مبارز انقلابی دوران رژیم طاغوت گفت: اگر در سال 42 میانهروها جا نمیزدند و صحنه را ترک نمیکردند انقلاب پیروز میشد اما این اتفاق رخ نداد لکن در سال 56 میانهروها به صحنه آمدند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛به نقل از آناج، تاریخ را از زبان کسی خواهیم شنید که بیش از دیگران در کانون پیشامدهای آذربایجان حضور داشته و وجه متمایز او با دیگر مبارزین قرابت فامیلی با سردمداران قیام مردم تبریز در سال 566 بوده است. سید محمد فرزند آیت الله سید حسن الهی، برادرزاده علامه طباطبایی و خواهر زاده شهید قاضی طباطبایی است.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, آناج, تاریخ را از زبان کسی خواهیم شنید که بیش از دیگران در کانون پیشامدهای آذربایجان حضور داشته و وجه متمایز او با دیگر مبارزین قرابت فامیلی با سردمداران قیام مردم تبریز در سال 566 بوده است. سید محمد فرزند آیت الله سید حسن الهی، برادرزاده علامه طباطبایی و خواهر زاده شهید قاضی طباطبایی است.,گفتوگوی اختصاصی آناج با این مبارز انقلابی را با هم میخوانیم:
,سید محمد الهی: متولد 1317 در تبریز هستم و تا مقطع دیپلم تحصیل کردم. از دوم فروردین 42 نیز در خدمت انقلاب بودهام. روی اصل قرابت و تبعیت از آیتالله قاضی، در کلیهی اقداماتی که از سال 42 تا 577 در تبریز رخ داده حضور داشتهام.
, سید محمد الهی:,تاریخ مصرف نظام شاهنشاهی در زمان ناصرالدین شاه به اتمام رسید
, تاریخ مصرف نظام شاهنشاهی در زمان ناصرالدین شاه به اتمام رسید, تاریخ مصرف نظام شاهنشاهی در زمان ناصرالدین شاه به اتمام رسید,آناج: از نظر شما چه زمانی مردم به باور تغییر حکومت از شاهنشاهی به جمهوری رسیدند؟
, آناج: از نظر شما چه زمانی مردم به باور تغییر حکومت از شاهنشاهی به جمهوری رسیدند؟, آناج: از نظر شما چه زمانی مردم به باور تغییر حکومت از شاهنشاهی به جمهوری رسیدند؟,تاریخ مصرف نظام شاهنشاهی با قیام مشروطیت تبریز به پایان رسیده بود؛ البته پیش از آن نیز به دلیل حکومت ننگین قاجار و آشکار شدن ضعف حکومت شاهنشاهی در جنگهای ایران و روس فاتحهی حکومت پادشاهی خوانده شده بود. تنها مدت کوتاهی بعد از این جنگها حکومت ادامه یافت که در اثر دیکتاتوری ناصر الدین شاه بود. بعد از ناصرالدین شاه مردم هرگز اجازه نمیدادند که دیکتاتوری دیگری نظیر وی در ایران به وجود آید.
,در دوران حکومت ناصرالدین شاه جنایتهایی صورت گرفت که در تاریخ بیسابقه بود، همچون قتل امیر کبیر و یا دخالتهای حرمسرای شاه در امور کشوری و لشکری، گذشته از آن فقر جامعه در مقابل حرمسرای شاه قابل مقایسه نبود.
,, ,
تاریخ مصرف این نظام با ناصرالدین شاه اتمام یافته بود اما یک مدت زمانی جهت ایجاد تحول در جامعه و مردم برای پذیرش نظام جمهوری نیاز بود. رضاخان از این خلأ برای رسیدن به حکومت بهره برد وگرنه هرگز سلطنت به او نمیرسید.
,اعلام حکومت جمهوری توسط رضاخان پهلوی/ در سال 42 نیروهای میانهرو جا خالی کردند اما در 56 به صف انقلابیون پیوستند
, اعلام حکومت جمهوری توسط رضاخان پهلوی/ در سال 42 نیروهای میانهرو جا خالی کردند اما در 56 به صف انقلابیون پیوستند, اعلام حکومت جمهوری توسط رضاخان پهلوی/ در سال 42 نیروهای میانهرو جا خالی کردند اما در 56 به صف انقلابیون پیوستند,بعد از خلع احمدشاه قاجار، رضا خان در ایران حکومت را جمهوری اعلام کرد و با این طریق در بین مردم مقبولیت یافت. اما تنها سه روز بعد و پس از تسلط بر اوضاع نظام را به شاهنشاه تغییر داد.
,در دورهی جنگهای جهانی که رضاشاه خلع شد، هیچ اتفاقی نیفتاد چون این حکومت مطلقا ریشه مردمی نداشت و در زمان محمدرضا نیز در سال 1332 بدون هیچ گونه عکس العملی شاه را از کشور بیرون میکردند، اما چون هنوز در رهبری انقلاب نقصهایی وجود داشت و از طرفی در بین مردم هنوز آمادگی جهت برقراری نظام جمهوری وجود نداشت، این امر اتفاق نیفتاد.
,در 15 خرداد سال 42 نظام شاهنشاهی در حال برچیده شدن بود، اما نیروهای میانه رو مملکت جا خالی کردند و گروههای انقلابی تبدیل به یک گروه خاص شدند و به بخشی از کشور تسلط یافتند. نتیجه اینکه تهران را سرکوب و امام خمینی (ره) را هم دستگیر کردند که در ظاهر نظام شاهنشاهی باز هم پیروز شد.
,در سال 56 یک موقعیت کمنظیر تاریخی پیشآمد است و آنهم پیوستن نیروهای میانه رو به صف مخالفین با نظام شاهنشاهی است. وقتی این قشر وارد کار شدند بهترین فرصت برای نیروهای انقلابی به وجود آمد تا ضربهی نهایی را وارد سازند.
,قم از نظر سیاسی به علت وجود مرجعیت بالاتر از سایر استانها بود به همین دلیل زمزمههای اولیه از آنجا شکل گرفت.
,اطرافیان شریعتمداری میانهرو بودند/ در 54 انقلابیها را دستگیر میکردند
, اطرافیان شریعتمداری میانهرو بودند/ در 54 انقلابیها را دستگیر میکردند, اطرافیان شریعتمداری میانهرو بودند/ در 54 انقلابیها را دستگیر میکردند,کمیتهی مشترک ضد خرابکاری در سال 54 تمامی نیروهای انقلابی در سراسر کشور را دستگیر کرده بود که من هم جزو همان افراد بودم. به این ترتیب میخواستند کنترل کشور را به دست بگیرند و سلطنت را چند دههی دیگر ادامه دهند.
,از طرفی در سالهای 56 حکومت تعرضی به خانهی شریعتمداری داشت که منجر شد اطرافیان ایشان که عموما میانه رو بودند، وارد معرکه شوند و همین حضور بهانهی کافی به انقلابیها داد تا کار را یکسره کنند.
,مخالفان شاهنشاهی را کمونیست و مارکسیست مینامیدند
, مخالفان شاهنشاهی را کمونیست و مارکسیست مینامیدند, مخالفان شاهنشاهی را کمونیست و مارکسیست مینامیدند,آناج: به نظر شما چطور شد که زعامت انقلاب به دست روحانیت افتاد؟
, آناج: به نظر شما چطور شد که زعامت انقلاب به دست روحانیت افتاد؟, آناج: به نظر شما چطور شد که زعامت انقلاب به دست روحانیت افتاد؟,قبل از انقلاب در ایران مجموعهای شکل گرفته بود که به صورت تخصصی، حرفهای و علمی مسئلهی شکل گیری انقلاب را مورد تجزیه و تحلیل قرار میداد. این گروه به این نتیجه رسیدند که سردمداران انقلاب باید روحانیت باشد. برای اینکه آتویی در دست نظام شاهنشاهی وجود داشت که هر جنبندهای را به اتهام کمونیستی و مارکسیستی متهم کرده و از صحنه خارج میکرد. برای اینکه از این اتهام جلوگیری شود باید روحانیت در صف اول قرار میگرفت.
,, ,
دور از تصور ما بود که روزی نظام شاهنشاهی تغییر کرده و در عرض یکسال از بین برود؛ اکثر مبارزین بر این باور بودند که حداقل برای این تغییر به شش سال زمان نیاز است. تمام این معادلات در انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) بهم ریخت و ما شاهد به ثمر رسیدن خونهای ریخته شده پیش از زمان تعیین شده، بودیم.
,برخی از اعضاء ساواک با انقلابیها همکاری میکردند/ وقتی به یک ارتشی میگویند مردم را بزن و او تیر هوایی شلیک میکند، یعنی انقلابی است
, برخی از اعضاء ساواک با انقلابیها همکاری میکردند/ وقتی به یک ارتشی میگویند مردم را بزن و او تیر هوایی شلیک میکند، یعنی انقلابی است, برخی از اعضاء ساواک با انقلابیها همکاری میکردند/ وقتی به یک ارتشی میگویند مردم را بزن و او تیر هوایی شلیک میکند، یعنی انقلابی است,آناج: مهمترین تهدید جریان انقلابی در آن دوران را در چه میدانید؟
, آناج: مهمترین تهدید جریان انقلابی در آن دوران را در چه میدانید؟, آناج: مهمترین تهدید جریان انقلابی در آن دوران را در چه میدانید؟,در آن بُرهه سردمداران جریان انقلاب به این باور رسیدند که کشور با دو جبهه باید مقابله کند، یکی دشمن داخلی و دیگری دشمن خارجی؛ دشمن داخلی میتوانست یکباره کودتا کند و دشمن خارجی کشور را به اشغال خود دربیاورد، لذا نباید میگذاشتیم این دو جبهه با هم متحد شوند. به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که در انقلاب پادگانهای تهران برای جلوگیری از کودتا خالی شود و پادگانهای اطراف برای مقابله با دشمن خارجی حفظ شوند؛ به همین دلیل هم بود که پادگانهای تهران خالی شد ولی پادگان تبریز حفظ شد. پادگان مهاباد تنها اشتباهی بود که از دست خارج شد و با بهای سنگینی دوباره به ما بازگشت.
,نیروهای دیگر اعم از ارتش، شهربانی حتی ساواک، ژاندارمری و کارمندان دولت بجز سران بدنه با ما همکار بودند. انتظار این نبود که ساواک در خیابانها شعار بدهد که درود بر خمینی بلکه نهایت همکاری او این بود که گزارشهایش را عینا منطبق بر واقعیت ندهد بلکه کمی اغماض داشته باشد.
,یک ارتشی هم همین طور نمی توانست در حمایت از انقلاب به همراه تظاهرات کنندگان به خیابان بیاید، بلکه همین که به او می گفتند شلیک کن و او تیر هوایی میزد یعنی اینکه با مردم همراه بود. یکی مثل سرهنگ امیر احمدی در بازار فرمان آتش نمیدهد و این اوج انقلابی بودن اون را نشان میدهد؛ یک روحانی هرگز چماق برداشته و در خیابان دعوا نمیکرد بلکه با روشنگری خود میتوانست نقش آفرینی کند. اینها را سازماندهی میدادند، چون میخواستیم از مخمصهی توطئههای انگلیس و آمریکا و شاهنشاه خارج شویم.
,تبریز محوریت جریانهای سیاسی در سال 56
, تبریز محوریت جریانهای سیاسی در سال 56, تبریز محوریت جریانهای سیاسی در سال 56,آناج: از قیام 29 بهمن 56 و انتخاب تبریز برای تسری بخشی به جریان انقلاب بفرمایید:
, آناج: از قیام 29 بهمن 56 و انتخاب تبریز برای تسری بخشی به جریان انقلاب بفرمایید:, آناج: از قیام 29 بهمن 56 و انتخاب تبریز برای تسری بخشی به جریان انقلاب بفرمایید:,موقعیت تاریخی و سیاسی و ژئوپلوتیک تبریز منجر به محوریت در برگزاری چهلم شهدای قم و کلید زدن قیام 29 بهمن و تسری بخشی به روند انقلاب گردید؛ این شهر از جهتی با 33 فرسخ به پیمان ناتو (ترکیه) و از طرفی با 24 فرسخ به پیمان شرق (شوروی) میرسید؛ ارتش ناتو و شوروی هر دو این منطقه را برای خود پشت جبهه میدانستند و به حوادث این منطقه نظارت داشتند، از طرفی میترسیدند اتفاقهایی که در اینجا به وقوع میپیوندد به آنجا نیز سرایت کند. به ویژه شوروی این ترس را برای منطقه قفقاز داشت و ترکیه نیز کنسول خود را در تبریز توجیه کرده بود که نسبت به تحولات منطقه اشراف داشته باشد. در نتیجه هر حادثهای که در این حیطه اتفاق میافتاد توسط بلوک شرق و غرب منعکس میگردید.
,تبریز؛ تبلور نه شرقی نه غربی
, تبریز؛ تبلور نه شرقی نه غربی, تبریز؛ تبلور نه شرقی نه غربی,حرکت انقلابی ایران از این منطقه شروع شد و به همین خاطر تبلور شعار نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی بود.
,ما بلوک شرق و غرب را رها کرده و دست بیعت به قم و مرجعیت شیعه دادیم که باعث شد در تمامی دنیا این حادثه ی 29 بهمن منعکس شود. مرجعیت قم دستور تعطیل داده بود و دولت شاهنشاهی دستور کار داده بود. مردم در بین این دو از دستور قم تبعیت کرد. این اولین هدف 29 بهمن بود. اولین گروهی که تابعیت خود را از نظام شاهنشاهی بریده و از مرجعیت شیعه قم تبعیت کرده، شهر تبریز است.
,قیام مردم تبریز در آیینهی ساواک
, قیام مردم تبریز در آیینهی ساواک, قیام مردم تبریز در آیینهی ساواک,قیام مردم تبریز شاید جزو معدود برههایی باشد که با ساواک و نیروهای نظامی خواسته یا ناخواسته به همراهی با مردم روی آوردند. وقتی استاندار سرلشکر آزموده که سرلشکر ارتش ایران بود، پشت میکروفن گریه میکرد و میگفت شورشیان مردم آذربایجان نبودند بلکه خارج از مرزها آمده بودند در واقع ساواک به او آدرس غلطی از انقلابیون داده بود.
,در عوض اینکه هستهی مرکزی حرکت را در تبریز به استاندار گزارش دهند که استاندار هم در همان نطفه شورش علیه سلطنت را خفه کند، در گزارشها به او رسانده بودند که اینها از خارج از استان و حتی خارج از کشور آمده بودند.
,قیامی آگاهانه با اهداف انقلابی در تبریز
, قیامی آگاهانه با اهداف انقلابی در تبریز, قیامی آگاهانه با اهداف انقلابی در تبریز,کسی نتوانسته تحلیل مناسبی از واقعه 29 بهمن ارائه دهد به جز سرکنسول آمریکا که در تبریز مستقر بود. او یک گزارش تحلیلی در رابطه با 29 بهمن نوشته است که نسبت به تمامی گزارشهای نوشته شده در این روز قابل توجهتر است.
,او در این گزارش نوشته است: «واقعه 29 بهمن مردم تبریز یک شورش نیست بلکه یک حرت انقلابی است که اگر هر چه زودتر جلوی آن گرفته نشود به تمامی شهرهای کشور سرایت خواهد کرد.»
, «واقعه 29 بهمن مردم تبریز یک شورش نیست بلکه یک حرت انقلابی است که اگر هر چه زودتر جلوی آن گرفته نشود به تمامی شهرهای کشور سرایت خواهد کرد.»,, ,
وی دلایل این تحلیل خود را چنین عنوان مینماید: «در اینجا بانکها را به آتش کشیده اند اما به پولها دستبرد نزدهاند. این یعنی اینکه هدفشان غارت نبوده بلکه هدفی والاتر آنها را وادار به این کار کرده است. تمامی موسسات همچون بانک، سینما و مشروب فروشی را به آتش کشیدهاند اما در این میان حتی یک مغازهی ارمنی نیز دچار مشکل نشده است با اینکه در آن روز مغازههای خود را نبسته بودند. کسانی که این حرکت را انجام داده بودند تماما از روی آگاهی کار را پیش برده بودند.»
, «در اینجا بانکها را به آتش کشیده اند اما به پولها دستبرد نزدهاند. این یعنی اینکه هدفشان غارت نبوده بلکه هدفی والاتر آنها را وادار به این کار کرده است. تمامی موسسات همچون بانک، سینما و مشروب فروشی را به آتش کشیدهاند اما در این میان حتی یک مغازهی ارمنی نیز دچار مشکل نشده است با اینکه در آن روز مغازههای خود را نبسته بودند. کسانی که این حرکت را انجام داده بودند تماما از روی آگاهی کار را پیش برده بودند.»,کنسولگری آمریکا خلیفهگری ارامنه را به سفارت احضار کرده و از او پرسیده بود که شما در این روز دچار خسارت شدید یا نه و ایشان گفته بود که تبریز برای ما امنتر از لبنان است. هیچ کدام از گزارشهای رفته از تبریز نتوانسته همچون این گزارش ترسیم درستی از قیام مردم تبریز در آن روز داشته باشد.
,ماجرایِ استاندار مست و یاوهسرایی آزموده!
, ماجرایِ استاندار مست و یاوهسرایی آزموده! , ماجرایِ استاندار مست و یاوهسرایی آزموده! ,آناج: کدام جریانهای سیاسی در آن سالها در تبریز فعالیت داشتند؟ کدام هستهی فکری این شهر برای برگزاری چهلم شهدای قم برگزید؟
, آناج: کدام جریانهای سیاسی در آن سالها در تبریز فعالیت داشتند؟ کدام هستهی فکری این شهر برای برگزاری چهلم شهدای قم برگزید؟, آناج: کدام جریانهای سیاسی در آن سالها در تبریز فعالیت داشتند؟ کدام هستهی فکری این شهر برای برگزاری چهلم شهدای قم برگزید؟,پس از قیام 15 خرداد 42 در تبریز تمامی گروههای سیاسی بر محور مخالفت با نظام شاهنشاهی هماهنگ بودند. نه تنها گروههای سیاسی حتی بدنهی ارتش از درجهی سروان به پایین به ویژه درجهدارن با ما همکار و هماهنگ بودند. در روزهای انقلاب که حکومت نظامی بود هیچکس در این شهر از ساعت نُه به بعد نمیتوانست بیرون برود ولی صبح وقتی که ما بیرون میآمدیم میدیدیم که به همه جا اعلامیه زدهاند، اینها را یا نظامیها زده بودند یا آنها حضور مبارزین را نادیده گرفته بودند. همین نظامیهای انقلابی نیز بعد از انقلاب در حفاظت از پادگان تبریز خدمت بزرگی کردند. اما در مورد انتخاب تبریز میتوان همینقدر گفت که ابتکار این کار با آیت الله قاضی طباطبایی بود. ایشان نخستین کسی بودند که برگزاری مراسم چهلم شهدای قم را در تبریز پیشنهاد دادند.
,روز جمعه 28 بهمن رئیس شهربانی منطقه بر اساس تحرکات گروههای مبارز و اطلاعات گردآوری شده، وقوع حادثهای بزرگ در تبریز را پیشبینی میکند. به همین خاطر شب به سراغ سرلشگر آزموده میرود و او را در حالی که مست بوده در منزل مرتضی وخوینی در ولیعصر ملاقات میکند.
,رئیس شهربانی منطقه به آزموده هشدار تحرکات مردم را میدهد و میگوید ممکن است فردا در تبریز خبرهایی باشد که استاندار مست در پاسخ یاوهسرایی میکند که سخنان وی به رئیس شهربانی برمیخورد. زیرا اگر صبح اتفاقی رُخ دهد مسئولش شهربانی است و استاندار در این موقعیت این چنین برای کنترل اوضاع همکاری میکند.
,این جریان ساعت یک شب به آقای قاضی میرسد، این اتفاق میتوانست جریان قیام را تغییر دهد و تاثیرات بسزایی داشته باشد. در نهایت با تصمیم آیت الله قاضی فردا بر طبق تصمیم گرفته شده مراسم برگزار میشود. در همان ساعات اولیه شهربانی به کلانتریها دستور عقب نشینی و سنگربندی و موضعگیری در داخل کلانتریها را داد و شهر را به حال خود رها کردند. واقعیت امر این است که آنها هم به این نتیجه رسیده بودند که نظام شاهنشاهی دیگر کاربردی ندارد و برای مقابله با مخالفان یا باید نصف مردم را به کُشتن دهند و یا اینکه در جریان انقلابی مردم خلل اساسی وارد نسازند.
,شهربانی با تخلیهی خیابانها به کمک ما آمد/ همه به این نتیجه رسیده بودند که نظام شاهنشاهی کارایی ندارد
, شهربانی با تخلیهی خیابانها به کمک ما آمد/ همه به این نتیجه رسیده بودند که نظام شاهنشاهی کارایی ندارد, شهربانی با تخلیهی خیابانها به کمک ما آمد/ همه به این نتیجه رسیده بودند که نظام شاهنشاهی کارایی ندارد,آناج: شما در روز 29 بهمن در بین مردم حضور داشتید؟
, آناج: شما در روز 29 بهمن در بین مردم حضور داشتید؟, آناج: شما در روز 29 بهمن در بین مردم حضور داشتید؟,بله، البته من در 30 بهمن 56 توسط ساواک دستگیر شدم. در آن روز ما یک نگرانی عمیق داشتیم و عبارت بود از اینکه ساواک یا به اصطلاح نیروهای طرفدار شاه و نظام شاهنشاهی چماقچی راه بیاندازند و مغازههای مردم را به هم بریزند واین اقدامات به اسم انقلابیها نوشته شود؛ خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
,ماموریت من در آن روز، گشت زدن در خیابانها بود. آن زمانی که در جلوی مسجد قزلی تیراندازی کردند، در چهارراه فردوسی یک دکه پلیس بود که من در کنارش بودم. وقتی صدای گلوله آمد و من به سمت بازار نگاه کردم دیدم که یکی از افسران کلاهش را در دستش گرفته به سمت دکه پلیس میدود و از پشت هم جمعیت او را تعقیب میکنند و قضیه شروع شد.
,شما به این فکر کنید که آن روز مردم با سنگ جنگ کردهاند، این همه سنگ را چه کسی به آنها میرساند و در خیابانها این سنگها از کجا درمیآمد؟ این تدارکات وجود داشت. به این موضوع فکر شده بود و آدم خودش را داشت. حتی تا اینجا میتوانم به شما بگویم که یک عده از درجه داران ارتش با لباس شخصی شرکت کرده بودند. چون ملت کلا به این نتیجه رسیده بود که بساط نظام شاهنشاهی باید جمع شود و اگر باقی بماند امنیت از بین میرود و به خاطر یک نفر امنیت مملکت نباید از بین برود. نهایتا آنها هم شرکت کرده بودند. شهربانی هم با تخلیهی خیابانها با ما همراهی کرد، اگر درمقابل ما می ایستادند چکار میتوانستیم بکنیم. اگر همه جانبه دفاع میکردند از دستمان کاری برنمی آمد، این کار را نکردند و دست ما را باز گذاشتند. قبلا پیشبینی شده بود که کجاها مغازهی ارمنی هاست، ارمنیها مجبور نبودند از مرجعیت شیعه تبعیت کنند، آن روزهم شنبه بود و مغازه هایشان باز بود. آنها باید محفوظ میماندند.
,, ,
حضور مبارزین از شهرهای دیگر
, حضور مبارزین از شهرهای دیگر, حضور مبارزین از شهرهای دیگر,در آن روز متوجه گروههای مردمی با پوششهای متفاوت شدیم. وقتی بررسی کردیم متوجه شدیم اینها جمعی دانشجو هستند که برای شرکت در قیام به تبریز آمدهاند.
,تاثیر قیام مردم در منطقه به ویژه شوروی و ترکیه
, تاثیر قیام مردم در منطقه به ویژه شوروی و ترکیه, تاثیر قیام مردم در منطقه به ویژه شوروی و ترکیه,خوب یادم هست که من بعد از انقلاب از طرف کمیتهی انقلاب درستاد عملیاتی پادگان تبریز مستقر بودم. در زمان شاه راه آهن تبریز- جلفا را برقی میکردند که تکنسینهای روسی روی این پروژه کار میکردند، در عرض یک روز همهی تکنسینها را عوض کردند، ماموران اطلاعات آنها بنام تکنسین برقی کردن قطار آمدند و در اینجا مستقر شدند، ماهم میدانستیم، چون همانطور که گفتم آنها از سرایت انقلاب به قفقاز میترسیدند. ترکیه در اینجا یک کنسول داشت که بعدا معاون وزیر امور خارجهی ترکیه شد، این شخص به هر جایی سرک میکشید. اینها ماًموران خاصی بودند که در اینجا میخواستند اوضاع را زیر نظر بگیرند.
,هر دوی آنها از سرایت انقلاب تا آن طرف مرزها نگران بودند یعنی از نفوذ ناتو نگران بودند؛ ناتو هم از نفوذ ارتش شوروی در اینجا نگران بود چراکه اگر یک تودهی طرفدار شوروی مستقر شود پشت جبههی آنها نا امن میشود. تبریز از نظر جهانی دارای موقعیت خاصی است و برای تبریز هم چنین اتفاقی افتاد چراکه این نظام جهانی اعم از جناح شرق و غرب هر دو احساس خطر بکنند.
,بعد از آن آنها خودشان به این نقطه رسیدند که اعلیحضرت از ایران رفتنی است. اگر تاکنون از شاه حمایت میکردند امروز وقت آن رسیده که به خاطر از دست نرفتن کشور او را خلع کنند. ساواک خودش هم به این نقطه رسیده بود که بخاطر شاه مشکل عظیم آرامسازی مملکت از عهدهشان خارج میباشد و میدانستند که حکومت به دست نیروهای مذهبی افتاده و منافع آنها از دست خواهد رفت؛ در نتیجه به آقای سرلشکر آزموده گزارش برعکس میدادند. آزموده با بیچارگی تمام تبریز را ترک کرد و شفقت به جای او به منصب استانداری رسید.
,او هم نتوانست کاری از پیش ببرد زیرا نیروهایی که در اختیار داشت هیچ کدام گزارش درست نمیدادند؛ برای خودشان روشن شد که رفتنی هستند. «سپهبد عباس قرهباغی» آخرین فرمانده ارتش ایران، فرمانده ستاد بزرگ ارتشداران است که در خاطرات خود مینویسد: «من به حضور شاه رفتم و گزارش نمودم که اعلیحضرت از ایران نرود؛ اگر به استراحت نیاز دارند در کیش استراحت کنند تا ما سر و سامانی بدهیم. شاه میگوید که: من از تو تعجب میکنم، قبل از تو سفیر آمریکا و انگلیس اینجا بودند، از من میپرسیدند کی تشریف میبرید؟» یعنی آنها هم میگفتند که برو و اوضاع را بغرنجتر از این نکن چرا که هر یک نفری که کشته میشد امکان التیام زخم بیشتر سختتر میشد.»
,چپیها به مدت دوازده روز شدیداّ معقد به درگیری نظامی و مسلحانه بودند چراکه افراد بیشتری بمیرند. از این نگران بودند که مسلمانان بعد با آمریکا و انگلیس سازش بکنند، برای اینکه سازش نکنند در این بین شکاف بیشتر شود درحالی که مسلمانان آن گونه نبودند، تصمیم گرفته بودند که دیگر با آنها هماهنگ نخواهیم شد. انواع شایعهها را درست کردند: «سرلشکر بیدآبادی برادرزن آقای قاضی است!» درحالیکه چنین چیزی نبوده است؛ اینها بخاطر این بود که درگیریها افراد بیشتری کشته شوند و شکاف بیشتر شده و امکان سازش کمتر شود. نیروهای طرفدار قم و انقلاب ایران آن گونه نبودند؛ از کشته شدن افراد راضی نبودند.
,برای اینکه مردم را آرام کنند تصمیم گرفتند ساواک را منحل کنند؛ این در حالی است که بر خلاف تمامی جهان حتی در صورت اشغال نظامی سازمانهای اطلاعاتی را برای دستیافتن به اطلاعات امنیتی منحل نمیکنند اما چون ساواک شکاف را بیشتر میکرد، برچیده شد.
,ساواکیها نمیتوانستند یک بازاری را کمونیست بنامند و با خود ببرند
, ساواکیها نمیتوانستند یک بازاری را کمونیست بنامند و با خود ببرند, ساواکیها نمیتوانستند یک بازاری را کمونیست بنامند و با خود ببرند,آناج: در آن روز بازاریها چگونه به سطح درک و همکاری با مرجعیت شیعه دست یافتند و رهبری کار در تبریز با چه کسی بود؟
, آناج: در آن روز بازاریها چگونه به سطح درک و همکاری با مرجعیت شیعه دست یافتند و رهبری کار در تبریز با چه کسی بود؟, آناج: در آن روز بازاریها چگونه به سطح درک و همکاری با مرجعیت شیعه دست یافتند و رهبری کار در تبریز با چه کسی بود؟,مرحوم آقای سیدحسن انگجی از علمای تاثیر گذار بود و به ویژه آقای قاضی رهبری منطقه آذربایجان و قدرت اجرایی روحانیت را در دست داشت. توسط ایشان بود که شهرهای دیگر هم از تبریز تبعیت میکردند و بازار هم در روز قیام از آقای قاضی تبعیت کرد. تمام هموغم وزندگی آقای قاضی در اختیار انقلاب بود و قدرت اجرای هم در دست او بود. ما عوامل و افراد شناخته شده و معتبر در بازار داشتیم که وقتی آنها مغازهاشان را میبستند نشانهی این بود که بازار بسته است و مغازهی همسایه هم باز نمیکرد. در محلهها آدم داشتیم. به علاوهی همهی اینها روحانیت محلات و مساجد خودشان سنگر بودند. وقتی به علمای مساجد خبر میدادیم که فردا بازار بسته است، خودبهخود مغازهها را میبستند.
,وقتی اعلامیه داشتیم هر محله برای خودش آدم داشت و اعلامیهها را پخش میکردند، ما اگر میرفتیم در کوچهها گم میشدیم الان هم اینطور است. خودشان اعلامیهها میچسباندند و خودشان هم جوابگو بودند و میدانستند که به کجا و چه موقع بچسبانند. شهرهای دیگر هم مثل اینجا بود، مرند، آذرشهر، مراغه، اردبیل، سراب و اهر همهی آنها افراد شناخته شده داشتند که ما با آنها طرف بودیم. آنها خودشان هم برای خودشان سازمان داشتند. این وضعیت 15 سال ادامه پیدا کرد.
,وقتی مرجعیت شیعه 29 بهمن را که روز شنبه بود، تعطیل اعلام کرده است، ما باید از دو روز قبلتر اطلاع رسانی میکردیم. حتی یک بار به عنوان آزمایش ساعت دو مغازهها را بستیم که در نصف روز بازار کلا بسته شد. بستن مغازهها از نظر ما اهمیت چندانی ندارد ولی از نظر سایر شهرها و حرکتهای اجتماعی اثر دارد.
,, ,
بازار دو تا نقش داشت، یکی اینکه در بازار کمونیست وجود ندارد، نمیتوانند به بازار بگویند که کمونیست است، ساوک نمیتوانست بازاری را متهم کند و ببرند و اذیت کنند و بعد در روزنامهها مثلا بنویسند که ده نفر تودهای را گرفتهایم، در بازار تودهای وجود ندارد. دوم اینکه بازار ارتباط نزدیکی با روحانیت دارد از زمان قدیم اینطور بوده است درضمن اولین قشری است که از تصمیمات روحانیت متاثر میشود. بستن بازار اعلام خطر برای دانشگاه است بعد از دانشگاه بلافاصله مارکسیست و سوسیالیست را میبردند و اعدام میکردند و بیشترشان را همینطور اعدام کردند. وقتی با بازار هماهنگ میشدیم این برچسب را نمیخوردیم، علت اینکه در این جریان به بازار اهمیت میدادیم این بود، برای بازار یک موقعیت خاص قائل بودیم.
,آناج: جریانهایی را که بودند مثل تودهای، خلق مسلمان، هر کدام نقشی داشتند یا جریانهای سیاسی و مذهبی دیگری وجود داشتند که بیشتر محوریت با آنها بود؟ درست است که شما فرمودید جریانهای مختلف یکی بودند ولی افقی که در جریانهای تودهای وجود داشت و دیدی که در کمونیستها و خلق مسلمان وجود داشت هیچ وقت با جریانهای اسلامی یکی نبود.
, آناج: جریانهایی را که بودند مثل تودهای، خلق مسلمان، هر کدام نقشی داشتند یا جریانهای سیاسی و مذهبی دیگری وجود داشتند که بیشتر محوریت با آنها بود؟ درست است که شما فرمودید جریانهای مختلف یکی بودند ولی افقی که در جریانهای تودهای وجود داشت و دیدی که در کمونیستها و خلق مسلمان وجود داشت هیچ وقت با جریانهای اسلامی یکی نبود., آناج: جریانهایی را که بودند مثل تودهای، خلق مسلمان، هر کدام نقشی داشتند یا جریانهای سیاسی و مذهبی دیگری وجود داشتند که بیشتر محوریت با آنها بود؟ درست است که شما فرمودید جریانهای مختلف یکی بودند ولی افقی که در جریانهای تودهای وجود داشت و دیدی که در کمونیستها و خلق مسلمان وجود داشت هیچ وقت با جریانهای اسلامی یکی نبود.,بعد از سال 42 وقتی امام اعتراضاتش را شروع کرد، اعتراضات و مرجعیت امام توسط مراجع دیگر تثبیت شد، برچسب تودهای و کمونیست بودن رنگ باخت. حتی آن افرادی که به اصطلاح چپی بودند اینها را هم تحت پوشش قرار داد، بر محور مخالفت با شاه با آنها هم هماهنگ میشدیم. آنها در مقابل عظمت نیروی مسلمان چیزی نبودند و تعدادشان خیلی کم بود، جنجالشان و نوشتههایشان و گفتگوهایشان زیاد بود ولی از نظر تعداد عددی نبودند، چه مجاهدین خلق چه چریکهای فدایی و چه حزب توده، خلق مسلمان بعد از انقلاب به وجود آمد، قبلا نبودند. در مقابل نیروهای مسلمان آنها عددی نبودند، بنابراین ما آنها را تحت پوشش قرار میدادیم، با آنها هماهنگ میشدیم که اختلافی که در میان ما هست را فعلا فراموش کنیم، پرچمدار انقلاب نیروهای مذهبی بودند و در رأسش امام بود، در اینجا هم آقای قاضی در راس قرار داشت. من اینها را هماهنگ میکردم. در سال 43 به اتهام حمایت از آقای خمینی زندانی شدم، در سال 50 به اتهام طرفداری از محمد حنیف نژاد زندانی شده بودم، در سال 54 به اتهام مسلح کردن نیروهای انقلاب زندانی شدم. موضوعات مختلف است چون من هماهنگ کننده بودم. با هر گروهی که من را گرفتند اتهام آن گروه را به من زدهاند.
,بعد از انقلاب هم اولین کمیته انقلاب که در تبریز و در خانهی آقای قاضی با کمک افسران نیروی هوایی تشکیل شد، به عنوان مامور برای نظارت به پادگان تبریز برای نظارت بر اوضاع پادگان تبریز رفتهام. یکجا جمع کردن افسران، حفاظت از زاغههای مهم، حفاظت از خود پادگان و حتی بیشتر دستگیریها از طریق ستاد عملیاتی پادگان اجرا میشد. در سال 58 از طرف دولت موقت به عنوان شورای هماهنگی سپاه پاسداران انتخاب شدم. بعد سپاه پاسداران تشکیل مییابد و در اولین گروه فرماندهی سپاه من جزو یکی از پنج نفر بودم. بعد از آن به صنایع ملی منتقل و در دفتر کار کارخانهی سیمان صوفیان مستقر بودم؛ بعد از آن در راهاندازی تراکتور سازی و ماشین سازی بودم. زمانیکه «آقای دکتر صاریخانی» استاندار شدند بعنوان معاون سیاسی استانداری آذربایجان شرقی منصوب شدهام و در سال 60 از همگی استعفاء دادهام. الان هم در کسب و کار اولیهمان هستم و همچنان طرفدار انقلاب و رهبری میباشم.
,بعد از پیروزی انقلاب همهی گروههای سیاسی میخواستند دولت تشکیل دهند
, بعد از پیروزی انقلاب همهی گروههای سیاسی میخواستند دولت تشکیل دهند, بعد از پیروزی انقلاب همهی گروههای سیاسی میخواستند دولت تشکیل دهند,آناج: اگر بیست و نه بهمن در تبریز اتفاق نمیافتاد آیا انقلاب در سال 57 پیروز میشد؟
, آناج: اگر بیست و نه بهمن در تبریز اتفاق نمیافتاد آیا انقلاب در سال 57 پیروز میشد؟, آناج: اگر بیست و نه بهمن در تبریز اتفاق نمیافتاد آیا انقلاب در سال 57 پیروز میشد؟,آن روزها فکر میکردیم که پنج، شش سالی کار داریم و به این زودی نظام شاهنشاهی از بین نمیرود؛ خارجیها باعث آن اتفاق شدند چراکه با بزرگ شدن آن شکاف برگشتن آمریکا به اینجا طولانیتر میشود. ایران موقعیت جهانی دارد، این همه دست و پا زدن آنها به خاطر این است که ایران دارد از دستشان میرود بخاطر همین نگذاشتند که انقلاب ریشهدار شود؛ مشکلاتی که بعد از انقلاب به وجود آمد باید قبل از انقلاب پاکسازی میشدند ولی آنها نظام سیاسی را تغییر دادند تا شاید ملت را دست به سر کنند. اعتقاد بر این بود که پنج، شش سالی ممکن است درگیری مسلحانه یا حرکتهای سیاسی وجود داشته باشد منتهی به گونهای کردند که دنیا در مقابل ما شکست و نتوانست مقاومت بکند و درنتیجه انقلاب پیروز و نظام سیاسی تغییر کرد و سایر مبانی که باید قبل از انقلاب تغییر میکرد برای بعد از انقلاب ماند. زمانی که امام بزگوار در دوازده بهمن به ایران آمد و سخنرانی کرد که : «من خودم دولت تشکیل میدهم»؛ تمام گروههای سیاسی انقلاب داخل ایران اعم از خلق مسلمان، جبههی ملی، نهضت آزادی، چپیها، تودهایها، ارتش کمیتههای انقلاب درست کرده بودند که دولت تشکیل خواهیم داد؛ اگر توجه کنید امام با ناراحتی میگویند که من خودم دولت تشکیل میدهم یعنی شما برید پی کارتان! جوابی به آنها بود نه به بختیار، چراکه بختیار کسی نبود. اگر اتفاق بیست و نه بهمن نبود شاید پنج، شش سال طول میکشید. تجربهی ایران در بحرین وجود دارد و میدانند که چه اتفاقی میافتد. چندین سال است که آنها حق راًیی میخواهند که در تمامی ممالک وجود دارد.
,وقتی مشاهده میکنید در 31 فروردین سال 58 امام دستور دادند که: «ارتش به خیابان برود» منظورشان این نبود که قاتلان به خیابان بروند؛ بالاخره این ارتش مال مملکت است برای شاه نبود، حالا هرکس در راس میباشد فرقی نمیکند، ارتشیها هم این را میدانستند که او اینطور است، با سران و بزرگانی که بالاتر از تیمسار بودند و به دربار مربوط میشدند کاری نداریم ولی بدنهی ارتش با ما همکاری میکرد. مگر سربازها میتوانستند از پادگان فرار کنند، خودشان به سربازها اشاره میکردند که فرار کنند تا تکلیف از آنها برداشته شود و به خیابانها نروند. مثلا سرهنگ امیراحمدی اهل مرند بود، اینجا در بازار روی تانک رفت و گفت که من به سوی مردم گلوله نمیاندازم. نظامی بود الان هم بازنشسته شده و زنده است. آنها همکاری کردند، نباید از حق بگذریم.
,گمان نمیکردیم انقلاب به این زودی پیروز شود/ مدام در اضطراب بودیم
, گمان نمیکردیم انقلاب به این زودی پیروز شود/ مدام در اضطراب بودیم, گمان نمیکردیم انقلاب به این زودی پیروز شود/ مدام در اضطراب بودیم,آناج: آن لحظهای که کنار دکه ایستاده بودید، تیر زدند و محمد تجلایی شهید شد؛ احساس کردید که یک نقطهی عطفی در تاریخ اتفاق افتاد یا اضطراب داشتید که سرانجام کار چه میشود؟
, آناج: آن لحظهای که کنار دکه ایستاده بودید، تیر زدند و محمد تجلایی شهید شد؛ احساس کردید که یک نقطهی عطفی در تاریخ اتفاق افتاد یا اضطراب داشتید که سرانجام کار چه میشود؟, آناج: آن لحظهای که کنار دکه ایستاده بودید، تیر زدند و محمد تجلایی شهید شد؛ احساس کردید که یک نقطهی عطفی در تاریخ اتفاق افتاد یا اضطراب داشتید که سرانجام کار چه میشود؟,اضطراب داشتیم. با اینکه ما آن روز اصلا تصور نمیکردیم که پیروزی انقلاب را ببینیم، ما گفته بودیم که یا به زندان میرویم یا اینکه میمیریم، بعد از این موارد چیز دیگری به ما نمیرسد. به همین خاطر هم هست که مثلا عکس نگرفته ایم. من یک عکس با آقای قاضی دارم، که آن را هم با اصرار یکی نفر در بیمارستانی در تهران در کنار آقای قاضی گرفتهاند. مطلقاً عکسی نداریم. برای اینکه به دست ساواک نیافتد. بالاخره ما کارخودمان را میکردیم.
,, ,
ما اصلا گمان نمیکردیم که انقلاب پیروز شود و روزی برسد که اینطور بنشینیم و با قدرت حرف بزنیم. آن روزها به غیر از اضطراب چیزی به ما نمیرسید، فقط خدا میداند که چه کشیدهایم. دوبار تعقیبم کردهاند و مرا گرفتهاند و آنقدر زدهاند که من را با آمبولانس به تهران بردهاند. شب به بیمارستان امام خمینی بردهاند و سرم زدهاند که من نمیرم، خون بالا میآوردم. الان هم آثارش در من هست. معمولا در کمیتهی مشترک که الان موزه ی عبرت شده است، بیست روز یا یک ماه توضیحات گرفتن از اعدامیها طول میکشد، توضیحات من یازده ماه طول کشید و یک سال در آنجا ماندهام. جمعا 16 ماه زندانی ساواک بودم. یک سال طول کشیده و بازجویی من تمام نمیشد.
]
ارسال دیدگاه