اخبار داغ

نقد فیلم مثلث غم Sadness of Triangle

نقد فیلم مثلث غم Sadness of Triangle
فیلم مثلث غم (Triangle of Sadness) به کارگردانی روبن استلوند یکی از آثار برجسته، تأمل‌برانگیز و فلسفی سینمای مستقل اروپاست و در سال 2022 جایزه نخل طلای جشنواره کن را به‌دست آورد. این فیلم با نگاهی گزنده به مقولۀ‌ طبقات اجتماعی، زیبایی‌شناختی دنیای مدرن، نظام سرمایه‌داری و تناقض‌های زندگی لوکس، ترکیبی از کمدی سیاه و درام اجتماعی را ارائه می‌دهد که در عین جذابیت، تفکری عمیق در مخاطب ایجاد می‌کند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ فیلم مثلث غم (Triangle of Sadness) به کارگردانی روبن استلوند یکی از آثار برجسته، تأمل‌برانگیز و فلسفی سینمای مستقل اروپاست و در سال 2022 جایزه نخل طلای جشنواره کن را به‌دست آورد. این فیلم با نگاهی گزنده به مقولۀ‌ طبقات اجتماعی، زیبایی‌شناختی دنیای مدرن، نظام سرمایه‌داری و تناقض‌های زندگی لوکس، ترکیبی از کمدی سیاه و درام اجتماعی را ارائه می‌دهد که در عین جذابیت، تفکری عمیق در مخاطب ایجاد می‌کند. با ما در نقد فیلم مثلث غم همراه باشید تا به بررسی جنبه‌های مختلف این فیلم از نظر فیلم‌نامه، بازیگری، کارگردانی و پیام‌های اجتماعی آن بپردازیم.

یادداشتی بر فیلم مثلث غم

در معرفی فیلم «مثلث غم» باید بگوییم که این اثر سینمایی در سه بخش مجزا روایت می‌شود و هر بخش به جنبه‌ای متفاوت از زندگی شخصیت‌های اصلی می‌پردازد. داستان از زندگی دو مدل جوان به نام‌های کارل و یایا آغاز می‌شود که در دنیای مد و تجمل زندگی می‌کنند و در رابطه‌ای نه‌چندان سالم و مبتنی‌بر مادی‌گرایی گرفتار شده‌اند. پس از مدتی، این دو نفر به سفر لوکس دریایی با کشتی می‌روند که در آن جمعی از ثروتمندان و افراد بانفوذ حضور دارند. کشتی که به‌نوعی نمادی از جامعۀ طبقاتی است، به مکانی برای وقوع اتفاقات غریب و غم‌انگیز تبدیل می‌شود.

در این سفر تضادهای طبقاتی و فرهنگی به اوج خود می‌رسد. در ادامه، کشتی دچار حادثه می‌شود و پس از غرق شدن کشتی، سرنشینان در جزیره‌ای گیر می‌افتند و دینامیک قدرت به شکلی بی‌رحمانه تغییر می‌کند و برخی از سرنشینان به جزیرۀ متروک پناه می‌برند. در این جزیره، شرایط دگرگون می‌شود و کسانی که پیش از این در کشتی قدرت و ثروت داشتند، اکنون ناتوان هستند؛ در حالی که افراد عادی که مهارت‌های بقا دارند به رهبران گروه تبدیل می‌شوند.

فیلم به شکلی هنرمندانه به نقد تفاوت‌های طبقاتی و تأثیر آن‌ها روی رفتار و نگرش انسان‌ها می‌پردازد. در نقد فیلم مثلث غم باید بگوییم که این اثر سینمایی کنایۀ بزرگی به جهان سرمایه‌داری و زندگی لوکس است. شخصیت‌ها در ابتدا بر اساس جایگاه اجتماعی و ثروت خود در کشتی زندگی می‌کنند، اما به‌محض وقوع بحران این موقعیت‌ها معنای خود را از دست می‌دهند. جالب‌ترین بخش فیلم زمانی است که قدرت به دست افرادی می‌افتد که در زندگی عادی جزو طبقات پایین‌تری بودند، اما در شرایط بحرانی مهارت‌ها و دانش عملی‌شان آن‌ها را به رهبران جدید گروه تبدیل می‌کند.

این تغییر ناگهانی در توزیع قدرت و بازتعریف نقش‌ها به مخاطب این پیام را می‌رساند که ثروت و جایگاه اجتماعی همواره پایداری ندارد و آنچه در مواقع بحرانی اهمیت پیدا می‌کند توانایی‌های واقعی و انسانی است؛ نه جایگاه ظاهری.

تحلیل و بررسی ساختار فیلمنامه در نقد فیلم مثلث غم

فیلمنامه مثلث غم (Triangle of Sadness) به کارگردانی روبن اوستلوند، یکی از نقاط قوت اصلی این فیلم به شمار می‌آید. این فیلمنامه ساختاری چندبخشی و غیرمرسوم دارد که به شکل خاصی به موضوع‌های پیچیدۀ اجتماعی و طبقاتی می‌پردازد. در این بخش به طور مفصل به بررسی و تحلیل ساختار فیلمنامه و چگونگی نقش‌آفرینی آن در ایجاد پیام‌های اجتماعی و مفهومی فیلم می‌پردازیم.

1. ساختار سه‌بخشی فیلمنامه

یکی از ویژگی‌های برجسته فیلمنامه مثلث غم ساختار آن است که به صورت سه بخش یا سه فصل مجزا طراحی شد. این سه بخش به‌طور واضح تفکیک شده‌اند و هر کدام از این بخش‌ها به نقد و بررسی جنبه‌ای خاص از زندگی مدرن و روابط انسانی می‌پردازند. در ادامۀ نقد فیلم مثلث غم به آن می‌پردازیم.

بخش اول: دنیای مد و صنعت زیبایی

بخش اول فیلمنامه بر زندگی دو شخصیت اصلی، کارل و یایا که هردو مدل‌های معروفی هستند تمرکز دارد. این بخش به بررسی دنیای زیبایی، سطحی‌نگری و روابط مادی می‌پردازد. کارل که مدل مرد است، در این جهان احساس نداشتن امنیت می‌کند. در این بخش، فیلم نقدی تلخ و طنزآمیز بر صنعت مد و زیبایی ارائه می‌دهد؛ صنعتی که در آن افراد فقط بر اساس ظاهر و جذابیت‌های فیزیکی‌شان ارزش‌گذاری می‌شوند. ساختار این بخش مقدمه‌ای است بر ایدۀ اصلی فیلم دربارۀ قدرت، نابرابری‌های اجتماعی و تضادهای آشکار میان ظاهر و باطن افراد.

بخش دوم: سفر دریایی لوکس

در ادامۀ نقد و بررسی فیلم مثلث غم باید بگوییم که در بخش دوم این اثر سینمایی وارد فضای جدید و کاملاً متفاوتی می‌شود: سفر دریایی لوکس با حضور افراد ثروتمند و بانفوذ. این بخش از فیلمنامه نمادی از جامعۀ طبقاتی و قدرت اقتصادی است. در اینجا کارگردان با طنز سیاه و گزندۀ خود تمایلات مادی و نابرابری‌های طبقاتی را به چالش می‌کشد.

در طول این سفر، شخصیت‌ها بیشتر درگیر پوچی و بیهودگی زندگی خود می‌شوند. یکی از لحظات مهم این بخش صحنۀ شام است که با بروز طوفان و خراب شدن کشتی به اوج خود می‌رسد. در اینجا فیلم به‌نوعی شروع به فروپاشی ساختارهای طبقاتی و قدرت می‌کند؛ جایی که همۀ افراد، صرف‌نظر از طبقۀ اجتماعی‌شان، به‌طور یکسان در برابر نیروهای طبیعت ناتوان هستند.

 

بخش سوم: جزیره و فروپاشی قدرت‌های اجتماعی

بخش سوم فیلمنامه زمانی اتفاق می‌افتد که کشتی غرق می‌شود و نجات‌یافتگان در جزیره‌ای متروک گیر می‌افتند. این بخش نشان‌دهندۀ تغییرات بنیادین در دینامیک‌های قدرت است. کسانی که در کشتی ثروتمند و بانفوذ بودند، اکنون بی‌قدرت و ناتوان شده‌اند؛ در حالی که یکی از خدمه‌ها (آبیگل) که در کشتی موقعیت پایین‌تری داشت در جزیره قدرت را به‌دست می‌گیرد.

این بخش از فیلمنامه نقدی بر ناپایداری ساختارهای اجتماعی و طبقاتی است. قدرت و کنترل که پیش‌تر بر اساس ثروت و جایگاه اجتماعی تعیین می‌شد، اکنون در جزیره با توجه به مهارت‌های عملی افراد (مثل توانایی ماهی‌گیری و بقا) بازتعریف می‌شود.

2. تحلیل نمادگرایی در ساختار فیلمنامه

روبن اوستلوند در فیلمنامۀ مثلث غم از نمادگرایی‌های فراوانی استفاده کرده است که در هر سه بخش فیلم به وضوح دیده می‌شود. این نمادها به شکل استعاره‌های اجتماعی و طبقاتی طراحی شده‌اند که از طریق ساختار سه‌بخشی فیلم به تصویر کشیده می‌شوند.

1) کشتی به عنوان نماد جامعه طبقاتی:

کشتی لوکس در بخش دوم فیلمنامه نمادی از جامعه‌ای است که بر پایۀ نابرابری‌های طبقاتی ساخته شده است. افراد ثروتمند در بالای هرم قدرت قرار دارند و از رفاه و امتیازات خاصی برخوردار هستند؛ در حالی که خدمه‌ها در پشت صحنه کار می‌کنند و در خدمت آنان هستند. این تضاد در زمانی که کشتی دچار بحران می‌شود کاملاً به نمایش گذاشته می‌شود.

2) جزیره به عنوان نماد فروپاشی تمدن:

در بخش سوم، جزیره به‌عنوان نمادی از محیطی بی‌تمدن و خام به تصویر کشیده شده است که در آن قدرت‌های اجتماعی بر اساس ثروت و نفوذ بی‌معنا می‌شود. در اینجا، مهارت‌های واقعی و عملی افراد (نه پول یا جایگاه اجتماعی) تعیین‌کنندۀ بقا و قدرت هستند. این تغییر ناگهانی در توزیع قدرت به شکلی طنزآمیز و در عین حال ترسناک به مخاطب نشان می‌دهد که چقدر ارزش‌های اجتماعی ما شکننده و موقتی هستند.

3. دیالوگ‌های معنی‌دار و تأثیر آن بر ساختار فیلم

در این بخش از بررسی فیلم مثلث غم به یکی از جنبه‌های مهم ساختار فیلمنامه که دیالوگ‌های طولانی و بادقت طراحی‌شدۀ آن است می‌پردازیم. این دیالوگ‌ها در هر بخش از فیلم نقش کلیدی را ایفا می‌کنند. در بخش اول، دیالوگ‌ها بیشتر به بررسی روابط سطحی کارل و یایا می‌پردازند و به مخاطب احساس پوچی و بی‌معنایی دنیای زیبایی و مد را منتقل می‌کنند.

در بخش دوم، دیالوگ‌ها در محیط کشتی بیشتر به نقد ساختارهای اجتماعی و تفاوت‌های طبقاتی اختصاص دارند؛ به‌ویژه صحنه‌ای که کاپیتان کشتی (وودی هارلسون) و یکی از مسافران ثروتمند در یک گفت‌وگوی فلسفی و طنزآمیز دربارۀ مارکسیسم و کاپیتالیسم صحبت می‌کنند. این دیالوگ‌ها نه‌تنها به شخصیت‌پردازی فیلم کمک می‌کنند، بلکه ساختار فیلمنامه را به شکلی هوشمندانه می‌سازند و پیام‌های اجتماعی فیلم را به‌وضوح به مخاطب منتقل می‌کنند.

4. توازن بین طنز و درام

یکی دیگر از ویژگی‌های ساختاری فیلمنامه «مثلث غم» توازن دقیق بین طنز و درام است. در حالی که فیلم به مسائل جدی و تلخ اجتماعی می‌پردازد، استفاده از طنز سیاه به مخاطب اجازه می‌دهد تا از طریق موقعیت‌های کمدی به عمق تضادها و تناقض‌های اجتماعی پی ببرد. این توازن بین طنز و درام به فیلم کمک می‌کند تا نه‌تنها سرگرم‌کننده باشد، بلکه به طور هم‌زمان پیام‌های عمیق‌تری را منتقل کند.

فیلمنامه «مثلث غم» با ساختار سه‌بخشی خود به شیوه‌ای هوشمندانه و لایه‌دار توانسته است نقدی تیز و بُرنده بر نابرابری‌های اجتماعی، صنعت مد و ماهیت قدرت ارائه دهد. هر بخش از فیلمنامه به‌گونه‌ای طراحی شده است که لایه‌های مختلفی از معنای اجتماعی و انسانی را باز کند. استفاده از نمادگرایی‌های پیچیده، دیالوگ‌های پرمغز و توازن بین طنز و درام، این فیلمنامه را به یکی از آثار برجسته سینمای معاصر تبدیل کرده است.

بررسی شخصیت‌پردازی در فیلم مثلث غم

فیلم مثلث غم به کارگردانی روبن اوستلوند نه‌تنها از نظر ساختار فیلمنامه و روایت موفق است، بلکه شخصیت‌پردازی آن نیز به شکلی دقیق و هوشمندانه طراحی شده است. شخصیت‌های فیلم هر کدام نمادی از لایه‌های مختلف اجتماعی، طبقاتی و زیبایی‌شناختی جامعه مدرن هستند. کارل و یایا نماینده زندگی دیجیتال و مصنوعی هستند که همه‌چیز در آن ظاهری و برای نمایش است. یایا به‌عنوان اینفلوئنسر، در حالی که از سفرهای لوکس لذت می‌برد، بیشتر از آن برای تبلیغ و پست‌های اینستاگرامی استفاده می‌کند تا تجربۀ واقعی. از سوی دیگر، شخصیت کاپیتان (با بازی وودی هارلسون) که به‌طور غیرمنتظره‌ای فردی ضدسرمایه‌داری است، نمادی از تناقضات درون سیستم است.

در طرف دیگر ماجرا سرنشینان کشتی به‌گونه‌ای طراحی شده‌اند که تنوع اجتماعی و طبقاتی را نشان دهند. از افراد فوق‌العاده ثروتمند تا خدمتکارانی که به آن‌ها خدمت می‌کنند، همه در این سفر به یک نوع بازی بی‌پایان درگیر می‌شوند.

در ادامه به بررسی و تحلیل کامل شخصیت‌های اصلی و فرعی فیلم می‌پردازیم و نقشی را که هر کدام در انتقال پیام‌های فیلم ایفا می‌کنند تحلیل می‌کنیم.

شخصیت‌پردازی کارل با بازی هریس دیکینسون

کارل به‌عنوان یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم، مدل مرد است که به‌طور قابل‌توجهی درگیر مسائل مربوط به زیبایی و ظاهر خود است. او در صنعتی فعالیت می‌کند که ارزش افراد را بر اساس جذابیت فیزیکی‌شان می‌سنجد. او نماد فردی محسوب می‌شود که در دنیای سطحی‌نگر و ظاهری دنیای مد گیر افتاده است. کارل به‌طور مداوم با احساس ناامنی و شک و تردید در مورد جایگاه خود در این جهان مواجه است.

او چالش‌های بسیاری در رابطه‌اش با یایا دارد و ناتوانی‌اش در برقراری ارتباط عاطفی عمیق با او، نقطه ضعف بزرگی در زندگی شخصی‌اش محسوب می‌شود. کارل به‌عنوان نماینده‌ای از مردانگی مدرن و چالش‌هایی که مردان جوان امروزی در دنیای ظاهربین و مادی با آن روبه‌رو هستند، به تصویر کشیده شده است.

تضادهای درونی کارل

یکی از جنبه‌های جذاب شخصیت کارل، تضادهای درونی اوست. او از یک‌سو به‌دلیل جذابیت ظاهری‌اش مورد توجه قرار می‌گیرد اما از سوی دیگر از اینکه در سایه مدل‌های خانم مانند یایا (شریک زندگی‌اش) قرار دارد احساس بی‌ارزشی می‌کند. این حس تضاد در روابط او با یایا به‌خوبی مشهود است. او به‌عنوان مردی که باید در یک رابطه نقش «قدرتمندتر» را ایفا کند، در موقعیتی معکوس قرار دارد و این مسئله باعث سردرگمی و اضطراب درونی او می‌شود.

رابطه کارل با قدرت

کارل شخصیتی است که در طول فیلم رابطۀ پیچیده‌ای با مفهوم قدرت و کنترل دارد. در دنیای مد و زیبایی، او به‌عنوان یک مرد جذاب از قدرت نسبی برخوردار است، اما در موقعیت‌های دیگر مانند سفر دریایی و به‌خصوص زمانی که در جزیره گیر می‌افتند، قدرت او بی‌معنا می‌شود. این تغییر در قدرت، به‌طور نمادین نشان‌دهندۀ ناپایداری ارزش‌های اجتماعی است که فقط بر اساس ظاهر یا ثروت بنا شده‌اند.

شخصیت‌پردازی یایا با بازی چارلبی دین

یایا شریک زندگی کارل و یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم، مدل زن موفق و جاه‌طلب است که زندگی خود را در دنیای مد و تبلیغات می‌گذراند. او فردی است که از جذابیت ظاهری‌اش به‌عنوان ابزاری برای کسب شهرت و قدرت استفاده می‌کند. شخصیت یایا نماد جامعه‌ای محسوب می‌شود که ارزش‌ها و معیارهای آن بر اساس ظاهر و زیبایی بنا شده است. او به‌نوعی نمایندۀ زنانی است که در این دنیای پرزرق‌وبرق زندگی می‌کنند و در عین حال از قدرت و کنترل خود در روابط آگاه هستند.

یایا نمادی از زنانی است که در دنیای مدرن از طریق شبکه‌های اجتماعی و تأثیرگذاری بر دیگران به‌دنبال قدرت و جایگاه اجتماعی هستند. شخصیت او به‌وضوح نشان‌دهندۀ سطحی‌نگری و بی‌توجهی به ارتباطات انسانی عمیق است.

نقش یایا در فیلم

یایا شخصیتی کنترل‌گر و خودآگاه به تصویر کشیده شده است. او در رابطه با کارل به‌وضوح نقش مسلط را ایفا و از جذابیت و موفقیت خود برای ایجاد فاصله و کنترل استفاده می‌کند. یکی از نکات جالب شخصیت یایا این است که او به‌رغم ظاهر موفق و قدرتمند، همچنان به قدرت‌های بالاتر و مسائل مادی وابسته است. در واقع، او نماینده افرادی به شمار می‌آید که قدرتشان نه از درون، بلکه از تأیید بیرونی و اجتماعی حاصل می‌شود.

تغییر یایا در جزیره

در بخش سوم فیلم وقتی نجات‌یافتگان در جزیره گیر می‌افتند، قدرت یایا به‌شدت کاهش می‌یابد. او که در دنیای مد و زیبایی به‌عنوان فردی قدرتمند شناخته می‌شد، اکنون در جزیره،بدون مهارت‌های عملی برای بقا بی‌قدرت شده است. این تغییر در شخصیت یایا نشان‌دهنده نقد اجتماعی فیلم روی مفهوم قدرت و ظاهر است که در شرایط بحرانی بی‌معنا می‌شود.

شخصیت‌پردازی آبیگل با بازی دالی د لئون

آبیگل یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های مکمل فیلم، خدمتکاری در کشتی لوکس است که در ابتدا در پایین‌ترین لایه‌های اجتماعی و قدرتی قرار دارد. او فردی است که به‌وضوح از نابرابری‌های اجتماعی و طبقاتی رنج می‌برد و در دنیای مادی‌گرا و ظاهری فیلم هیچ قدرتی ندارد، اما وقتی کشتی غرق می‌شود و نجات‌یافتگان در جزیره گیر می‌افتند، شخصیت آبیگل تغییر اساسی می‌کند و او به رهبر گروه تبدیل می‌شود.

آبیگل و مفهوم تغییر دینامیک قدرت

آبیگل نمادی از فردی است که با وجود نداشتن قدرت اجتماعی یا اقتصادی در دنیای متمدن، در شرایط بقا به‌دلیل مهارت‌ها و توانایی‌های عملی‌اش قدرت را به‌دست می‌آورد. او قادر است غذا تأمین کند و به این ترتیب کنترل گروه را در جزیره به‌دست می‌گیرد. شخصیت آبیگل به‌نوعی بازتاب این پیام است که در شرایط واقعی و بحرانی قدرت‌های اجتماعی و ظاهری بی‌معنا می‌شوند و توانایی‌های عملی و بقا اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند.

نقش آبیگل در جزیره

در جزیره، آبیگل به شکلی نمادین و البته تراژیک تبدیل به رهبر گروه می‌شود. او قوانین جدیدی را وضع می‌کند و حتی شخصیت‌های ثروتمند و بانفوذی را که قبلاً در کشتی بودند تحت کنترل خود درمی‌آورد. این تغییر دینامیک قدرت بخش مهمی از پیام اجتماعی فیلم را شکل می‌دهد و نشان می‌دهد که چگونه در نبود تمدن و سیستم‌های اقتصادی، قدرت واقعی از آن کسانی است که توانایی‌های کاربردی دارند.

 

سبک کارگردانی روبن استلوند در فیلم مثلث غم

روبن استلوند (Ruben Ostlund) یکی از کارگردانان برجسته و نوآور سینمای مدرن که با سبک خاص و منحصربه‌فرد خود جایگاهی ویژه در سینمای معاصر اروپا به‌دست آورده است. آثار او غالباً به نقد نابرابری‌های اجتماعی، رفتارهای انسانی در شرایط غیرمعمول و چالش‌های اخلاقی و فلسفی می‌پردازند. استلوند با استفاده از تکنیک‌های ویژۀ کارگردانی توانسته است سبکی خاص خلق کند که آثارش را از دیگر فیلم‌های اجتماعی و فلسفی متمایز می‌کند.

کارگردانی روبن استلوند در این فیلم برجسته و دقیق است. او با استفاده از زوایای دوربین هوشمندانه، تقابل میان لوکس بودن و فاجعه را به تصویر می‌کشد. همچنین فیلم‌برداری به‌گونه‌ای است که زیبایی و زرق‌وبرق زندگی لاکچری به‌شکل اغراق‌آمیز نشان می‌دهد، اما همین زیبایی در لحظاتی از فیلم تبدیل به عاملی هراس‌انگیز می‌شود. موسیقی نیز به‌خوبی فضای طنزآمیز و در عین حال جدی فیلم را همراهی می‌کند.

سبک کارگردانی روبن استلوند ترکیبی از رئالیسم اجتماعی، طنز هجوآمیز، سکانس‌های طولانی و نقدهای اجتماعی عمیق است. او با استفاده از دیالوگ‌های هوشمندانه و طنز تلخ، رفتارهای انسانی را در موقعیت‌های دشوار به نمایش می‌گذارد و به نقد نابرابری‌های اجتماعی و فرهنگی می‌پردازد.

در آثار استلوند، انسان‌ها و محیط‌های اطرافشان به‌گونه‌ای به تصویر کشیده می‌شوند که تماشاگر را به چالش می‌کشد تا نه‌تنها به سطح داستان توجه کند، بلکه به مسائل عمیق‌تری مانند تضادهای طبقاتی، اخلاقی و اجتماعی بیندیشد. این سبک خاص باعث شده است که استلوند به یکی از کارگردانان برجسته و منحصربه‌فرد سینمای مدرن تبدیل شود.

یکی از ویژگی‌های اصلی سبک استلوند استفاده از سکانس‌های طولانی (long takes) و دوربین‌های ثابت است. این شیوه باعث می‌شود مخاطب زمان کافی داشته باشد تا به جزئیات و تغییرات ظریف در محیط و شخصیت‌ها توجه کند. این سکانس‌های طولانی و بدون قطع تصویر باعث می‌شوند مخاطب حس واقعی‌تر و ملموس‌تری از صحنه داشته باشد و درگیر احساسات لحظه‌ای شود.

ریتم مثلث غم؛ طولانی و کند

در نقد فیلم مثلث غم نمی‌توانیم از طولانی بودن برخی صحنه‌ها و ریتم کند فیلم حرف نزنیم. زمان فیلم بیش از ۲ ساعت و نیم است و برخی سکانس‌ها، به‌خصوص در بخش مربوط به کشتی، طولانی و کش‌دارند. پیام‌های این اثر سینمایی در میانۀ فیلم به‌طور واضح ارائه شده‌اند، اما استلوند همچنان به کش دادن صحنه‌ها ادامه می‌دهد.

صحنه‌هایی را که مربوط به غذا خوردن در کشتی و پیامدهای آن است (از جمله صحنه‌های استفراغ) به‌یاد بیاورید. این صحنه‌ها بسیار طولانی هستند و باعث افت ریتم کلی فیلم می‌شوند. در بعضی مواقع فیلم بیش‌ازحد بر پیام‌های خود اصرار می‌ورزد و به نظر می‌رسد که در حال تحمیل دیدگاه‌های فلسفی خاصی به مخاطب است.

تمرکز بیش‌ازحد روی پیام‌های اجتماعی

هرچند فیلم مثلث غم به شکلی هوشمندانه به نقد مسائل اجتماعی و نابرابری‌های طبقاتی می‌پردازد، اما در برخی از قسمت‌ها بیش‌ازحد روی پیام‌های اجتماعی خود متمرکز شده و این مسئله باعث شده است که جنبه‌های داستانی و شخصیتی فیلم در برخی مواقع به حاشیه رانده شوند. به عبارتی، فیلم بیشتر به‌عنوان یک بیانیه اجتماعی عمل می‌کند تا داستانی سرگرم‌کننده و روان. همچنین در طول فیلم تمرکز بسیاری روی روابط قدرت میان شخصیت‌ها و تغییرات طبقاتی آن‌ها در شرایط مختلف می‌شود که تک‌بعدی نگاه کردن به این مسئله نیز خوشایند نیست.

خواندن بهترین نقدهای سینمایی در سایت اهل سینما

مثلث غم اثری است که مخاطب را وادار به تفکر دربارۀ‌ جایگاه و ارزش‌های خود در دنیای مدرن می‌کند. فیلم با روایتی کمدی و پر از لحظات هجوآمیز به سؤالات جدی در مورد نابرابری‌های اجتماعی و شکنندگی سیستم‌های سرمایه‌داری می‌پردازد. این اثر یک فیلم تأمل‌برانگیز است که توانسته با طنز تلخ خود به یکی از مهم‌ترین آثار سینمایی سال تبدیل شود. اگرچه فهم فیلم برای همۀ مخاطبان آسان نیست، اما بی‌شک یکی از آثار برجستۀ سینمای امروز دنیاست.

اگر دوست دارید نقد بهترین فیلم‌ها، سریال‌ها و انیمه‌های جهان را بخوانید، سری به سایت اهل سینما به آدرس www.fromcinema.com بزنید. در مجله هنری اهل سینما تیمی جوان و تحصیل‌کرده نقدهای اصولی می‌نویسند و شما را با دنیای فیلم و سینما بیشتر آشنا می‌کنند. برای آشنایی با سایت اهل سینما و خواندن نقدهای این سایت فقط یک کلیک فاصله دارید.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه