پروژه حذف رهبران اصلی جریان پیرو خط امام(ره)، با سوء قصد به آیتالله خامنهای، نمایندگی امام(ره) در شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران در ششم تیرماه سال ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران توسط سازمان مجاهدین خلق کلید خورد.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از دیار آفتاب؛ هفته دوم تیرماه در تاریخ جمهوری اسلامی ایران، هفتهای پر حادثه و با خاطراتی تلخ به رنگ خون، که هرگز از حافظه تاریخی این ملت پاک نخواهند شد. جنایاتی که عمدتا با حمایتهای استکبار جهانی به رهبری آمریکا صورت گرفته است. از ترور مقام معظم رهبری در ششم تیرماه ۱۳۶۰ در مسجد ابوذر تهران تا فاجعه هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و ۷۲ یار با وفای ایشان و انقلاب اسلامی و حوادث حمله شیمیایی دولت مزدور صدام به سردشت و ترور شهید آیتالله صدوقی و اسقاط هواپیمای مسافربری ایران در آبهای خلیج فارس توسط ناو جنگی آمریکا در ۱۲ تیرماه اسناد گویای ضد حقوق بشری دولت آمریکا علیه ملت ایران است.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیار آفتاب,ششم تیرماه سال ۱۳۶۰ در حالیکه تنها شش روز از شهادت دکتر مصطفی چمران میگذشت پروژه حذف رهبران اصلی جریان پیرو خط امام(ره)، با بمبگذاری مسجد ابوذر تهران و به قصد ترور حضرت آیتالله خامنهای به نمایندگی امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع آغاز شد.
,حضرت آیتالله خامنهای به نمایندگی امام خمینی(ره) در شورای عالی دفاع، در این روز به منظور پاسخ به پرسشهای مردم پشت تریبون قرار گرفتند که انفجار ضبط صوت بمبگذاری شده توسط گروهک تروریستی "فرقان"، باعث شد از نقطه بالای کتف راست و بالای ران سمت راست مجروح شوند. استخوان ترقوه ایشان شکسته شد و چند رگ و عصب دست راست ایشان نیز قطع شد و در نهایت دست راست ایشان سلامتیش را باز نیافت.
,پیام حضرت امام(ره) در محکوم کردن حادثه ترور حضرت آیتالله خامنهای
, پیام حضرت امام(ره) در محکوم کردن حادثه ترور حضرت آیتالله خامنهای, پیام حضرت امام(ره) در محکوم کردن حادثه ترور حضرت آیتالله خامنهای,پس از اعلام خبر ترور آیتالله خامنهای که نمایندگی امام(ره) در شورای عالی دفاع و امامت جمعه تهران را برعهده داشت، حضرت امام خمینی(ره)، رهبر کبیر انقلاب، پیامی خطاب به ایشان صادر کردند، ایشان در بخش هایی از این پیام آوردند؛«اکنون دشمنان انقلاب با سوء قصد به شما که از سلاله رسول اکرم(ص) و خاندان حسین بن علی (ع) هستید و جرمی جز خدمت به اسلام و کشور اسلامی ندارید و سربازی فداکار در جبهه جنگ و معلمی آموزنده در محراب و خطیبی توانا در جمعه و جماعات و راهنمایی دلسوز در صحنه انقلاب میباشید، میزان تفکرسیاسی خود و طرفداری از خلق و مخالفت با ستمگران را به ثبت رساندند. اینان با سوء قصد به شما عواطف میلیونها انسان متعهد را در سراسر کشور بلکه جهان جریحهدار نمودند.
,اینان آن قدر از بینش سیاسی بینصیبند که بیدرنگ پس از سخنان شما در مجلس و جمعه و پیشگاه ملت به این جنایات دست زدند و به کسی سوء قصد کردند که آوای دعوت او به صلاح و سداد در گوش مسلمین جهان طنینانداز است. اینان در عمل غیرانسانی به جای برانگیختن رعب، عزم میلیونها مسلمان را مصممتر و صفوف آنان را فشردهتر نمودند. آیا با این اعمال وحشیانه و جرایم ناشیانه وقت آن نرسیده است که جوانان عزیز فریبخورده از دام خیانت اینان رها شوند و پدران و مادران، جوانان عزیز خود را فدای امیال جنایتکاران نکنند و آنان را از شرکت در جنایات آنان برحذر دارند؟ آیا نمیدانند که دست زدن به این جنایات، جوانان آنان را به تباهی کشیده و جان آنان به دنبال خودخواهی مشتی تبهکار از دست می رود؟ من به شما خامنهای عزیز، تبریک میگویم که در جبهههای نبرد با لباس سربازی و در پشت جبهه با لباس روحانی به این ملت مظلوم خدمت نموده و از خداوند تعالی سلامت شما را برای ادامه خدمت به اسلام و مسلمین خواستارم.»
,ضبط صوتی که صدایش گوشها را کَر کرد
, ضبط صوتی که صدایش گوشها را کَر کرد, ضبط صوتی که صدایش گوشها را کَر کرد,حجتالاسلام رضا مطلبی امام جماعت مسجد ابوذر تهران که در آن روز میزبان حضرت آیتالله خامنهای بود نیز در بیان خاطرات خود از روز انفجار مسجد ابوذر آورده است: دقیقاً یادم هست روز سهشنبه یا چهارشنبه بود که روزنامه جمهوری اسلامی نوشت که چنین مراسمی روز شنبه ششم تیرماه در مسجد ابوذر برگزار می شود. آن بزرگوار در آن روز حدود نیم ساعت و یا سه ربع به ظهر شرعی مانده بود که به مسجد تشریف آوردند و نماز ظهر به امامت ایشان خوانده شد.
,بعد از اقامه نماز من جلوی جمعیت بودم و مقام معظم رهبری پشت تریبون ایستاده بود که یک دفعه دیدم سیاهی پشت سرم است. برگشتم و دیدم یک آقای قدبلندی یک ضبط صوت در دستش است صفهای جمعیت را شکسته و جلو میآید، اگرچه بیرون از مسجد تابلو گذاشته بودند که ضبط ها را بیرون بگذارند. با این حال اگر حتی کسی از آن نامرد سوال می کرد که چرا ضبط صوت را داخل مسجد می بری، حتما می گفت ضبط من از بیرون مسجد صدا را ضبط نمی کند.
,ضبط صوت را جوری روی تریبون گذاشته بود که به سمت چپ سخنران باشد تا به قلب مقام معظم رهبری اصابت کند. نه من و نه حتی همراهان ایشان هم نگفتند که این مرد چرا ضبط صوت را روی تریبون می گذارد. ضبط را روی تریبون گذاشت و برگشت. طولی نکشید که بلندگو شروع به سوت کشیدن کرد. باز هم فکر ما به این حرف ها نرفت. آنجا بود که مقام معظم رهبری فرمودند «بلندگو را درست کنید.»
,معمولا اینگونه است که وقتی گوینده پشت تریبون قرار می گیرد، صدای خود را با بلندگو تنظیم می کند. اگر صدا بلند باشد مقداری از بلندگو فاصله می گیرد، اگر کم باشد خود را به جلو می کشند. به هر حال مقداری خود را جابجا میکنند که این هم حکمت خدا بوذ. ضبط را طوری گذاشته بود که به قلب ایشان اصابت و درجا شهید کند. مقام معظم رهبری برای تنظیم صدا، مقداری خودشان را به سمت چپ جابجا کردند. شاید آن زمان حواسمان به این حرکت نبود، اما بعدها متوجه حکمت خدا شدیم. همین جابه جایی اندک ایشان باعث شد تیر به دست راستشان خورده و قلبشان در امان بماند.
,به ناگاه صدای عجیبی در مسجد پیچید که گوشها را کر می کرد. سرم را که بلند کردم، دیدم مقام معظم رهبری همانطور که ایستادهاند به سمت چپ و به پهلو روی زمین افتادند. شیون و گریه از طرف مردم بلند شد.
,آن لحظه بود که فهمیدیم که ایشان را ترور کردند، اما باز فکر نمیکردیم که بمب در ضبط صوت بوده باشد. من فکر میکردم از سمت خواهران که در طبقه بالا نشسته بودند، شلیک شده یا از سمت خانه های روبروی مسجد به ایشان شلیک کردند، چون آن زمان جلوی مسجد حیاط بود و به خیابان باز می شد.
,بعد از انفجار، خیلی سریع و به طور ضربتی خود مردم و کسانی که همراه مقام معظم رهبری بودند ایشان را بلند کرده، سوار ماشینی که ایشان را به مسجد ما آورده بود کردند و به دو راهی قپان رساندند و از آنجا به یک درمانگاه دیگر که در مسیر راه بود، بردند، اما هر دوی این درمانگاه ها بخاطر خونریزی شدید گفته بودند که رسیدگی به آن کار ما نیست. بلافاصله از آنجا ایشان را به بیمارستان بهارلو بردند.
,اما من بهت زده بودم، چون مصیبت برای من بود. همان لحظه یک نفر فریاد زد که بیایید این ضبط را ببینید. نگاه به ضبط کردم، دیدم ضبط صوت مانند یک کتاب باز شده و درون آن در چند نقطه با ماژیک نوشته شده بود، که عبارت تقریبا این بود «اولین برخورد فرقان است». آن زمان این ماجرا را به گروه فرقان نسبت دادند. گروه فرقان در آن زمان خیلی فعال بود و در کنار مجاهدین کار می کرد، اما درحقیقت منافقین بودند که این عملیات را انجام دادند.
,گفته می شد اصل بمبی که داخل ضبط صوت کار گذاشته بودند، منفجر نشده که اگر منفجر می شد تمام مسجد را نابود می کرد. فقط یک بخش از آن منفجر شده و به دست مقام معظم رهبری اصابت کرده بود. از بدن ایشان هم بیرون رفته و دیوار پشت سرشان را چند سانت سوراخ کرده بود ما چندین سال بعد از آن این قسمت دیوار را دست نخورده نگه داشتیم. تریبون و آن ضبط صوت را هم داخل یک محفض در محل انفجار نگهداری می کنیم.
,بلافاصله خودم را به بیمارستان بهارلو رساندم. این حکمت خدا بود، که بیمارستان بهارلو نزدیک محل حادثه باشد، بیمارستان بهارلو، از نظر اسم و رسم چندان پیشرفته نبود، اما به این منطقه نزدیک بود. بسیاری از پزشکان معروف و مشهور آن زمان در بهارلو کار می کردند. ایشان را معاینه کرده و مراحل ابتدایی درمانی انجام شد. بعد از آن هم مقام معظم رهبری را به بیمارستان شهید رجایی منتقل کردند.
,روند کار درمان در ساعات اولیه بعد از حادثه
, روند کار درمان در ساعات اولیه بعد از حادثه, روند کار درمان در ساعات اولیه بعد از حادثه,دکتر هادی منافی وزیر بهداری وقت در گفتگو با سایت خبری تابناک از خاطرات آن روز خود چنین گفته است: ده دقیقه بعد از ترور بود که به من اطلاع دادند و گفتند آقای خامنهای مجروح شده و درحال انتقال به بیمارستان است، خودتان را برسانید. من هم سریع حرکت کردم و همان موقع با دکتر سهراب شیبانی و دکتر ایرج فاضل تماس گرفتم و از آنها خواستم که خودشان را بر بالین آقا برسانند.
, تابناک,در بیمارستان بهارلو عملیات احیای واقعی بر روی ایشان انجام شد و آقای خامنهای را سریع به اتاق عمل منتقل کردند و ۲۰ واحد خون در همان دقایق اول به ایشان زده شد. وقتی ما رسیدیم آقای خامنهای در اتاق عمل بود. چون رگ دست راست و شبکه عصبیشان کاملا متلاشی شده بود، پای راست را شکافتیم و رگ گرفتیم که این عمل حدود ۴ ساعت طول کشید.
,به خاطر از دست دادن خون زیاد، فشارشان خیلی پایین بود و در مجموع زنده ماندن ایشان بعد از دست دادن آن همه خون، یک معجزه واقعی بود.
,تصمیم گرفتیم که ایشان را به بیمارستان قلب (رجایی) که امکانات پزشکی بیشتری داشت منتقل کنیم. به خاطر ازدحام مردم و احتمال به وجود آمدن خطر برای جان ایشان، انتقال با ماشین که اصلا ممکن نبود. یعنی به این گزینه که اصلا فکر نکردیم، به همین دلیل تصمیم گرفتیم که یک نفر را به عنوان بدل آقا با یک هلیکوپتر از بیمارستان خارج کنیم و بعد از اینکه جمعیت متفرق شد، خود ایشان را منتقل کنیم.
,یکساعت و نیم از اینکه جمعیت متفرق شدند گذشت، بلافاصله اقدام به انتقال ایشان از طریق هلی کوپتر دوم کردیم. من هم ایشان را همراهی میکردم. در فاصلهای که میخواستیم ایشان را منتقل کنیم با اینکه لوله تنفسی داشتند اما تا رسیدن به بیمارستان دوبار حالشان بد شد.
,من خودم چون خیلی نگران بودم بالای سر ایشان نشسته بودم و مرتب اوضاع را کنترل می کردم که دیدم مانتیور وضعیت نبض ایشان، دوبار خط ممتد را نشان داد که ما مجددا ایشان را احیا کردیم. تا اینکه رسیدیم به بیمارستان قلب و سریع ایشان را به اتاق عمل منتقل کردیم. آنجا هم ۴۰ واحد خون به ایشان زده شد که باز هم جزو معجزات بود که یک انسانی در یک روز در مجموع ۶۰ واحد خون بگیرد و زنده بماند.
,حدود دوماه ایشان درگیر درمان بودند. بعد هم یک دورهای را در منزل خودشان بستری شدند و دوران نقاهت را سپری کردند. بعد از بهبودی هم ایشان باید در جلسات فیزیوتراپی شرکت میکردند که بهخاطر مشغله زیادی که داشتند و مسئولیتی که برعهده گرفته بودند برای جلسات فیزیوتراپی دست راست شان وقتی نمیگذاشتند.
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه