گفت و گوی دانا با محمد رحمانی نویسنده و نامزد جایزه جلال؛
با تاریخ، عشق بازی میکنم/ با کمترین حمایت دولتی، این کتاب هزار صفحهای ۴ بار تجدید چاپ شده!
محمد رحمانی نویسنده و تاریخ پژوه که نامزد جایزه جلال برای کتاب «من اعتراف میکنم» در بخش مستندنگاری شده، از سختی های پژوهش عمیق این کار و استقبال بالای مخاطبان از این اثر گفت.
به گزارش خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کتاب «من اعتراف می کنم: زندگی و زمانه وحید افراخته عضو مرکزی سازمان مجاهدین خلق» نامزد جایزه جلال در بخش مستندنگاری شده است. به همین بهانه با محمد رحمانی نویسنده، پژوهشگر و تاریخ پژوه درباره چرایی نوشتن این کتاب تا سختی های پژوهش و استقبال مخاطبان گفت و گو کردیم که در ادامه مشروح آن آمده است.
دانا: افراد زیادی در طول تاریخ معاصر ایران نقش آفرینی کردند؛ چه انگیزه ای باعث شد تا به سراغ شخصیتی مانند وحید افراخته بروید؟
رحمانی: من درباره وقایع سازمان مجاهدین خلق به علت اینکه خیلی در تاریخ مبارزاتی ایران به آنها اشاره شده و نقش جدی از زوایای مختلف چه پیش از انقلاب و چه پس از آن، به خصوص قبل از آنکه نقش فرقه ای به خودش بگیرد و این نقش پررنگ شود، برایم جذابیت داشته است.
کتاب های مختلفی در این باره مطالعه می کردم و در همه آنها از اسمی کلیدی به نام وحید افراخته به عنوان بدمن جدی این ماجرا نام برده می شد و همیشه برایم سوال بوده که افراخته چه کسی بوده؟ چه شخصیتی داشته و افراخته به عنوان یک خائن و آدم فروش، کسی بوده که هیچ گروه و نهادی او را به گردن نگرفته است و همه اینها برای من اهمیت داشت که به صورت جدی درباره این شخصیت مطالعه کنم و دیدم که به جز چند مطلب جست و گریخته، مطالب خاصی درباره افراخته وجود ندارد. البته این شاید مربوط به ده سال گذشته باشد. طی این سال ها نیز باز هر چه گشتم و خواندم، به جز مطالب تخریبی، مطالب خاصی درباره افراخته پیدا نکردم و برای من یک سوال بزرگی پیدا شد که آدمی که از جان خودش می گذرد، همیشه سیانور در دهان خودش دارد و حاظر است برای ایدوئولوژی خودش جانفشانی کند، چگونه می تواند به یک قاتل و جانی تبدیل شود که حتی به رفیق خودش (مجید شریف واقفی) هم رحم نمی کند و جنازه او را به شکل بدی می سوزانند. آیا همه اینها به شخصیت خود افراخته برمی گشته؟ به ایدوئولوژی او ارتباطی داشته؟ ریشه این خشونت افسارگسیخته از کجا بوده است؟ در چه بستر زمانی این خشونت خلق شده و چه چیزهایی آن را تشدید کرده است؟ همه این ها برای من سوالات جدی درباره افراخته بود.آن چیزی که ما درباره انحرافات سازمان و ایدوئولوژی آنها صحبت می کنیم، یک مطلب عمیقی بوده که ریشه در مطالعات سازمان داشته یا به تعبیر رجوی یک کودتای اپورتونیستی بوده و خیلی از این مدل سوالات که مدام در ذهنم رژه می رفت.
کم کم شروع به مطالعه، دیدن اسناد، پژوهش و مصاحبه در این موضوع کردم و همان ابتدا یک صحبتی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی داشتم که قرار شد خروجی کار اینجا منتشر شود و مرکز اسناد از من انتظار یک کتاب ۱۵۰ صفحه ای داشت، اما پژوهش های کار آنقدر به خوبی جلو رفت که خروجی کار حدود هزار صفحه شد و حقیقتا من این پروژه را به دید معیشت نگاه نمی کردم بلکه این کار به یک دغدغه شخصی پررنگ برای من تبدیل شده بود و یک عشق بازی برای من که به یکی از مسائل تاریخ معاصر دست پیدا کنم و هرچه قدر در این راه دقیق تر می شدم، به نکات جالب تری می رسیدم.
برای این کار وسواس زیادی داشتم و چندین سال برای این کار وقت گذاشتم؛ خروجی کار را به چندین نفر دادم تا اظهار نظر کنند. به خاطر دارم که مرحوم دیانی کار را خوانده بود و نقدهای جدی به اثر داشت و ساعت ها با ایشان و دیگران در این زمینه گفت و گو کردم تا درنهایت یک کار جدی و قوی داشته باشیم. قرار بود این کار در زمان آقای حسینیان منتشر شود اما به دلایلی این کار انجام نشد تا ایشان به رحمت خدا رفتند. در دوره جدید مرکز اسناد هم، به دلایلی این کار انجام نشد تا شخص آقای روزی طلب که معاونت مرکز هستند، تصمیم گرفتند تا این کتاب ذیل موسسه ایران منتشر شود.
برای پژوهش کار پدرم درآمد!
دانا: شخصیت هایی مانند افراخته که زندگی چند وجهی داشتند، به نظر کار را برای شما سخت تر کرده است؛ کمی از دشواری ها و سختی های پژوهش این کتاب بگویید.
رحمانی: پژوهش و نوشتن این کار چندین سال طول کشیده است؛ اما شاید در نگاه نخست این گونه به نظر برسد که حتما نویسنده به پرونده افراخته و چند نفر دیگر دسترسی پیدا کرده و با گرفتن چند مصاحبه و ارتباط بین آنها این کتاب براحتی نوشته شده است. درصورتی که واقعیت امر اینگونه نبوده است و واقعا سختی زیادی برای نوشتن این کتاب متحمل شدم. (با خنده می گوید پدرم درآمد)
هنوز در مرکز اسناد طبقه بندی و ساماندهی دقیق و مشخصی وجود ندارد که با یک جستجوی ساده همه مطالبی که درباره وحید افراخته و دیگران وجود دارد، در دسترس محقق قرار بگیرد. به عنوان نمونه یک مثالی برای شما بزنم؛ مثلا چه کسی وحید افراخته را دستگیر کرده است؟ من دو سه ماه پرونده ها را زیر و رو کردم تا به اسمی به نام بختیاری برسم و چون می خواستم تمام مراحل پژوهش همراه با سند باشد، به دنبال گزارش مکتوب آقای بختیاری برای دستگیری افراخته بودم که آن را از میان پرونده ها پیدا کردم. البته به این نکته مهم هم اشاره کنم که دسترسی به این اسناد قطعا با همکاری آقای روزی طلب که آن زمان در مرکز بودند و به بنده اعتماد داشتند، انجام می شد وگرنه همه پژوهشگران و محققان به این راحتی امکان دسترسی به اسناد را ندارند.
سندی که لیلا زمردیان را تبرئه می کند
عنوان کتاب، زندگی و زمانه وحید افراخته است و من در این اثر صرفا به پرونده افراخته اکتفا نکردم؛ به عنوان مثال منیژه ب که فردی کاملا مذهبی بوده، همسر افراخته و یکی از شخصیت های مطرح بعد از پیروزی انقلاب هم بوده، داستان عاشقانه جذابی دارند که تمرکز زیادی روی پرونده ایشان هم داشتیم و یا داستان فردی مانند لیلا زمردیان و یک داستان کلیشه ای که او فردی فاسد است اما برای اولین بار سندی پیدا شد که تمام آن روایت های کلیشه ای را از بین می برد و خیلی ها از این مطلب اطلاعی نداشتند و می خواهم بگویم که دسترسی به این اسناد، تا مرتب کردن آنها و برقرار کردن ارتباط پژوهشی بین آنها سختی ها و دشواری های زیادی داشته است و سعی کردیم با نگاهی متفاوت نسبت به سایر آثار تاریخی، به این پروژه نگاه کنیم.
و یا مثلا برای اولین بار درباره مجید شریف واقفی مطلبی را عنوان کردیم که تا به حال در جایی گفته نشده بود؛ از شریف واقفی همیشه به عنوان یک قهرمان نام برده می شد، اما در اسنادی که پیدا کردیم خود ایشان به اتهام یک قتل پرونده بازی داشته است که حالا در کتاب به صورت مفصل به آن پرداخته شده است که ماجرای حذف خونین دیگری در کار بوده است.
به جرات می توانم بگویم که ۹۰ درصد اسامی ذکر شده در کتاب پی نوشت خورده اند و این واقعا کار ساده ای نبوده و برای تک تک آنها کتاب ها و اسناد مختلفی مطالعه و بازبینی شده است تا سرنخ و خروجی آنها در این اثر جایی داشته باشد و اگر واقعا عشقی در کار نبود، فکر نمی کنم این کار به سرانجام می رسید. چون نه به لحاظ مالی آورده آنچنانی برای من داشته و نه شامل حمایت های ویژه ای در طول کار بوده ایم که براحتی این پروژه سنگین پژوهشی جمع شده باشد.
از افراخته قدیس یا اهریمن نساختم
دانا: داستانی که از افراخته می دانیم، بک گراند مشخصی به ما می دهد؛ با این پیش فرض سراغ این پرونده رفتید یا عملا ذهن خود را سفید کردید تا به زوایای دیگر زندگی افراخته ورود کنید؟
رحمانی: من یک اشاره ای به پرونده های لیلا زمردیان و مجید شریف واقفی داشتم؛ همه انسان ها یک علایق شخصی دارند. من به صورت جدی معتقدم که یک تاریخ نگار اگر می خواهد به یک حقیقت تاریخی دست پیدا کند، به دنیال یک کار حرفه ای تری است تا اینکه علایق خود را در کار لحاظ کند. به عنوان مثال من ممکن است یک سمپادی به جریان های اسلامی داشته باشم و اگر بخواهیم با این پیش فرض به سراغ پروژه ای بروم و در طول کار مدام این جریان را تقویت کنم، دیگر نمی شود به این پژوهش، برچسب تاریخی بزنیم بلکه ما یک کار پروپاگاندا و تبلیغاتی انجام داده ایم و قطعا در طول تاریخ اثر ماندگاری هم نخواهد شد و من به عنوان یک تاریخ پژوه وظیفه دارم که به آن کار تاریخی اشراف کامل پیدا کنم تا بتوانم یک روایت منصفانه ای داشته باشم.
حتی در مقدمه کتاب هم به این مورد اشاره کرده ام که من قصد این را نداشته ام که از وحید افراخته یک اهریمن و یا یک قدیس بسازم و اساسا این دو قطبی بازی ها را باطل می دانم چون وقتی از نزدیک و از زوایای مختلف به یک شخصیت نزدیک می شوید و همه ابعاد زندگی او را مرور می کنید، دیگر نمی توانید اسیر پروپاگاندا شوید و براحتی هر شخصیتی را مورد قضاوت قرار دهید.
این کتاب نیم میلیونی ۴ بار تجدید چاپ شده
دانا: چه استقبالی از کتاب در این یک ساله شده است؟
رحمانی: برخلاف همه این مطالبی که این روزها درباره کتاب و کتابخوانی بیان می شود که مردم دیگر کتاب نمی خوانند، باید حجم کتاب ها کم باشد و روزگار توییتر است، یک کتاب ۱۰۰۰ صفحه ای با قیمت نزدیک به نیم میلیون تومان و در این شرایط سخت اقتصادی، با وجودی که هیچ نهاد و ارگان و سازمانی هم به صورت دولتی و با شمارگان بالا خریدی از این کتاب نداشته است، در طول یک سال، این کتاب چهار بار تجدید چاپ شده است و تازه از چاپ دوم به بعد بود که برخی رسانه ها و خبرگزاری ها به سراغ معرفی این کتاب آمدند و میزگرد برای آن گذاشتند تا چالشی تر درباره آن بحث شود.
ارسال دیدگاه