اخبار داغ

پیشنهاد ۸ سرفصل واجب برای نظام در سال جدید؛

سال ۱۴۰۴، سال تصمیمات سخت، راهبردی و فوری برای نظام جمهوری اسلامی

سال ۱۴۰۴، سال تصمیمات سخت، راهبردی و فوری برای نظام جمهوری اسلامی
سال ۱۴۰۳ را می‌توان پراتفاق ترین، پررویدادترین و پیچیده‌ترین سال در دهه‌های اخیر کشور و منطقه نامید و دانست.

علیرضا معاف - به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ سال ۱۴۰۳ را می‌توان پراتفاق ترین، پررویدادترین و پیچیده‌ترین سال در دهه‌های اخیر کشور و منطقه نامید و دانست. در عرصه مدیریت ارشد کشور در این سال سخت و پرحادثه، در اکثر حوزه‌ها بخصوص حوزه‌های اقتصادی و فناوری دچار "بحران دست آورد" بودیم؛ هرچند در عرصه مدیریتی و نظامی "خون‌آورد"های بسیاری داشتیم. اما شهادت شوکه‌کننده شهید رییسی و شهید نصرالله دو زلزله و تکانه شدید داخلی و بین المللی نظام اسلامی و جبهه مقاومت بود که هنوز دلالتها و تبعات از دست دادن این دو عزیز با ماست. 

۱۴۰۴ آمد. پدیده جالب امسال، انطباق تقویمی آغاز سال هجری شمسی بر آغاز سال هجری تقدیری است (اهل علم آغاز سال انسان مومن را شبهای قدر می‌دانند) و می‌توان این تقاطع معنادار را مقدمه تقدیرات و تدبیرات و تصمیمات متفاوت و شجاعانه برای کشور دانست. سال ۱۴۰۴ آخرین سال سند چشم انداز ۲۰ ساله کشور است که متاسفانه در بسیاری از بندهای این سند از اهداف اعلامی به شکل روشنی عقب هستیم و در حال حاضر، علاوه بر آنکه دچار یک رییس جمهور نامسلط و ضعیف و بی‌برنامه و گرفتار یک دولت فشل و کسل هستیم، برآیند مدیریت کلان کشور نیز دچار چهارضلعی ۱. بی عملی، ۲.کم عملی، ۳.دیرعملی و ۴. بدعملی است و متاسفانه مسائل انباشته و مزمن فراوانی داریم که استخوان لای زخم مانده و راجع به اکثر مسائل مبتلابه مردم و کشور "تصمیم" نمی‌گیریم. فلذا چاره ای نداریم جز آنکه سال ۱۴۰۴ را سال تصمیمات سریع و سخت برای بهسازی و نوسازی حکمرانی سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و فناورانه قرار دهیم و کیفیت اداره کشور را ارتقاء دهیم و سامانه‌های کشورداری و کشوربانی را عمیقا اصلاح کنیم. 

شلختگی‌های نهادی و اداری، اینرسی بالای نظام کارمندی که کارآمدی را پایین آورده، عدم تحقق شعار جهش تولید با اعلام تعطیلات پیوسته توسط دولت، کمبود نسبی درآمدهای ارزی و ریالی و تاثیرات شدید آن بر معیشت و سفره مردم، ادامه دوقطبی های اجتماعی و کشمکش‌های بی‌پایان بر سر موضوعات فرهنگی و هویتی، فشارهای اقتصادی و روانی و رسانه‌ای خارجی، ناترازی‌های مدیریتی دولت ضعیف فعلی که منجر به تشدید جدی ناترازی در حوزه انرژی شده است، ادامه تحریم‌ها که برای خنثی‌سازی آن برنامه مدونی نداریم، بحرانهای فزاینده منطقه‌ای که مجموعه‌ای از فتوحات و شکستهای متداخل را رقم زده است، چالش‌های جدی پیش روی کشور ما در سال ۱۴۰۴ است که نیاز به "تصمیم‌سازی، تصمیم‌پردازی و تصمیم‌گیری"های راهبردی و راهکنشی حاکمیت و دولت را واجب می‌سازد. همچنین در سطح بین‌الملل شاهد بروز رفتارهای بی‌سابقه قدرتها، تطورات بنیادی در قطب‌بندیهای جهانی، تغییرات اساسی در معادلات قدرت و شکل گرفتن بخشی از نظم جدید جهانی خواهیم بود که مدل این نظم جدید را در ادامه شرح خواهم داد.

با این اوصاف، ایران اسلامی باید فعالانه و کنشگرانه و پیش‌دستانه به «نقطه تصمیم» وارد شود و از بی‌تصمیمی، دیرتصمیمی، انفعال، محافظه‌کاری، ترسهای موهوم و اتلاف وقت در تمشیت امور اجتناب کند. فقط یک راه داریم: باید تصمیم بگیریم. البته روشن است که تصمیمات راهبردی باید در بستری از زنجیره‌های موثر و سلسله اقدامات معنادار و به شکل دیالکتیک دینامیکال و با اهداف کمّی مشخص انجام گیرد و تصمیمات موردی و موسمی و مقطعی، راهگشا و گره‌گشای این حجم از مشکلات متراکم نیست و نیاز به تصمیمات عالمانه و شجاعانه در ساحات مختلف داریم. 

در آخرین سال سند چشم انداز اختصاص وقت جلسه سران قوا به حل معضل سیب‌زمینی و یا مقاومت دولت برای حفظ معاونان غیرقانونی رییس جمهور و بی‌توجهی قوه قضاییه به قانون‌شکنی دولت و مسائلی در این سطح، نشان از اختلالات اساسی در مدیریت کلان کشور دارد. از آن طرف موفقیتهای دفاعی و نظامی کشور و استمرار همراهی توده‌های مردم با حکومت و حضور ملیونی مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن و تشییع شهدای جبهه مقاومت و رییس جمهور شهید نشان می‌دهد که هنوز امکانات بسیاری برای تصمیمات اساسی داریم و نباید وقت را تلف کنیم. براین اساس در این مقال، هشت راهکار فعالانه و تعدادی اقدام پیش‌دستانه برای شکل‌دهی به یک مسیر جدید برای نوسازی حکمرانی ایران آینده، با اهالی دانش به اشتراک گذاشته می‌شود:

اول: 
نوآوری و نوگویی در نظام رسانه‌ای و تبلیغی کشور و توجه به ظرفیت پلتفرم‌های انقلابی در جنگ روایت‌ها 

بی‌شک در سال ۱۴۰۴ شاهد جهش در مدلهای جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای و  تشدید جنگ روایت‌پایه و نبردهای رسانه‌ای و سایبری خواهیم بود.
این جنگ روایتی می‌تواند به کاهش سرمایه اجتماعی حکومت و  بی‌ثباتی داخلی و کاهش اعتماد مردمی به نهادهای حاکمیتی منجر شود. سرمایه‌گذاری مردم در تولید، نیاز به اعتماد آنها به تصمیمات حکومت دارد. 

روندهای جهانی و تحلیل کلان‌داده‌ها نشان می‌دهد که استفاده از هوش مصنوعی (بخصوص با اضافه‌شدن ظرفیتهای دانش کوانتوم) برای تولید محتوای پرحجم و  هدفمند (مانند دیپ‌فیک‌ها و ربات‌های خرابکار خبری) به شکل تصاعدی و لگاریتمی برعلیه نظام اسلامی افزایش خواهد یافت. نظام جمهوری اسلامی باید توجه به پلتفرم‌های اجتماعی جدید و انقلابی برای انتشار روایت‌های مطلوب خود را جدی بگیرد. روایتهای مردمی که با وجود مهندسی مفهومی، هم جوششی باشد و هم غیرمتمرکز و از فناوری‌هایی مانند بلاکچین و هوش مصنوعی و دانش کوانتوم استفاده حداکثری کند. به دست گرفتن روایت پیش‌دستانه و روایت اول در مستحدثات منطقه ای و داخلی باید در اولویت قرارگاههای تبلیغی و تبیینی قرار گیرد. نظام رسانه‌ای فعلی کشور پاسخگوی این حجم درگیری روایتی نیست و علاوه بر فقر محتوا و لکنت زبان، عقب‌ماندگی شدید فناورانه نیز دارد. حکمرانی پلتفرمی حرف درستی است که برخی نخبگان کشور، اهمیت آن را درک کرده‌اند. جهاد تبیین فریضه قطعی و مسلّم و فوری ماست که ابزارهای خاص خود را می‌طلبد. زبان ارتباط با توده‌های مردم باید متحول شود تا همراه‌سازی اجتماعی صورت پذیرد.

دوم:
انقلاب در مدیریت اقتصادی کشور و توجه به اقتصاد مردمی و هوشمند

شعار سال به درستی انتخاب شده است اما جریان لیبرال رخنه کرده در حکومت، مجددا سرمایه‌گذاری را به سرمایه‌گذاری خارجی تقلیل می‌دهد و برای سیاست خارجی، انفعال را  نتیجه‌گیری و سازش را تجویز می‌کند. پاشنه آشیل جمهوری اسلامی، استمرار مدیریت فشل اقتصادی فعلی است. با تداوم و افزایش تحریم‌ها و تشدید مشکلات اقتصادی مردم، اقتصاد غیر رسمی (شامل قاچاق کالا، ارزهای دیجیتال غیرقانونی و بازارهای موازی و سفته‌بازی و سرمایه‌گذاری مردم در حوزه‌های غیرمولد مثل طلا و دلار)  گسترش خواهد یافت و شعار جهش تولید فاقد معنا خواهد شد و سرمایه‌های سرگردان مردم به سمت تولید و اشتغال حرکت نخواهد کرد و التهابات ارزی ناتمام، کنترل حاکمیت و دولت بر اقتصاد را بیش از گذشته تضعیف می‌کند و مردم خودشان به فکر حفظ زندگی خود و حفظ ارزش پولشان می‌افتند. 

برخی تحلیل‌ها نشان می‌دهند که ایرانیان ممکن است علاوه بر تبدیل ریال بی‌ارزش‌شان به طلا و دلار، به‌طور فزاینده‌ای از ارزهای دیجیتال برای دور زدن تحریم‌ها و محدودیت‌های بانکی استفاده کنند و براین اساس به نظر می‌رسد باید فورا دست به انقلاب اقتصادی زد و برای افزایش سرمایه گذاری مردم به سمت تولید، به سرعت به استقبال اقتصاد هوشمند و غیرمتمرکز (در مقابل اقتصاد غیررسمی و فسادزا) رفت که در آن از فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی، بلاکچین، ارزهای دیجیتال و قراردادهای هوشمند استفاده می‌شود. این اقتصاد می‌تواند شامل بازارها و سیستم‌های مالی غیرمتمرکز باشد و با مدیریت بانک مرکزی و وزارت اقتصاد ظرفیتهای جدیدی در اقتصاد ایران فعال کند و از هجوم نقدینگی سرگردان مردم به بازارهای غیررسمی و سفته‌بازی جلوگیری کند. در این فرآیند انتقالی باید تجربه تلخ اجرای غلط اصل ۴۴ در خصوصی‌سازی و بحرانهای کارگری ناشی از آن را جلو چشم داشت.

سوم:
طراحی رویکردهای مبتکرانه بین‌المللی برای خروج از بن‌بست‌های اقتصادی

چرا دولت فعلی مانند دولت شهید رییسی به اقدامات فعال در حوزه خارجی اقدام نمی‌کند؟ سال ۱۴۰۴ باید سال ابتکارات بین‌المللی و اقتصادی ایران و خروج از لاک انفعالی فعلی باشد. طرح دولت برای جذب سرمایه‌های کشورهای همسایه و ایرانیان خارج از کشور که دل در گرو پیشرفت ایران دارند چیست؟
بدین منظور مرزهای اقتصاد ایران باید به فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران جابجا شود. لازم است توسعه اقتصاد ایران در سال آینده در مرزهای «ایران بزرگ بین‌المللی» طراحی شود. تمرکز ایران باید بر شکل‌گیری اقتصادهای مکمل با کشورهای هم پیمان جدید تجاری و واردات محصولات پایه از هر کشور جدیدی که بتوان به آن کالای صنعتی و کارخانه‌ای صادر کرد، باشد. اولویت ایران در سال ۱۴۰۴ باید از «خام‌فروشی و نیمه‌خام‌فروشی و واردات ماشین‌آلات صنعتی» به «صادرات با ارزش افزوده و دانش‌بنیان و کالاهای مهندسی» تبدیل شود و مشارکت و تعامل جدی بین ایران و قدرتهای نوظهور مانند هند، بزریل، آفریقا و چین و روسیه و عربستان و قطر و همسایگان ایران در قالب ابر پروژه‌های ملی و منطقه‌ای به صورت جدی مورد توجه دولت و وزارت خارجه قرار گیرد و سرمایه‌های کشورهای شرقی و محور جنوب در قالب پروژه‌های بزرگ جذب شود. 

اعتماد بیشتر حاکمیت به افراد متخصص نسل جدید و جوانان و نیز بخش خصوصی قوی برای پیشبرد پروژه‌های بین‌المللی ایران در چین، عراق، هند و آفریقا و همسایگان ایران باید بصورت عملیاتی در دستور کار قرار گیرد (تجربه موفق دولت نهم در ارتباط با آمریکای لاتین نمونه موفق پیش روی ماست).

چهارم:
همصدایی فرهنگی و هم‌آهنگی حاکمیت با گروه‌های مختلف مردمی و اجتماعی

با دوقطبی‌های فزاینده اجتماعی فعلی نمی‌توان مشکلات بزرگ کشور را حل کرد. سرمایه اجتماعی جمهوری اسلامی باید احیاء شود تا مردم در احیاء اقتصاد همراهی کنند. تجربه موفق مدیت دفاع مقدس با همراهی همه مردم، می‌تواند الگوی اجتماعی امروز ما باشد. در سال ۱۴۰۴ تغییر زبان و گفتار و گفتمان مسوولان کشور و همراهی نهادهای حکومتی با زبان مردم و لسان قوم و گفتمان عمومی مردمی و واقع‌بینی بیشتر و انطباق زبان مدیران با زبان مردم، موجب تقویت سرمایه اجتماعی حاکمیت و کاهش دوقطبی‌ها می‌شود. همگرایی اولویتهای حاکمیت با نیازها و اولویت‌های مردم و تقویت نهادهای گفتگوی نخبگانی و تودگانی در باب مسائل مختلف جامعه از واجبات امروز ماست. در برابر این اختلال ارتباطی، حاکمیت باید گفتگو با نخبگان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و هنری، توده‌های مردم، جوانان، زنان و مردم مناطق مختلف کشور را سرلوحه کار خود قرار دهد تا مفاتحه و گشایش صورت گیرد. مدیران ارشد کشور باید دوقطبی‌ها و دوگانگی‌ها و دوییت‌ها را کم و سرمایه اجتماعی حاکمیت و سرمایه مردمی انقلاب را ارتقا بخشند.

پنجم:
تمرکز بر «نظریه ایران آینده» و «هم‌آفرینی ایران آینده» به عنوان پیشران پیشرفت کشور 

طرح کلان ما برای آینده ایران چیست؟رویای جمعی ایرانیان برای سالهای آینده چیست؟ چگونه بر احساس
 «بی‌آیندگی و بی‌انگیزگی» جوانان غلبه کنیم؟ چه کنیم تا جوان ما بجای مهاجرت به ساختن ایران آینده بیاندیشد؟ چرا سرمایه ایرانیان برای ساختن ایران آینده خرج نمی‌شود و به کشورهای عربی منطقه و یا ترکیه می‌رود؟ یکی از مهمترین مسائل ایران امروز، فقدان اعتماد و  نبود همفکری و همدلی بین گروه‌های مختلف حاکمیتی و سیاسی و عدم اعتماد بین مسئولین دستگاه‌ها و رده‌های مختلف و عدم شکل‌گیری تیم‌ها و گروه‌های همکار برای اجرای پروژه‌های بین بخشی و فرابخشی و از همه مهمتر‌ نبود اعتماد لازم بین دولت و ملت برای طراحی‌های بزرگ مربوط به آینده است. 

این مقال، مجال این را ندارد که توضیح دهد چرا «گذشته و اکنون ایران» فعلا  ظرفیت هم‌افزایی ملی ندارد و نمی‌تواند محلی برای گفتگوهای فراگیر و موفق اجتماعی باشد و حتی باعث برخی دعواهای پردامنه و بی‌حاصل می‌شود؛ ولی توافق بر سر «موفقیت ایران آینده» و هم‌اندیشی برای «ایران آینده» راهگشاست. نخبگان کشور م‌یتوانند و باید تصویری از ایران آینده که قابلیت ایجاد هم‌افزایی‌های نخبگانی و تودگانی داشته باشد را پیش روی حاکمیت و مردم قراردهند.

ششم:
طراحی حرفه‌ای کشور برای مواجهه با غرب، آمریکا و ترامپ

علاوه بر آنکه دیگریِ انقلاب اسلامی، غرب و نظام سلطه است، تصمیمات دولت آمریکا و بخصوص ترامپ، متغیر مهمی در منطقه و کشور ما در سال ۱۴۰۴ خواهد بود. اهالی فلسفه، بروز کاراکتر ترامپ را  به مثابه نقطه گذار از نظم ایده‌آل کانتی به وضع هابزی می‌دانند. وضعیت در سطح منطقه و جهان طوری شده است که اگر روزی عده‌ای از اقویا و زورگویان، عده‌ای از ضعفا را بمباران نکنند، شبمان صبح نمی‌شود و عجیب‌تر آنکه جهان در برابر این حجم از جنایت، ستمگری و سلطه‌جویی آشکار، نمی‌شورد بلکه بیشتر به سوی آن فروکشیده و در آن سرنگون و مستحیل می‌گردد!

برای سالیان دراز به جهان القاء کرده‌اند که نظم لیبرال دموکراسی یک وضعیت نرمال مترقی و وضع خلاف آن حالت استثنایی است و ادعا می‌کردند که در این وضعیت، اغلب کشورها می‌توانند با مشارکت در بازار جهانی‌شده و با مداخله حداقلی دولت به سود حداکثر برسند! جهانی که هزینه نظم آن را دولتهای قوی، سخاوتمندانه تامین می‌کنند و البته اقلیتی از کشورهای پیرامونی که همنوا با نظام مرکزی جهانی نباشند، محدود و تحریم و حذف می‌شوند. در عالم اندیشه غربی با یک جنگل و باغ وحش روبرو هستیم که هابز، انسان را گرگ انسان می‌داند و ماکیاول روباه‌صفتی را تجویز می‌کند و داروین انسان را تکامل یافته میمون می‌داند اما در عالم رسانه با روتوش این نظریات پلید، لوازم دموکراسی لیبرال را قانون منصفانه، توازن قدرت دولت و جامعه مدنی، منابع فراوان، بازار آزاد و شهروندان آگاه، نشان می‌دهند که در تاریخ بشر شکل‌گیری چنین نظم زیبایی، جدیدا رخ داده و نتیجه یک مدیریت موفق در جغرافیای غرب است!

غربیها ادعا می‌کنند که تخم دوزرده کرده‌اند و آنچه در جهان بشری تا قبل از لیبرال دموکراسی غربی حاکم بوده، جوامعی متکی بر قدرت شاهان و دیکتاتوری مافوق دولت، عدم توازن قوا میان واحد‌های سیاسی رقیب و اقتصاد الیگارشیک با انحصار محدود بوده که خویشاوندگرایی و قبیله گرایی، مایه قوام آن و دیکتاتوری، ضامن امنیت آن بوده است.

اندیشمندان مدرن نظیر هگل و کانت با گذار از ایده‌آل پادشاه عادل و نیکوکار به ایده‌آل دولت شهروندی لیبرال، تئوریسین طرحی جدید در نظم جدید بین‌المللی بودند که امروزه با نام نظم لیبرال دموکراسی بازارگرا شناخته می‌شود و البته تئوریهای سیاسی هابز در کنار آن توصیف‌گر واقعیت قدرت سیاسی در جهان بشریت است. با پایان عصر استعمار آشکار، به دلایل خاصی از جمله توازن قوا در سطح جهانی و ملی، وجود منابع کافی برای رشد سایر کشورها و بلوغ نظام پارلمانی و حزبی در نیمه دوم سده بیستم، جهان تا حدی به سمت نظم بین‌الملل لیبرال میان دولت‌های رفاه مدرن حرکت کرد، اما تدریجا لوازم استمرار این نظم سست شد. با گسترش نظم نئولیبرال سودمدار، تضعیف دولت رفاه، تزلزل نهادهای موثر سیاست شهروندمدار به خصوص احزاب و مجالس قانونگذاری در جهان و تنزل شهروندان بمثابه سوژه سیاسی به کاربران رضایت‌طلب، تدریجا نظم لیبرال تضعیف شده و جهان در آستانه پیچ‌های تمدنی قرار گرفته است.

برآمدن ترامپ نه یک تصادف یا اختلال در نظام سلطه، بلکه طلیعه بازگشت عصر سیاست زور و قدرت برتر در نظام بین‌الملل است که قدرتمندان جهان در آستانه به تخت نشستنش بیش از ۵۰ هزار انسان را در فلسطین، پیش پایش قربانی کرده‌اند. هرچند ترامپ یک شخصیت تاجرمسلک و باجگیر و نامتوازن است که احتمالا واجد همه خصایل یک لویاتان و یک کراواتی ادکلن‌زده در جهان تنازع قوا نیست؛ اما به هر حال نوع تعامل زورگویانه و باجگیرانه وی با دوستان قدیمی آمریکا نظیر کانادا و اروپا و اوکراین و نوع رفتار وی با دشمنانش، همه دولت ها را به سمت تجهیز قوای درونی خود برای بقا در جهان حاکمیت زور حرکت خواهد داد. 

ایران نیز باید برای شرایط جدید جهانی خود را تجهیز کند و آرایش جنگی به خود بگیرد. تا وقتی مسأله را محلی و لوکال تحلیل کنیم و منطق گلوبال و جهانیِ ماجرای آمریکای ترامپیده را درک نکنیم، نه می‌توانیم جبهه مقاومت را پشتیبانی موثر کنیم و نه می‌توانیم یک مقاومت جهانی تشکیل دهیم و نه می‌توانیم با این کشتار سنگین در فلسطین و یمن مقابله فوری کنیم. نظام اسلامی که در دهه‌های اخیر حامی اصلی مقاومت بوده‌است نیاز به بازآرایی جدید در نسبت با جبهه مقاومت منطقه‌ای و جهانی دارد.

اکنون ما در برابر پرسشی قرار داریم که قبلا و در قرن ۱۸ و ۱۹، جهان شرق با آن مواجه شده‌بود، چه طرحی از مقاومت می‌تواند جلوی استیلای سیاست زور غرب را بگیرد؟ چگونه می توان علیه آن جبهه مقاومت تشکیل داد؟ و چه طرحی از نظم سیاسی در سطح ملی و بین‌المللی باید جایگزین طرحهای قدیمی شود تا جنگهای جهانی مجددا شعله‌ور نگردد؟ چگونه می‌توان ترامپ زیاده‌خواه و زورگو و وحشی را سرجایش نشاند؟ واضح است که ادبیات بزدلانه و رفتار انفعالی، بزرگترین اشتباه در مواجهه با نظم هابزیِ دنیای گرگهای وحشی و خونخوار ست.

هفتم:
حضور فعال و همگرایانه ایران در  سازمانهای بین‌المللی نظیر بریکس و شانگهای و نقش‌آفرینی موثرتر در منطقه و در میان همسایگان

یک واقعیت اقتصادی پیشِ روی دولت است: سرمایه گذاری در ایران بسیار جذاب است. ترکیه و امارات و عربستان و برخی کشورهای منطقه در سالهای اخیر مدعی چیزی شده‌اند که ظرفیتهای درونی آن را ندارند. ادعای رهبری منطقه، حرف گنده‌تر از دهان ترکیه و عربستان است و ایران که ظرفیت آن را دارد باید برای این راهبری و رهبری تمهید کند.

چندی است که تئوری نظم نوین جهانی (new world order) بصورت عیان در محافل سیاسی دنیا بیان می شود حال آنکه پیشینهٔ این نظریه به سالها قبل بر می‌گردد. در سالیان قبل توسعه‌دهندگان این تئوری با علم به پس‌زده‌شدن آن از سوی جامعه جهانی ابتدا آن را در قالب نشانه‌هایی مخفی بیان می‌کردند و درک این نشانه جز توسط عالمان زبان‌شناس و نشانه‌شناس میسر نبود. کم کم این نشانه‌ها عیان‌تر گشت؛ به طوریکه عبارت لاتین Novus ordo seclorum بر پشت نشان بزرگ ایالات متحدهٔ آمریکا نقش بست، به معنی «نظم نوینِ زمانه‌ها». 

در حقیقت معنای ساده‌سازی‌شده نظم نوین جهانی، پیدایش یک حکومت تمامیت‌خواه توتالیتر برای سلطه بر جهان است؛ حکومتی که در رأس هرم قدرت آن چشم ایلومیناتی است. چشم جهان‌بین -چشمی که درون مثلثی جای گرفته- یکی از این نمادها به شمار می‌آید که گرچه اغلب یادآور گروه فراماسونری است، اما با گروه ایلومیناتی -جمعی پنهانی از نخبگان که ادعا می‌شود در پی کنترل امور جهان هستند- نیز مرتبط است. یکی از برنامه‌های این طیف حذف ماکرو قدرتها و جایگزین‌کردن میکرو قدرتها به جای آنهاست؛ به طوریکه در صحنهٔ بین‌المللی شاهد نوعی آنتروپی و بی‌نظمی و‌ تلاش برای تجزیه کشورها از یک سو و از دیگر سو، تلاش ماکروپاورها برای ضمیمه ساختن اراضی بیشتری به خود و جذب سرمایه‌های مادی کشورها هستیم.

اساسا مبنای دنیای پست مدرن همین به‌هم‌ریختگی و عدم تمایز دوغ و دوشاب است تا ماهیگیرهای سیاست مدرن بتوانند از این آب گل‌آلود ماهی خود را بگیرند و به همین دلیل پست مدرنیسم را می‌توان در خدمت این جریان تلقی کرد. در دههٔ هفتاد اگر چنین موضوعاتی مطرح می‌شد از آن به عنوان تئوری توطئه یاد می‌شد و بیان‌کنندگان این مطالب را متوهم می‌خواندند، اما با گذشت زمان مشخص شد نه تنها توهم نبوده بلکه روز به روز بر واقعی بودن این نظرات افزوده شده‌است. 

آن هنگام که در مورد سند ۲۰۳۰، رهبر معظم انقلاب از همان ابتدا با صراحت مخالفت جمهوری اسلامی ایران با این سند را اعلام کردند،
عده‌ای خرده گرفتند که به طور کلی سند خوبی است اما برخی موارد آن دچار اشکال است! در حالیکه رهبری با آینده‌نگری می‌دانست که کلیت این سند در حقیقت نقشه راهی برای مشروعیت‌بخشی به نظم نوین فرهنگی جهانی است. سند ۲۰۳۰ در ظاهر سندی غیر الزام‌آور و پیشنهادی است که تاکید آن بر اهداف توسعه پایدار است اما در باطن، نقشه راهی برای رسیدن به مقاصدی دیگر بود.

اگر در مقابل یکجانبه‌گرایی آمریکایی نایستیم باید در خوشبینانه‌ترین حالت ممکن، منتظر تبدیل‌شدن به یک بلوک آجری کوچک تشکیل‌دهنده هرم جهانی باشیم. جبهه مقاومت منطقه‌ای از یک طرف و سازمانهای بین‌المللی نوظهور همچون بریکس و شانگهای از طرف دیگر می‌توانند در ابعاد مختلفی همچون ابعاد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و نظامی در مقابل یک جانبه‌گرایی قلدرمآبانه رایج در صحنهٔ بین‌الملل نقش‌آفرینی کنند.

هشتم:
 قوی‌شدن، تنها راه سعادت و صلاح کشور

آرام آرام به پنجاه سالگی انقلاب اسلامی نزدیک می‌شویم. به کسانی که هنوز دنباله‌روی از غرب را به مدیران و مردم ما پیشنهاد می‌دهند ناصحانه هشدار می‌دهم که غرب را بشناسند. غربی‌ها از سقراط و افلاطون تا هوسرل، دو هزار و سیصد سال روی تدقیق جهان‌شناسی‌ و انسان‌شناسی و معرفت‌شناسی‌ کار کردند تا جایی که هوسرل و شاگردانش، لحظه‌به‌لحظه‌ی مراحل کسب معرفت را تئوریزه و فرمولیزه کردند! نهایتا چه شد؟ هیچ! ناگهان یک نیچه ظاهر شد و گفت کل تمام بدبختی ما ناشی از همین تاریخ متافیزیک ماست! و تنها راه را در فرار از همان عقلانیت نیهلیستیک آپولونی نظم‌مدار مسخره دانست و بازگشت به حیات، آن هم یک زندگی بی‌قاعده‌ی تراژیک. ناگهان و بدون هیچ توضیحی به تاریخ و بشریت، مدرنیته منتفی و هوا شد و با سرعت وارد عصر پست‌مدرن شدند و یک داستان جدید مبتنی بر یک نظام ارزشی جدید شروع شد!

حالا واقعا این سوال جدی برای اندیشیدن وجود دارد که انتهای غرق‌شدن در برنامه‌ها و تحلیل داده‌های غربیان با همین تکنولوژی‌های جدید و هوش مصنوعی چه می‌شود؟ آیا غیر از این است که مجددا بشر به چنان بحران روحی خواهد رسید که سر به بیابان جدیدی خواهد گذاشت؟ کاش همه به آینده‌ی این روندها فکر کنیم و سربه‌زیر و مقلّدانه در مسیر غرب پیش نرویم!
اگر قوی شویم و مستقل باشیم در دنیای امروز جدی گرفته می‌شویم. اقتصاد قوی، فرهنگ قوی، سیستم دفاعی قوی و ادبیات رسانه‌ای قوی تنها راه فلاح و نجاح و صلاح ملت و کشور ماست.
 

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه