منتقد سینما در گفتگو با دانا مطرح کرد؛
«کارناوال»؛ از سرگرمی تا سردرگمی فرهنگی
یک منتقد سینما گفت: برنامه «کارناوال» رامبد جوان با الگوبرداری از رسانههای خارجی و ترویج سطحینگری، به ابتذال فرهنگی و بحران هویت در جامعه دامن میزند.
علی رفیعی وردنجانی منتقد سینما در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا عنوان کرد: برنامههایی نظیر «کارناوال» به کارگردانی رامبد جوان، شاید در ظاهر ادعای نوآوری و سرگرمی داشته باشند، اما واقعیت تلخ اینجاست که این تولیدات نه تنها کمکی به ارتقاء فرهنگ عمومی نمیکنند، بلکه مستقیماً به فروپاشی هویت ملی دامن میزنند.
وی افزود: جامعه امروز، زیر سایه همین برنامهها و استراتژیهای شبهروشنفکرانه، شاهد زوال معیارهای فرهنگی و تهی شدن از محتوای اصیل است و اغلب حتی خود مخاطب هم متوجه نیست چقدر تحت تأثیر الگوهای وارداتی و غیر بومی قرار گرفته است. این ادعا تنها یک گزاره ساده نیست، بلکه نتیجهای است که با بررسی دقیقتر محتوا، مهمانان، و شیوه اجرای این برنامهها به آن میرسیم.
ماهیت انتخاب مهمانها و پیامدهای آن/ اپوزیسیونسازی داخلی و بیهویتی سلبریتی
رفیعی با اشاره به چهره های حاضر در کنار رامبد جوان در برنامه سازی های وی تصریح کرد: رامبد جوان و امثال او، اهدافشان از انتخاب مهمانهای جنجالی و ساختارشکن، هرگز ارتباطی با شجاعت رسانهای یا رشد نقد اجتماعی ندارد. مهمانها آگاهانه از چهرههایی انتخاب میشوند که فضای برنامه را به فضایی پرحاشیه تبدیل کنند؛ افرادی که خیلی زود پس از دیدهشدن از صحنه فرهنگی کشور کنار میکشند، مهاجرت میکنند یا حتی علیه همان فرهنگی که آنها را ساخته میایستند از جمله پانته آ بهرام و یا اشکان خطیبی که در برنامه خندوانه به عنوانمربی و داور در مسابقات استندآپ کمدی حضور داشتند.
وی افزود: این رویکرد، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را ناخواسته یا عامدانه، به بستری برای تولید سلبریتیهای بیهویت و اپوزیسیونسازی داخلی بدل کرده است. این سلبریتیها با اتکا به حواشی و نه تواناییهای واقعی، در فضای رسانهای کشور مطرح میشوند، اما فقدان ریشههای فرهنگی و اجتماعی عمیق، باعث میشود که خیلی زود از صحنه خارج شوند یا به سمت مواضع ضد ملی گرایش پیدا کنند.
نقد محتوای برنامهها/ ابتذال، سطحینگری و توهین به شعور مخاطب
این منتقد سینما در ادامه بیان کرد: کافی است به اجرای ضعیف و شلخته علی اوجی و گروه اوودر قسمت اول برنامه کارناوال نگاه کنیم؛ قرار بود، نوستالژی موسیقی ایرانی را زنده کنند اما چیزی جز، قطعه فرهنگی بیسروته تحویل مخاطب ندادند. این عدم انسجام و نداشتن درک صحیح از موسیقی ایرانی، نشاندهنده سطحینگری در تولید محتوا و ناتوانی در انتقال مفاهیم فرهنگی است. به جای خلق اثری فاخر و تاثیرگذار، شاهد اجرای نمایشی ناشیانه بودیم که به موسیقی اصیل ایرانی توهین کرد.
رفیعی با اشاره به اجرای برنانه امیرمهدی ژوله در این برنامه خاطر نشان کرد: کار ژوله هم از استندآپ بیمنطق و تهی فراتر نمیرود؛ اتفاقاً این شکل از اجراها که به اسم نقد و طنز اجتماعی عرضه میشوند، عملاً به کمدی سطحی و توهین به شعور بیننده تبدیل شدهاند. اینگونه اجراها که به جای پرداختن به مسائل واقعی و عمیق جامعه، بر شوخیهای بیمحتوا و گاه سخیف تکیه دارند، نه تنها کمکی به بهبود وضعیت اجتماعی نمیکنند، بلکه با ایجاد خنده مصنوعی، مخاطب را از واقعیتهای تلخ غافل میکنند.

وی با مقایسه شخصیت عروسکی "افتو" و "جناب خان" گفت: کار به جایی رسیده که حتی عروسکسازی و نمادپردازی سبک «خندوانه» هم به تلاشی ناکام برای اثبات برتری فردی رامبد جوان تبدیل شده و با جایگزینی نمادهایی بیمعنا مانند " افتو" به جای شخصیت موفقی مانند "جناب خان"، فقط شاهد شوآف مضحک در این برنامه هستیم. این تمرکز بر «خود» و ایجاد نمادهای شخصی، به جای تمرکز بر محتوای فرهنگی و ارزشهای مشترک، نشاندهنده خودشیفتگی و دور شدن از رسالت اصلی رسانه است که رامبد جوان به خوبی این نقش را ایفا می کند.
هجمه به سنتها و گسترش سردرگمی هویتی
رفیعی خاطر نشان کرد: در این میانه، هجمه به سنتها و عرف جامعه اردوگاه اصلی این برنامههاست. نقد اجتماعی جایش را به تمسخر فرهنگی و بازی با مرزهای اعتقادی داده؛ نتیجه آن که دیگر مخاطب جوان حتی نمیداند شاخصههای هویت فرهنگی و ملیاش چیست. رسانه رسماً توسعهدهنده سردرگمی هویتی جامعه، و همراه با شبکههای ماهوارهای معاند، تعبیر خود را از آزادی و نقادی بر ذهن قشر عظیمی از مخاطبان تحمیل کرده است. این اقدامات، بنیانهای فکری و فرهنگی نسل جوان را سست کرده و آنها را در مواجهه با هجمههای فرهنگی بیگانه آسیبپذیر میسازد.
توهم روشنفکری و اولویت یافتن «جنجال» بر «کیفیت»
وی افزود: آسیب دیگر این رویکرد، رواج نوعی توهم روشنفکری میان سازندگان و مجوزدهندگان است؛ آثاری مثل «کارناوال»، «کارناوال»، و نامهایی چون ژوله یا علی اوجی، به راحتی مجوز پخش میگیرند، با اینکه کارشان چیزی جز گسترش سطحینگری و تمسخر فرهنگ عمومی نیست. همزمان، آثار انتقادی و جدی، حذف میشوند، تا اولویت بازار هنر، نه کیفیت یا فرهنگ بلکه صرفاً «جنجال» و فروش شود. این رویکرد، نخبگان فرهنگی را دلسرد و سرمایههای فرهنگی را به سمت سطحینگری سوق میدهد.
این نویسنده در پایان عنوانکرد: هیچ توجیهی برای ادامه این وضعیت نیست مگر آنکه دستکم عزم راسخی برای بازنگری سیاستهای رسانهای و انتخاب الگوهای سالم وجود داشته باشد. وگرنه باید منتظر توخالیتر شدن فرهنگ عمومی و فروپاشی نهایی هویت جمعی باشیم. امروز رسانهها، دانسته یا نادانسته، خط مقدم جنگ نرم علیه هویت و فرهنگ ایرانی شدهاند؛ و مخاطب، تنها بازنده این نبرد است. بازنگری در رویکردها، سرمایهگذاری بر محتوای ارزشمند، و تقویت هویت ملی، گامهای اساسی برای مقابله با این آسیبهای جدی هستند.
ارسال دیدگاه