تهران پرس گزارش می دهد؛
کودکان کار پایتخت؛ قربانیان مافیای خاموش

کودکان کار در کلانشهری همچون تهران به عنوان یک معضل اجتماعی شناخته میشود و کار زمانی سخت میشود که پی به مافیای پشت پرده این ماجرا میبریم.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «تهران پرس»؛ تهران، شهری پرزرقوبرق با تضادهای تلخ. در کنار برجهای سر به آسمان و خیابانهای شلوغش، کودکانی را میبینیم که به جای مدرسه و بازی، کار میکنند؛ نه به اختیار، بلکه در زنجیرهای ناپیدا و سازمانیافته که کمتر درباره آن صحبت میشود. آنها عضو حلقهای هستند که با نام «مافیای کودکان کار» شناخته میشود.
بررسیهای میدانی تهرانپرس حاکی از آن است که بخش قابل توجهی از کودکان کار در پایتخت، تحت مدیریت افرادی هستند که روزانه آنها را برای فعالیت در خیابانها، بازارها و چهارراهها تقسیم میکنند. این افراد نهتنها ساعات و محل کار را مشخص میکنند، بلکه انتظار دارند کودکان مبلغ مشخصی را تحویل دهند؛ وگرنه با پیامدهای تلخی روبهرو خواهند شد.
کودکانی که قربانی تجارت پنهان هستند
فریبا محسنی، متخصص آسیبهای اجتماعی، در گفتگو با تهرانپرس میگوید: «بسیاری از این کودکان، نه ساکن تهران هستند و نه خانوادهای در این شهر دارند. آنها یا از مرزها وارد شدهاند یا از شهرهای فقیر به بهانه کار آورده شدهاند. برخی حتی قربانی قاچاق انساناند.»
او تأکید میکند: «یک ساختار پنهان وجود دارد که بهطور دقیق این بچهها را کنترل میکند. از ساعت کار گرفته تا شیوه فعالیت و میزان پولی که باید آخر شب تحویل بدهند. این کودکان در واقع کارگر نیستند؛ ابزارند؛ و در اکثر موارد، حتی پولی که به دست میآورند هم نصیب خودشان نمیشود.»
سیستم نظارتی ناکارآمد، ریشه بحران
اگرچه نهادهایی مانند بهزیستی و شهرداری تلاشهایی کردهاند، اما به نظر میرسد توان مقابله با ریشههای این ماجرا را ندارند. برآوردها نشان میدهد که در تهران بیش از ۱۵ هزار کودک به کار گرفته شدهاند، ولی بسیاری از فعالان حوزه کودک معتقدند این عدد واقعی نیست و آمار، بسیار بیشتر است.
رضا افشاری، مددکار اجتماعی و از فعالان حقوق کودکان، به تهرانپرس میگوید: «مسئله اصلی اینجاست که سیستم فعلی توان مدیریت بحران را ندارد. وقتی کودکی را از خیابان جمعآوری میکنند، اما جای امن و حمایتی مناسبی برای او فراهم نیست، باز هم به همان خیابان برمیگردد. در بعضی موارد حتی خیابان امنتر از مراکزیست که برای نگهداری آنها در نظر گرفته شده.»
او ادامه میدهد: «مادامیکه سود این چرخه قطع نشود و افرادی که از این کودکان بهرهکشی میکنند مورد تعقیب قانونی قرار نگیرند، هرگونه اقدامی صرفاً مُسکن موقتی خواهد بود.»
چهرههای بهظاهر خیریه؛ واقعیتهای تلخ پشت پرده
در تحقیقات میدانی، مواردی شناسایی شدهاند که برخی مؤسسات با چهرهای خیریهگونه، اما بدون مجوز قانونی، در واقع بخشی از این زنجیرهاند. آنها با وعده حمایت از کودک و خانواده، بچهها را از والدین تحویل میگیرند، ولی در عمل آنها را به کار در خیابان وادار میکنند.
تهرانپرس در بررسی خود با مواردی روبهرو شد که این مراکز هیچگونه مجوز رسمی نداشتند و مکانهایی دور از چشم ناظران رسمی را برای فعالیت انتخاب کردهاند.
بدنهای خسته، روانهای زخمی
کودکانی که روزشان را در خیابانها میگذرانند، نه تنها از فرصت آموزش و بازی محرومند، بلکه سلامت جسمی و روانیشان نیز در خطر است. آلودگی، خشونت، گرسنگی، و حتی آزارهای جسمی و جنسی، تهدیداتیست که در کمین آنهاست.
دکتر محسنی اضافه میکند: «بسیاری از این بچهها دچار اختلالات رفتاری و روانیاند. کار در محیطهای پرخطر، برخورد با افراد نامطمئن، و بیثباتی در زندگی، تأثیرات مخربی بر شخصیت آنها دارد. این آسیبها در بزرگسالی، خود را به شکل بزهکاری یا افسردگی شدید نشان میدهند.»
پیشنهادهایی که خاک میخورند
طی سالهای گذشته، پیشنهادهای متعددی برای حل این مشکل ارائه شده؛ از ایجاد مراکز حمایتی امن گرفته تا تصویب قوانین سختگیرانهتر علیه افراد یا مؤسساتی که از کودک کار بهرهکشی میکنند. اما این پیشنهادها یا اجرا نشدهاند یا در میانه راه رها شدهاند.
افشاری میگوید: «ما تا زمانی که نتوانیم چرخه اقتصادی پشت این معضل را قطع کنیم، فقط صورت مسئله را پاک کردهایم. این بحران نیازمند اقداماتی هماهنگ میان قوه قضاییه، دولت، سازمانهای مردمی و رسانههاست.»
کودکان کار؛ چهره گمشده در ازدحام تهران
کودکان کار، چهرههایی گمشده در ازدحام تهران هستند؛ کودکانی که دیگر از کودکی فقط نامی برایشان مانده. آینده جامعه، در گروی تصمیمهای امروز است. اگر امروز نتوانیم کودکی را نجات دهیم، فردا باید هزینههای سنگینتری برای اصلاح اجتماعی بپردازیم.
آنچه ابعاد این بحران را نگرانکنندهتر میکند، نفوذ جریانهای سازمانیافته و مافیایی در هدایت کودکان به این چرخهی استثمار است. بررسیهای میدانی نشان میدهد که اغلب کودکانی که در چهارراهها، مترو و مراکز پرتردد شهری فعالیت میکنند، تحت کنترل افرادی هستند که نهتنها با خانواده آنها ارتباط مستقیم ندارند، بلکه از این کودکان بهعنوان ابزار درآمد سوءاستفاده میکنند.
کارشناسان اجتماعی معتقدند که با وجود قوانین حمایتی، نبود ضمانت اجرایی قوی و همچنین خلأهای نظارتی باعث شده تا این شبکههای سودجو، بهراحتی به فعالیت خود ادامه دهند. در برخی موارد حتی دیده شده که کودک پس از پایان کار روزانه، باید بخش عمدهای از درآمدش را تحویل افرادی بدهد که در سایه فعالیت میکنند و هویت مشخصی ندارند.
یکی از مشکلات اساسی، تعدد دستگاههای متولی و نبود هماهنگی میان آنهاست. از سازمان بهزیستی تا شهرداری و نیروی انتظامی، هر یک بخشی از مسئولیت را بر عهده دارند، اما نتیجه نهایی همچنان بر دوش خیابانها باقی مانده است. نبود یک رویکرد واحد و عملیاتی، باعث شده سیاستها بیشتر در حد بخشنامه باقی بمانند.
از سوی دیگر، افزایش مهاجرتهای بیضابطه و شرایط ناپایدار اقتصادی نیز این معضل را تشدید کردهاند. بسیاری از این کودکان، نه بهدلیل تنبلی والدین یا بیتوجهی، بلکه صرفاً برای تأمین نیازهای اولیه زندگی وارد این فضا شدهاند. اما وقتی ساختار حمایتی وجود ندارد، بهتدریج در چرخهای گرفتار میشوند که خروج از آن بسیار دشوار است.
پیشنهاد کارشناسان، ایجاد یک «ستاد یکپارچه حمایت از کودکان کار» با حضور تمامی نهادهای مرتبط است؛ جایی که تصمیمها صرفاً روی کاغذ نماند، بلکه به مداخلهی واقعی و هدفمند منجر شود. زیرا کودکانی که امروز روی شیشه ماشینها گل میفروشند، اگر رها شوند، ممکن است فردا قربانی آسیبهای جدیتری در جامعه شوند.
ارسال دیدگاه