اخبار داغ

یادداشت/

چیزهایی که تازه می فهمیم

چیزهایی که تازه می فهمیم
بیشتر که فکر می کنم می بینم ما به دنبال برپایی تمدن الهی هستیم اما اسیر تمدن شیطانی شده ایم که مظهر خودخواهی و دشمنی با خدا و بی مهری به بندگان اوست.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از ارس تبار،یادش بخیر....بچه که بودیم شام را که می خوردیم یک ساعت بازی می کردیم خوابمان می برد و صبح زود قبل از اذان صبح با صدای شیرین و آرامبخش مناجات و تلاوت قرآن پدرمان بیدار می شدیم و از همان بستر گرممان به خدا می گفتیم خدایا من هم دوستت دارم برم پیش بابام با تو حرف بزنم ولی سردمه نمیتونم برم بیرون همینجا از زیر پتو به مناجات های بابام گوش می کنم و آنها را تکرار می کنم اما قول می دهم وقتی بزرگ شدم مثل بابام پاشم نماز شب بخونم .
وقتی با مادرمان بیرون می رفتیم وقتی از کسی خجالت می کشیدیم یا سردمان که می شد زیر چادر مادرمان قایم می شدیم و خودمان را گرم می کردیم .... یا اگر از راه رفتن خسته می شدیم مادرمان ما را سوار کول خود می کرد و با چادرشان محکم از پشت می بست که نیفتیم. خدا می داند که آن لحظه ها چقدر شیرین بود
آن روزها...
پدرم می گفت: پسرم!
مناجات های شبانه من درهای روزی را به روی خانه ما می گشاید ....
و چادر مادرت نشانه خانم فاطمه زهراست .... من می گفتم فدای حضرت زهرا، که چه هدیه خوبی به مادرم داده که بیشترین لذتش را من می برم!!!

, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, ارس تبار, ارس تبار,
,
,
,
,
,

الان می فهمم معنی این جمله را، که می گوید: « تمدن اسلامی مظهر عشق به خدا و بندگان اوست»

,

اما اکنون ....
اکنون واژه مناجات برای کودکان نامفهوم و صدای تلاوت قرآن پدر نامانوس شده است...
بچه های این زمانه دیگر به لطف ماهواره دیگر از چیزی خجالت نمی کشند که مادرشان چادر سر کند و او زیر چادر مادرش قایم شود.
خوش به حال مادران امروز که با نداشتن چادر چه راحتند از آن همه اذیت های بچه ها! نه آنها را با چادرشان پشت خودشان سوار می کنند و نه بچه ها زیر چادرشان به دست و پای آنها می پیچند...
این روزها ....
مدتهاست که چراغ های خانه ها از ساعت 4 تا 7 صبح دیگر روشن نمیشود. انگار باورمان شده دیگر نیازی به رزق و روزی خدا نداریم و یادمان رفته که خداوند در های رحمت خود را در این زمانها گشوده و برای یک ندا هزاران رحمت خود را فرو می فرستد..... انگار دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن لذت بخش تر از نماز شب است!!!
دیگر صبح های جمعه حال دعای ندبه نداریم گویا نیازی به آمدن منجی نداریم و دلمان به چیزهای دیگری خوش است و از این همه انتظار خسته شده ایم....
برای صله رحم و شاد کردن دل فامیل و دوستان دید و بازدید عید را کافی می دانیم...
مثل اینکه زنهایمان تازه فهیدند چادر زهرا به سر کردن چه کار اشتباهی بوده و دیگر جای برای ادامه این اشتباه نیست .....
مدتی است عروس هایمان به این نتیجه رسیده اند که پدر و مادرهایی که مثل شمع سوختند تا شوهر آنها را بزرگ کنند و تحویل او دهند مانع راحتی و خوشبختی آنها هستند....
بیشتر که فکر می کنم می بینم ما به دنبال برپایی تمدن الهی هستیم اما اسیر تمدن شیطانی شده ایم که مظهر خودخواهی و دشمنی با خدا و بی مهری به بندگان اوست...

,
,
,
,
,
,
,
,
,
,
,

یادداشت/سید سجاد میرزایی

,

انتهای پیام/

, انتهای پیام/]
  • برچسب ها
  • #
  • #
  • #

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه