در گفت و گو با احسان هوشمند و عبدالعزیز مولودی مطرح شد;
واکاوی یک واقعه تاریخی؛ جمهوری مهاباد از ظهور تا سقوط
دوم بهمن ماه سالروز اعلام موجودیت جمهوری مهاباد در سال 1324 به رهبری قاضی محمد است؛ احسان هوشمند پژوهشگر حوزه ی اقوام و عبدالعزیز مولودی فعال سیاسی کُرد، برای واکاوی هرچه بیشتر این واقعه مهم در تاریخ معاصر کشور گفت و گویی با این دو انجام داده ایم که شرح آن در ادامه آمده است.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از مکریان؛ روز دوم بهمنماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی رسماً در مهاباد تاسیس جمهوری خودمختار کُردستان اعلام شد. حکومتی که عمرش به یک سال هم نرسید و در برابر هجوم ارتش پهلوی دوم در زمستان 1325 فرو ریخت. قاضی محمد تسلیم شد و همراه با یارانش در دهم فروردین 1326 در مهاباد به دار آویخته شد. احسان هوشمند پژوهشگر حوزه ی اقوام و عبدالعزیز مولودی فعال سیاسی کُرد، برای واکاوی هرچه بیشتر این واقعه مهم در تاریخ معاصر کشور گفت و گویی با این دو انجام داده ایم که شرح آن در ادامه آمده است.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, مکریان,مکریان؛ با گذشت بیش هفت دهه از تجربه تشکیل جمهوری مهاباد، روایت های مختلفی از آن واقعه از سوی تاریخ نگاران وجود دارد. در صورت امکان قرائت خودتان از تشکیل این جمهوری به رهبری قاضی محمد را بیان بفرمائید؟
, مکریان؛ با گذشت بیش هفت دهه از تجربه تشکیل جمهوری مهاباد، روایت های مختلفی از آن واقعه از سوی تاریخ نگاران وجود دارد. در صورت امکان قرائت خودتان از تشکیل این جمهوری به رهبری قاضی محمد را بیان بفرمائید؟,مولودی: تجربه ی جمهوری کُردستان که در بخشی از مناطق کُردنشین تشکیل شد، تجربه ی قابل بحثی در تاریخ سیاسی کشور است. شاید مناقشه پیرامون اینکه "جمهوری کُردستان" بوده است یا "جمهوری مهاباد"، چندان مهم نباشد. اما به لحاظ تاریخی واقعیت امر این است که جمهوری منحصر به شهر مهاباد و در نتیجه به نام مهاباد نبوده است. از سردشت تا مهاباد و بوکان و سقز دامنه ی جمهوری کشیده شده بود و بنابراین به نظر می رسد درست این است که همان جمهوری کُردستان گفته شود. این مسئله حتی در نگارش رسمی دولت شاهنشاهی ایران در آن دوره وجود داشته است که تایید کننده ی نام آن است. در اعلامیه ای که سرلشکر همایونی فرمانده ی لشکر چهار کُردستان از تجربه ی تشکیل تا فروپاشی جمهوری و اعدام قاضی ها در تاریخ دهم فروردین 1326 منتشر کرده است، از قاضی محمد به نام کسی که خود را رئیس جمهور کُردستان معرفی کرده نام برده شده است و نیز از دولت او به عنوان "دولت خودمختار کُردستان" یاد کرده است.مرتضی رزبخت، از افسران شورشی نیز در کتاب "از کُردستان عراق تا آنسوی ارس" از آن به "حکومت خودمختار کُردستان" نام برده است(مرتضی زربخت،1388،ص10). وی در آن دوران همراه بارزانی ها و از نزدیک شاهد وقوع رویدادها بوده است.
, مولودی:, مولودی:,از مسئله ی نام که بگذریم باید یادآوری کرد که نظمی که رضاشاه با سرکوب مناطق مختلف کشور برپا کرد، نظمی شکننده بود و نتوانست یا نخواست براساس سازوکار سیاسی قانونی و منطقی، مناطق و گروه های مختلف مردم ایران را که در طول تاریخ پر فراز و نشیب ایران؛ همواره تحت تاثیر رویدادهای سیاسی و نظامی دچار پارگی و گسست شده بود؛ در چهارچوب یک اندیشه ی ملی جذب کند. الگوی رضاشاه، سیستم نژادپرستانه ی آتاتورک در ترکیه بود که امروز حداقل در مجاری رسمی آن و با رضایت اکثریت جامعه، در روند توسعه ی سیاسی قرار گرفته و در حال به رسمیت شناختن حقوق کُردها همانند یک شهروند ترک است. تجربه ی استبداد سیاسی نشان داده است که تا وقتی قدرت نظامی آن پابرجا است، باری به هر جهت، حکمرانی صورت می گیرد. اما به محض وارد شدن خلل به قدرت نظامی آن، قدرت سیاسی نیز به بحران دچار می گردد. آنچه در مهاباد و شهرهای اطراف آن در بعد از حمله ی متفقین به ایران در سال 1320 روی داد؛ در واقع نتیجه ی همین سیستم فرمانروایی بود. از 1320 نه تنها در کُردستان بلکه به علت حضور متفقین در کشور ، دولت ایران هیچ قدرتی نداشت و آشوب کشور را دربر گرفته بود. در گزارش محرمانه ای که از اداره ی دارایی تبریز در هشتم اردیبهشت 1324یعنی حدود شش ماه قبل از تشکیل جمهوری در مهاباد به تهران فرستاده شده است، وضعیت ناپایدار منطقه و شهرمهاباد مورد توجه قرار گرفته و نشان می دهد که تا چه اندازه شیرازه ی امور کشور از هم گسیخته شده و دولت حاکمیتی ندارد. در این شرایط بهم ریخته است که زمینه های شکل گیری جمهوری کُردستان توسط قاضی محمد و جمعیت احیای کُرد در مهاباد و البته با حضور عشایر منطقه فراهم می گردد. زمینه های جنبش اجتماعی کُردها از قبل آماده بود، ایجاد خلا قدرت سیاسی در منطقه بدون حضور مستقیم نیروهای متفقین مخصوصاً روسها در مهاباد و اطراف آن، خواست جنبش را برای اداره ی امور محلی توسط مردم محلی فراهم آورد.
