دربارۀ هجونامۀ حسین قدیانی:
«حضرت آقا»یی که خودم میپسندم!
نوشتهای: «کشتند جماعت نفهم، ما را با چهار تا تعریفی که شما از مصباح کردهاید»! چه کنیم؟! ایشان تعریف کرده است! همان «حضرت آقا»! نباید تعریف میکرد؟! نمیدانی چه پاسخی بدهی؟! مفرّی نداری؟! در گلویت گیر کرده است؟! بلای جانت شده است؟! زیرکانه، سخن «حضرت آقا» را با تعبیر «چهار تا تعریف»، تقلیل نده![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مهدی جمشیدی در یادداشتی نوشت: [1]. وجودت که آکنده از «عقده» شده بود ... آرام گرفت یا همچنان حرف - «عقده» - ناگفتهای داری؟! بشمار در یک متن، چند بار «فرزند شهید» بودنت را به بهای گزاف، به مخاطب فروختی؟! چه بد تصویری از فرزندان شهدا در ذهن مخاطب ساختی! آنان که ما میشناسیم، عقدهایهای «هرزهنویس» و «بدزبان» و «مدّعی» نیستند! «نجیب» هستند و «خویشتندار»! «مناعت طبع» دارند! «باجگیری» هم حدّی دارد! چه «نردبانِ بلند»ی ساختهای از خونِ پدرِ شهیدت!
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
[2]. «اسلام قاعدین»، «ابرساکت نهضت خمینی»، «ساکتین نهضت امام»، «اسلام مصباح»، «اسلام تکفیری»، «فرقۀ مصباحیه»، «انجمنی»، «خوارجمسلک»، «مؤسسۀ امام خمینی منهای جمهوریت»، «استاد تمساح» و ... . عبارتهایت را دربارۀ مصباح، با «روزنامههای زنجیرهایِ دهۀ هفتاد» مقایسه کن! اگر اندک تفاوتی یافتی، بگو! همان روزنامههایی را میگویم که به تعبیر تو، «حضرت آقا» با حکم حکومتی، دکّان خدعهبازیشان را بست! شناختت از «اسلام مصباح»، با یادداشتهای «روزنامههای زنجیرهای»، مو نمیزند! جز اینکه اگر آنها بهرهای از «ادب» داشتند، تو از این فضیلت نیز بیبهرهای! چه شده که سخن همانها را «تکرار» میکنی! آن هم خطاب به «حضرت آقا»! چه خاطراتِ تلخی را در ذهنِ «حضرت آقا» بازآفریدی!
,
[3]. راستی! هاشمیرفسنجانی نیز از «رفاقتِ» خود با «حضرت آقا» سخن میگفت و در «عمل»، به او جفا میکرد، و تو نیز مینویسی «حضرت آقا» و از ارادتِ اثباتنشدهات به ایشان سخن میگویی، امّا در هر سطری از هجونامهات، بر سخن وی میتازی و انکار میکنی! تعبیرِ «حضرت آقا»، دهانبند منتقدانت است؟! قلمت را با «صداقت»، آشتی بده! قربان کسیکه میگوید «خامنهای»، امّا در نظر و عمل، وفادار است.
,
[4]. مصباح، مخالف «جمهوریّت» است؟! او «صد جلد کتاب» دارد؛ کافیست «یک ارجاع» بدهی! مصباح در کجا گفته که «جمهوریّت» را برنمیتابد؟! در روزنامههای زنجیرهای بگرد، شاید آنها ارجاعی داده باشند که به کار لجنپراکنیِ امروز تو بیاید!
,
[5]. نوشتهای: «کشتند جماعت نفهم، ما را با چهار تا تعریفی که شما از مصباح کردهاید»! چه کنیم؟! ایشان تعریف کرده است! همان «حضرت آقا»! نباید تعریف میکرد؟! نمیدانی چه پاسخی بدهی؟! مفرّی نداری؟! در گلویت گیر کرده است؟! بلای جانت شده است؟! زیرکانه، سخن «حضرت آقا» را با تعبیر «چهار تا تعریف»، تقلیل نده! میخواهی شأن مصباح را فروبکاهی، حتّی به بهای فروکاهیدنِ سخنِ «حضرت آقا»؟! آری، «حضرت آقا»یی بودنت هم «دلبخواهانه» و «گزینشی» است!
,
انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه