اخبار داغ

راز بندگی واقعی؛ چرا شیطان با هزاران سال عبادت، عبد نبود؟

راز بندگی واقعی؛ چرا شیطان با هزاران سال عبادت، عبد نبود؟
عبودیت اظهار آخرین درجه‌ خضوع در برابر معبود است،‌ و به همین دلیل تنها کسی می‌تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی جز خدا نیست.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ معمولا تصور می‌شود که عبد و بندگی، و عبادت به یک معناست. حال آنکه این دو، معنای متفاوتی دارند.عبد در زبان عرب به انسانی ‌گویند که سر تا پا تعلق به صاحب خود دارد، اراده‌اش تابع اراده‌ او، و خواستش تابع خواست اوست. در برابر او مالک چیزی نیست، و در اطاعت او هرگز سستی به خود راه نمی‌دهد.

به تعبیر دیگر «عبودیت» اظهار آخرین درجه‌ خضوع در برابر معبود است،‌ و به همین دلیل تنها کسی می‌تواند معبود باشد که نهایت انعام و اکرام را کرده است و او کسی جز خدا نیست. بنابراین عبودیت نهایت اوج و تکامل یک انسان و قرب او به خداوند است. عبودیت نهایت تسلیم در برابر ذات پاک اوست.
عبودیت اطاعت بی‌قید و شرط و فرمانبرداری در تمام زمینه‌هاست و بالأخره عبودیت کامل آنست که انسان جز به معبود واقعی یعنی کمال مطلق، نیندیشد جز در راه او گام برندارد، و هر چه غیر اوست فراموش کند حتی خویشتن را.

راغب اصفهانی می‌گوید: واژه عبد که جمع آن عبید است به معنای بردگی است، اما عبد اگر جمع آن عباد باشد، به معنای کسی است که با اختیار خدای متعال را بندگی کند. (قاموس قرآن، ص۳۳۱) 
شَرتونی می‌گوید: عَبَدَ الله، یعنی او را اطاعت کرد و خضوع و افتادگی و برای او کار کرد، آداب دین خدا را مراعات نمود و خدا را یگانه دانست. (الخوری شرتونی، ج۳،ص۴۶۱)  
کلمه «عبد» بر معنایی آمیخته از «اطاعت » و «فروتنی » دلالت می‌کند و بنده در فرهنگ دینی کسی است که همواره در بند فرامین خدای متعال باشد و خود را مالک و صاحب اختیار نداند.

بندگی یعنی انجام وظیفه‌ای که در آن لحظه بر عهده توست، نه آنچه که خودت دوست داری انجام دهی. اگر کسی نماز اول وقت بخواند اما به وظیفه مهم‌تری که در همان لحظه بر عهده دارد بی‌اعتنا باشد، عبادت کرده، اما بندگی نکرده است

همیشه این سوال مطرح است که چرا انسان آفریده شده است؟ چرا باید اطاعت کند و سختی‌های دنیا را متحمل شود؟ اساسا هدف از خلقت چیست؟

خداوند در آیه ۵۶ سوره ذاریات به این سوال‌ها پاسخ می‌دهد: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را نیافریدم مگر برای آنکه مرا عبادت کنند.

امام حسین علیه‌السلام ضمن روایتی می‌فرماید: خداوند مردم را نیافرید مگر برای معرفت و شناخته شدن. و پس از شناختش، او را عبادت می‌کنند و هر کس او را عبادت کند، از بندگی غیر او بی‌نیاز می‌شود.(تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی، ج۱۰، ص۳۵۲)

جنّ، قبل از انسان آفریده شده و دارای تکلیف است. در این آیه نیز نامش قبل از انسان آمده است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ»

در قرآن تذکر داده شده که، همه آفرینش بر اساس حق است و هیچ آفریده‌ای باطل نیست، «وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلَّا بِالْحَقِّ» (احقاف، ۳) و همه‌ آفریده‌ها در مسیر بهره‌مندی انسان است. و انسان نیز برای هدفی متعالی که رسیدن به تکامل است، آفریده شده که راه رسیدن به آن، عبادت و بندگی خداوند است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ» البتّه عبادت معنای عام دارد و به هر کار نیکی که با هدف‌ الهی انجام شود، عبادت گفته می‌شود. (تفسیر نور، ج۹، ص۲۶۸)

آیا خداوند به عبادت ما نیازمند است؟ 

به گواه قرآن، خداوند؛ خالق، رازق و از هر جهت غنی بالذات است، نه تنها از انسان، بلکه از همه هستی بی‌نیاز است. پس هیچ نیازی به عبادت و بندگی ما ندارد. این ما هستیم که فقیر و نیازمندیم. مهندسان معماری توصیه می‌کنند که خانه خود را رو به آفتاب بسازید، آیا به این معناست که خورسیر به خانه ما نیازمند است؟ خیر این ما هستیم که نور و انرژی خورشید محتاجیم.

انسان ذاتاً برای رفع نیازهای خود به متخصصان مراجعه می‌کند و بی‌چون‌وچرا به توصیه‌های آنان عمل می‌نماید؛ زیرا آن‌ها را صاحب‌نظر و آگاه به امور می‌داند. بیمار، با اطمینان کامل به پزشک، هم هزینه می‌پردازد و هم دستورات او را اجرا می‌کند، بدون اینکه در درستی آن‌ها تردید کند.

رابطه انسان با خداوند نیز باید همین‌گونه باشد. خداوند، که خالق و آگاه به همه مصالح و مفاسد انسان است، جز خیر و سعادت او را نمی‌خواهد. اگرچه درک حکمت برخی دستورات الهی برای ما دشوار باشد، اما باید بپذیریم که ما فقیر و محتاج اوییم و تنها او دانای مطلق به سرنوشت و صلاح ماست.

اساسا رابطه مهندس و کارگر؛ طبیب و بیمار، معلم و شاگرد؛ رابطه بین غنی و فقیر است. چون همه این موارد ما را به سمت متخصص و کارشناس سوق می‌دهد. در مورد خداوند نیز اوست که آفریدگار انسان است و ابعاد پنهان او را نیز می‌شناسد و این ما هستیم که فقیر الی الله می‌باشیم.

بین عابد و عبد تفاوتی عمیق وجود دارد. عابد کسی است که عبادت می‌کند، اما ممکن است بنده واقعی خدا نباشد. در مقابل، عبد یعنی کسی که در برابر فرمان الهی تسلیم محض است.

شیطان نمونه‌ای از این تفاوت است. او شش‌هزار سال عبادت کرد و طبق روایات، حتی یک سجده‌اش چهارهزار سال به طول انجامید، اما عبد نبود. زیرا زمانی که خداوند فرمان سجده بر انسان را به او داد، از اطاعت سر باز زد و در برابر دستور الهی ایستادگی کرد. او عبادت می‌کرد، اما عبد نبود، زیرا بنده حقیقی کسی است که در برابر خواست خداوند بی‌چون‌وچرا تسلیم باشد.

بندگی یعنی در هر زمان وظیفه خود را بشناسی و به آن عمل کنی. برای مثال، خداوند توصیه کرده است که نماز در اول وقت خوانده شود. پس در شرایط عادی، وظیفه اینست که نماز را در اولین فرصت اقامه کنی. اما حالتی را تصور کن که پدر یا مادر پیرت به کمکت نیاز دارند. در این شرایط، نمی‌توانی بگویی: "اول باید نماز اول وقت بخوانم"؛ بلکه وظیفه تو اینست که ابتدا نیاز والدین را برطرف کرده، سپس به نماز بپردازی.

بندگی یعنی انجام وظیفه‌ای که در آن لحظه بر عهده توست، نه آنچه که خودت دوست داری انجام دهی. اگر کسی نماز اول وقت بخواند اما به وظیفه مهم‌تری که در همان لحظه بر عهده دارد بی‌اعتنا باشد، عبادت کرده، اما بندگی نکرده است.

به طور کلی عبادت، عبارت است از عملی که با قصد قربت انجام شود، اما هر عبادتی پرستش خداوند نیست، بلکه عملی که برای اظهار عبودیت خداوند وضع شده، پرستش است. و عبودیت یعنی تسلیم محض خدا بودن.

در حقیقت منظور از عبودیّت و بندگی، رسیدن به درجه‌ای از معرفت و خلوص قلبی و درجه وجودی است که در آن مرتبه، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا، هیچ نمی‌بیند و همه موجودات و از جمله خود را بند به اراده خداوند می‌یابد؛ لذا بنده خدا (بند شده به خدا) نامیده می‌شود.

عبادت، به افعال خارجی و مناسک عبادی، مانند نماز و روزه و خدمت به مردم و مانند آن گفته می‌شود، اما بندگی و عبودیت، صفت درونی انسان است که زمینه انجام عبادات بیرونی را فراهم می‌آورد، البته عبادت هم متقابلا در تحکیم صفت عبودیت و بندگی تاثیرگذار است.

بنابراین عبادتی ارزش دارد که ناشی از عبودیت باشد، وگرنه اگر انسان عبودیت نداشته باشد، عبادت او هم ریشه‌دار نخواهد بود و در معرض ریا و عجب و انواع فساد قرار می‌گیرد.

مهمترین مرحله بندگی خدا

بندگی خداوند، شامل مراحلی است که در اینجا به مهمترین مرحله آن، انجام واجبات و ترک محرمات بسنده می‌کنیم.

یعنی ارتباط انسان با خدا، ارتباط انجام فرمان خداوندگاریش باشد! از معنی و مفهوم کلمه «واجب» می‌توانیم چنین استفاده کنیم: یعنی لازم و ضرروی است انجام شود که ترک آن گناه است. و لازم و ضروری نیست انجام نشود و انجامش حرام می‌باشد. آثار فعل حرام تا به آنجاست که روی اجابت دعاها نیز تاثیر می‌گذارد. امام باقر علیه‌السلام در این باره فرمود: بنده حاجتی از خدا طلب می‌کند و قرار می‌شود آن حاجت در زمانی برآورده شود؛ پس در این فاصله، او گناهی مرتکب می‌شود و در نتیجه، خداوند می‌فرماید: حاجت این بنده برآورده نشود و از آن محروم شود؛ زیرا او خشم و غضب مرا برانگیخت و همین باعث محروم شدن اوست. (بحار الانوار،ج۷۳،ص۳۲۹)
بنده واقعی خداوند قلبش فقط مشغول خداوند است. به تعبیر آیت‌الله انصاری همدانی هر چه دنیا به آن‌ها رو کرد، آن‌ها از دنیا رو برگرداندند. گویی که دنیا ناز آن‌ها را می‌کشد، نه این که آنها ناز دنیا را بکشند. در این دنیا هستند و مثل دیگران زندگی می‌کنند؛ امّا هیچ‌گاه به دنیا جواب مثبت نمی‌دهند.

پس دریافتیم اوج و کمال انسان به میزان بندگی و اطاعت او از خداوند است. و صرفا عبادت به تکامل انسان کمکی نمی‌کند. و اینست معنای آیه مورد نظر که خداوند جن و انس را برای بندگی خلق نموده است.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه