به گزارش خبرنگار اجتماعی شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ نزدیک به یک سال است که با تجویز دکتر داروی «لووتیروکسین» برای کم کاری تیروئید مصرف میکنم و هر بار برای خرید نه تنها با افزایش قیمت رو به رو بودم بلکه برای تامین آن باید به چند داروخانه میرفتم تا بتوانم آن را تهیه کنم.
صبح وقتی دیدم دارو در حال تمام شدن است، به یکباره غمی در وجودم نشست و راهی محل کارم شدم و بعد از انجام یکسری از کارها تصمیم گرفتم که علاوه برای تهیه دارو به سمت چند داروخانه بروم و از نزدیک جویای وضعیت داروهای موجود در داروخانهها شوم.
حوالی ساعت ۱۰صبح است، از تاکسی پیاده شدم، همین که از دیگران آدرس داروخانه را پرسیدم، بدون اینکه حتی اسم داروخانه را بگویم، آدرس را دادند به داروخانه رسیدم عدهای را دیدم که در داخل داروخانه منتظر نشستهاند تا نوبت آنها شود.
وزش باد شدید و ناسالم بودن هوا هم نتوانسته مانع شود تا بیماران و خانوادهایشان از خانه خارج نشوند. مرد میانسال با موهایی جوگندمی و نفسهای بریده و با صداهای خسته منتظر مانده بود تا متصدی داروخانه صدایشان کند. آرام آرام به همراه مدارک پزشکی به سمت باجه پذیرش رفت و سبد داروهایش را گرفت و کارت را کشید وقتی که متوجه شد داروها کامل نیست نگاهی به متصدی داروخانه کرد و آهی کشید و از داروخانه خارج شد.
از سوی دیگر جوانی چهار شانه که مشخص بود ورزشکار است وارد داروخانه شد و به سمت قفسه مکملها رفت و محصول مورد نظر خود را تهیه کرد و از داروخانه خارج شد، از سوی دیگر زن جوان از همان قسمت درخواست ویتامین از یک برند غیر ایرانی کرد و از دارو خانه خارج شد.
با ذهنی درگیر از داروخانه خارج شدم با مرد کاسبی رو به رو شدم که گویا چند سالی است که کنار این داروخانه بساط دارد. به گفته خودش سالهاست که مردم را می بیند که وقتی دارو را تهیه کردند با لب خندان از داروخانه خارج میشوند و گاهی عصبانی از اینکه دارو موجود نیست و باید به داروخانه دیگری بروند.
بعد از کمی پیاده روی وارد داروخانه دیگری شدم که چهرههای خسته و منتظر بیماران کاملا نمایان بود. ساعت ۱۱صبح تمامی صندلیهای درون سالن کوچک پر از افرادی بود که برای تهیه دارو به داروخانه آمده بودند. صدای عصبانی زن توجه همه را به خود جلب کرد گویا بعد از تماس با ۱۹۰برای تهیه دارو آمده بود اما متصدی داروخانه به او گفته بود که دارو موجود نیست.
سرم را برگردانم زن میانسال که در کنارم نشسته بود سری تکان داد و گفت همیشه همین است وقتی با سامانه ۱۹۰ تماس میگیریم اسم چند داروخانه را اعلام میکند، اما وقتی برای تهیه دارو میرویم خبری از دارو نیست.
لبخندهای نهفته در چشمهای کسانی که برای تهیه دارو آمده بودند در لحظه تغییر میکند، گویا برخی از داروها در داروخانه موجود نیست. نیم ساعتی در داروخانه به بهانه گرفتن دارو نشستم. پیرمردی وارد داروخانه شد و بلافاصله نسخه را تحویل متصدی پذیرش داد و متصدی نگاهی به لیست دارو انداخت و بعد به او گفت یکی از داروها موجود نیست، پیرمرد از او سوال میپرسد که از کجا میتواند دارو را تهیه کند که متصدی به او میگوید از سامانه ۱۹۰ استعلام بگیرید و پیرمرد در پاسخ به او گفت دخترم استعلام گرفت که خدمت شما رسیدم. شانه پیرمرد پایین میافتد و با چشمهایی خسته به سمت در خروج میرود.
از داروخانه خارج شدم تصمیم گرفتم به سمت داروخانه هلال احمر در طالقانی برم. داروخانه آنقدر شلوغ بود که علاوه بر اینکه صندلی داخل پر شده بود برخی از بیماران خارج از داروخانه منتظر اعلام پذیرش بودند.
متصدی باجه داروخانه در پایان جواب هر فردی که نسخهاش را به او نشان داده است، یک جمله مشخص را هر بار تکرار میکند، از ۱۹۰ بپرسید که دارویتان را کدام داروخانه دارد. خانم میانسالی که برای تهیه دارو مراجعه کرده میگوید این داروخانه سومین داروخانهای است که سامانه ۱۹۰ به او معرفی کرده است. با عصبانیت میگوید انگار سامانه ۱۹۰ به روز نیست و آدرس داروخانههایی را میدهد که داروی مورد نیازمان را ندارد.
از سوی دیگر مرد میانسال وقتی داشت با متصدی صحبت می کرد و به او می گفت خواهش میکنم هر هفت قلم انسولین را که دکتر تجویز کرده را بدهید که متصدی داروخانه توضیح میدهد موجودی این دارو کم است و به هر مراجعه کنندهای که این دارو را میخواهد تنها چند قلم را میدهیم. مرد با عصبانیت میگوید که برای تهیه انسولین مجددا باید به داروخانه بیاید.
نگاهم را عوض کردم و بیمار دیگری را دیدم. چشم مرد میانسال به داروهایش بود و یک چشم دیگر هم به فاکتور سر به فلک کشیده که چند دقیقه قبل به صندوق پرداخت کرده بود. به یکباره عصبانی شد و گفت همین چند ماه پیش دارو را ارزانتر خریدم. آهی کشید و بلند گفت برای خرید دارو هم باید تن و بدنمان بلرزد که پول داریم یا نه. اینها را که میگوید سری به نشانه تاسف تکان میدهد و از داروخانه خارج میشود.
با ذهنی درگیر از داروخانه خارج شدم در مقابلم خودرویی پارک بود. زن به طرف خودرو میرود و با صدایی ناراحت میگوید اینجا هم داروهایت را نداشت. ناگهان ذهنم به داروخانهای رفت که زن و مرد جوان برای تهیه مکمل وارد آن شدند و به راحتی مکمل خود را تهیه کردند و رفتند.
مشاهدات میدانی از تفاوت موجودی داروها در داروخانههای سطح شهر حکایت دارد؛ داروخانههایی که قفسههایی پر از مکمل دارند و موجودی داروهای خاصشان هم بد نیست در عوض داروخانههایی در حاشیه شهر که ضروریترین داروها را ندارند اما قفسه مکملها باز کامل است. همه اینها حاصل پدیدهای است به نام سبد فروشی دارو که مسئولان داروخانههای سطح شهر از آن نام می برند.
دکتر داروخانه مدعی است وقتی با شرکت پخش دارو تماس میگیرم، میگویند مکمل هم خرید کنید تا داروی مورد نیازت را تامین کنیم!. گویا با توجه به مشکلاتی که در تولید دارو پیش آمده، خیلی از شرکتهای تولیدی به سمت تولید مکملها رفتند و واردکننده هم به سمت واردات مکملها رفت تا سود بیشتری عایدشان شود.
به گزارش دانا؛ بررسیهای میدانی در داروخانهها نشان دهنده آن است که علی رغم وعدههای افزایش تولید، همچنان نه تنها برخی از داروها در داروخانهها موجود نیست بلکه افزایش سرسام آور داروها سبب نارضایتی بیماران شده است.
مدتهاست که مردم از گرانی و کمبود دارو گلایه میکنند و در عوض مسوولان هر بار این موضوع را تکذیب میکنند. حال این سوال مطرح است که اگر واقعا مشکلی در این زمینه وجود ندارد پس چرا داروخانهها مملو از آدمهایی است که به دنبال داروهای خود هستند و از افزایش قیمت و کمبود آن گلایهمند هستند و از سوی دیگر چگونه میشود که داروخانه پر از مکمل و ویتامینهای خارجی باشد اما دریغ از دارو.
برایم جالب بود زمانی که همکارم از جلسه حاشیه هیات دولت آمده بود و تعریف میکرد که وزیر بهداشت آن روز مهربان شده بود و میگفت چه کسی میگوید دارو نیست هر دارویی میخواهید بگویید تا من برایتان تامین کنم و حتی چند تماس هم برقرار شد. واقعا مسئولان از وضعیت موجود دارو در داروخانهها خبر ندارند یا این موضوع میتواند لاپوشانی ناکارآمدی مسئولان باشد یا بیتفاوتی نسبت به مشکلاتی که مردم با آن دست و پنجه نرم میکنند. ای کاش جوابی بود!.