قتی بیدار شد، پرسیدم: «حاجی! چرا اینجا؟ چرا نمی روی خانه پیش زن و بچه ات؟» گفت: «خجالت می کشم.» گفتم: «از کی؟» جواب داد: «از نگهبان پایگاه»...[
به گزارش شبکه اطلاعرسانی دانا، یک روز دیدم شهید مهرزادی(1) در ستاد لشکر از فرط خستگی و بی خوابی، خوابش برد.
, به گزارش شبکه اطلاعرسانی دانا، , به گزارش شبکه اطلاعرسانی دانا، , به گزارش شبکه اطلاعرسانی دانا، , یک روز دیدم شهید مهرزادی(1) در ستاد لشکر از فرط خستگی و بی خوابی، خوابش برد.,, ,
تا آن موقع نمی دانستم که زن و بچه های ایشان در پایگاه شهید بهشتی اهوازند.
, تا آن موقع نمی دانستم که زن و بچه های ایشان در پایگاه شهید بهشتی اهوازند.,, ,
یکی از برادرها به من گفت:
, یکی از برادرها به من گفت:,, ,
- «ایشان مدتی است زن و بچه هایش را آورده اهواز.»
, - «ایشان مدتی است زن و بچه هایش را آورده اهواز.»,, ,
وقتی بیدار شد، پرسیدم:
, وقتی بیدار شد، پرسیدم:,, ,
- «حاجی! چرا اینجا؟ چرا نمی روی خانه پیش زن و بچه ات؟»
, - «حاجی! چرا اینجا؟ چرا نمی روی خانه پیش زن و بچه ات؟»,, ,
گفت:
, گفت:,, ,
«خجالت می کشم.»
, «خجالت می کشم.»,, ,
گفتم:
, گفتم:,, ,
«از کی؟»
, «از کی؟»,, ,
جواب داد:
, جواب داد:,, ,
- «از نگهبان پایگاه که زن و بچه اش این جا نیستند و فرسنگ ها از او فاصله دارند.»
, - «از نگهبان پایگاه که زن و بچه اش این جا نیستند و فرسنگ ها از او فاصله دارند.»,راوی: سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس
, , راوی: سردار مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس,1- سردار شهید حسینعلی مهرزادی (رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا)
, 1- سردار شهید حسینعلی مهرزادی (رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا), 1- سردار شهید حسینعلی مهرزادی (رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا), , 1- سردار شهید حسینعلی مهرزادی (رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا),منبع: وبلاگ لشکر ۲۵ کربلا
, منبع: وبلاگ لشکر ۲۵ کربلا, منبع: وبلاگ لشکر ۲۵ کربلا,انتهای پیام/خ
, انتهای پیام/خ, انتهای پیام/خ]
ارسال دیدگاه