درنگی در وجوب فریضه امر به معروف و نهی از منکر
شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از پایگاه خبری تحلیلی طنین یاس، یکی از اموری که سبب تخریب و خدشه در چهره دین شده و نتیجه معکوس می دهند، این است که خود آمر به معروف و ناهی از منکر به آنچه می گوید، عمل نکند یا مخالف آنچه می گوید عمل کند.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,در این نوشتار بدنبال آن نیستیم که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن مطالبی را بیان کنم، بلکه می خواهم به اموری بپردازم که در روزگار ما به جای این واجب الهی می نشیند و خود را به نام امر به معروف و نهی از منکر معرفی می نمایند و سبب می شوند چهره احکام نورانی و الهی اسلام به تیرگی و کدورت بگراید.
امیرالمومنین(ع) در تحذیر آدمیان از غلفت می فرمایند: « ای شنونده از مستی آمال، قدرت، مقام و نعمت، بپرهیز و از خواب غففت بیدار شو و شتابزدگی بکاه.»
این حقیقتی انکار ناشدنی است که بزرگترین دشمن هر کس نفس اوست، که پیوسته انسان را به بدی فرا می خواند و تا وقتی که نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه نداده است، کسی را از گزند و نیش او ایمنی نیست. در کتب اخلاق بحث های مفصلی در این باب شده است، که تربیت نفس به واسطه پیروی از تعالیم نورانی ثقلین و متابعت استادی کامل و بارضایت و تحمل سختی ها و شدائد فراوان قابل حصول است و نفس تربیت نشده به دنبال آن است که بهر بهانه و وسیله ای که شده انسان را از مسیر هدایت خارج ساخته و در وادی ضلالت و گرامی رها سازد..
با تأمل بر روی این مطالب و احادیث و روایات فراوانی که در تحذیر از وسوسه های نفسانی وارد شده است، می باید انسان متوجه خطر جدی نفس شود که به تعبیر امام علی (ع) بین دو پهلوی انسان بوده و از هر دشمنی به او نزدک تر و در عین حال دشمن تر است و برای تحصیل زاد و توشه و به بیانی دیگر برای تربیت نفس که نجات انسان در اخرت نتها بر همین امر استوار است، آدمیان زمان محدودی در اختیار دارند و از این اسفناک تر اینکه معلوم نیست چه وقت این زمان به سر رسیده و ندای انا الیه راجعون به گوش برسد، لذا جمله این مقدمات که ذکر شد انسان را ملزم می کند که به جای اهتمام در هدایت دیگران و اصلاح ایشان، در ابتدا به تربیت نفس خود بپردازد که اولویت آن نسبت به امور دیگر، غیرقابل انکار است.سعدی در بیان این حقیقت که انسان ها در دنیا دارای حیات دائمی نبوده و چند روزی در این سراچه خاکی میهمان اند می گوید:
دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت/ بیاد که ما خاک باشیم و خشت
این گفته ها به آن معنا نیست که انسان نسبت به حال دیگران بی تفاوت بود و تنها مشغول به نفس خود باشد، بلکه موضوع این است که انسان تا از نفس خویش و از حصار هواهای نفسانی به در نیامده است، بعید نیست حتی در تشخیص خطا از صواب هم دچار اشتباه شده و یا عملی که ظاهرا مورد پسند مولاست را با نیتی پلید و آلوده توأم نماید، که وبال و زیان آن نه تنها دامن خود او را خوادهد گرفت بلکه ممکن است دیگران را نیز دچار اشتباهات و تخلفات مصداقی نماید.
اینکه انسان برای آنکه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد پیوسته عیوب وزشتی های رفتاری دیگران را رصد نموده و در کمین گاهی در انتظار متخلفین باشد، نه تنها آنها را به وجهی که مورد پسند خود اوست مورد انذار قرارد داده و در اصلاح رفتار آنان بکوشد، شاید این توصیفات برای بیان رفتار برخی از دین داران غریب بنظر برسد، لکن با تأمل بر این ویژگی ها در می یابیم که اگر خودمان هم این چنین نباشیم حتما دیده ایم افرادی را که به ا ین درد دجار هستند ، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر»
ذم و زشتی این صفت هم زمانی بیشتر خواهد بود که انسان دیگری را به عیبی متهم کرده و سرزنش کند که خود او از آن صفت مبرا نبوده ، بلکه دارای همان خلق و خو یا ویژگی رفتاری باشد.
امام علی علیه السلام می فرمایند:« بزرگترین عیب آن است که آنجه را مانند آن در خود توست عیب بشماری»
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنید / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بداست/کار بدمصلحت آن است که مطلق نکنیم
شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدن، ملامت و تحقیر بدکاران عاقبت بدی را به دنبال خواهد داشت و ائمه ما پیروان خود را به شدت از این عمل منع نموده اند که از باب نمونه به مورد زیر اشاره می شود.
امام سجاد (ع) در دعای شریف مکارم الاخلاق عرضه می دارد: خداوندا! مرا به ترک تعبیر موفق نما.» تعیبر از عار است، به معنای تنگ، فردی که مرتکب گناه می شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگی به وجود می آورد در صورتی که سرزنش کننده آن عیب را به رخش کشده و امو را مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد به وادی تغیبر گام نهاده است.
تعبیر در اخلاق اسلامی از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده ، اولین مطلبی که در بحث تعبیر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیای گرامی اسلام ضمن روایات، گناه را بیماری خوانده اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمی کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وی بکوشد و مرضش را علاج کند.
بزرگان اخلاق گفته اند مبنای امر به معروف و نهی از منکر باید شفقت و دل سوزی باشد، با این توضیح که انسان یقین دارد عذاب دردناکی در انتظار مبتلایان به معاصی و گناهان بوده و آنها در صورت استمرار گناه به هلاکت و تیره روزی خواهند رسید و از این جهت به حال آنان رحم آورده و نهایت سعی خود را می کند تا بلکه بتواند عیوبی را که عاقبت بدی را به دنبال خواهند داشت از دیگران برطرف کند، در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر به عوان یک اصل انسانی سبب اصلاح افراد و در نهایت منجر به اصلاح جامعه می شود. اما در صورتی که مبنای امر به معروف و نهی از منکر رضایت از خود و اخلاق و رفتار خود باشد ، همین فعل انسانی تبدیل به یک رفتار شیطانی شده و منجر به هیچ اصلاحی نخواهد شد.
امیر المومنین علیه اسلام در فرمان خود خطاب به مالک می فرماید: « قلب خویش را نسبت به مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز.»
این مقال را با غزل زیبای حکیم نظامی به پایان می رسانم
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آیینه روزی که بگیری بدست
خودشکن آن روز مشو خودپرست
منابع:
مکارم الاخلاق
الکافی جلد 2
چهل حدیث، گهرهای قدسی
نشریه خیمه، شماره 11 سال 1393
تلخیص و گردآوری- ماندانا رجبی
انتهای پیام /
در این نوشتار بدنبال آن نیستیم که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن مطالبی را بیان کنم، بلکه می خواهم به اموری بپردازم که در روزگار ما به جای این واجب الهی می نشیند و خود را به نام امر به معروف و نهی از منکر معرفی می نمایند و سبب می شوند چهره احکام نورانی و الهی اسلام به تیرگی و کدورت بگراید.
امیرالمومنین(ع) در تحذیر آدمیان از غلفت می فرمایند: « ای شنونده از مستی آمال، قدرت، مقام و نعمت، بپرهیز و از خواب غففت بیدار شو و شتابزدگی بکاه.»
این حقیقتی انکار ناشدنی است که بزرگترین دشمن هر کس نفس اوست، که پیوسته انسان را به بدی فرا می خواند و تا وقتی که نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه نداده است، کسی را از گزند و نیش او ایمنی نیست. در کتب اخلاق بحث های مفصلی در این باب شده است، که تربیت نفس به واسطه پیروی از تعالیم نورانی ثقلین و متابعت استادی کامل و بارضایت و تحمل سختی ها و شدائد فراوان قابل حصول است و نفس تربیت نشده به دنبال آن است که بهر بهانه و وسیله ای که شده انسان را از مسیر هدایت خارج ساخته و در وادی ضلالت و گرامی رها سازد..
با تأمل بر روی این مطالب و احادیث و روایات فراوانی که در تحذیر از وسوسه های نفسانی وارد شده است، می باید انسان متوجه خطر جدی نفس شود که به تعبیر امام علی (ع) بین دو پهلوی انسان بوده و از هر دشمنی به او نزدک تر و در عین حال دشمن تر است و برای تحصیل زاد و توشه و به بیانی دیگر برای تربیت نفس که نجات انسان در اخرت نتها بر همین امر استوار است، آدمیان زمان محدودی در اختیار دارند و از این اسفناک تر اینکه معلوم نیست چه وقت این زمان به سر رسیده و ندای انا الیه راجعون به گوش برسد، لذا جمله این مقدمات که ذکر شد انسان را ملزم می کند که به جای اهتمام در هدایت دیگران و اصلاح ایشان، در ابتدا به تربیت نفس خود بپردازد که اولویت آن نسبت به امور دیگر، غیرقابل انکار است.سعدی در بیان این حقیقت که انسان ها در دنیا دارای حیات دائمی نبوده و چند روزی در این سراچه خاکی میهمان اند می گوید:
دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت/ بیاد که ما خاک باشیم و خشت
این گفته ها به آن معنا نیست که انسان نسبت به حال دیگران بی تفاوت بود و تنها مشغول به نفس خود باشد، بلکه موضوع این است که انسان تا از نفس خویش و از حصار هواهای نفسانی به در نیامده است، بعید نیست حتی در تشخیص خطا از صواب هم دچار اشتباه شده و یا عملی که ظاهرا مورد پسند مولاست را با نیتی پلید و آلوده توأم نماید، که وبال و زیان آن نه تنها دامن خود او را خوادهد گرفت بلکه ممکن است دیگران را نیز دچار اشتباهات و تخلفات مصداقی نماید.
اینکه انسان برای آنکه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد پیوسته عیوب وزشتی های رفتاری دیگران را رصد نموده و در کمین گاهی در انتظار متخلفین باشد، نه تنها آنها را به وجهی که مورد پسند خود اوست مورد انذار قرارد داده و در اصلاح رفتار آنان بکوشد، شاید این توصیفات برای بیان رفتار برخی از دین داران غریب بنظر برسد، لکن با تأمل بر این ویژگی ها در می یابیم که اگر خودمان هم این چنین نباشیم حتما دیده ایم افرادی را که به ا ین درد دجار هستند ، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر»
ذم و زشتی این صفت هم زمانی بیشتر خواهد بود که انسان دیگری را به عیبی متهم کرده و سرزنش کند که خود او از آن صفت مبرا نبوده ، بلکه دارای همان خلق و خو یا ویژگی رفتاری باشد.
امام علی علیه السلام می فرمایند:« بزرگترین عیب آن است که آنجه را مانند آن در خود توست عیب بشماری»
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنید / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بداست/کار بدمصلحت آن است که مطلق نکنیم
شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدن، ملامت و تحقیر بدکاران عاقبت بدی را به دنبال خواهد داشت و ائمه ما پیروان خود را به شدت از این عمل منع نموده اند که از باب نمونه به مورد زیر اشاره می شود.
امام سجاد (ع) در دعای شریف مکارم الاخلاق عرضه می دارد: خداوندا! مرا به ترک تعبیر موفق نما.» تعیبر از عار است، به معنای تنگ، فردی که مرتکب گناه می شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگی به وجود می آورد در صورتی که سرزنش کننده آن عیب را به رخش کشده و امو را مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد به وادی تغیبر گام نهاده است.
تعبیر در اخلاق اسلامی از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده ، اولین مطلبی که در بحث تعبیر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیای گرامی اسلام ضمن روایات، گناه را بیماری خوانده اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمی کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وی بکوشد و مرضش را علاج کند.
بزرگان اخلاق گفته اند مبنای امر به معروف و نهی از منکر باید شفقت و دل سوزی باشد، با این توضیح که انسان یقین دارد عذاب دردناکی در انتظار مبتلایان به معاصی و گناهان بوده و آنها در صورت استمرار گناه به هلاکت و تیره روزی خواهند رسید و از این جهت به حال آنان رحم آورده و نهایت سعی خود را می کند تا بلکه بتواند عیوبی را که عاقبت بدی را به دنبال خواهند داشت از دیگران برطرف کند، در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر به عوان یک اصل انسانی سبب اصلاح افراد و در نهایت منجر به اصلاح جامعه می شود. اما در صورتی که مبنای امر به معروف و نهی از منکر رضایت از خود و اخلاق و رفتار خود باشد ، همین فعل انسانی تبدیل به یک رفتار شیطانی شده و منجر به هیچ اصلاحی نخواهد شد.
امیر المومنین علیه اسلام در فرمان خود خطاب به مالک می فرماید: « قلب خویش را نسبت به مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز.»
این مقال را با غزل زیبای حکیم نظامی به پایان می رسانم
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آیینه روزی که بگیری بدست
خودشکن آن روز مشو خودپرست
منابع:
مکارم الاخلاق
الکافی جلد 2
چهل حدیث، گهرهای قدسی
نشریه خیمه، شماره 11 سال 1393
تلخیص و گردآوری- ماندانا رجبی
انتهای پیام /
در این نوشتار بدنبال آن نیستیم که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن مطالبی را بیان کنم، بلکه می خواهم به اموری بپردازم که در روزگار ما به جای این واجب الهی می نشیند و خود را به نام امر به معروف و نهی از منکر معرفی می نمایند و سبب می شوند چهره احکام نورانی و الهی اسلام به تیرگی و کدورت بگراید.
امیرالمومنین(ع) در تحذیر آدمیان از غلفت می فرمایند: « ای شنونده از مستی آمال، قدرت، مقام و نعمت، بپرهیز و از خواب غففت بیدار شو و شتابزدگی بکاه.»
این حقیقتی انکار ناشدنی است که بزرگترین دشمن هر کس نفس اوست، که پیوسته انسان را به بدی فرا می خواند و تا وقتی که نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه نداده است، کسی را از گزند و نیش او ایمنی نیست. در کتب اخلاق بحث های مفصلی در این باب شده است، که تربیت نفس به واسطه پیروی از تعالیم نورانی ثقلین و متابعت استادی کامل و بارضایت و تحمل سختی ها و شدائد فراوان قابل حصول است و نفس تربیت نشده به دنبال آن است که بهر بهانه و وسیله ای که شده انسان را از مسیر هدایت خارج ساخته و در وادی ضلالت و گرامی رها سازد..
با تأمل بر روی این مطالب و احادیث و روایات فراوانی که در تحذیر از وسوسه های نفسانی وارد شده است، می باید انسان متوجه خطر جدی نفس شود که به تعبیر امام علی (ع) بین دو پهلوی انسان بوده و از هر دشمنی به او نزدک تر و در عین حال دشمن تر است و برای تحصیل زاد و توشه و به بیانی دیگر برای تربیت نفس که نجات انسان در اخرت نتها بر همین امر استوار است، آدمیان زمان محدودی در اختیار دارند و از این اسفناک تر اینکه معلوم نیست چه وقت این زمان به سر رسیده و ندای انا الیه راجعون به گوش برسد، لذا جمله این مقدمات که ذکر شد انسان را ملزم می کند که به جای اهتمام در هدایت دیگران و اصلاح ایشان، در ابتدا به تربیت نفس خود بپردازد که اولویت آن نسبت به امور دیگر، غیرقابل انکار است.سعدی در بیان این حقیقت که انسان ها در دنیا دارای حیات دائمی نبوده و چند روزی در این سراچه خاکی میهمان اند می گوید:
دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت/ بیاد که ما خاک باشیم و خشت
این گفته ها به آن معنا نیست که انسان نسبت به حال دیگران بی تفاوت بود و تنها مشغول به نفس خود باشد، بلکه موضوع این است که انسان تا از نفس خویش و از حصار هواهای نفسانی به در نیامده است، بعید نیست حتی در تشخیص خطا از صواب هم دچار اشتباه شده و یا عملی که ظاهرا مورد پسند مولاست را با نیتی پلید و آلوده توأم نماید، که وبال و زیان آن نه تنها دامن خود او را خوادهد گرفت بلکه ممکن است دیگران را نیز دچار اشتباهات و تخلفات مصداقی نماید.
اینکه انسان برای آنکه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد پیوسته عیوب وزشتی های رفتاری دیگران را رصد نموده و در کمین گاهی در انتظار متخلفین باشد، نه تنها آنها را به وجهی که مورد پسند خود اوست مورد انذار قرارد داده و در اصلاح رفتار آنان بکوشد، شاید این توصیفات برای بیان رفتار برخی از دین داران غریب بنظر برسد، لکن با تأمل بر این ویژگی ها در می یابیم که اگر خودمان هم این چنین نباشیم حتما دیده ایم افرادی را که به ا ین درد دجار هستند ، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر»
ذم و زشتی این صفت هم زمانی بیشتر خواهد بود که انسان دیگری را به عیبی متهم کرده و سرزنش کند که خود او از آن صفت مبرا نبوده ، بلکه دارای همان خلق و خو یا ویژگی رفتاری باشد.
امام علی علیه السلام می فرمایند:« بزرگترین عیب آن است که آنجه را مانند آن در خود توست عیب بشماری»
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنید / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بداست/کار بدمصلحت آن است که مطلق نکنیم
شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدن، ملامت و تحقیر بدکاران عاقبت بدی را به دنبال خواهد داشت و ائمه ما پیروان خود را به شدت از این عمل منع نموده اند که از باب نمونه به مورد زیر اشاره می شود.
امام سجاد (ع) در دعای شریف مکارم الاخلاق عرضه می دارد: خداوندا! مرا به ترک تعبیر موفق نما.» تعیبر از عار است، به معنای تنگ، فردی که مرتکب گناه می شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگی به وجود می آورد در صورتی که سرزنش کننده آن عیب را به رخش کشده و امو را مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد به وادی تغیبر گام نهاده است.
تعبیر در اخلاق اسلامی از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده ، اولین مطلبی که در بحث تعبیر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیای گرامی اسلام ضمن روایات، گناه را بیماری خوانده اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمی کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وی بکوشد و مرضش را علاج کند.
بزرگان اخلاق گفته اند مبنای امر به معروف و نهی از منکر باید شفقت و دل سوزی باشد، با این توضیح که انسان یقین دارد عذاب دردناکی در انتظار مبتلایان به معاصی و گناهان بوده و آنها در صورت استمرار گناه به هلاکت و تیره روزی خواهند رسید و از این جهت به حال آنان رحم آورده و نهایت سعی خود را می کند تا بلکه بتواند عیوبی را که عاقبت بدی را به دنبال خواهند داشت از دیگران برطرف کند، در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر به عوان یک اصل انسانی سبب اصلاح افراد و در نهایت منجر به اصلاح جامعه می شود. اما در صورتی که مبنای امر به معروف و نهی از منکر رضایت از خود و اخلاق و رفتار خود باشد ، همین فعل انسانی تبدیل به یک رفتار شیطانی شده و منجر به هیچ اصلاحی نخواهد شد.
امیر المومنین علیه اسلام در فرمان خود خطاب به مالک می فرماید: « قلب خویش را نسبت به مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز.»
این مقال را با غزل زیبای حکیم نظامی به پایان می رسانم
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آیینه روزی که بگیری بدست
خودشکن آن روز مشو خودپرست
منابع:
مکارم الاخلاق
الکافی جلد 2
چهل حدیث، گهرهای قدسی
نشریه خیمه، شماره 11 سال 1393
تلخیص و گردآوری- ماندانا رجبی
انتهای پیام /
در این نوشتار بدنبال آن نیستیم که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن مطالبی را بیان کنم، بلکه می خواهم به اموری بپردازم که در روزگار ما به جای این واجب الهی می نشیند و خود را به نام امر به معروف و نهی از منکر معرفی می نمایند و سبب می شوند چهره احکام نورانی و الهی اسلام به تیرگی و کدورت بگراید.
امیرالمومنین(ع) در تحذیر آدمیان از غلفت می فرمایند: « ای شنونده از مستی آمال، قدرت، مقام و نعمت، بپرهیز و از خواب غففت بیدار شو و شتابزدگی بکاه.»
این حقیقتی انکار ناشدنی است که بزرگترین دشمن هر کس نفس اوست، که پیوسته انسان را به بدی فرا می خواند و تا وقتی که نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه نداده است، کسی را از گزند و نیش او ایمنی نیست. در کتب اخلاق بحث های مفصلی در این باب شده است، که تربیت نفس به واسطه پیروی از تعالیم نورانی ثقلین و متابعت استادی کامل و بارضایت و تحمل سختی ها و شدائد فراوان قابل حصول است و نفس تربیت نشده به دنبال آن است که بهر بهانه و وسیله ای که شده انسان را از مسیر هدایت خارج ساخته و در وادی ضلالت و گرامی رها سازد..
با تأمل بر روی این مطالب و احادیث و روایات فراوانی که در تحذیر از وسوسه های نفسانی وارد شده است، می باید انسان متوجه خطر جدی نفس شود که به تعبیر امام علی (ع) بین دو پهلوی انسان بوده و از هر دشمنی به او نزدک تر و در عین حال دشمن تر است و برای تحصیل زاد و توشه و به بیانی دیگر برای تربیت نفس که نجات انسان در اخرت نتها بر همین امر استوار است، آدمیان زمان محدودی در اختیار دارند و از این اسفناک تر اینکه معلوم نیست چه وقت این زمان به سر رسیده و ندای انا الیه راجعون به گوش برسد، لذا جمله این مقدمات که ذکر شد انسان را ملزم می کند که به جای اهتمام در هدایت دیگران و اصلاح ایشان، در ابتدا به تربیت نفس خود بپردازد که اولویت آن نسبت به امور دیگر، غیرقابل انکار است.سعدی در بیان این حقیقت که انسان ها در دنیا دارای حیات دائمی نبوده و چند روزی در این سراچه خاکی میهمان اند می گوید:
دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
بسی تیر و مرداد و اردیبهشت/ بیاد که ما خاک باشیم و خشت
این گفته ها به آن معنا نیست که انسان نسبت به حال دیگران بی تفاوت بود و تنها مشغول به نفس خود باشد، بلکه موضوع این است که انسان تا از نفس خویش و از حصار هواهای نفسانی به در نیامده است، بعید نیست حتی در تشخیص خطا از صواب هم دچار اشتباه شده و یا عملی که ظاهرا مورد پسند مولاست را با نیتی پلید و آلوده توأم نماید، که وبال و زیان آن نه تنها دامن خود او را خوادهد گرفت بلکه ممکن است دیگران را نیز دچار اشتباهات و تخلفات مصداقی نماید.
اینکه انسان برای آنکه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد پیوسته عیوب وزشتی های رفتاری دیگران را رصد نموده و در کمین گاهی در انتظار متخلفین باشد، نه تنها آنها را به وجهی که مورد پسند خود اوست مورد انذار قرارد داده و در اصلاح رفتار آنان بکوشد، شاید این توصیفات برای بیان رفتار برخی از دین داران غریب بنظر برسد، لکن با تأمل بر این ویژگی ها در می یابیم که اگر خودمان هم این چنین نباشیم حتما دیده ایم افرادی را که به ا ین درد دجار هستند ، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر»
ذم و زشتی این صفت هم زمانی بیشتر خواهد بود که انسان دیگری را به عیبی متهم کرده و سرزنش کند که خود او از آن صفت مبرا نبوده ، بلکه دارای همان خلق و خو یا ویژگی رفتاری باشد.
امام علی علیه السلام می فرمایند:« بزرگترین عیب آن است که آنجه را مانند آن در خود توست عیب بشماری»
ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنید / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بداست/کار بدمصلحت آن است که مطلق نکنیم
شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدن، ملامت و تحقیر بدکاران عاقبت بدی را به دنبال خواهد داشت و ائمه ما پیروان خود را به شدت از این عمل منع نموده اند که از باب نمونه به مورد زیر اشاره می شود.
امام سجاد (ع) در دعای شریف مکارم الاخلاق عرضه می دارد: خداوندا! مرا به ترک تعبیر موفق نما.» تعیبر از عار است، به معنای تنگ، فردی که مرتکب گناه می شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگی به وجود می آورد در صورتی که سرزنش کننده آن عیب را به رخش کشده و امو را مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد به وادی تغیبر گام نهاده است.
تعبیر در اخلاق اسلامی از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده ، اولین مطلبی که در بحث تعبیر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیای گرامی اسلام ضمن روایات، گناه را بیماری خوانده اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمی کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وی بکوشد و مرضش را علاج کند.
بزرگان اخلاق گفته اند مبنای امر به معروف و نهی از منکر باید شفقت و دل سوزی باشد، با این توضیح که انسان یقین دارد عذاب دردناکی در انتظار مبتلایان به معاصی و گناهان بوده و آنها در صورت استمرار گناه به هلاکت و تیره روزی خواهند رسید و از این جهت به حال آنان رحم آورده و نهایت سعی خود را می کند تا بلکه بتواند عیوبی را که عاقبت بدی را به دنبال خواهند داشت از دیگران برطرف کند، در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر به عوان یک اصل انسانی سبب اصلاح افراد و در نهایت منجر به اصلاح جامعه می شود. اما در صورتی که مبنای امر به معروف و نهی از منکر رضایت از خود و اخلاق و رفتار خود باشد ، همین فعل انسانی تبدیل به یک رفتار شیطانی شده و منجر به هیچ اصلاحی نخواهد شد.
امیر المومنین علیه اسلام در فرمان خود خطاب به مالک می فرماید: « قلب خویش را نسبت به مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز.»
این مقال را با غزل زیبای حکیم نظامی به پایان می رسانم
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آیینه روزی که بگیری بدست
خودشکن آن روز مشو خودپرست
منابع:
مکارم الاخلاق
الکافی جلد 2
چهل حدیث، گهرهای قدسی
نشریه خیمه، شماره 11 سال 1393
تلخیص و گردآوری- ماندانا رجبی
انتهای پیام /
در این نوشتار بدنبال آن نیستیم که در مورد امر به معروف و نهی از منکر و شرایط آن مطالبی را بیان کنم، بلکه می خواهم به اموری بپردازم که در روزگار ما به جای این واجب الهی می نشیند و خود را به نام امر به معروف و نهی از منکر معرفی می نمایند و سبب می شوند چهره احکام نورانی و الهی اسلام به تیرگی و کدورت بگراید.
,امیرالمومنین(ع) در تحذیر آدمیان از غلفت می فرمایند: « ای شنونده از مستی آمال، قدرت، مقام و نعمت، بپرهیز و از خواب غففت بیدار شو و شتابزدگی بکاه.»
,این حقیقتی انکار ناشدنی است که بزرگترین دشمن هر کس نفس اوست، که پیوسته انسان را به بدی فرا می خواند و تا وقتی که نفس اماره جای خود را به نفس مطمئنه نداده است، کسی را از گزند و نیش او ایمنی نیست. در کتب اخلاق بحث های مفصلی در این باب شده است، که تربیت نفس به واسطه پیروی از تعالیم نورانی ثقلین و متابعت استادی کامل و بارضایت و تحمل سختی ها و شدائد فراوان قابل حصول است و نفس تربیت نشده به دنبال آن است که بهر بهانه و وسیله ای که شده انسان را از مسیر هدایت خارج ساخته و در وادی ضلالت و گرامی رها سازد..
,با تأمل بر روی این مطالب و احادیث و روایات فراوانی که در تحذیر از وسوسه های نفسانی وارد شده است، می باید انسان متوجه خطر جدی نفس شود که به تعبیر امام علی (ع) بین دو پهلوی انسان بوده و از هر دشمنی به او نزدک تر و در عین حال دشمن تر است و برای تحصیل زاد و توشه و به بیانی دیگر برای تربیت نفس که نجات انسان در اخرت نتها بر همین امر استوار است، آدمیان زمان محدودی در اختیار دارند و از این اسفناک تر اینکه معلوم نیست چه وقت این زمان به سر رسیده و ندای انا الیه راجعون به گوش برسد، لذا جمله این مقدمات که ذکر شد انسان را ملزم می کند که به جای اهتمام در هدایت دیگران و اصلاح ایشان، در ابتدا به تربیت نفس خود بپردازد که اولویت آن نسبت به امور دیگر، غیرقابل انکار است.سعدی در بیان این حقیقت که انسان ها در دنیا دارای حیات دائمی نبوده و چند روزی در این سراچه خاکی میهمان اند می گوید:
,دریغا که بی ما بسی روزگار / بروید گل و بشکفد نوبهار
,بسی تیر و مرداد و اردیبهشت/ بیاد که ما خاک باشیم و خشت
,این گفته ها به آن معنا نیست که انسان نسبت به حال دیگران بی تفاوت بود و تنها مشغول به نفس خود باشد، بلکه موضوع این است که انسان تا از نفس خویش و از حصار هواهای نفسانی به در نیامده است، بعید نیست حتی در تشخیص خطا از صواب هم دچار اشتباه شده و یا عملی که ظاهرا مورد پسند مولاست را با نیتی پلید و آلوده توأم نماید، که وبال و زیان آن نه تنها دامن خود او را خوادهد گرفت بلکه ممکن است دیگران را نیز دچار اشتباهات و تخلفات مصداقی نماید.
,اینکه انسان برای آنکه آمر به معروف و ناهی از منکر باشد پیوسته عیوب وزشتی های رفتاری دیگران را رصد نموده و در کمین گاهی در انتظار متخلفین باشد، نه تنها آنها را به وجهی که مورد پسند خود اوست مورد انذار قرارد داده و در اصلاح رفتار آنان بکوشد، شاید این توصیفات برای بیان رفتار برخی از دین داران غریب بنظر برسد، لکن با تأمل بر این ویژگی ها در می یابیم که اگر خودمان هم این چنین نباشیم حتما دیده ایم افرادی را که به ا ین درد دجار هستند ، پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:« نه عیب جو باش و نه ثناگو، نه زخم زبان زن و نه مجادله گر»
,ذم و زشتی این صفت هم زمانی بیشتر خواهد بود که انسان دیگری را به عیبی متهم کرده و سرزنش کند که خود او از آن صفت مبرا نبوده ، بلکه دارای همان خلق و خو یا ویژگی رفتاری باشد.
,امام علی علیه السلام می فرمایند:« بزرگترین عیب آن است که آنجه را مانند آن در خود توست عیب بشماری»
,ما نگوییم بد و میل به ناحق نکنید / جامه کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم
,عیب درویش وتوانگر به کم و بیش بداست/کار بدمصلحت آن است که مطلق نکنیم
,شیوه امر به معروف و نهی از منکر بسیار دقیق و حائزه اهمیت است چرا که این امر قرار است سبب اصلاح و تعمیر شود نه افساد و تخریب. این مورد در رفتار اولیای الهی به وضوح جلوه گر است که آن بزرگواران حتی در صورت مواجهه با بدکاران نیز به هیچ وجه به سرزنش و تحقیر آنان خصوصا در میان جمع اقدام ننموده و رفتاری کریمانه را به تصویر می کشیدن، ملامت و تحقیر بدکاران عاقبت بدی را به دنبال خواهد داشت و ائمه ما پیروان خود را به شدت از این عمل منع نموده اند که از باب نمونه به مورد زیر اشاره می شود.
,امام سجاد (ع) در دعای شریف مکارم الاخلاق عرضه می دارد: خداوندا! مرا به ترک تعبیر موفق نما.» تعیبر از عار است، به معنای تنگ، فردی که مرتکب گناه می شود بر اثر آن در خویشتن عیب و ننگی به وجود می آورد در صورتی که سرزنش کننده آن عیب را به رخش کشده و امو را مورد سرزنش و تحقیر قرار دهد به وادی تغیبر گام نهاده است.
,تعبیر در اخلاق اسلامی از صفات ناپسند و مذموم است و در این باره روایات بسیاری از اولیای گرامی اسلام رسیده ، اولین مطلبی که در بحث تعبیر و ملامت باید مورد توجه قرار گیرد این است که اولیای گرامی اسلام ضمن روایات، گناه را بیماری خوانده اند و انسان عاقل هرگز بیمار را ملامت نمی کند بلکه اگر بتواند باید در راه درمان وی بکوشد و مرضش را علاج کند.
,بزرگان اخلاق گفته اند مبنای امر به معروف و نهی از منکر باید شفقت و دل سوزی باشد، با این توضیح که انسان یقین دارد عذاب دردناکی در انتظار مبتلایان به معاصی و گناهان بوده و آنها در صورت استمرار گناه به هلاکت و تیره روزی خواهند رسید و از این جهت به حال آنان رحم آورده و نهایت سعی خود را می کند تا بلکه بتواند عیوبی را که عاقبت بدی را به دنبال خواهند داشت از دیگران برطرف کند، در این صورت است که امر به معروف و نهی از منکر به عوان یک اصل انسانی سبب اصلاح افراد و در نهایت منجر به اصلاح جامعه می شود. اما در صورتی که مبنای امر به معروف و نهی از منکر رضایت از خود و اخلاق و رفتار خود باشد ، همین فعل انسانی تبدیل به یک رفتار شیطانی شده و منجر به هیچ اصلاحی نخواهد شد.
,امیر المومنین علیه اسلام در فرمان خود خطاب به مالک می فرماید: « قلب خویش را نسبت به مردم از رحمت و محبت و لطف سرشار ساز.»
,این مقال را با غزل زیبای حکیم نظامی به پایان می رسانم
,عیب کسان منگر و احسان خویش
,دیده فرو بر به گریبان خویش
,آیینه روزی که بگیری بدست
,خودشکن آن روز مشو خودپرست
,منابع:
,مکارم الاخلاق
,الکافی جلد 2
,چهل حدیث، گهرهای قدسی
,نشریه خیمه، شماره 11 سال 1393
,
تلخیص و گردآوری- ماندانا رجبی
,
انتهای پیام /
,]
ارسال دیدگاه