استاد دانشگاه امام صادق(ع) در گفت و گو با دانا مطرح کرد؛
امام خمینی(ره) با دیدن اسناد کودتای آمریکا علیه انقلاب، اقدام دانشجویان را «انقلاب دوم» نامید
رامین مددلو استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) به بهانه ۱۳ آبان مروری بر شبهات و سوالات پیرامون تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان داشت.
رامین مددلو استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق(ع) در گفت و گو با خبرنگار فرهنگی شبکه اطلاع رسانی راه دانا به بهانه ۱۳ آبان مروری بر شبهات و سوالات پیرامون تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان داشته است که در ادامه می خوانیم.
آیا تسخیر سفارت آمریکا یک تصمیم ناگهانی بود؟ یا از قبل برنامهریزی شده بود؟ این حرکت پیشینه تاریخی داشت؟
عبارت «تصمیم ناگهانی» عبارت درستی نیست. ما را دچار اشتباه میکند. زمینه و بستر تسخیر لانه جاسوسی به روحیه ضد آمریکایی مردم ایران در آن زمان برمیگردد. نباید نگاهی که در سال ۱۴۰۲ به جامعه و مسائل پیرامون آن را به سال ۱۳۵۸ تسرّی بدهیم. در سال ۵۸ به چند دلیل فضا به شدت ضدآمریکایی بود. یک، فرهنگ ضد بیگانهای که در مسائل داخلی ما دخالت میکند و استقلال ایرانیان را زیر سوال می برد. ایرانیها آدمهای منزوی نیستند؛ بلکه جامعهای با پذیرش فرهنگهای مختلف در درون خود هستند. بهدلیل جغرافیای اقتصادی در ایران، بده بستان فرهنگی از قدیم الایام بسیار بوده است. اقوام زیادی مانند هند و اروپاییها، ترکان، عربها آمدند و با همجوشی بین اقوام، فرهنگ کنونی شکل گرفته است. در اصل، ایرانیها با بیگانههایی که خواهان دخالت در امور داخلی، تخریب استقلال و تحقیر ملت هستند در تضاد هستند. برای کشوری مثل ایران که دارای تمدن چندین هزارساله و حضور مؤثر در تاریخ بینالملل است، تحقیر شدن توسط ملتهای جدید بار معنایی بسیار سنگینی دارد. در سال ۱۳۵۸ نماد آن اجنبی آمریکا بود. آمریکا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اذهان عمومی کشور بهعنوان دولتی مداخلهگر شناخته شده بود. پس از کودتا مشاهده میکنیم نقش انگلیس و روسیه در امور ایران بهتدریج کمرنگ میشود و آمریکاییها جایگزین آنان میشوند. در ذهنیت ناخودآگاه ایرانیها، آمریکاییها یک بیگانه مداخلهگر بودند که سابقه تاریخی جدید و بهروزی برای آنها داشتند.
دوم اینکه، آمریکاییها به عنوان حامی اصلی رژیم پهلوی شناخته میشدند. نکته شماره سه، انقلابی را که پدران ما ترتیب داده بودند باعث شد تا اتفاقاتی در سطح جهان رقم بخورد. پس مسائل بینالمللی هم برای انقلاب اسلامی اهمیت داشت. آمریکا در آن زمان درگیر جنگ ویتنام بود؛ یعنی به عنوان یک ابرقدرت استعمارگر، از سویههای بینالمللی هم این انگاره تثبیت میشد. در جامعه احساسی بهوجود آمده بود که آمریکاییها چون حامی رژیم پهلوی هستند و یک بار علیه نهضت ما کودتا کردند، باز هم خواهان انجام چنین کاری هستند. نشانههای این حمایت از فردای پیروزی انقلاب تا ۱۳ آبان نمایان شد. مثلاً در خردادماه ۱۳۵۸ کنگره مجلس سنای آمریکا، یک قطعنامه علیه دولت انقلابی صادر کرد: «حق ندارید سران رژیم سابق را اعدام کنید.» جلوتر در تابستان همان سال بحث بلوکه کردن منابع مالی ایران در آمریکا، بهطور جدی مطرح شد. در اواخر مهرماه، شاه را تحت عنوان ادامه درمان در آمریکا پذیرفتند. پذیرش محمدرضا پهلوی این ذهنیت را کاملاً تثبیت کرد که آمریکاییها قصد انجام یک اقدام علیه انقلاب را دارند. تسخیر لانه جاسوسی از سوی دانشجویان، چنین زمینههای اجتماعی-تاریخی داشت.
همچنین آمریکاییها در حجم و گستره کنش تسخیر سفارت غافلگیر شدند. هرچند دیپلماتهای آمریکایی احتمال میدادند که یک اقدامی علیه آنان صورت بگیرد. زیرا سابقه حمله ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ و تظاهرات مردم را داشتند. آمریکا خود را یک ابرقدرت میدانست و فکر نمیکرد جوانان یک کشور به زعم خود جهان سومی، جرئت داشته باشند که منافع آمریکا را تهدید کنند.
آیا تسخیر سفارت آمریکا از نظر حقوقی درست بود؟ چرا اولین باری که لانه جاسوسی تسخیر شد امام خمینی(ره) مخالفت کردند ولی تسخیر دوم را "انقلاب دوم" نامیدند؟
امروزه یک حکومت و دولت باثبات وجود دارد که بازیگر عرصه بینالملل هم هست. فضای سال ۵۸ بحرانی و متلاطم بود. یعنی آنچه که رخ داد، مطلوب ما نبود؛ زیرا چهره متلاطمی از حکومت انقلابی ارائه میکرد اما ثمره و خروجی آن مطلوب ما شد. ثمره آن جلوگیری از کودتا علیه انقلاب اسلامی بود. زمانی که سفارت آمریکا تسخیر شد، با دسترسی به اسناد سفارت متوجه دو نکته میشویم؛ یک، قضیه کودتا جدی بوده و برای این اقدام عملیات و حتی نقشههای جایگزین طراحی کرده بودند. دو، این سفارت بیش از کارویژه دیپلماتیک داشته است و آن کارویژه جاسوسی بوده است. همه میدانیم که یکی از وظایف هر سفارتخانه جمعآوری گزارشهایی از وضعیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و امنیتی آن کشور است. بیشتر از ۸۰ درصد از اسنادی که در سفارت آمریکا به دست آمد، اسناد خود سازمان سیا و جدای از عرصه دیپلماتیک بود. این که میگوییم "لانه جاسوسی" یعنی آنجا مقر سازمان سیا بود. در آن زمان سازمان سیا در ایران شبکهای از حامیان و متنفذان داشت که قادر به انجام کودتا یا برهم زدن اوضاع بودند. قبل از دسترسی به اسناد، درباره این موضوع یک ذهنیت کلی داشتیم ولی پس از تسخیر متوجه این امر مهم شدیم.
حضرت امام دو سیاست کلی داشتند: یکی اینکه با همه کشورهایی که هم عرض ما قرار بگیرند و احترام متقابل برقرار شود، رابطه برقرار خواهیم کرد. درصورتیکه آمریکاییها بههیچ عنوان قائل به احترام متقابل نبودند. دوم اینکه روند انقلاب از کنترل نیروهای مکتبی ومسلمان خارج نشود. نیروهای مکتبی آن زمان یک گروه رقیب کوچک اما بسیار پر سروصدا به نام چپها داشتند. ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ نیروهای چپ سفارت آمریکا را تسخیر کردند. امام و حتی دولت موقت با این اتفاق مخالفت کردند و آنها را از سفارت بیرون کردند؛ زیرا هم با سیاست احترام متقابل ناهمخوان و هم نیروهای کمونیستی بودند که روند انقلاب را مختل میکردند. زمانی که سفارت بار دوم بهدست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام(ره) تسخیر میشود امام خمینی(ره) در ابتدا مخالفت میکنند. با امام تماس گرفته میشود و درخواست میکنند تأملی صورت بگیرد. ۱۴ آبان، برای حضرت امام نمایشگاهی از اسنادی که در سفارت بهدست آمده بود به نمایش گذاشته میشود. اسنادی که نشان میدادند مسئله کودتا قطعی و جدی بوده است. در ۱۵ آبان حضرت امام سخنرانی میکنند و عنوان "انقلاب دوم" را برای تسخیر لانه جاسوسی بهکار میبرند. دلیل استفاده از این عنوان جلوگیری از کودتا علیه انقلاب اسلامی بود. مخالفت ابتدایی امام بر مبنای آن سیاست احترام متقابل بود و بهدلیل مشاهده اسناد قطعیت کودتا، امام موافقت خود را اعلام کردند.
از سوی دیگر مشکل دولت موقت فهم ناصحیح سیاست خارجه بود. دولت موقت احساس میکرد خطر اصلی برای انقلاب شوروی است؛ درحالیکه در همان بهبوهه، شوروی در دوران ضعف خود به سر میبرد.
در ایدهآل منتقدان به این حرکت این گزاره وجود دارد که: «اگر دولت موقت بهتر رفتار میکرد، مسئله تسخیر سفارت پیش نمیآمد.» تسخیر سفارت برای ما خیلی هزینه داشت ولی دستاورد آن یعنی جلوگیری از کودتا که آن هم دستاورد بسیار مثبتی بود. اگر ماجرای تسخیر سفارت هم نبود یک مسئله دیگر بهوجود میآمد؛ زیرا آمریکا اساساً نمیتواند با ملت های شرقی بااحترام صحبت کند جز در مواردی که قصد فریب طرف مقابل را داشته باشند. برای مثال، محمد مرسی به عنوان رئیس جمهور منتخب مصر، پس از پیروزی انقلاب مصر در سال ۲۰۱۳، دقیقاً آن کاری را انجام داد که منتقدان به حرکت دانشجویان در سال ۱۳۵۸ میگفتند باید آن زمان انجام میشد. محمد مرسی از راه تعامل ورود پیدا کرد و حتی سفارت اسرائیل را هم تعطیل نکرد. نتیجه آن شد که در سالگرد یک سالگی انقلاب مصر، ارتش علیه دولت کودتا انجام داد. این تجربه نشان میدهد که اقدام دانشجویان در سال ۱۳۵۸ در برابر سفارت و منش آمریکا اقدامی صحیح بود.
بسیاری امروزه اذعان دارند که امام خمینی موافق این کار نبود و اطلاعی از ماجرا نداشت؛ آیا امام خمینی (ره) موافق این حرکت بود یا در عمل انجام شده قرار گرفت و مجبور شدند که قبول کنند؟
دانشجویان به امام هیچ اطلاعی ندادند؛ زیرا معتقد بودند امام مخالفت خواهند کرد. تسخیر سفارت یک تصویر بینظم از دولت انقلابی برای جهانیان ارائه میکرد و این تصویر در دنیا مخابره شد. از طرفی امام قصد داشتند فضا را با ثبات کنند و تسخیر سفارت یک امر بیثباتکننده بود. طبق این دلایل امام را در جریان کار نگذاشتند. حتی روایتهایی موجود است زمانی که برای بار اول به امام اطلاع دادند مخالفت کردند و دستور دادند دانشجویان را بیرون بریزند. آقای موسوی خوئینیها با حاج احمد خمینی تماس میگیرند. در این تماس درخواست میکنند که یک تأملی از طرف امام صورت بگیرد تا اسنادی ارائه بشود و اثبات کنیم که این سفارت دیگر نباید برقرار باشد. اسنادی که در صبح ۱۴ آبان منتشر میکنند در دیدگاه امام اثرگذار است.
چرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی تسخیر سفارت آمریکا مورد تأیید امام بود ولی طی این چند سال تسخیر سفارت برخی کشورها مانند انگلستان و عربستان مورد تقبیح رهبری قرار گرفته است؟
ایران اکنون یک نظام سیاسی باثبات با دو نیروی نظامی باقدرت در منطقه غرب آسیا است. فضای امنیتی، سیاسی، ساختار قانونی، قانون حاکم و کنشها در یک فضای هدفمند و چهارچوب خاص خود شکل میگیرد. این عرصه را نباید به سال ۱۳۵۸ ببریم. در سال ۵۸ ما در آغاز راه بودیم. فضای متلاطمی بر جامعه حاکم بود. مدل کنش در فضای استقرار با مدل کنش در فضای تثبیت بسیار متفاوت است. به همین دلیل رهبر معظم انقلاب بهصورت جدی مخالفت میکنند. البته در آن برهه قبل از انتشار اسناد، بعضی از بزرگان مانند امام خمینی، آقای مهدوی کنی، مقام معظم رهبری و آقای هاشمی رفسنجانی مخالف تسخیر سفارت بودند. بعد از انتشار اسناد بسیاری از آنها موافقت خود را اعلام میکنند. الآن در مقام یک حاکمیت با ثبات باقدرت منطقهای باید رفتار کنیم. اینکه دولت مداخلهگر نفع ما را نمیخواهد را میتوانیم تجربه و درس تاریخ خود قرار بدهیم. آمریکاییها درظاهر دیپلماتیک کارهای نظامی، جاسوسی و ضد امنیتی هم انجام میدهند. نباید به آنها اعتماد کنیم و اختیاراتشان را در کشور خیلی باز بگذاریم.
آیا تسخیر لانه جاسوسی برای زمین زدن دولت موقت بود تا اوضاع داخلی سامان پیدا کند؟
در آن زمان بین نیروهای مکتبی و انقلابی که تحت فرمان حضرت امام بودند، مسئله دوگانه چپ و راست که بعدها به دوگانه اصلاحطلب و اصولگرا، بهوجود نیامده بود. همگی نیروها تحت عنوان نیروهای مکتبی نامیده میشدند. یک تحلیل غلط وجود داشت که دولت موقت و افرادی مانند شهید بهشتی با آمریکاییها ارتباطات پنهانی داشتند. مسئله خود دولت موقت و شهید بهشتی نبود، مسئله ارتباطات با آمریکا بود. این اتفاق نه برای زمین زدن دولت موقت بلکه برای پایان دادن به ارتباطات با آمریکا بود.
چرا گروگانگیری مقامات آمریکایی انجام شد و مدت طولانی آنها را در اختیار دارند؟
دانشجویان چند خواسته داشتند. آنها در نظر داشتند در مرحله اول سفارت را تسخیر میکنیم و با گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی خواستههایمان را مطرح میکنیم. دو خواسته داشتند: اول اینکه تحویل دادن محمدرضا پهلوی به دولت ایران و دوم اموال دولت ایران که در آمریکا هستند را به ایران برگردانند. با اجرای این خواسته ما دیپلماتهای آمریکایی را آزاد میکنیم. درنهایت دولت آمریکایی موافقت نکرد.
از طرفی هم اگر گروگانها را بیشتر نگه میداشتیم به ضرر ایران بود و به بحران منجر میشد. مشکل ما این بود که پلانB نداشتیم. در نظر داشتیم آمریکاییها قطعاً موافقت میکنند ولی اینطور نشد. دلیل مخالفت آمریکاییها زیر سوال بردن مشروعیت نظام سیاسی جمهوری اسلامی در جهان بود.
البته در آن زمان نیروهای انقلابی مانند امروز تجربیات این چنینی نداشتند. دانشجویان پیرو خط امام(ره) کسانی بودند که تجربه کار سیاسی نداشتند. الآن چون کار تشکیلاتی یاد گرفتیم، تجربیات زیادی بهدست آوردیم انتقادهای بسیاری به تسخیر لانه و مسائل پیرامون آن میکنیم. درحالیکه آن زمان مانند یک نوجوان عمل میکردیم و امروزه مانند یک انسان عاقل و بالغ.
ارسال دیدگاه