دانا گزارش می دهد؛
خشونت وحشیانه در استاد معین؛ قمهکشان زندگی ۳ کارگر اسبابکش را به خون کشیدند
درگیری خونین در خیابان استاد معین تهران، زمانی آغاز شد که دو شرور مسلح با قمه به ۳ کارگر اسبابکش حمله کردند و آنها را به شدت مجروح ساختند.
چندی پیش یک حادثه تلخ و خشونتآمیز در خیابان استاد معین تهران رقم خورد که در آن دو شرور خطرناک با حمله مسلحانه به ۳ کارگر جوان، زندگی آنها را دگرگون کردند. این درگیری خونین که به قطع عضو و جراحات شدید قربانیان منجر شد، با دخالت قاطع پلیس و شلیک به متهمان پایان یافت.
آغاز یک فاجعه از اعتراض بیمورد
ماجرا از زمانی شروع شد که ۳ کارگر برای اسبابکشی به خانهای در یکی از ساختمانهای منطقه استاد معین مراجعه کرده بودند؛ آنها در حال جابهجایی وسایل با آسانسور بودند که مردی قویهیکل و ساکن ساختمان به آنها اعتراض کرد و مدعی شد استفاده از آسانسور برای اسبابکشی ممنوع است.
کارگران که تلاش داشتند از ایجاد تنش جلوگیری کنند، توضیح دادند که کارگر هستند و وظیفه انتقال وسایل را بر عهده دارند؛ اما مرد خشمگین که یکی از اراذل و اوباش شناختهشده منطقه بود، با فریاد و تهدید به درگیری، دوستان شرورش را به محل فراخواند.
حمله مرگبار با قمه
دقایقی بعد، دو شرور دیگر با قمه به محل حادثه رسیدند و با فریاد تهدیدآمیز "دست و پایتان را قطع میکنیم"، به سه کارگر حمله کردند؛ ضربات شدید قمه به دستان و بدن کارگران باعث شد آنها غرق خون روی زمین بیفتند.
یکی از کارگران بر اثر شدت ضربات قمه، دست خود را از دست داد و به سرعت برای پیوند عضو به اتاق عمل منتقل شد؛ دو نفر دیگر نیز با جراحات عمیق به بیمارستان انتقال یافتند و تحت عملهای جراحی سنگین قرار گرفتند.
عملیات پلیس؛ پایان کار شرورهای خطرناک
با گزارش حادثه به پلیس، تیمی از مأموران اطلاعاتی وارد عمل شدند؛ زمانی که دو متهم قمهکش در برابر مأموران قرار گرفتند، از تسلیم شدن خودداری کرده و به مأموران حمله کردند. پلیس با رعایت قانون بهکارگیری سلاح، هر دو شرور را از ناحیه پا هدف گلوله قرار داد و دستگیر کرد.
فریاد درد و اشک یک کارگر
یکی از کارگران که دستانش باندپیچی شده بود، در حالی که اشک میریخت، گفت: بعد از ۱۴ سال درمان، صاحب فرزند شده بودم، اما شب حادثه وقتی همسرم مرا در آن وضعیت دید، شوکه شد و فرزند ۶ ماههمان را از دست دادیم؛ حالا همسرم افسرده شده و در بیمارستان بستری است.
او با بغض ادامه داد: ۴۰ روز است که من و همکارانم که دستانمان زخمی و قطع شده، حتی هزار تومان هم درآمد نداریم و شرمنده خانوادهمان هستیم. فقط به خاطر اینکه از آسانسور استفاده کردیم، زندگی ما را نابود کردند.
درسی از یک فاجعه
این حادثه دلخراش، بار دیگر زنگ خطر خشونتهای خیابانی را به صدا درآورد. ماجراهایی از این دست نشان میدهند که چگونه نزاعهای کوچک و بیاهمیت میتوانند به فجایعی بزرگ تبدیل شوند، زندگی انسانها را نابود کنند و هزینههای سنگینی برای جامعه به دنبال داشته باشند.
ارسال دیدگاه