اخبار داغ

درخواست بانوان لبنانی:

آب و غذا نه، برایمان «چادر» بفرستید

آب و غذا نه، برایمان «چادر» بفرستید
«آب و غذا، لباس، پتو و دارو نمی‌خواهیم. گرسنگی و تشنگی و آوارگی کنار خیابان را تحمل می‌کنیم. برای ما، چادر بفرستید»... همین پیغام کوتاه از طرف بانوان جنگ‌زده لبنانی کافی بود که اهالی گروه امام حسنی‌ها، آستین‌های همتشان را برای راه‌اندازی نهضت «اهدای چادر» بالا بزنند...

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ این روزها که طوفان همدلی به پا شده به همت مردم دریادل ایران اسلامی، هرکس به هر شکلی که می‌تواند، تلاش می‌کند در لبیک به امر فرمانده، سهمی در حمایت از مردم مقاوم لبنان و جبهه مقاومت داشته باشد؛ از اهدای طلا گرفته تا فروش خانه و خودرو و چشم‌پوشی از دسترنج ماه‌ها زحمت و پس‌اندازهای روز مبادا.در این میان اما ایده دغدغه‌مندانه چند گروه از بانوان فعال جهادی مثل گروه «امام حسنی‌ها» و پایگاه بسیج شهید «معبودیان»، جور دیگری نگاه‌ها را به خود جلب کرده. فراخوان جمع‌آوری «چادر»، همان حرکتی است که قصد کرده یک بار سنگین را از روی دوش مادران و دختران لبنانی بردارد.*(آوارگی خانواده های لبنانی بعد از بمباران های اسرائیل)

باید زن باشی و عمری با دقت و مراقبت، خودت را از نگاه غیر پوشانده باشی تا بدانی هر لحظه زندگی بدون پوشش و حجاب، چه حس تلخ و سنگینی در خود دارد؛ چیزی شبیه حس جان دادن... و این دختران و زنان عفیف ایران زمین‌اند که از هزار کیلومتر آن طرف‌تر، غم و درد مادران و دختران لبنانی را در از دست دادن حجاب‌شان در اثر جنگ و آوارگی، با تمام وجود درک کرده و برای رفع این اندوه و پریشانی، به میدان آمده‌اند.حالا نهضت «اهدای چادر» که به همت گروه جهادی و نیکوکاری امام حسنی‌ها از حدود 2 هفته قبل شروع شده، فرصت متفاوتی برای بانوان ایرانی فراهم کرده که در حق بانوان لبنانی، خواهری کنند. برای آشنایی بیشتر با این حرکت زیبا، با گزارش ما از حال و هوای اهداکنندگان چادر در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین همراه باشید.*(اجرای نهضت «اهدای چادر» در مسجد امام صادق(ع))

وقتی سوغات کربلا، بعد از ایران به لبنان می‌رسددر سکوت بعد از اقامه نماز جماعت که نمازگزاران مشغول تعقیبات نماز هستند، خانم‌هایی را می‌بینی که با تردید، به گوشه‌ای از مسجد می‌روند، لحظاتی با یک خانم جوان هم‌کلام می‌شوند و بعد، لبخندبرلب بسته‌ای را از زیر چادر بیرون می‌آورند و تحویلش می‌دهند. ماجرای مشارکت در نهضت اهدای چادر برای بانوان لبنانی، به همین سادگی اتفاق می‌افتد. با خانم سالمندی که بعد از اهدای چادر، سلانه‌سلانه به طرف میز و صندلی نماز برمی‌گردد تا دعای نیمه‌کاره بعد از نمازش را تکمیل کند، همراه می‌شوم و می‌پرسم: از کجا مطلع شدید اینجا برای بانوان لبنانی چادر جمع می‌کنند؟ حاج خانم «صدیقه سلمان‌پور» در همان حال که روی صندلی جاگیر می‌شود، می‌گوید: «دیروز در جلسه قرآن هفتگی‌مان، اعلام شد فردا در مسجد محله، برای خانم‌های لبنانی چادر جمع می‌کنند. خب، خیلی‌ها نمی‌دانستند موضوع از چه قرار است. یکی از خانم‌ها توضیح داد خواهران لبنانی که بعد از بمباران اسرائیل آواره شده‌اند، نتوانسته‌اند چادر بردارند. همینجوری با لباس معمولی از خانه‌هایشان بیرون آمده‌اند و حالا به سختی افتاده‌اند. آن خانم گفت هرکس چادر نو اضافی دارد، فردا ببرد مسجد امام صادق(ع) تا ان‌شاءالله به دست خانم‌های لبنانی برسد.»*(آوارگی خانواده های لبنانی بعد از بمباران های اسرائیل)

می‌گویم ممکن است بعضی‌ها بگویند بین اینهمه نیاز فوری، تهیه چادر برای خانم‌های لبنانی، چه ضرورتی دارد؟ مادربزرگ حرفم را قطع می‌کند و می‌گوید: «چادر و حجاب هم، موضوع مهمی است برای خانم‌های مسلمان. خواهران لبنانی هم که به حجاب معتقدند، الان به این چادرها نیاز دارند. بنابراین جمع‌آوری چادر، کار خیلی خوبی است.»حاج خانم یک چادر خاص را راهی لبنان کرده: «یک چادر نو داشتم که از کربلا برایم سوغات آورده بودند. از همان اول، دوست داشتم یکی را پیدا کنم که واقعاً چادر لازم داشته باشد و این سوغاتی را به او هدیه بدهم. دیروز که آن بحث در جلسه قرآن پیش آمد، با خودم گفتم: الان وقتش است. خلاصه، چادر سوغات کربلا، قسمت خواهران لبنانی شد.»

به یاد اسارت حضرت زینب(س)...«خیلی از خانم‌ها دوست دارند در این برنامه شرکت کنند اما فقط چادر ایرانی دارند. شما نمی‌توانید خودتان با کمک خیاط، چادر ایرانی را به چادر عربی و لبنانی تبدیل کنید؟» این پیغام را یکی از خانم‌های پایگاه بسیج به نیابت از دوستانش به نماینده گروه امام حسنی‌ها می‌رساند. جلو می‌روم و سر صحبت را درباره مشارکت در نهضت اهدای چادر باز می‌کنم. حاج خانم «فاطمه حبیبی» با صدایی که رنگ غم دارد، می‌گوید: «فقط خانم‌ها می‌توانند حس و حال خانم‌های لبنانی را که الان پوشش و حجاب مناسب ندارند، درک کنند. خود شما، یه لحظه فکر کن چادر یا روسری سرت نباشد. خیلی سخت است. الان شرایط خانم‌های لبنانی که از خانه و زندگی‌شان آواره شده‌اند و حتی پوشش درستی ندارند، انسان را یاد دوران اسارت حضرت زینب(س) می‌اندازد. آنها خواهران عزیز ما هستند. امروز برایشان چادر آوردیم که نشان بدهیم دل‌مان پیش آنهاست. ان‌شاءالله خدا به حق امام زمان(عج)، کمک‌شان کند و جبهه حق، پیروز شود.»

من چمدانم را برای سفر به قدس، آماده کرده‌ام...!بعضی‌ها که از محلات اطراف و پرسان‌پرسان خودشان را به مسجد امام صادق(ع) رسانده‌اند، برای جبران از دست دادن فیض نماز جماعت، تا امانتی را تحویل نماینده نهضت اهدای چادر می‌دهند، سریع قامت می‌بندند و به نماز می‌ایستند. اینطور است که دختر جوانی که تازه از راه رسیده هم، مصاحبه را موکول می‌کند به بعد از نمازش. منتظر می‌مانم و دانه آخر تسبیح را که می‌اندازد، کنارش می‌نشینم و می‌گویم: به شیوه‌های مختلف می‌شد به مردم لبنان کمک کرد. شما چرا اهدای چادر را انتخاب کردید؟ او هم همانطور که جانماز جیبی‌اش را تا می‌کند، لبخندبرلب می‌گوید: «خب طبق فرمایش حضرت آقا، هرکس هر کاری که از دستش برمی‌آید، دارد انجام می‌دهد. من هم، چادر نو اضافی داشتم و آوردم برای خواهران لبنانی. به نظرم در این مسیر، اگر هرکس هر کاری که در توانش است را انجام بدهد، به‌زودی پیروزی محقق می‌شود.»

می‌گویم: پس به اعتقاد شما، اهدای چادر به بانوان لبنانی، یک کار تزیینی و بی‌اهمیت نیست؟ «مهناز کیانی‌نژاد» فوری در جوابم می‌گوید: «نه. حجاب، اصلا یک موضوع فرعی و بی‌اهمیت نیست. اتفاقا چند روز قبل، صحبت‌های حاج آقا مهدوی ارفع را گوش می‌کردم که برای کمک به آوارگان لبنانی رفته‌اند و الان در سوریه مشغول خدمت هستند. ایشان هم به موضوع نیاز خانم‌های لبنانی به پوشش و حجاب اشاره کردند. برایم خیلی جالب بود که حواسشان به این بخش از نیازهای خانم‌های لبنانی هم بوده. واقعا مهم‌ترین چیزی که حال یک زن محجبه را خوب می‌کند، این است که حجاب داشته باشد. حاج آقا حتی گفتند بانوان لبنانی برای نماز هم نیاز به چادر دارند. غیر از چادر مشکی، اگر بتوانید برایشان چادر نماز هم تدارک ببینید، خیلی خوب است. بنابراین تامین چادر برای بانوان لبنانی، واقعاً یک کار ضروری است. ان‌شاءالله به‌زودی با پیروزی جبهه مقاومت، دنیا از شر اسرائیل خلاص و این سختی‌ها تمام شود.»

تا می‌گویم: چقدر امیدواری آن وعده برپایی نماز در قدس، به همین زودی‌ها محقق شود؟ چشم‌های دختر جوان برق می‌زند و می‌گوید: «خیلی. به نظرم خیلی نزدیک است. خیال نکنید شعار می‌دهم ها. من حتی برای سفر به فلسطین و نماز خواندن در بیت‌المقدس برنامه‌ریزی هم کرده‌ام!» مهناز چشم‌های گردشده از تعجبم را که می‌بیند، می‌خندد و می‌گوید: «من یک لیست نوشته‌ام از تمام جاهای دنیا که دوست دارم بروم. یکی از آنها، فلسطین و بیت‌المقدس است. و مطمئنم به همین زودی‌ها ان‌شاءالله در آنجا نماز خواهم خواند.»*(اجرای نهضت «اهدای چادر» در مسجد امام صادق(ع))

محبوب‌ترین چادرم، تقدیم به خواهر لبنانی‌امزمان اعلام‌شده برای جمع‌آوری چادرها رو به اتمام است که خانم جوانی از راه می‌رسد و کار اهدای چادر را محول می‌کند به دختر 3، 4 ساله‌اش. نزدیک می‌روم و از چرایی این مشارکت مادر دختری در طرح اهدای چادر می‌پرسم. مادر جوان که لبخندبرلب محو تماشای «گندم» کوچولویش شده، در همان حال می‌گوید: «من در یک کلاس حکمت و اخلاق شرکت می‌کنم. وقتی یکی از اعضای کلاس، اطلاعیه نهضت اهدای چادر را در گروه مجازی‌مان بازنشر کرد، از اجرای این برنامه باخبر شدم و خوش‌فکری بانیان این طرح به نظرم جالب آمد. الان هم که آمدم اینجا و چادر اهدا کردم، خیلی خوشحالم که توانستم یک سهم خیلی خیلی کوچک در این کمک‌رسانی داشته باشم.»

ماجرای اهدای چادر برای «زهرا نقی‌زاده» 23 ساله، حکایتِ گذشتن از دوست‌داشتنی‌ها بوده: «راستش را بخواهید، من قبلاً مانتویی بودم. وقتی ازدواج کردم، همسرم خیلی دوست داشت که چادری شوم. خودم هم دوست داشتم اما وقتی دخترم به دنیا آمد، چادر سر کردن با بچه کوچک، برایم سخت بود. مدتی که گذشت، قرار شد برویم بازار و من یک پارچه چادری خیلی مرغوب انتخاب کنم و هر مدلی که خودم دوست دارم، به خیاط سفارش بدهم. آنقدر گشتیم تا بهترین جنس پارچه را پیدا کردیم و با قیمت بالا خریدیم. خلاصه من با آن چادر گران و مجلسی، چادری شدم. واقعا هم چادر زیبایی بود و در مهمانی، چشم خانم‌های فامیل را گرفت. آن چادر را گذاشتم برای مهمانی‌ها و برای استفاده دائمی، یک چادر ساده گرفتم.از وقتی شنیدم برای خانم‌های لبنانی چادر جمع می‌کنند، یاد چادر زیبای مجلسی‌ام افتادم. خیلی دودل بودم که آن چادر را هدیه بدهم یا یک چادر نو به نیت خانم‌های لبنانی بخرم. بالاخره تصمیمم را گرفتم و با اینکه خیلی این چادرم را دوست داشتم، آوردمش برای خواهران لبنانی. ان‌شاءالله به دستشان برسد و بتوانند از آن استفاده کنند. همین‌که یک لبخند رو لب آنها بنشیند، برای من کافی است. همین‌که امام زمان(عج) می‌بینند، برای من یک دنیاست...»*(آوارگی خانواده های لبنانی بعد از بمباران های اسرائیل)

از لبنان به ایران؛ پیامی از جنس عفاف و درد«چرا چادر؟» این اولین سؤالی است که هر مخاطبی در مواجهه با فراخوان نهضت اهدای چادر به بانوان لبنان به زبان می‌آورد. مسجد امام صادق(ع) که از اهداکنندگان چادر خالی می‌شود، من هم همین را می‌پرسم و نماینده گروه امام حسنی‌ها، بی‌معطلی در جواب می‌گوید: «جمع‌آوری چادر، انتخاب یا خلاقیت ما نبود. این، درخواست خودِ بانوان جنگ‌زده لبنانی بود»...

چیزی در قلبم می‌شکند و فرو می‌ریزد. «زهرا خباززاده» هم با این حسِ شکستن و در هم ریختن، آشناست که به کلماتش دستور توقف می‌دهد. لحظاتی که به سکوت می‌گذرد، خباززاده دستم را می‌گیرد و می‌برد به نقطه شروع این حرکت دغدغه‌مندانه و می‌گوید: «همزمان با موج کمک‌های بی‌نظیر مردم ایران به مردم لبنان و جبهه مقاومت، ما هم در گروه نیکوکاری امام حسنی‌ها تصمیم گرفتیم سهمی در این جهاد همدلی داشته باشیم. به این منظور، از طریق تماس با رابط هایمان که در لبنان حضور دارند و همچنین تماس با بانوان طلبه لبنانی مقیم ایران که با خانواده و دوستان‌شان در لبنان در ارتباط هستند، پیگیر مهم‌ترین نیازهای خانواده‌های جنگ‌زده لبنانی شدیم. این دوستان در جواب، با نیازسنجی میدانی‌شان، دست روی موضوعی گذاشتند که در میانه ویرانی‌ها و رنج‌ها، کمتر کسی به آن توجه کرده بود و آن، تامین چادر برای زنان لبنانی بود.

غذا و دارو نه! برای ما «چادر» بفرستید...در بحران‌هایی مثل بلایای طبیعی یا جنگ، با توجه به اینکه اغلب اعضای تیم‌های امدادرسانی حاضر در منطقه، مردان هستند، نمی‌توان انتظار داشت آنها به نیازهای ظریف زنان، دقت داشته باشند. از نگاه آنها، تامین نیازهای غذایی و درمانی آسیب‌دیدگان، اصلی‌ترین ماموریت امدادگران به شمار می‌رود. مثلا اگر از یک امدادگر میدانی بپرسید، می‌گوید تهیه شیرخشک برای کودکان، حیاتی‌ترین اقدام در این شرایط است. حتی شاید اگر از خود ما هم سؤال می‌شد الان چه کمک‌هایی برای جنگ‌زدگان لبنانی ضروری است، می‌گفتیم غذا، پتو و دارو، و همت‌مان را صرف تهیه این اقلام می‌کردیم.اما وقتی شنیدیم این درخواست خودِ بانوان لبنانی بوده که «برای ما چادر بفرستید»، همه‌چیز تغییر کرد و انگار تازه متوجه وخامت اوضاع زنان لبنانی شدیم. یک لحظه تصور کنید زنان مسلمانی که در آن هول و هراس بمباران، اصلا فرصت نکردند چادر سر کنند یا عبایشان را بپوشند و ناچار با همان لباسی که بر تن داشتند، به شهرهای اطراف فرار کرده‌اند، حالا چه شرایطی دارند! اینطور بود که از وقتی خبردار شدیم مادران و دختران لبنانی، پریشانِ حجاب خود هستند، دست به کار شدیم...»

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه