن نیز به علت احساس خطر حجم آتش خود را به شدت افزایش داد، من هم برای پناه گرفتن به بالای یکی از درختهای بلوط رفتم تا مبادا توپ و ترکش دشمن به من اصابت کند، در یک لحظه متوجه شدم آقای قاطرچی من را به سمت پایین میکشد من هم که فکر میکردم بالای درخت جای مناسبی برای پناه گرفتن است برای پایین آمدن مقاومت میکردم، اما با هر تلاشی که بود من را پایین آورد و گفت، برای پناه گرفتن از بلدوزر استفاده کن نه درخت.
اسدی در خصوص خاطرات خود از همرزمان شهیدش گفت: در یکی از عملیاتها به همراه آقای غلامی(تازه ۱۵ روز از ازدواجش میگذشت) شبانه به سمت تنگه حاجیان حرکت کردیم، به محض رسیدن به مقصد متوجه شدیم آقای غلامی همراه ما نیست، روز بعد برای پیدا کردن شهید شروع به گشتن منطقه کردیم و شهید غلامی را بعد از تنگه حاجیان در حالیکه در خون خود غلتیده بود پیدا کردیم.
وی افزود: یکی دیگر از دوستانم به نام آقای داوودی در عملیات شیاکوه به علت اصابت گلوله مجروح شد، رمانی که او را برای انتقال به عقب روی برانکارد قرار میدادم متوجه دست قطع شدهاش شدم، دست شهید را پیدا کردم و روی برانکارد قرار دادم، بعد از چند لحظه دیدم دست قطع شدهاش را با دست دیگر بلند کرد و گفت، دستم فدای عباس...
این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس در پایان خاطرنشان کرد: به مقام شهدا غبطه میخورم و تا توان در بدن دارم برای حفظ اسلام تلاش خواهم کرد، اگر به من اجازه بدهند حاضرم با جان و دل برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و کمک به نیروهای مدافع راهی سوریه شوم، تا شاید خداوند عنایت پیوستن به شهدای مدافع حرم را نصیب من کند و به آرزوی دیرینه خود برسم.
جانباز اکبر اسدی در عملیات شیاکوه، بیتالمقدس، کربلا ۵، نصر ۱ تا نصر ۸ و در عملیات مرصاد به عنوان نیروی پشتیبانی حضور داشته است.
انتهای پیام/
اسدی اظهار کرد: اجازه بازگشت به منطقه در آن زمان به من داده نشد تا اینکه روزی اطلاعیه نیازمندی به راننده بلدوزر و لودر را برای اعزام به منطقه در باغ ملی اراک دیدم، پیرو این اطلاعیه به سراغ بچههایی که مسئولیت پشتیبانی جنگ را بر عهده داشتند رفتم تا شاید با اعزام من موافقت کنند.
, اسدی اظهار کرد: اجازه بازگشت به منطقه در آن زمان به من داده نشد تا اینکه روزی اطلاعیه نیازمندی به راننده بلدوزر و لودر را برای اعزام به منطقه در باغ ملی اراک دیدم، پیرو این اطلاعیه به سراغ بچههایی که مسئولیت پشتیبانی جنگ را بر عهده داشتند رفتم تا شاید با اعزام من موافقت کنند.,در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر راهی علیات بیتالمقدس شدم
, در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر راهی علیات بیتالمقدس شدم , در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر راهی علیات بیتالمقدس شدم ,وی افزود: این دوران مصادف با آغاز عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر اجازه اعزام به این عملیات را گرفتم، برای اعزام رزمندهها به عملیات بیتالمقدس ابتدا نیروها را به جهاد شیراز منتقل و از آنجا به مناطق مختلف عملیاتی اعزام میشدند(در آن زمان جهاد شیراز به عنوان خط مقدم عملیات بود).
, وی افزود: این دوران مصادف با آغاز عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر بود که در سن ۲۷ سالگی به عنوان راننده بلدوزر اجازه اعزام به این عملیات را گرفتم، , برای اعزام رزمندهها به عملیات بیتالمقدس ابتدا نیروها را به جهاد شیراز منتقل و از آنجا به مناطق مختلف عملیاتی اعزام میشدند(در آن زمان جهاد شیراز به عنوان خط مقدم عملیات بود).,استفاده دشمن از پدافند هوایی برای مقابله با نیروهای زمینی
, استفاده دشمن از پدافند هوایی برای مقابله با نیروهای زمینی, استفاده دشمن از پدافند هوایی برای مقابله با نیروهای زمینی,این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس بیان کرد: در زمان محاصره خرمشهر، به عنوان محوردار برای بستن محور بصره به خرمشهر انتخاب شدم، به همراه نیروهای انتخاب شده و ۱۱ بلدوزر و لودر برای زدن خاکریز دشمن و بستن این محور راهی منطقه عملیاتی شلمچه شدیم. تقریبا کار رو به اتمام بود، فاصله ما با نیروهای عراقی نیز به اندازهای رسید که به راحتی و بدون چشم مسلح نیروهای دشمن را میدیدیم، در همین لحظات دشمن نیز با پدافند هوایی بر سر نیروهای ما آتش میریخت و حجم حملاتش را به شدت افزایش داده بود.
, این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس بیان کرد: در زمان محاصره خرمشهر، به عنوان محوردار برای بستن محور بصره به خرمشهر انتخاب شدم، به همراه نیروهای انتخاب شده و ۱۱ بلدوزر و لودر برای زدن خاکریز دشمن و بستن این محور راهی منطقه عملیاتی شلمچه شدیم. , , , تقریبا کار رو به اتمام بود، فاصله ما با نیروهای عراقی نیز به اندازهای رسید که به راحتی و بدون چشم مسلح نیروهای دشمن را میدیدیم، در همین لحظات دشمن نیز با پدافند هوایی بر سر نیروهای ما آتش میریخت و حجم حملاتش را به شدت افزایش داده بود., ,این پیشکسوت دوران دفاع مقدس در ادامه گفت: به علت در خطر بودن بلدوزری که در خط مقدم قرار داشت درخواست نیروی کمکی کردیم که ۸ نیرو برای حفاظت از تجهیزات به منطقه اعزام شد، به علت مشکلی که برای یکی از نیروها به وجود آمد هدایت بلدوزر اول را به عهده گرفتم، دیری نگذشت که سمت راست بلدوزر مورد اصابت گلوله نیروهای عراقی قرار گرفت، من نیز به علت این حمله از هوش رفتم به همین دلیل مطالب زیادی را به خاطر ندارم.
, این پیشکسوت دوران دفاع مقدس در ادامه گفت: به علت در خطر بودن بلدوزری که در خط مقدم قرار داشت درخواست نیروی کمکی کردیم که ۸ نیرو برای حفاظت از تجهیزات به منطقه اعزام شد، , به علت مشکلی که برای یکی از نیروها به وجود آمد هدایت بلدوزر اول را به عهده گرفتم، دیری نگذشت که سمت راست بلدوزر مورد اصابت گلوله نیروهای عراقی قرار گرفت، من نیز به علت این حمله از هوش رفتم به همین دلیل مطالب زیادی را به خاطر ندارم.,بر اثر حمله دشمن سمت راست بدنم مورد اصابت ترکش قرار گرفت
, بر اثر حمله دشمن سمت راست بدنم مورد اصابت ترکش قرار گرفت, بر اثر حمله دشمن سمت راست بدنم مورد اصابت ترکش قرار گرفت,اسدی در ارتباط با خاطرات خود در بیمارستان شهر اهواز گفت: بعد از گذشت ۴ روز که در بیمارستان به هوش آمدم، تازه متوجه شدم به علت مجروحیت به بیمارستان اهواز منتقل شدهام، در این حمله ترکش به گوش، چشم و پای راستم اصابت کرده و دچار موج گرفتگی شده بودم، پزشکان نیز برای خارج کردن ترکش به اتاق عمل منتقلم کردند.
, اسدی در ارتباط با خاطرات خود در بیمارستان شهر اهواز گفت: بعد از گذشت ۴ روز که در بیمارستان به هوش آمدم، تازه متوجه شدم به علت مجروحیت به بیمارستان اهواز منتقل شدهام، در این حمله , ترکش به , گوش، چشم و پای راستم اصابت کرده و دچار موج گرفتگی شده بودم، پزشکان نیز , برای خارج کردن ترکش به اتاق عمل منتقلم کردند.,در دورانی که در بیمارستان بستری بودم خرمشهر آزاد شد
, در دورانی که در بیمارستان بستری بودم خرمشهر آزاد شد, در دورانی که در بیمارستان بستری بودم خرمشهر آزاد شد,وی افزود: بعد از عمل و بهبود نسبی با اتوبوس به ماهشهر منتقل شدم، در آن زمان امکان پرواز هواپیما در اهواز وجود نداشت به همین علت صندلی برخی از اتوبوسها را برداشته و از آنها برای انتقال مجروحین استفاده میکردند. بعد از انتقال به ماهشر با هواپیما به بیمارستان شهید بقایی شیراز و از آنجا به بیمارستان ولیعصر اراک منتقل شدم در همین ایام بود که خرمشهر نیز آزاد شد.
, وی افزود: بعد از عمل و بهبود نسبی با اتوبوس به ماهشهر منتقل شدم، در آن زمان امکان پرواز هواپیما در اهواز وجود نداشت به همین علت صندلی برخی از اتوبوسها را برداشته و از آنها برای انتقال مجروحین استفاده میکردند. بعد از انتقال به ماهشر با هواپیما به بیمارستان شهید بقایی شیراز و از آنجا به بیمارستان ولیعصر اراک منتقل شدم در همین ایام بود که خرمشهر نیز آزاد شد.,تنها آرزویم شهادت بود
, تنها آرزویم شهادت بود, تنها آرزویم شهادت بود,این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس اظهار کرد: بعد از ترخیص از بیمارستان درخواست اعزام به منطقه را دادم که با درخواستم موافقت شد اما اجازه کار با دستگاههای سنگین به من داده نشد و به عنوان نیروی پشتیبان جنگ فعالیت میکردم اما در شرایط خاص به عنوان نیروی ویژه به منطقه اعزام میشدم، تنها آرزویی که در تمام این عملیاتها داشتم شهادت بود که نصیبم نشد.
, این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس اظهار کرد: بعد از ترخیص از بیمارستان درخواست اعزام به منطقه را دادم که با درخواستم موافقت شد اما اجازه کار با دستگاههای سنگین به من داده نشد و به عنوان نیروی پشتیبان جنگ فعالیت میکردم اما در شرایط خاص به عنوان نیروی ویژه به منطقه اعزام میشدم، تنها آرزویی که در تمام این عملیاتها داشتم شهادت بود که نصیبم نشد.,اسدی در خصوص خاطرات خود در عملیات بیت المقدس گفت: در یکی از عملیاتها نیروهای عراقی از پدافند هوایی برای حمله به نیروهای زمینی ما استفاده میکرند با چند تن از دوستان به نیروهای طرف مقابل حمله کرده و ۴ نفر از نیروهای دشمن را به اسارت گرفتیم، یکی از نیروهای اسیر شده از قضا پدافندچی دشمن هم بود، زمانی که یکی از نیروهای خودی از او سوال کرد چرا برای حمله به نیروهای زمینی از پدافند هوایی استفاده میکنید، او در پاسخ گفت، خوزستان شهر ماست انتظار دارید از پدافند هوایی برای پس گرفتن شهر خودمان هم استفاده نکنیم، در تمامی این عملیاتها دشمن از هیچ وسیله و برنامهای برای حمله به نیروهای ایرانی فروگذاری نمیکرد.
, اسدی در خصوص خاطرات خود در عملیات بیت المقدس گفت: در یکی از عملیاتها نیروهای عراقی از پدافند هوایی برای حمله به نیروهای زمینی ما استفاده میکرند با چند تن از دوستان به نیروهای طرف مقابل حمله کرده و ۴ نفر از نیروهای دشمن را به اسارت گرفتیم، یکی از نیروهای اسیر شده از قضا پدافندچی دشمن هم بود، زمانی که یکی از نیروهای خودی از او سوال کرد چرا برای حمله به نیروهای زمینی از پدافند هوایی استفاده میکنید، او در پاسخ گفت، خوزستان شهر ماست انتظار دارید از پدافند هوایی برای پس گرفتن شهر خودمان هم استفاده نکنیم، در تمامی این عملیاتها , دشمن از هیچ وسیله و برنامهای برای حمله به نیروهای ایرانی فروگذاری نمیکرد.,این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس با اشاره به خاطرات خود در خصوص رانندگی با بلدوزر بیان کرد: رانندگی را از آقای قاطرچی در منطقه عملیاتی گیلانغرب یاد گرفتم در آن زمان بلدوزر ۲ راننده داشت که در صورت شهادت یکی از نیروها نفر دوم هدایت بلدوزر را به عهده میگرفت.
, این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس با اشاره به خاطرات خود در خصوص رانندگی با بلدوزر بیان کرد: رانندگی را از آقای قاطرچی در منطقه عملیاتی گیلانغرب یاد گرفتم در آن زمان بلدوزر ۲ راننده داشت که در صورت شهادت یکی از نیروها نفر دوم هدایت بلدوزر را به عهده میگرفت.,وی در ادامه گفت: آقای قاطرچی چون دوران پایان خدمتش بود، رانندگی با بلدوزر را به عهده من گذاشت و خود مسئولیت آموزش من را نیز به عهده گرفت. یکی از روزها که در حال آموزش بودیم، هواپیمایی از کشور عراقی به قصد زدن منطقه گیلانغرب به پرواز درآمد، اما پدافندی که وسط منطقه قرار داشت قبل از نیروهای عراقی میگ را زد، در آن لحظه همه بچهها برای نجات خلبان به سمت میگ حرکت کردند، آقای قاطرچی نیز به همراه بچهها به سمت پدافند رفت، دشمن نیز به علت احساس خطر حجم آتش خود را به شدت افزایش داد، من هم برای پناه گرفتن به بالای یکی از درختهای بلوط رفتم تا مبادا توپ و ترکش دشمن به من اصابت کند، در یک لحظه متوجه شدم آقای قاطرچی من را به سمت پایین میکشد من هم که فکر میکردم بالای درخت جای مناسبی برای پناه گرفتن است برای پایین آمدن مقاومت میکردم، اما با هر تلاشی که بود من را پایین آورد و گفت، برای پناه گرفتن از بلدوزر استفاده کن نه درخت.
, وی در ادامه گفت: آقای قاطرچی چون دوران پایان خدمتش بود، رانندگی با بلدوزر را به عهده من گذاشت و خود مسئولیت آموزش من را نیز به عهده گرفت., یکی از روزها که در حال آموزش بودیم، هواپیمایی از کشور عراقی به قصد زدن منطقه گیلانغرب به پرواز درآمد، اما پدافندی که وسط منطقه قرار داشت قبل از نیروهای عراقی میگ را زد، در آن لحظه همه بچهها برای نجات خلبان به سمت میگ حرکت کردند، آقای قاطرچی نیز به همراه بچهها به سمت پدافند رفت، دشمن نیز به علت احساس خطر حجم آتش خود را به شدت افزایش داد، من هم برای پناه گرفتن به بالای یکی از درختهای بلوط رفتم تا مبادا توپ و ترکش دشمن به من اصابت کند، در یک لحظه متوجه شدم آقای قاطرچی من را به سمت پایین میکشد من هم که فکر میکردم بالای درخت جای مناسبی برای پناه گرفتن است برای پایین آمدن مقاومت میکردم، اما با هر تلاشی که بود من را پایین آورد و گفت، برای پناه گرفتن از بلدوزر استفاده کن نه درخت., , ,اسدی در خصوص خاطرات خود از همرزمان شهیدش گفت: در یکی از عملیاتها به همراه آقای غلامی(تازه ۱۵ روز از ازدواجش میگذشت) شبانه به سمت تنگه حاجیان حرکت کردیم، به محض رسیدن به مقصد متوجه شدیم آقای غلامی همراه ما نیست، روز بعد برای پیدا کردن شهید شروع به گشتن منطقه کردیم و شهید غلامی را بعد از تنگه حاجیان در حالیکه در خون خود غلتیده بود پیدا کردیم.
, اسدی در خصوص خاطرات خود از همرزمان شهیدش گفت: در یکی از عملیاتها به همراه آقای غلامی(تازه ۱۵ روز از ازدواجش میگذشت) شبانه به سمت تنگه حاجیان حرکت کردیم، به محض رسیدن به مقصد متوجه شدیم آقای غلامی همراه ما نیست، روز بعد برای پیدا کردن شهید شروع به گشتن منطقه کردیم و شهید غلامی را بعد از تنگه حاجیان در حالیکه در خون خود غلتیده بود پیدا کردیم.,وی افزود: یکی دیگر از دوستانم به نام آقای داوودی در عملیات شیاکوه به علت اصابت گلوله مجروح شد، رمانی که او را برای انتقال به عقب روی برانکارد قرار میدادم متوجه دست قطع شدهاش شدم، دست شهید را پیدا کردم و روی برانکارد قرار دادم، بعد از چند لحظه دیدم دست قطع شدهاش را با دست دیگر بلند کرد و گفت، دستم فدای عباس...
, وی افزود: یکی دیگر از دوستانم به نام آقای داوودی در عملیات شیاکوه به علت اصابت گلوله مجروح شد، رمانی که او را برای انتقال به عقب روی برانکارد قرار میدادم متوجه دست قطع شدهاش شدم، دست شهید را پیدا کردم و روی برانکارد قرار دادم، بعد از چند لحظه دیدم دست قطع شدهاش را با دست دیگر بلند کرد و گفت، دستم فدای عباس...,این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس در پایان خاطرنشان کرد: به مقام شهدا غبطه میخورم و تا توان در بدن دارم برای حفظ اسلام تلاش خواهم کرد، اگر به من اجازه بدهند حاضرم با جان و دل برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و کمک به نیروهای مدافع راهی سوریه شوم، تا شاید خداوند عنایت پیوستن به شهدای مدافع حرم را نصیب من کند و به آرزوی دیرینه خود برسم.
, این رزمنده ۸ سال دفاع مقدس در پایان خاطرنشان کرد: به مقام شهدا غبطه میخورم و تا توان در بدن دارم برای حفظ اسلام تلاش خواهم کرد، اگر به من اجازه بدهند حاضرم با جان و دل برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و کمک به نیروهای مدافع راهی سوریه شوم، تا شاید خداوند عنایت پیوستن به شهدای مدافع حرم را نصیب من کند و به آرزوی دیرینه خود برسم.,جانباز اکبر اسدی در عملیات شیاکوه، بیتالمقدس، کربلا ۵، نصر ۱ تا نصر ۸ و در عملیات مرصاد به عنوان نیروی پشتیبانی حضور داشته است.
, جانباز اکبر اسدی در عملیات شیاکوه، بیتالمقدس، کربلا ۵، نصر ۱ تا نصر ۸ و در عملیات مرصاد به عنوان نیروی پشتیبانی حضور داشته است.,, ,
انتهای پیام/
, انتهای پیام/,]
ارسال دیدگاه