رنگها و تماشاهای شهرفرنگ؛ آموزنده، تلخ و دردآور

گویی شهر گنجایش این همه ماشین و آدم را ندارد و از دیدن خیابانها و پیادهروها به تنگ آمده است...
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، در اولین روزهای اردیبهشت ۱۴۰۳ همه چیز بر پاشنه و روال زندگی شهری و جنبوجوش آدمها از کلهسحر تا سر شب در پی لقمه نانی میچرخد.
گویی همه چیز و همهکس از یک انفجار تازه برگشتهاند! گویی شهر گنجایش این همه ماشین و آدم را ندارد و از دیدن خیابانها و پیادهروها به تنگ آمده است.
برای شهروندان دیدن ترافیک در تمام ساعتهای روز کمکم امری عادی آمیخته با حس کلافگی روزمرگی شده است.
خودروهای مدلپایین و بیشتر «پیکانها» و «پرایدها»ی وطنی مدل زیر ۸۰ و ۶۰ خیابانها را دربرگرفتهاند.
مردم که همان شهروندان شریف و عزیز در هنگامه کارناوال انتخابات باشند، در پیادهروها و در پس حصار نردههای آهنین تنگ هم میروند و به هم تنه میزنند!
یک پیادهراه (فردوسی یا فردوس ۵۰ سال پیش) هم به این جنبوجوش اضافه شده است که آن را برای دستفروشان ساختند و هیچ نشانی از ساختار پیادهراهِ یک خیابان درختیِ آرام برای پیادهروی و گفتگو با یک دوست قدیمی نیست!
در موازات این پیادهراه، پیادهروهای ساختمان دخانیات تا چهارراه چهارباغ، قلمرو میوهفروشها و ترهبار فروشهاست که کامل سند یک سبزیفروشی در پیادهرو بانک ملی شعبه مرکزی را به نام زدند و در این عرضاندام دستفروشی، انواع خدمات ترهباری به شهروندان ارائه میشود!
ساختمانهای بَرِ خیابان و میدان مرکزی شهر (دهور حهوزکه) هیچ نقش و نشانی از یک معماری باهویت بر خود ندارند، آنهایی که از زیر تیغ ساختوساز دررفتهاند با طرحهای جدید، بیروح و نازیبا سر به آسمان کشیدهاند.
تازگیها مردم بهجای حرفزدن و گفتوگو با «بوق ماشین» ارتباط برقرار میکنند، یعنی بهجای احوالپرسی، برو جلو، عجله کن سوار شو، سد معبر نکن، عجله کن پیادهشو، به امید دیدار و… از بوق استفاده میکنند و زبانی تازهای به نام «زبان بوقی» کشف شده است.
میتوانید از اولین دوندگیهای کلهسحر تا سر شب، شهر، شهرفرنگ را، از همه رنگ بیایی و تماشا کنی. هم آموزنده است، هم تلخ و دردآور.
ارسال دیدگاه