اخبار داغ

دوفاکتوی تعامل؛ دوژور تقابل

دوفاکتوی تعامل؛ دوژور تقابل
محمدصالح زندی فعال سیاسی و فرهنگی نوشت: غرب و در رأس آن آمریکا اگرچه به بهانه نبود دموکراسی به کشورهایی همچون ایران، کره شمالی، سوریه و... می‌تازد اما هیچگاه کشورهایی مثل عربستان سعودی، مصر، بحرین، اردن و... را به جهت وجود نداشتن دموکراسی‌هایی ولو صوری، مورد شماتت قرار نمی‌دهد!

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ محمدصالح زندی فعال سیاسی و فرهنگی در یادداشتی نوشت:  بهترین ترجمه تحت‌اللفظی که می‌توان از عبارات حقوقی «دوژور» و «دوفاکتو» داشت، همان «رسمی» و «غیررسمی» یا به مفهوم کلی‌تر، «واقعیت» و «مَجاز» خواهد بود.

در این بین شواهد و واقعیات -دوژور- در دنیای کنونی اگرچه حکایت از جنگی نمایان میان دو تمدن اسلام و غرب دارد اما گویا برخی ساده‌اندیشانه در رودربایستی‌های سیاسی گیر افتاده‌اند و کورکورانه از سراب -دوفاکتو- «گفتگوی تمدن‌ها» و لزوم هضم در نظم نوین جهانی دم می‌زنند!

این روزها اما گفت‌وگوی تمدن‌های سابق، خود را در لباس «مذاکره» به معرض گذاشته و حال مشخص نیست، در پس طرح این کلیدواژه پرطمطراق، نقشه حمله نظامی به کدامیک از بلاد اسلامی نهفته باشد!

به یاد آورید سال2001 را که تنها چند روز پس از لبیک سازمان ملل به پیشنهاد رئیس دولت اصلاحات در نامگذاری آن سال به نام «گفت‌وگوی تمدن‌ها»، حملات 11سپتامبر به برج‌های تجارت جهانی نیویورک به وقوع پیوست و مجدداً چند روز پس از آن بود که جرج بوش پسر، عراق؛ کره شمالی و حتی ایران را به عنوان اضلاع «محور شرارت» در جهان معرفی کرد!

اگرچه تقابل، درگیری و جنگ، مورد تأیید هیچ انسان سلیم‌النفسی نیست اما آیا در دنیای کنونی رواست به بهانه تساهل و مدارا با پلنگی تیزدندان، در حق گوسفندان جفا نموده و به امید گربه پنداشتن دشمن، از سگ قلاده شکسته غافل شویم؟!

حال عده‌ای هم پیدا می‌شوند که در مواجهه با جملات فوق، سخن از متوهم بودن نگارنده به میان آورده و تحلیل فوق را ناشی از توهم توطئه و صِرف دیدن نیمه خالی لیوان، تفسیر می‌کنند.

اگر بر این عقیده باشیم که «تاریخ معلم انسان‌هاست» و حتی اگر از تکرار مکرر جنایات غرب و در رأس آن شیطان بزرگ در حق ملت ایران (از کودتای 28 مرداد 1332 گرفته تا تحریم‌های ناجوانمردانه) بگذریم، مروری بر سیاهه خیانت‌های چشم‌آبی‌ها در حق سایر ملل، نشان از اثبات مدعای فوق خواهد داشت.

بلوک غرب خود را مروج «لیبرال دموکراسی» دانسته و علی‌الظاهر مدافع مراجعه به آرای عمومی به منظور اداره سیاسی کشورهاست؛ و از آن جهت پیشوند لیبرال را یدک می‌کشد که به مخاطبین خویش این‌طور القا کند که در برابر نظر اکثریت، فارغ از هرگونه گرایش مذهبی یا تعصب فرهنگی، کُرنش خواهد نمود. تا به اینجا، گویی همه چیز در «حرف» خوب و مطلوب به نظر می‌رسد اما وقتی به حیطه «عمل» می‌رسیم، درمی‌یابیم که تمام آن مدعاها، کَشکی بیش نبوده است!

غرب و در رأس آن آمریکا اگرچه به بهانه نبود دموکراسی به کشورهایی همچون ایران، کره شمالی، سوریه و... می‌تازد اما هیچگاه کشورهایی مثل عربستان سعودی، مصر، بحرین، اردن و... را به جهت وجود نداشتن دموکراسی‌هایی ولو صوری، مورد شماتت قرار نمی‌دهد!

سابقه تاریخی موید آن است که کشورهای غربی نه تنها در راه تحقق دموکراسی در کشورهای مستعمره و تحت نفوذشان تلاش نکرده‌اند، بلکه همواره به عنوان سدی مستحکم در برابر خواسته‌های دموکراتیک ملت‌ها محسوب می‌شدند!

وقتی تلاش مردم الجزایر در سال 1991 برای برگزاری انتخابات آزاد، به تحریک فرانسه و توسط ارتش این کشور سرکوب شده و جنگ داخلی به راه می‌افتد؛ وقتی در سال 1920 گروهی از جوانان تونسی که خواستار حاکمیت دموکراتیک در این کشور بودند توسط ارتشیان فرانسوی دستگیر و روانه زندان می‌شوند؛ وقتی نخستین جوانه‌های حاکمیت دموکراتیک در مصر اواخر قرن 19، توسط نظامیان بریتانیایی لگدمال می‌شود؛ وقتی پارلمان منتخب اکثریت مردم عراق در سال 1925 از سوی دولت انگلستان منحل می‌گردد؛ وقتی تلاش مردم اندونزی جهت برپایی نظامی دموکراتیک در سال 1927 از سوی دولت هلند سرکوب می‌شود؛ وقتی دولت بلژیک در سال 1965 وارد کارزار کنگو می‌شود و با سرنگون کردن دولت دموکراتیک پاتریس لومومبا (نخست‌وزیر) وی را به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل می‌رساند؛ وقتی در سال 1943 فرانسوی‌ها اعضای دولت منتخب مردمی لبنان دستگیر می‌کنند؛ وقتی القاعده و طالبانی که دست ساخته آمریکا هستند، از مهم‌ترین موانع تحقق دموکراسی در افغانستان به‌شمار می‌روند؛ وقتی انتخابات عادلانه و کاملاً دموکراتیک پارلمان فلسطین در سال 2006 که با تایید صحت آن از سوی هیئت ناظران آمریکایی نیز همراه بود، فقط و فقط به بهانه پیروزی قاطع نمایندگان جنبش مقاومت اسلامی فلسطین‌(حماس)، به رسمیت شناخته نشده و تا به امروز نام حماس در لیست سیاه گروه‌های تروریستی قرار دارد؛ و نهایتاً وقتی در صربستان و گرجستان و اوکراین و قرقیزستان، دولت‌های منتخب مردمی توسط «انقلاب‌های رنگی» سرنگون می‌شوند؛ چگونه می‌توان ادعای کشورهای غربی در حمایت از مردم‌سالاری را صادق دانست؟! آیا این ادعاهای ظاهراً خیرخواهانه و ژست دموکراسی‌خواهی کشورهای غربی، به تعبیر رهبر معظم انقلاب «بچه گول‌زنی» نیست؟! آیا نباید از این خیانات و جنایات گسترده مدعیان غربی در حق سایر کشورها -و نه صرفاً ایران خودمان!- درس عبرت گرفت و اسیر این بزک و صحنه‌آرایی خطرناک نشد؟!

مگر ایالات متحده در جریان «ملی شدن صنعت نفت» به دولت مصدق و حسین فاطمی رحم کرد که بخواهد در توافق «برجام» به دولت اعتدال و جواد ظریف رحم کند؟!

ساده‌لوحانه خواهد بود اگر تصور کنیم حل مشکلات ما با شیطان بزرگ در گروی انعقاد برجام‌های 1و2و3و...وn  خواهد بود، چراکه نه صورت و سیرت ایالات متحده نسبت به سال 1979 میلادی تغییر کرده و نه ظاهر و باطن جمهوری اسلامی نسبت به سال 1357. به جز مسائل فنی هسته‌ای، نشستن ایران پشت میز مذاکره با آمریکا در سایر مناقشات، تنها در صورت نابودی یکی از طرفین میسر خواهد بود چراکه اصولاً مذاکره برپایه اشتراکات صورت می‌پذیرد و شیطان بزرگ هیچ اشتراک نظری با جمهوری اسلامی نداشته و ندارد که اگر این چنین نبود می‌بایست به انقلابمان ظنین شد و نسبت به اصول بنیادین آن شک کرد!

به فرض محال، حتی اگر ما هم راضی به هضم در جامعه به اصطلاح جهانی مدنظر غرب باشیم، اولین مانع آن، خود ایالات متحده خواهد بود چراکه اصولاً حیات یانکی‌ها وابسته به دشمن‌سازی و تنش‌آفرینی در منطقه است. همیشه باید لولوخورخوره‌ای باشد که دولتمردان آمریکایی، شهروندانشان را از آن بترسانند تا بعدها بتوانند در نقش سوپرمن ظاهر شده و دنیا را از شرّ ایشان نجات دهند. حال پس از عبور از دوران نازی‌هراسی و کمون‌هراسی، اینک نوبت به اسلا‌م‌هراسی و در رأس آن ایران‌هراسی رسیده است! در چنین شرایطی دولتمردان اعتدالی و خوشبین به غرب، باید بدانند که کلید زدن فازهای بعدی برجام، لولوی ایران را به فرشته تبدیل نخواهد کرد!

کوتاه سخن آنکه، زمانه کنونی زمانه جنگ و مقابله است و نه صلح و معامله. درگیری‌های حق علیه باطل در فلسطین و یمن و سوریه و... خود گواهی بر این مدعاست. حال اگر عده‌ای بخواهند کبک‌وارانه سر خویش را در برف فرو کرده و سخن از مفاهمه و بازگشت به نظم نوین جهانی به میان آورند، باید ایشان را در زمره مستضعفین فکری دسته‌بندی کرد و به حالشان تأسف خورد!

 

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه