ظهور و گسترش بهاییت در اروپا
بر اساس آمار ارائه شده در سال 2003، بیش از 7 میلیون بهایی در 218 کشور و در 2100 گروه قومی بخصوص در هند، آفریقا و آمریکایی جنوبی کشور زندگی می کنند. بزرگترین اجتماع این فرقه در جهان غرب در آمریکا و کانادا قرار دارد. در آلمان از سال 1905 بهاییان حضور دارند.
[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا، در حال حاضر 5 هزار نفر در تقریبا 900 منطقه در این کشور زندگی می کنند. مرکز ملی سرپرستی بهاییان با با اولین عبادتخانه این فرقه در هوفن هایم آلمان قرار دارد. در این مکان کتاب های این فرقه به 800 زبان ترجمه و چاپ می شود. همچنین مرکز کنفرانسهای بهاییان در ویناخت سوئیس قرار دارد. این مرکز که قبلا دانشگاه بوده، اکنون به دلیل مسائل مالی بسته شدهاست. بر اساس آمارهای منتشره در این کشور 14 گروه بهایی با تقریبا یک هزار نفر پیرو وجود دارند.
,
شبکه اطلاع رسانی دانا,
,
با افتتاح مرکز جدید بهائیان در 15 اکتبر 2010 در وین پایتخت اتریش، گسترش بهاییت به مرحله جدیدی گام نهاد. پس از انکه در سال 1911 طی دیدار عبدالبهاء (عباس افندی) پسر بزرگ بهاءالله از اتریش، برخی از جوانان اتریشی به این فرقه ایمان میآورند و این امر پایه و اساس گسترش بهاییت در این کشور و شاید در اروپا میگردد، در حدود یکصد سال گذشته و فراز و نشیب زیادی را سپری کرده تا انجا که به عنوان دینی رسمی در قانون اساسی جمهوری فدرال اتریش به رسمیت شناخته شده است. این گونه به نظر میرسد که با حمایت سازمان های اطلاعاتی موساد و ام آی 6 توسعه بهاییت در اروپا گام به مرحله جدیدی نهاده است.
,
,
ورود بهاییت به اروپا
,
,
پژوهشگران معاصر، سفر سالهای 1913-1911 عباس افندی به اروپا و آمریکا را که با تبلیغات فراوان از سوی متنفذین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیای غرب همراه بود، نشانی آشکار از پیوند عمیق میان سران فرقۀ بهائی و کانونهای مقتدری در اروپا و آمریکا(تشکیلات فراماسونری) می داند: «سفر سالهای 1913-1911 عباس افندی به اروپا و آمریکا، سفری کاملاً برنامه ریزی شده بود. بررسی جریان این سفر و مجامعی که عباس افندی در آن حضور یافت نشان می دهد که کانون های مقتدری در پشت این ماجرا حضور داشتند و می کوشیدند تا این پیغمبرِ نوظهور شرقی را به عنوان نماد پیدایش مذهب جدید انسانی آرمان ماسونی – تئوسوفیستی، معرفی کنند». عبدالبهاء در این سفر طی سخنرانی های متعددی که در مجامع گوناگون(عمدتاً ماسونیِ) آن دیار ایراد نمود، صراحتاً از انگلیس و آمریکا جانبداری کرد. برای نمونه، وی در یکی از سخنرانی های خود(در منزل میسیز کراپر، سال 1911) مدعی شد که: «اهالی ایران بسیار مسرورند از این که من آمدم اینجا! این آمدنِ من اینجا سبب الفت بین ایران و انگلیس است. ارتباط تام (بین دو کشور) حاصل می شود و نتیجه به درجه ای می رسد که به زودی از افراد ایران جان خود را برای انگلیس فدا می کنند! و همین طور انگلیس خود را برای ایران فدا نماید!». عبدالبهاء در میان جمعی از سوداگران آمریکایی «نورِ انسانیت را در نهایت جلوه و ظهور در چهرۀ آنان مشاهده میکند!». وی به آنان گفت: «قطعه آمریکا نزد حق، میدان اشراق انوار است!». وی همچنین خطاب به ایشان گفت: «از برای تجارت و منفعت ملّت آمریکا، مملکتی بهتر از ایران نه، چه که مملکت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاک پنهان است، امیدوارم که ملّت آمریکا سبب شوند که آن ثروت ظاهر گردد».
,
,
جنبش بهائیت به قدری برای دیگر قدرتهای استعماری نیز جذاب بود که به دنبال آغاز تحرکات ضداستعماری در شمال آفریقا (مستعمرات فرانسه) دولت فرانسه نیز با هدف ایجاد تفرقه بین مسلمانان، از عبدالبها درخواست کرد تا گروهی از مبلّغین بهایی را برای تبلیغ دین خویش به کشورهای الجزایر و مراکش و تونس و جزایر اطراف آفریقا اعزام دارد. با شروع جنگ جهانی اول و پیوستن عثمانی به آلمان در جنگ بامتفقین(انگلیس، فرانسه و آمریکا) روابط پیشوای بهائیان با غربِ صلیبی عمیق تر، و نتیجتاً حساسیت و مخالفت دولت عثمانی با وی افزون تر گردید. این حساسیت و مخالفت به جایی رسید که جمال پاشا، فرماندۀ کل قوای عثمانی در جنگ با ارتش انگلیس در ناحیۀ شامات و فلسطین در اواخر جنگ جهانی اول، تصمیم به قتل عباس افندی گرفت؛ «وی صریحاً اظهار داشت که چون از دفع دشمنان خارج- انگلستان- فراغت یابد به تصفیۀ امور داخل اقدام و در اولین قدم حضرت عبدالبهاء را در برابر چشم مردم مصلوب کرده و مرقد بهاء را منهدم و با خاک یکسان خواهد نمود».
,
,
منابع غیر بهائی، علت این خشم را حمایت مؤثر افندی از انگلیس در آن هنگامه دانسته و بعضاً از واژه هایی چون جاسوسی و نظیر آن بهره می جویند. به قول اسماعیل رائین: خشم شدید جمال پاشا از عباس افندی، از «همکاری محرمانه و علنی بهائیان با قوای انگلیس» ناشی می شد که در صدد تصرّف فلسطین و حمایت از یهودیان بود و عباس افندی، گندم در اختیار ارتش نیازمند بریتانیا گذارد. کمک عباس افندی به نیروهای اشغالگر تنها در تأمین آذوقۀ آنها خلاصه نمی شد بلکه آن گونه که افسران انگلیسی مستقر در حیفا به لندن نوشته اند، آنان از نفوذ و نیز نظریات پیشوای بهائیت نیز برای پیشبرد مقاصد خود بهره بسیار برده اند. زمانی که سرویسهای اطلاعاتی انگلیس(وبه قول شوقی: دایرۀ اطلاعات انگلستان) از تصمیم خطرناک جمال پاشا نسبت به پیشوای بهائیت خبر دادند، دولت بریتانیا با فوریت برای نجات جان وی و نزدیکانش دست به کار شد. لرد بالفور وزیر خارجه انگلیسی در تلگرافی به ژنرال آلن بی دستور داد: «به جمع قوا در حفظ و صیانت عباس افندی و عائله و دوستان او بکوشد». متعاقب این امر، آلن بی پس از فتح حیفا به لندن تلگراف زد و از مصادر امور تقاضا کرد که: «صحت و سلامت عباس افندی را به دنیا اعلام نمایند».
,
,
پس از تحکیم پایه های قیمومت انگلیس بر قدس، دولتمردان انگلیسیِ حاضر در فلسطین در نامه به لندن پیشنهاد کردند بابت «خدمات صادقانه و مستمر» عباس افندی به «آرمان بریتانیا» و استفادۀ افسران بریتانیایی مستقر در حیفا از نفوذ و نظریات ارزشمند پیشوای بهائیت، نشان و لقب عالی امپراتوری به وی اعطا گردد. این پیشنهاد تصویب شد و ژنرال آلن بی(فرمانده کل قوای بریتانیا) همراه دستیارش ماژور تئودور پول در آوریل 1920 رسماً مراسمی بر پا کرد و به نمایندگی از دربار لندن، به پیشوای بهائیان لقب «سِر»و نشان «شوالیه امپراتوری»داد. تصویر اعطای این نشان به افندی در کتب مختلف آمده است، حتی این مطلب در «تنبّه و استبصار» مبلّغان بهائی(و یاران عباس افندی) نیز که پس از مرگ وی به اسلام گرویده اند مؤثر بوده و در آثار آنان بازتاب آشکار دارد. عباس افندی از سلطۀ انگلیسی ها بر قدس به گرمی استقبال کرد و طی نوشته ای، سلطۀ غاصبانۀ انگلیس بر قبلۀ اول مسلمین را «برپا شدن خیمه های عدالت» شمرده، خداوند را بر این نعمت بزرگ سپاس گفت و تأییدات جرج پنجم، پادشاه انگلیس را مسئلت کرده و خواستار جاودانگیِ سایه گسترِ این امپراتور دادگستر بر آن سرزمین شد.
,
,
همکاری فرقه با مؤسسات انگلیس: سردنیس رایت، مورخ و سیاستگر انگلیسی در کتاب خود تصریح می کند که بهائیان در بسیاری از موارد برای حفظ جان خود(از گزند مخالفان)درکنسولگریها و تلگرافخانه های انگلیس پناه می جستند. محمدرضا آشتیانی زاده، از سیاستمداران آگاه و پر اطلاع عصر پهلوی نکتۀ مهم و بسیار در خورِ دقتی را بازگو می کند: «در سفارت انگلیس اگر می خواستند از ایرانیان استخدام کنند، حتماً یا یهودی یا ارمنی یا بهائی، گهگاه زرتشتی و برای مشاغل نازل تر از قبیل فراشی و نامه رسانی و باغبانی و غلامی از پیروان فرقۀ علی اللهی(غلاه) بر می گزیدند و به عبارت دیگر، خدمتگزاران بومی سفارت انگلیس از هر فرقه ای بودند غیر از شیعۀ اثنی عشری».
,
,
گسترش بهاییت در اتریش
,
,
ورود بهاییت به اتریش را میتوان از حدود یکصد سال گذشته و احتمالا اوخر امپراتوری اتریش و مجارستان تخمین زد. در سال 1911 طی دیدار عبدالبهاء(عباس افندی) پسر بزرگ بهاءالله از اتریش، برخی از جوانان اتریشی به این آیین دروغین ایمان میآورند و این امر پایه و اساس توسعه بهاییت در اتریش و شاید در اروپا می گردد.
,
,
از سال 1938 تا 1945 در زمان جنگ جهانی دوم، بهاییت نیز مانند یهودیت ممنوع شده و پیروان آن به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند و برخی از آنان جان خود را از دست میدهند. از سال 1948و بعد از پایان جنگ جهانی دوم، باقی مانده بهائیان محافل روحانی محلی را تشکیل میدهند. در سال 1955 ساختمانی در خیابان Thimiggasse شماره 12 در منطقه 18 وین پایتخت اتریش به عنوان مرکز ملی مدیریت جامعه بهائیان خریداری میشود. در سال 1957 محافل بهاییت در شهرهای گراتس، سالتزبورگ، اینسبروک و لینتز دایر میشود. در سال 1959 اولین محافل روحانی ملی بهائیان در اتریش تاسیس میگردد. در سال 1967 به مناسبت یکصدمین سالگرد بیانیه بهاءالله، نمایشگاههای اطلاع رسانی در چند شهر اتریش برگزار میگردد. 1971 کنفرانس بینالمللی جوانان بهایی در سالتزبوگ تشکیل میگردد که بیش از یک هزار نفر در آن شرکت می کنند. 1980 تا 1984 از حدود 600 بهایی ایرانی که به اتریش پناهنده شده بودند، حمایت بعمل میآید. در سال 1985 جامعه بهاییت اتریش اعلامیه صلح بیت العدل اعظم را به رئیس جمهور وقت اتریش آقای رودولف کیرش اشلاگر به عنوان اولین رئیس جمهوری که این اعلامیه را دریافت میکند، تقدیم مینمایند. در سال 1991 مرکز اطلاعات ملی بهایی در وین افتتاح میگردد. از 11 ژوئیه 1998 جامعه دین بهایی اتریش از سوی وزارت آموزش و فرهنگ به عنوان نهاد قانونی به ثبت رسید. از 27/08/1999 شورای روحانی شهرهای بادن، برگنتس، گراتس، لینتز، پرشتولدزدورف، شواتس، ویلاخ، ولز، وین و وینرنوی اشتات به عنوان یک جامعه مذهبی در اتریش به رسمیت شناخته میشوند. از تاریخ 31/05/2000 شوراهای روحانی شهرهای مودلینگ و سالتزبورگ نیز به عنوان جامعه مذهبی بهائیان به رسمیت شناخته میشوند. از سال 2002 بهائیان در 154 منطقه اتریش زندگی می کنند و در 23 شورای روحانی سازماندهی شده اند. در حدود 1200 نفر بهایی در 154 شهر و نقطه اتریش زندگی می کنند که اکثریت آنان را اتریشیان محلی تشکیل میدهند. ضمنا از لحاظ پراکندگی ادیان، بهائیان رتبه دوم را بعد از مسیحیت به خود اختصاص دادهاست.
,
,
در راستای اهداف توسعه ای این فرقه، مرکز جدید بهائیان در وین در تاریخ 15 اکتبر 2010 طی مراسمی افتتاح شد. مرکز جدید بهائیان یک بنای قدیمی و شبیه یک کاخ بزرگ و مجلل است و در زمینی به مساحت 2500 متر در منطقه 14 وین و در خیابان Maroltingergasse شماره 2 احداث شدهاست. این بنا که سابق بر این کازینوی افسران اتریشی بوده، مجددا بازسازی شده است. این مرکز داری اتاقها و سالنهایی برای عبادات مذهبی، کودکان، کلاسهایی برای جوانان، محافلی برای برسی مسائل جاری اجتماعی است. در مراسم افتتاح نمایندگانی از ادیان، اساتید برجسته در علم ادیان و الهیات، فعالان حقوق بشر، نمایندگان پارلمان و اعضای برجسته وزارتخانهها حضور داشتند و هر یک به بیان دیدگاههای خود پیرامون آیین بهایی و اهمیت آن در حال و آینده بشر پرداختند .خانم اوتیله کِفر نماینده شورای روحانی ملی بهائیان و سخنگوی مطبوعاتی جامعه بهائیان اتریش؛ خانم آلِف کُرون نماینده مجلس شورای ملی اتریش از حزب سبزها و رئیس کمیسیون حقوق بشر مجلس؛ پرفسور دکتر یوهان فیگل رئیس موسسه علوم مذهبی دانشکده الهیات دانشگاه وین؛ پِتروس بِشته کشیش کلیسیای کاتولیک و مدیر ارتباطات ادیان جهانی، یکی از اماکن مرتبط با کنفرانس کشیشهای کلیسیای کاتولیک اتریش؛ دکتر سوزانه شاوپ نویسنده اتریشی ؛دکتر گرهارد شوِتر عضو هیئت مدیره جامعه بهائیان اتریش و همچنین عضو انجمنها و سازمانهای معتبر مانند باشگاه بوداپست و تالار گفتگوی اینسبروک برای اخلاق جهانی در این مراسم حضور داشتند. با نگاهی به سخنان ایراد شده در بخش سخنرانی های این افتتاحیه تا حدودی به حمایت ها و اهداف توسعه ای این فرقه مشخص خواهد شد. پرفسور دکتر یوهان فیگل در سخنرانی خود به پیدایش و توسعه آیین بهایی از محیط مذهبی شیعه در ایران در قرن 19 اشاره کرد و گفت:" این آیین در جهان به رسمیت شناخته شدهاست و پیروان آن در هر کشوری زندگی میکنند. وی تاکید کرد که آموزههای بهایی بر حقوق مساوی زن و مرد تاکید دارد که این مسئله در دینهای پیشین به وضوح بیان نشده است [اشاره به اسلام] و به همین دلیل برای تحقق این امر- و همچنین برای دیگر مبانی مذهبی و قومی اجتماعی- آیین بهایی کاربردی جهانی دارد تا جوامع با استفاده از بهاییت راه کمال را بپیمایند."
,
,
دکتر سوزانه شاوپ نیز ابراز داشت:" بسیار خوب است که انسانهایی وجود دارند که فرهنگ صلح را آگاهانه دنبال میکنند و بسیار خوب است که بهائیان به منزل جدیدی در شهر ما نقل مکان کردهاند که قابل دیدن هستند. نفوذی که بعضا بهاییها در برخی احزاب سیاسی دارند [به عنوان مثال] متأثر از برقراری روابط خوب متقابل، کمک به مردم محروم جهان و توجه همدلانه و قابل توجه شهروندی جهانی است." دکتر گرهارد شوِتر نیز به ویژگیهای بهاءالله بنیان گذار آیین بهایی به عنوان متحد کننده وجدانهای بشریت در آینده، که قدمهای مهمی در این راستا و بخصوص در هدایت حقوق جهانی، زبان جهانی و گامهای جهانی در برابری زن و مرد برداشتهاست، اشاره کرد. روز 16 اکتبر همان سال بهاییهایی سراسر اتریش و کشورهای همسایه به مناسبت افتتاح این مرکز جشن گرفتند. در تاریخ 17 اکتبر که به روز درهای باز اختصاص یافت، بسیاری از علاقهمندان در خصوص آیین بهایی اطلاعاتی را دریافت کردند.
,
,
برنامههای اجتماعی جامعه بهائیان در اتریش
,
,
• همه ساله در بادن از سوی این جامعه روز خانواده بادنی برگزار میشود. این روز از سال 1997 به ابتکار شورای روحانی در بادن به شعار "خانواده؛ بنیان تقویت کننده جامعه بهائیان" تاسیس شد. در این روز مربیان و روانشناسان به ارائه تجربیات خود در تربیت فرزندان می پردازند.
,
,
• این جامعه کلاسهایی را برای فرزندان بهائیان دایر کردهاست که حتی فرزندان غیر بهائیان نیز اجازه حضور در این کلاسها را دارند. در این کلاسها پیرامون ارزشهای اخلاقی صحبت میشود.
,
,
• جامعه بهایی در شهر بادوسلاو اتریش درآمد حاصله از جشن آغاز سال را به بیمارستان کودکان "سنت آنا" اهدا میکند.
,
,
• همچنین این جامعه به مدت یک سال حقوق یک معلم مدرسه در پاپوئا گینه نو را برعهده گرفتهاست.
,
,
• این جامعه از پناهندههای بهایی ایرانی نیز حمایت مالی کرده و برای آنها ویزای آمریکا را اخذ نموده است.
,
,
نظرات برخی از متفکران دینی و نویسندگان مسیحی اروپا در مورد بهاییت
,
,
هرمان رومر
,
,
هرمان رومر در اثر خود“بابیت و بهائیت، پژوهشی در تاریخ مذاهب اسلامی” به گرایشات شبه عرفانی و صوفی مآبانه بهائیت اشاره می کند و معتقد است که بهائیت گیاهی دریایی است که در باتلاق جهان صوفی گری رشد و نمو کرده است. او معتقد است که “بهائیان با تمایلات و گرایشات صوفی مآبانه از عبدالبهاء بُت دیگری ساخته اند که در لباسی امروزی نمایان شده است.” به اعتقاد او بهائیت مسلکی درویش مآب است و تنها به لطف تقارن با جنبش های فرهنگی تجددگرای خاورمیانه بوده است که لباسی مدرن برتن کرده و می کوشد تا پیوندهای خود را با سایر حلقه های تصوف پنهان نماید. رومر، گرایشات شبه عرفانی بهائیت را بسیار عمیق و گسترده می داند و معتقد است که نگرش بهاء الله در لوح حکمت به فلاسفه، نگاهی سطحی است. به علاوه، تعبیری که برای فلاسفه بکار برده است (تئوزوفیست یا عارف) نشان می دهد که او فلسفه را با عرفان یکی می پنداشته و شناخت درستی از تفاوت آنها نداشته است.
,
,
رومر، بابیه و بهائیت را گنوسی، ثنویتگرا و دارای ساختاری فرقهای و خرد ستیز میداند که از علوم رمزی و تأویلی اسماعیلی، حروفی، کابالا و دراویش بکتاشی متأثر است. او معتقد است که تعالیم بهائیت نسبت به شناخت خدا، مظهریت، مراتب صدور و فیض، همه از نوعی تلقی نوافلاطونی و گنوسی تأثیر پذیرفتهاند. رومر در بررسی سفر تبلیغاتی عبدالبهاء به آمریکا، بهائیت در آمریکا را صوفی گری آخر الزمانی ـ آپوکالیپتیک ـ معرفی میکند که حسینعلی نوری در نزد آنان مسیح باز گشته یا حتی خود خدا، جلوه میکند. او معتقد است که بهائیت در فرانسه، خاستگاه یهودی دارد بطوری که دریفوس یهودی، نقش بسیار مهمی را در سفر عبدالبهاء به پاریس ایفاء کرد و تشکیلات جهانی “آلیانس ـ اسرائیلیت” به واسطه کمک های همه جانبه خود به یهودیان در شرق، تبدیل به پلی برای نفوذ بهائیت به فرانسه شد. رومر به علاوه تأکید داشت که یهودیان ایرانی در داخل ایران، برای به چالش کشیدن اسلام، فرقه بهائیت را متحد خود یافته و هم پیمان خویش تلقی میکردند. از دیدگاه هرمان رومر، در جریان انقلاب مشروطیت ایران، بهائیت با شعار جهان وطنی آرمان گرایانه و غیرواقعی خود به علائق ملی و منافع ایرانیان خیانت کرد. در این ارتباط، رومر اشاره می کند که “عباس افندی، عملاً بر ضد نهضت مردم سالاری ایرانیان دسیسه کرد و با دیپلمات های روسی و انگلیسی سازش و تفاهم داشت” به گونه ای که به بهائیان شهرهای تهران و تبریز، به شدت توصیه کرده بود که از محمدعلی شاه جانبداری کنند و به علاوه آنها را از شرکت در نهضت مشروطیت ایران نیز بازمی داشت. رومر همچنین تأکید می کند که با پیروزی انقلاب مشروطه، نادرستی ادعای عباس افندی که برای محمدعلی شاه، حکومتی طولانی و خوشایند را پیشگویی کرده بود، بر همگان روشن شد. رومر با یادآوری فشارهای وارده از سوی روسیه و انگلستان به ایران و اتحاد آن دو قدرت در تقسیم خاک آن به دو حوزه نفوذ در ۱۹۰۷ بیان میدارد که روابط عبدالبهاء در عکاء با ارتش های خارجی و کارگزاران آنها در ایران، چیزی جز یک خیانت بزرگ به کشور ایران نبوده است.
,
,
فرانسیس فیچیکا
,
,
فیچیکیا در تبیین ساختار تشکیلات جهانی بهائیت بیان میکند که این تشکیلات کاملاً سختگیر و پیچیده است. از نظر او تعالیم و اعتقادات بهائی، صرفاً در خدمت پذیرفتن و اجرای فرامین تشکیلات است. ساختار این تشکیلات در اطاعت بیچون چرا و تأکید اکید بر اطاعت و پیروی کوکورانه بنا شده است و در این تشکیلات هرکس که از این قاعده اصلی تخطی کند طرد میشود. فیچیکیا در اثر خود، بارها به ماهیت استبدادی و مقاصد و افکار افراطی تشکیلات بهائیت تأکید میورزد. او اهداف سیاسی تشکیلات جهانی بهائیت را دیکتاتور مآبانه، ضد مردمی و شدیداً معارض با آزادی میداند و معتقد است که عقاید سیاسی افراطی رهبریت تشکیلات جهانی بهائیت، برانگیخته از گرایشهای فاشیستی است. فیچیکیا در تبیین اهداف تبلیغاتی تعالیم بهایی اشاره میکند که تشکیلات بهائیت در پی آن است که بهائیت را به عنوان نوعی «ابر دیانت» اجتماعی و اخلاقی معرفی کند و این در حالی است که از ارایه اطلاعات مربوط به احکام و تعالیم بهایی امتناع میشود. وی حتی حضور جامعه بینالمللی بهائی را در سازمان ملل به منزله یک مؤسسه غیر دولتی و ایجاد ارتباط با سازمانهای جهانی را از اهداف تبلیغاتی تشکیلات جهانی بهائیت میداند. از نظر فیچیکیا، فعالیتهای میسیونری و سرمایهگذاریهای گسترده تشکیلات جهانی بهائیت در مقام مقایسه با فعالیت اسلام که بدون سرمایهگذاری مالی عمده صورت میگیرد موفقیتآمیز نبوده است. او معتقد است که امروزه تعالیم بهائی توسط تشکیلات بهائیت به شکل یک کالا درآمده که در همه قارهها توزیع و عرضه میشود. از نظر فیچیکیا با انتقال مرجعیت عقیدتی به بیتالعدل اعظم در سال 1963 از آن زمان به بعد تشکیلات بهائیت مانند کلیسای کاتولیک به عنصری از قدرت حقوقی و تنها سازمان عقیدتی در جامعه بهائی تبدیل شده و فیچیکیا از آن به عنوان «کلیسایی کردن جامعه بهائی» یاد میکند و به اعتقاد فیچیکیا در تشکیلات بهائیت اعضای آن در برابر هرگونه تفکر انتقادی، نوآوریهای فردی، آزادی بیان، انتقاد از مقررات سخت، سانسور و منعِ مطالعه آثار مخالفان با طرد فوری از سوی تشکیلات بهائیت روبهرو میشوند. به گونهای که او معتقد است تعالیم بهائی در راستای اهداف تشکیلات جهانی بهائیت به تعالیم ایدئولوژیک بدل شده که جانشین فکر مستقل است و او با استناد به بندهای 122 و 125 کتاب اقدس که در آنها آزادیهای اجتماعی نادیده گرفته شده، بهائیت را در تقابل با دمکراسی میداند. همچنین فیچیکیا بر این باور است از آنجایی که در ساختار تشکیلات جهانی بهائیت اصل تفکیک قوا لحاظ نشده، آن تشکیلات تمرکزگرا و ضد دمکراتیک است. فیچیکیا به نقد و بررسی اسنادی دو جایگاه مهم بهائیت میپردازد: مؤسسه ولایت امر و بیت العدل اعظم. او معتقد است که از مؤسسه ولایت امر در کتاب اقدس بهاءالله، نامی برده نشده و آنچه در الواح وصایای عبدالبهاء آورده شده، جعلی است و این مقام را شوقی افندی غصب کرده است. و اما درباره بیتالعدل اعظم مرجع مرکزی جامعه بهائی، فیچیکیا اعتقاد دارد که چنین مرجعی در کتاب اقدس یافت نمیشود و بهاءالله تنها به راهاندازی بیوت عدل محلی امر کرده است و در واقع، این مرجع عالی تنها توسط عبدالبهاء در الواح وصایا مطرح شده و به همین خاطر است که سند قانونی تشکیلات جهانی بهائیت الواح وصایا عبدالبهاء است نه کتاب اقدس بهاءالله. از نظر فیچیکیا کتاب اقدس مجموعهای از قواعد سخت، پیچیده، عجیب و غریب، متعلق به شرق باستان، نامفهوم و به طورکلی مجموعهای از قوانین طاقتفرسا است. به نظر او کتاب اقدس به دلیل وجود قوانین ضد اخلاق در بخش احکام و حدود، احکام ارث، اختیار دو همسری، نادیده گرفتن آزادیهای اجتماعی، در راستای اهداف تبلیغاتی تشکیلات بهائیت در غرب به طور کامل چاپ نشده است. وی معتقد است حتی عبدالبهاء در فعالیتهای تبلیغی خود در اروپا و آمریکا ناچار شد که تعالیم بهاءالله در کتاب اقدس را مکتوم نگه دارد. فیچیکیا بیان میکند به خاطر همین دلایل است که کتاب اقدس ازبهائیان جدید پنهان نگه داشته میشود. وی در تحلیل نهائی خود بیان میکند که کتاب اقدس همچون خاری در چشم تشکیلات جهانی بهائیت است. فیچیکیا تشکیلات بهائیت را به دلیل تمایلات افراطی تهدیدی برای دولتها میداند. او معتقد است که تشکیلات جهانی بهائیت به پیروی از شوقی افندی، دولتها را به دلیل اینکه مانع تحقق حکومت جهانی بهائی هستند صرفاً به عنوان یک «بت» تلقی کرده و در راستای تشکیل حکومت جهانی، سرنگونی نظم اجتماعی موجود در کشورها اجتناب ناپذیر است. بنا به نظریه فیچیکیا، بنابراین نباید تعجب کرد که فعالیت تشکیلات بهائیت در بسیاری از کشورها ممنوع اعلام شده است، زیرا فعالیت آنها در جهت تهدید دولت و همراه با فعالیتهای براندازنده است. از نظر فیچیکیا، وفاداری ظاهری تشکیلات بهائیت به دولت، پرهیز از دخالت در سیاست، لزوم اطاعت از قانون، پرهیز از احزاب سیاسی ناشی از فرصتطلبی محض است و صرفاً یکسری اقدامات عملی است که تا زمانی که جامعه بهائی در مرحله طفولیت است، مراعات میشود تا بتواند در موقعیتی قرار گیرد که قادر به تحقق اهداف اعلان شدهاش باشد و فیچیکیا آن را چیزی جز پنهان کاری نظام اعتقادی و اختفای اهداف سیاسی تشکیلات بهائیت نمیداند و در این ارتباط است که به کتمان عقیده نخست وزیر سابق ایران یعنی امیر عباس هویدا اشاره میکند و وفاداری و اطاعت از حکومت را که بارها در آثار بهاءالله و عبدالبهاء تأکید شده، شیوهای مصلحتی میداند. فیچیکیا همچنین اشاره دارد به دولتهای ملی جدید جهان سوم که در مرحله اثبات هویت خود هستند و در مواجهه با تشکیلات بهائیت و تمایل آن تشکیلات به ایجاد یک دولت جهانی متمرکز، باعث شده است که آن دولتها مواضع سیاسی تشکیلات بهائیت را به نوعی استقرار استعمار جدید تلقی کنند. از نظر فیچیکیا تشکیلات جهانی بهائیت، یک قدرت خودکامه است که قصد دارد سرانجام خود را تا سطح یک دولت جهانی بالا بکشد. تشکیلات جهانی بهائیت از نظر او در مسیر سلطه مطلقه جهانی است. تشکیلات بهائی برای استقرار یک دولت متحد متمرکزگرا و دولتی جهانی همراه با یک گرایش تئوکراسی در حال تلاش است. تشکیلات بهائیت این هدف را در پس پرده مدارا، صلحطلبی و تمکین به حکومت و قانون مکتوم نگاه داشتهاند. از نظر فیچیکیا، هرچند بهائیان در تبلیغات خود تلاش میکنند که به جهانیان القا کنند که جامعه مشترکالمنافع فدرال با اهداف تشکیلات جهانی بهائیت منطبق و سازگار است، ولی در حقیقت هدف تشکیلات بهائیت تأسیس نظام فدرال مشترکالمنافع از دولتها نیست بلکه هدف تشکیل دولت واحد تمرکزگراست. فیچیکیا درباره بررسی تشکیلات بهائیت در ایران بیان میکند که بهائیان در انقلاب مشروطه ایران نشان دادند که مخالف حکومت جمهوری، آزادیهای مدنی و هرگونه نهاد انتخابی از سوی مردم بودهاند. آنها حامی سلطنت مطلقه بودند تا جایی که عبدالبهاء از سلطنتطلبان حمایت کرد و با آنان از درِ معامله درآمد. وی بیان میکند که تشکیلات بهائیت در ایران به عنوان حامیان صریح دربار در حکومت پهلوی بسیار منتفع شدند و شاه نیز برای سرکوب و جلوگیری از نفوذ روحانیون شیعه به حمایت از تشکیلات بهائیت روی آورد. وی از نقش اساسی تشکیلات بهائیت در سرنگونی دکتر مصدق در سال 1953 یاد میکند و همین طور نقشی را که این تشکیلات در روی کار آمدن امیرعباس هویدا به نخست وزیری ایفا کرد. فیچیکیا بر این باور است، تشکیلات بهائیت نه تنها در برابر سیاستهای فاسد حکومت پهلوی سکوت کردند بلکه پنهانی از این سیاستها حمایت کردند و در خفا با دربار به توطئه نیز پرداختند. فیچیکیا در تحلیل خود از وضعیت تشکیلات بهائیت ایران در نظام جمهوری اسلامی ایران، تضاد میان مقامات دولتی و بهائیان را ناشی از جوهر و ماهیت تشکیلات بهائیت میداند. او از آنجایی که تشکیلات بهائیت ایران را مروج و حامی حکومت سلطنتی ایران میداند، معتقد است که نباید تعجب کنیم که ما در ایران شاهد خشم ایرانیان با چنین تشکیلاتی باشیم.
,
انتهای پیام/گ
]
به اشتراک گذاری این مطلب!
ارسال دیدگاه