,هوشمند: با تشکر از جنابعالی، بحث و بررسی در خصوص هر پدیده تاریخی از جمله تحولات مهاباد در نیمه نخست دهه بیست خورشیدی محتاج بررسی منابع و اسناد و مدارک متنوع دست اول و همچنین سایر اسناد و مدارک نوشتاری و شفاهی است. متاسفانه تاکنون به اندازه کافی این مهم در دستور کار پژوهشگران این حوزه قرار نداشته است و شرایط عمومی کشور و نیز حواشی سیاسی ایجاد شده بابت موضوع اجازه نداده تا پژوهشگران مستقل موضوعاتی از این دست را از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار دهند. البته این بحث به معنای نادیده گرفتن زحمات پژوهشگران برجسته منطقه و کشور در این راستا نیست.
, هوشمند:, هوشمند:,اما واقعیت آن است که ما تاکنون به مدارک اصلی و اساسی مربوط به این موضوع دسترسی محدودی داریم به عنوان نمونه در خصوص تحولات مهاباد تاکنون مجموعه اسناد مراکز سندی اتحاد جماهیر شوروی سابق اعم از اسناد مراکز دولتی یا اسناد حزب کمونیست شوروی که در مسکو یا تفلیس یا باکو نگهداری می شود، گردآوری و تدوین و ترجمه نشده است. اسناد مراکز سندی بریتانیا و ایالات متحده نیز به همین صورت و در خصوص این موضوع منتشر نشده است. کما اینکه اسناد مراکز سندی کشور هم تاکنون به صورت کامل شناسایی و منتشر نشده است.
,هر چند از اسناد این مراکز تاکنون اسناد محدود اما با اهمیت، اثر گذار و خوبی در دسترس پژوهشگران قرار گرفته است، اما با این محدودیت اطلاعات و داده ها مشخص است که نتوان به صورت قطع و یقین درباره اعلام جمهوری مهاباد و رویدادهای این دوره سخن گفت. همچنین کمتر محققی در کشور تلاش کرده تا به ثبت و ضبط خاطرات فعالین این دوران مهاباد همت گمارد. در این میان اگر زحمات شخصیت برجسته مهابادی یعنی آقای "سید محمد صمدی" را مستثنا کنیم که خدمت قابل توجهی در این خصوص داشته اند دیگر محققان نیز اهتمام شایسته ای به موضوع نداشته اند.
,این مقدمه از آن جهت لازم بود که تأکید شود ممکن است در آینده دور و یا نزدیک اسنادی از واقعه مهاباد در دهه بیست، یافته یا منتشر شود که بر سمت و سوی دانسته های ما اثرات قابل ملاحظه ای داشته باشد.
,بر اساس داده های موجود و اسناد در دسترس شکل گیری ماجرای مهاباد و تبریز بدون بررسی اهداف اشغال ایران توسط شوروی و بریتانیا میسر نیست. به دیگر سخن اشغال ایران مقدمه و علت اساسی ظهور فرقه دمکرات آذربایجان در تبریز و جمهوری مهاباد بود. هر چند حضور مارکسیست لنینیست کار کشته ای چون پیشه وری و برخی دیگر از نیروهای مارکسیست در تبریز به همراه هزاران مهاجر قفقازی در منطقه موجب می شود تا شرایط تبریز و مهاباد تفاوت هایی با هم داشته باشند.
,مکریان؛ با توجه به همزمانی تشکیل جمهوری مهاباد و اقدام پیشه وری در اعلام خودمختاری جمهوری آذربایجان در تبریز و پشتیبانی آشکار روس ها از آن حرکت، گمانه زنی هایی در خصوص نقش آفرینی نیروها و دول خارجی در تشکیل جمهوری مهاباد هم وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟
, مکریان؛ با توجه به همزمانی تشکیل جمهوری مهاباد و اقدام پیشه وری در اعلام خودمختاری جمهوری آذربایجان در تبریز و پشتیبانی آشکار روس ها از آن حرکت، گمانه زنی هایی در خصوص نقش آفرینی نیروها و دول خارجی در تشکیل جمهوری مهاباد هم وجود دارد. نظر شما در این باره چیست؟,مولودی: گمانه زنی نیست بلکه یک واقعیت غیرقابل انکار است. زیرا ایران به اشغال متفقین درآمده بود. روس ها در شمال و غرب کشور وحتی تا قزوین نیروهای خود را در ایران پیاده کرده بودند. حضور روس ها در واقع موجب فرار رضاشاه و فروپاشی نظم رضاخانی شد. اما چنانکه گفته شد روس ها به هر علتی که بود، در مهاباد و اطراف آن حضور نظامی مستقیم نداشتند. شاید خودشان هم علاقه ای نداشتند که خیلی نیروهای خود را پراکنده کنند. پیشه وری از وابستگان به حزب کمونیست و تحت افقیاد روس ها بود و از نظر شخصیتی با قاضی محمد که اساساً فردی روحانی و مستقل بود متفاوت بود. پیشه وری به اجرای سیاست های شوروی می اندیشید و بنابراین بر اساس اندیشه ای ملی یا تحقق اهداف سیاسی مردم آذربایجان اقدام به تاسیس دولت خودمختار خود نکرد. از ابتدا هم روس ها به عنوان ابزار سیاست خارجی خود در ایران از آنها استفاده کردند، کما اینکه از حزب توده نیز چنین بهره ای گرفتند. برای آنها مهم نبود که حتی بخاطر اهداف روسیه از ماهیت خود نیز صرف نظر کنند. چنانکه در تاریخ حزب توده آمده است که به علت پافشاری پیشه وری مبنی بر تبعیت رهبری حزب توده از وی در تبریز، حزب زیر فشار مسکو قرار می گیرد و انقیاد فرقه ای ها را می پذیرد. چنین روابطی در دولت کُردستان و با شخص قاضی محمد وجود نداشته است.
, مولودی:, مولودی:,هوشمند: اسناد محدودی که در دهه های گذشته از مراکز آرشیوی شوروی سابق و حزب کمونیست شوروی منتشر شده نشان می دهد شخص "استالین" و همچنین دیگر مقامات آن کشور مانند "باقر اوف" نقش روشن و هدفمندی در ظهور و بروز این رویدادها داشته اند. همچنین برخی اسناد کنسولگری امریکا در تبریز نشان می دهد برخی روسای عشایر منطقه نیز به صورت منظم گزارش های خود را در خصوص نقش و اهداف شوروی در اختیار مقامات امریکایی مستقر در کنسولگری تبریز یا مقامات محلی قرار می داده اند. خاطرات برخی از شخصیت های بازیگر آن دوره نیز مؤید این داعیه است. در میان این اسناد و شاید از همه مهمتر فرمان صدر جماهیر شوروی یعنی ژوزف استالین است که پس از چند دهه از آرشیوهای حزب کومنیست شوروی خارج و در دهه گذشته در مجله جنگ سرد در امریکا منتشر شد و نشان می دهد شوروی با این راهبرد یعنی تأسیس برخی جریان های قومی قصد دستیابی به نفت شمال ایران را داشته است. البته گذشته از اهداف و برنامه های شوروی در این خصوص اسناد موجود نشان می دهد که شوروی ها با دقت برنامه های اجرایی این پروژه را با مشارکت نیروهای اشغالگرشان تدوین کرده بودند و مرحله به مرحله نیز گزارش های اجرایی به مسکو ارائه شده است. یعنی مسکو صرفاً هدف گذاری های مورد نیاز را ترتیب نداده بود بلکه فرایندهای اجرایی را نیز برای دستیابی به آن اهداف و حتی مشخص کردن نیروهای اجرایی این فرمان ها و ابزارها لازم را مشخص کرده بود.
, هوشمند:, هوشمند:,مکریان؛ خانواده قاضی های مهاباد تا پیش از سال 1324 به عنوان خانواده ای دولتخواه در این منطقه معروف بودند به نظر شما چه عواملی موجب شد تا قاضی محمد وارد چنین ماجراهایی شود؟
, مکریان؛ خانواده قاضی های مهاباد تا پیش از سال 1324 به عنوان خانواده ای دولتخواه در این منطقه معروف بودند به نظر شما چه عواملی موجب شد تا قاضی محمد وارد چنین ماجراهایی شود؟,مولودی: البته منظور شما از اینکه "چه عواملی باعث شد تا قاضی محمد وارد چنین ماجراهایی شود" به نظر قدری مبهم است. در این زمینه بایستی تذکر بدهم که قاضی محمد و بسیاری از شخصیت های دیگری که نقش کلیدی در جنبش کُردها در آن دوران داشتند، جزو فهمیده ترین و آگاه ترین مردم دوران خود بودند. آنها از معتمدان محلی عمدتاً خوشنام بودند، حتی سران عشایر نیز برای کسب هیمنه و اعتبار علاقمند بودند با قاضی محمد و جمهوری کُردستان همکاری کنند. نحوه ی برخورد دولت رضاشاه با کُردها و عشایر کُرد، موجب نارضایتی در میان مردم شده بود. از سوی دیگر جمعیت "ژ.ک" برای پیگیری و تحقق خواست جنبش در مهاباد و اطراف آن تاسیس شده بود و در حال گسترش بود. زمزمه های دیگری نیز مانند حزب آزادی کُردستان به گوش رسیده بود ولی بروز اجتماعی نداشت. اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور نیز در آستانه ی جنگ و اشغال ایران؛ کاملا آشفته بود. در چنین شرایطی فعالان اجتماعی و سیاسی اولین گروه هایی هستند که در اندیشه ی کنترل اوضاع و بسامان کردن وضع مردم می افتند. در این وضعیت، مسئله ی روس ها و دولت خودمختار آذربایجان مطرح می شود و از شعارها و اهداف آن وقتی که مردم منطقه آگاه می شوند به صورت طبیعی کنجکاو و حتی علاقمند می شوند تا آنرا از نزدیک بشناسند و حتی ارتباط برقرار کنند. از طریق حزب توده و هواداران آن کم کم در جمعیت احیای کرد(جمعیت ژ.کاف) نیز نفوذ می کنند تا جاییکه این جریان ملی مذهبی، زیر تاثیر آن به حمایت از روس ها می پردازد و از دادن امتیاز نفت شمال به روسیه پشتیبانی می کند. شاید اگر از قاضی محمد و متنفذان مهاباد و منطقه برای دیدار از باکو دعوت به عمل نمی آمد، ممکن بود کس دیگری جز قاضی محمد در راس جریان قرار بگیرد و مسائل سمت و سوی دیگری پیدا می کرد. اما شخصیت پرنفوذی چون قاضی محمد که به کار وبار مردم سامان می داد و در اینگونه موارد نقش کلیدی بازی می کرد، کسی بود که مورد توجه قرار گرفت و حتی هنگامی که عضویت قاضی محمد برای جمعیت احیای کرد مطرح می شود، برخی از اعضا با آن مخالفت می کنند. زیرا معتقد بودند که شخصیت هایی مانند قاضی محمد که دارای نفوذ اجتماعی و خانوادگی هستند؛ می توانند به سرعت هدایت جمعیت را بدست گیرند. چنانکه همانطور هم شد. بنابراین، افرادی که دارای مسئولیت پذیری سیاسی و اجتماعی هستند نمی توانند در شرایط فروپاشی جامعه؛ بیکار بنشینند. حضور قاضی محمد در جنبش، به اقتضای شخصیت وی بوده است و وی با این حرکات هیچوقت به فکر "خیانت به کشور و بیگانه پرستی و چیزهایی از این قبیل" نبوده است. در دولت رضاشاه هم به اعتبار خانواده و شخصیت موثری که داشت، در امور محلی مهاباد دارای مقام بود و مورد احترام مردم و مقامات دولتی بود. دولتی بودن یا دوستدار دولت بودن مانع از آن نیست که در مواقع بحران، شخصیت های موثر خود را از مسئولیت رها کنند. رفتار قاضی محمد را من منطقی تلقی می کنم. باید در نظر داشت که در این زمان، دولت نه اقتداری داشت و نه وجود واقعی و در صورت وجود هر دو، در هر حال در نزد مردم مشروعیت نداشت.
, مولودی:, مولودی:,هوشمند: دقیقاً همین گونه است خانواده قاضی های از جمله "سیف القضات" و شادروان قاضی محمد و همچنین صدر قاضی همواره روابط گرمی با دربار و دولت داشتند و خاندانی وطن خواه و ایران دوست بودند و به همین دلیل نه تنها مورد وثوق دولتمردان در منطقه بلکه در تهران بودند و به صورت دائمی هم پاداش های مادی و هم موقعیت شغلی و سیاسی ویژه ای نیز از سوی عالی ترین مقامات کشور از جمله رضاشاه و محمدرضای جوان در اختیار آنان قرار می گرفت. خانواده قاضی محمد و همه قاضی های مهاباد تا دهه بیست خورشیدی همواره به عنوان بخشی از ارکان شهر مهاباد با دولت روابط مستحکمی داشتند و نه تنها هیچ گاه به مخالفت به رژیم شاه شهره نبوده اند بلکه همواره به عنوان نزدیکان و بخشی از مسئولین محلی روابط مستحکم و نزدیکی با دولت و شاه داشتند.
, هوشمند:, هوشمند:,به نظر می رسد خطای محاسباتی قاضی محمد که آنهم ناشی از پیروزی های شوروی در برابر آلمان هیتلری بود که وی را به چنین مسیری کشاند. ضمن آنکه در آن روزگار نقاب از پرده کمونیسم روسی کنار نرفته بود و بسیاری از فعالان و روشنفکران ارزیابی بسیار مثبتی از شوروی و سیاست هایش داشتند و در سراسر دنیا و از جمله در ایران و منطقه مُکریان نیز گروه هایی جذب شعارهای این کشور سوسیالیستی شده بودند.
,مکریان؛ هر چند ادعا می شود قاضی محمد به فکر بنیان یک جمهوری دمکراتیک با مقتضیات زمانی دهه سی شمسی بود. اما منتقدان وی همیشه بحث چگونگی انتخابش به عنوان رهبر جمهوری مهاباد را پیش می کشند که بدون مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گرفت. ضمن بیان نظر خود در این باره، بفرمایید آیا به غیر از حزب متبوع قاضی محمد جریانات سیاسی کُردی داخلی دیگری در تشکیل این جمهوری ایفای نقش کردند؟
, مکریان؛ هر چند ادعا می شود قاضی محمد به فکر بنیان یک جمهوری دمکراتیک با مقتضیات زمانی دهه سی شمسی بود. اما منتقدان وی همیشه بحث چگونگی انتخابش به عنوان رهبر جمهوری مهاباد را پیش می کشند که بدون مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گرفت. ضمن بیان نظر خود در این باره، بفرمایید آیا به غیر از حزب متبوع قاضی محمد جریانات سیاسی کُردی داخلی دیگری در تشکیل این جمهوری ایفای نقش کردند؟,مولودی: در تاسیس جمهوری کُردستان به غیر از شخصیت قاضی محمد که مورد وثوق مردم بود، عوامل دیگری نیز موثر بودند. از جمله حضور و حمایت ظاهری عشایر و سران آنها از قاضی محمد و جمهوری کُردستان، روحانیون با نفوذ و شناخته شده ای مانند "قاضی خضری" در اشنویه، حزب تازه تاسیس دمکرات کُردستان که به جای جمعیت احیای کُرد نشسته بود و معتمدان محلی و نیز حضور "ملا مصطفی بارزانی" و نیروهای ملا مصطفی که بسیار در آغاز راه موجب تقویت پایگاه قاضی محمد شدند، قابل بحث است. نمی توان انکار کرد که کسان دیگری هم بودند که تمایل داشتند در مقام قاضی قرار بگیرند، ولی موانعی وجود داشت که مهمترین آن شخصیت قاضی بود. برخی از فعالان آن دوره مورد اعتماد مردم نبودند، حتی برخی از معتمدان در حمایت از قاضی و جمهوری کُردستان مردد بودند زیرا از اینکه اوضاع برگردد و دولت قدرت پیدا کند می ترسیدند. اینان آمادگی داشتند که در همان ابتدای کار، علیه قاضی محمد اقدام کنند اما از ترس روس ها و حزب و شاید خود قاضی محمد در ابتدا دم فرو بستند. از این رو در تاسیس جمهوری هم خواست روس ها که به شخصیت قاضی واقف بودند موثر بود، هم اقبال مردم به وی، و فکر می کنم در آن وضعیت؛ زمان برای برگزاری انتخابات عمومی مهیا نبود.
, مولودی:, مولودی:,هوشمند: اسناد موجود گزارش می دهند بخشی از بدنه و رهبران کومله "ژ.کاف"، بخشی از هواداران حزب توده در مهاباد و نیز بخشی از هواداران سایر جریان های سیاسی و نیز بخشی از اهالی شهری و روحانیون مهاباد پس از مسلط شدن قاضی محمد به اوضاع مهاباد چندان با روند رویدادهای مهاباد همدل و همراه نبوده اند. بسیاری از روسای عشایر نیز چنین می اندیشیده اند اما همچون سایر نقاط شمالی کشورهیچ جریان دیگری در مقابله یا رقابت با احزاب شوروی خواه امکان فعالیت نداشته اند ضمن آنکه در آن روزگار حزب دیگری به جز حزب توده در کل کشور فعالیت گسترده سیاسی نداشته است و در شمال غرب کشور هم به فرمان مسکو فعالیت های این حزب در قالب احزاب تازه تأسیس محلی با گرایش شوروی خواهی سمت و سو یافته بود.
, هوشمند: , هوشمند: ,در خصوص نحوه انتخاب قاضی محمد نیز همانگونه که در پرسش شما هم ذکر گردید در آن دوره تاریخی آنهم در شهری چون مهاباد که شمار افراد تحصیل کرده حتی دارای تحصیلات سیکل هم انگشت شمار بود و اکثریت نیروهای نظامی هوادار را نیروهای عشایری بیسواد تشکیل می دادند که اتفاقاً این نیروهای عشایری برآمده از طوایف مختلف با یکدیگر نیز اختلافات و رقابت های زیادی داشتند سخن گفتن از انتخابات چندان واقع بینانه نیست. ضمن آنکه سابقه شوروی ها در این خصوص هم مقابله با رویکردهای دمکراسی خواهانه به عنوان نشانه ای از نظام سرمایه داری بود. یعنی شوروی ها در پی تحکیم موقعیت خود بودند نه گسترش ساز و کارها و فرایندهای دمکراتیک. از دیگر سو هیچ مستندی دال بر اینکه قاضی محمد خود خواهان برگزاری انتخاباتی با حضور مردم مهاباد یا شهرهای اطراف شده باشد در دسترس نیست. همچنان که مشخص نیست قاضی محمد برنامه بلندمدتی برای استمرار وضع موجود و بقای جمهوری مهاباد تدوین کرده باشد.
,مکریان؛ به عقیده شما هدف قاضی محمد از تشکیل جمهوری مهاباد صرفاً ایجاد نظامی محلی تحت لوای دولت مرکزی برای احقاق حقوق کُردهای به شدت محروم منطقه بود؟ یا تصمیم به تشکیل دولتی ورای حکومت و تمامیت ارضی ایران را در سر داشت؟
, مکریان؛ به عقیده شما هدف قاضی محمد از تشکیل جمهوری مهاباد صرفاً ایجاد نظامی محلی تحت لوای دولت مرکزی برای احقاق حقوق کُردهای به شدت محروم منطقه بود؟ یا تصمیم به تشکیل دولتی ورای حکومت و تمامیت ارضی ایران را در سر داشت؟,مولودی: برخی از اهداف جمهوری کُردستان به ریاست قاضی محمد عبارت بودند از کسب خودمختاری در چهارچوب مرزهای سیاسی و رسمی ایران، تاکید بر زبان کُردی برای بکارگیری آن به صورت رسمی و در آموزش و پرورش، انتخاب انجمن محلی برای اداره امور، انتخاب مسئولان از میان مردم محلی، اعلام برادری و اتحاد میان کُردها و مردم آذربایجان و پیش بینی قانونی برابر برای همه بود. آنچه که بوقوع پیوست اگر چه پیوست بود به سیاست خارجی شوروی در تقابل با آنچه که دنیای سرمایه داری خوانده می شد، ولی فرصتی را فراهم آورده بود که به نارسایی های نظام سیاسی ایران در مورد مردم خودش، جامه ی عمل پوشانده شود و الگویی عملی برای آن ارائه گردد. بسیاری از مواردی که برشمردم را امروز هم می توان درخواست کرد و مورد درخواست نیز هست.
, مولودی:, مولودی:,بنابراین موضوع تجزیه طلبی که معمولاً گزینه ی اول در تحلیل امنیتی مسئله است، موضوعیتی نداشته است. منکر این مسئله نمی شوم که کسانی در آن دوران به این موضوع اندیشیده باشند.
,هوشمند: هیچ سندی یا سخنی دال بر اینکه قاضی محمد یا همراهان وی در پی جدائی از کشور بوده اند تاکنون منتشر نشده است حتی برخی مطالب که مستقیماً از قاضی محمد منتشر شده همانند گفت و گوی وی با یکی از روزنامه نگاران امریکایی، نشان می دهد قاضی محمد تا اواخر زندگی اش نسبت به تبار ایرانی خود احساس خوشایندی داشته است و به قول خود قاضی محمد کُردها به عنوان یک آریایی و ماد همواره با دیگر ایرانیان و اقوام ایرانی روابط نزدیکی داشته اند. ضمن آنکه برخی اظهار نظرهای قاضی محمد در مقابله با لباس کُردی ولزوم تلبس مردم به لباس بین المللی و حذف لباس کُردی و نیز ضرورت تغییر زبان کُردی و جایگزینی لاتین به جای آن نشان می دهد احتمالاً همچون رضاشاه قاضی محمد اندیشه مدرن سازی جامعه مهاباد و مُکریان در برابر تسلط فضای عشایری را در اتخاذ چنین رویکردهایی اریابی می کرده است.
,مکریان؛ با در نظر گرفتن این موضوع که گستره جغرافیایی جمهوری مهاباد و به تبع آن حکمرانی قاضی محمد تنها محدود به تعدادی از شهرهای جنوب استان آذربایجان غربی امروزین بود. ولی با حضور برخی کُردان دیگر نقاط کشور و علی الخصوص بارزانی ها که از کُردستان عراق برای پشتیبانی از جمهوری مهاباد آمده بودند؛ این سئوال پیش می آید که اگر امکان ادامه حیات جمهوری وجود داشت، آیا قاضی سودای ضمیمه کردن دیگر مناطق کُردنشین در داخل و خارج ازایران به جمهوری نوپای خود را داشت؟
, مکریان؛ با در نظر گرفتن این موضوع که گستره جغرافیایی جمهوری مهاباد و به تبع آن حکمرانی قاضی محمد تنها محدود به تعدادی از شهرهای جنوب استان آذربایجان غربی امروزین بود. ولی با حضور برخی کُردان دیگر نقاط کشور و علی الخصوص بارزانی ها که از کُردستان عراق برای پشتیبانی از جمهوری مهاباد آمده بودند؛ این سئوال پیش می آید که اگر امکان ادامه حیات جمهوری وجود داشت، آیا قاضی سودای ضمیمه کردن دیگر مناطق کُردنشین در داخل و خارج ازایران به جمهوری نوپای خود را داشت؟,مولودی: باید خاطر نشان کنم که بارزانی ها برای پشتیبانی از جمهوری کُردستان نیامدند، بلکه یک همزمانی وجود داشت با مسئله ی تاسیس جمهوری و آواره شدن بارزانی ها به علت شکست از قوای دولتی عراق که زیر نظر انگلیسی ها بود. شاید اگر بارزانی ها نمی آمدند، وضعیت به گونه ای دیگر رخ می نمود. ولی نقش بارزانی ها و شخص ملا مصطفی به عنوان یک رهبر سیاسی و فرمانده ی نظامی در تقویت موقعیت قاضی محمد و جمهوری کُردستان بسیار موثر بود. اینکه می فرمایید قاضی آیا در سودای ضمیمه کردن دیگر مناطق به داخل قلمرو خود نبود؟ باز هم فکر می کنم به شناخت ناقصی بر می گردد که از قاضی محمد ترسیم می شود. او یک فرمانده نظامی برای اشغال سرزمین دیگران نبود. سودایی هم برای کشور گشایی نداشت. جمهوری کُردستان در شرایط خلا سیاسی و دور از قوای سرکوبگر دولت شاهنشاهی، تاسیس شد برای پاسخگویی به خواست هایی که مورد توجه مرکز قرار نمی گرفت. از این نظر من معتقدم که با افت و خیزهای زیادی هم که داشت، در نوع خود تجربه ی قابل دفاعی است.
, مولودی: , مولودی: ,هوشمند: حضور نیروهای شادروان ملامصطفی بارزانی در منطقه مهاباد نه ناشی از تمایل قاضی محمد بلکه ناشی از تغییر موازنه قوا در عراق بود و بارزانی ها مجبور به حضور در ایران شدند. بازرانی ها وقتی راهی ایران شدند که قاضی محمد به باکو احضار شده بود و در این خصوص هم هنوز ناگفته های فروانی وجود دارد از جمله عدم سکونت ملامصطفی بارزانی و نزدیکانش در مهاباد و نیز نحوه مواجهه با شیخ احمد بارزانی و مهاجرت ایشان به میاندوآب و مسائلی از این دست. مرور نشریه کُردستان، ارگان آن روز حزب دمکرات کُردستان ایران نشان می دهد تا چه اندازه بارزانی ها با قاضی محمد مراوده داشته اند.
, هوشمند: , هوشمند: ,در خصوص بخش دوم سوال برخی محافل رسانه ای آن روزگار خبر داده اند که در جریان گفت و گو های قاضی محمد با دولت قوام سخن طرف مهابادی و درخواست آنها بر سر انتخاب قاضی محمد به عنوان استاندار مناطق کُردنشین از جمله تا استان کُردستان بود. البته خواسته ای که در آن روزگار چندان واقع بینانه نبود. وقتی قاضی محمد در اوج اقتدار نیروهای شوروی در شمال غرب ایران و عدم اجازه شوروی ها به حضور نیروهای ارتش ایران برای ورود به منطقه نتوانست حتی تا سقز پیش آید چندان واقع بینانه نبود که با خروج ارتش شوروی و تحکیم موقعیت دولت و ارتش ایران بخواهد بر مناطقی تسلت یابد که پیش از از این نتوانسته بود .ضمن آنکه نخبگان سنندجی همچون "آیت الله مردوخ" و خاندان مجتهدی و دیگر اشخاص ذی نفوذ سنندجی نه تنها همدل قاضی محمد نبودند بلکه عموماً دارای موضعی تند علیه تحولات مهاباد بودند.
,مکریان؛ به نظر شما چرا قاضی محمد برای بقای جمهوری اش در برابر ارتش پهلوی مقاومتی از خود نشان نداد؟
, مکریان؛ به نظر شما چرا قاضی محمد برای بقای جمهوری اش در برابر ارتش پهلوی مقاومتی از خود نشان نداد؟,مولودی: این موضوع را من به تجربه ی کلی جمهوری کُردستان و موسسین آن مخصوصاً ًشخص قاضی محمد مربوط می دانم. دو تجربه ی همزمان دولت آذربایجان و جمهوری کُردستان، نشان از دو روش و منش متفاوت داشت. این تفاوت را ناظرانی که در آن دوره حضور مستقیم داشتند ثبت و ضبط کرده اند. در تبریز، حکومت کمونیستی برقرار بود و فرقه ای ها بر اساس تعالیم خود با مردم شهر و منطقه رفتار می کردند. "غلام یحیی دانشیان" که در سال 1324 به هنگام تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به فرقه پیوست، یکی از سازمان دهندگان نیروی شبه نظامی موسوم به فدائیان بود و از سران فرقه گردید.(تورج اتابکی،1376،ص132) وی را فردی قدرت طلب، مستبد و بیسواد خوانده اند. در مورد وی گفته اند که شعارش «خون در مقابل خون و مشت در برابر مشت» بود.(علی مرادی،1388،ص136) دانشیان فداییان تحت امرش را افرادی معرفی میکندکه «هدفی غیر از آزاد کردن وطن و خلق خود نداشتند»(همان،ص142)در صورتی که همین فداییان به نام دولت ملی آذربایجان مرتکب رفتارهای ناشایستی در حق هموطنان خود شدند.
, مولودی: , مولودی: ,"علی مرادی" در مقدمه ی کتاب خود در این باره به درستی دانشیان را برخلاف کمونیستهای اولیه ی حزب عدالت و مهاجرین وطنپرست ایرانی، فردی میداند که اطاعت کورکورانه از شوروی هرگز مجالی برایش باقی نگذاشت که با سنت میهن پرستی آشنا شود.(علی مرادی،1388،ص65)
,در حالیکه در مورد نحوه ی رفتار قاضی محمد با دیگران گفته شده است در اداره ی امور همیشه بر احترام به افکار عمومی و دادن ارزش و شخصیت به مردم استوار بود. نظام پلیسی و اعمال فشاری که در حکومت تبریز وجود داشت، در مهاباد دیده نمی شد. "آرشی روزولت" معاون وابسته ی نظامی آمریکا در تهران، که در پاییز 1325 از مهاباد دیدن کرده است؛ تعجب خود را از مشاهداتش پنهان نمی کند و همانجا به قاضی محمد می گوید که شکل حکومت و فضای آکنده از محبت و احترام و اعتمادی که در کُردستان حاکم است، به هیچ روی قابل مقایسه با نظام کمونیستی آذربایجان نیست.(ماجد روحانی،1371،ص605) البته به معنای این نیست که افرادی نبوده اند که خشونت بورزند یا بخواهند که به شیوه ی کمونیستی عمل کنند. اما اراده ی شخص قاضی برای جلوگیری از چنین رفتارهایی همواره مانع از آن می شده است که از روش های این چنینی استفاده شود.
,افراد حزبی در مهاباد بسیار تمایل داشتند مانند فرقه ای ها با روش کمونیستی با مردم رفتار کنند، ولی قاضی محمد در کنترل رفتار آنها بسیار موثر بود. با بیان این تفاوت ها، به سئوال شما پاسخ می دهم. یکی دیگر از ویژگی های قاضی محمد، توجه ایشان به حفظ جان مردم و جلوگیری از خونریزی بود. وقتی که مشخص شد دولت قوام با استالین و دولت شوروی وارد مذاکره شده و در مورد امتیاز نفت شمال به توافق رسیده اند که در مورد دادن امتیاز به شوروی مجلس آینده تصمیم بگیرد و در ازای آن روس ها ایران را ترک کنند، روس ها که نفت برایشان مهم تر بود در آذربایجان فرقه را به تسلیم به دولت وا داشتند. نتیجه اینکه سران فرقه یعنی پیشه وری و غلام یحیی و دیگران به شوروی گریخته و مردم را رها کردند.
,تبریز به سختی مورد حمله و غارت ابتدا نیروهای مسلح محلی و بعد نیروهای ارتش قرار گرفت و بسیاری جانشان را از دست دادند. در حالیکه در مهاباد وقتی که مسلم شد ارتش در نواحی تبریز و آذربایجان مستقر شده است، از دو سو قاضی محمد مورد فشار قرار گرفت تا شهر را ترک گفته و به شوروی پناهنده شود. اعضای رهبری حزب دمکرات کُردستان از یک سو و مرحوم ملا مصطفی بارزانی از سوی دیگر. در پاسخ هردو، قاضی محمد مقاومت می کند و می گوید که جان و مال مردم در خطر است. به همین علت، وی به ملاقات سرلشکر همایونی می رود برای تسلیم شدن و تامین امنیت مردم بعد از ورود ارتش به شهرها. این کار موجب می شود تا مردم از تعقیب و گریز و غارت افراد مسلح محلی و نیروهای ارتش در امان بمانند. قاضی نیک می دانست که ممکن است عواقب این امر اعدام وی و همراهانش صدر قاضی (برادرش) و محمد حسین خان سیف قاضی (عموزاده اش) باشد، با این وصف ماندن را ترجیح داد. مرتضی زربخت از افسران شورشی حزب توده در این مورد در کتاب خود نوشته است که "صبح 22 آذر بود که وارد مهاباد شدیم و سراغ قاضی محمد را گرفتیم. مهاباد آرام بود، ما را به دفتر حزب دمکرات کُردستان راهنمایی کردند.قاضی محمد آنجا بود، ما را به گرمی، با آرامش و روی خوش پذیرفت.
,اولین پرسش او این بود: صبحانه خورده اید؟ گفتیم که شام هم نخورده ایم. دستور داد برایمان صبحانه آوردند. ضمن صرف صبحانه گفت: پریشب پیشه وری تلفنی به من اطلاع داد که ارتش در راه پیشروی به تبریز است، ما هم در تدارک حرکت به جلفا و رفتن به شوروی هستیم. پیشنهاد کرد که شما هم به اتفاق خانواده تان، شبانه مهاباد را ترک کنید و به شوروی پناهنده شوید. در جواب گفتم در مهاباد، با مردمم می مانم و تا آنجا که مقدور باشد از خون ریزی و آشوب جلوگیری می کنم، تا هربلایی که بر سر مردمم آمد بر سر من هم بیاید. (زربخت،1388،ص14) زربخت در ادامه می نویسد که :"من این سخن قاضی محمد را هیچ گاه فراموش نکرده و نمی کنم. قاضی محمد ماند و حتی برای جلوگیری از خون ریزی و قتل عام بی جهت، به دیدار سرتیپ همایونی، فرمانده ی نیروی اعزامی به میاندوآب رفت و مانع این شد که وقایع تبریز و ارومیه و سایر شهرهای آذربایجان در کُردستان تکرار شود".(زربخت،1388،ص15)
,هوشمند: برخلاف نظر برخی از فعالین قاضی محمد با بررسی واقع بینانه وضعیت منطقه و موازنه قوا و نیز سرنوشت نیروهای فرقه در زنجان تصمیمی درست و منطقی در عدم مقاومت اتخاذ کرد. قاضی محمد آگاه بود که نیروهای تحت امر وی بیش از آنکه از وی فرمانبرداری کنند تحت سیطره روسای عشایری هستند که در ارتباط با دربار هستند و عموماً آماده هستند تا پیش از ورود نیروهای ارتش کار جمهوری مهاباد و حتی قاضی محمد را یکسره کنند. اسناد منتشر شده از کنسولگری امریکا موید این فرضیه است. ضمن آنکه قاضی محمد به عنوان شخصیتی با سوابق بورکراتیک چندان مستعد روی آوردن به جنگ و ستیز نبود یعنی قاضی محمد به طور کلی شخصیتی جنگ طلب و ستیزه جو نبود.
, هوشمند: , هوشمند:,ضمن آنکه قاضی محمد هیچ امیدی هم به حمایت شوروی نداشت. قاضی تنها نگرانی اش این بود که مهاباد پیش از ورود نیروهای ارتش توسط عشایر منطقه مورد تهاجم قرار گیرد. در برابر خطای محاسباتی قاضی محمد در پذیرش رویکرد استالین و شوروی در آخرین تصمیم سیاسی سرنوشت ساز تصمیم خردمندانه ای اتخاذ کرد و با این تصمیم قاضی محمد خود را در ماجراجویی پرهزینه و بی فرجامی گرفتار نکرد. هر چند سردمداران رژیم پهلوی و شخص شاه و همچنین قوام در برابر این رویکرد قاضی محمد نتوانستند فرجام کار را به گونه ای دیگر رقم بزنند.
,اعدام قاضی محمد و صدر قاضی و حسین سیف القضات خطای محاسباتی و بزرگتری بود که رژیم شاه گرفتار آن شد. خطایی که چرایی و چگونگی اتخاذ تصمیم آن تاکنون به دقت مورد واکاوی قرار نگرفته است.
,نکته:
, نکته:,به اطلاع خوانندگان محترم می رساند مبنای فعالیت پایگاه خبری مکریان اطلاع رسانی علمی گسترده و متنوع می باشد. بر این اساس بدیهی است انتشار نظر مصاحبه شوندگان به منزله تایید همه یا بخشی از آن نمی باشد.
, به اطلاع خوانندگان محترم می رساند مبنای فعالیت پایگاه خبری مکریان اطلاع رسانی علمی گسترده و متنوع می باشد. بر این اساس بدیهی است انتشار نظر مصاحبه شوندگان به منزله تایید همه یا بخشی از آن نمی باشد.,گفت و گو از رسول گلباخی
, گفت و گو از رسول گلباخی,انتهای پیام/
, انتهای پیام/ ]
ارسال دیدگاه