اخبار داغ

خاطرات حاج صادق آهنگران از دوران دفاع مقدس (1):

مادر شهید بر جنازه بی سر پسرش فقط سه بار بلند گفت مرگ برآمریکا!

مادر شهید بر جنازه بی سر پسرش فقط سه بار بلند گفت مرگ برآمریکا!
حاج خانم وقتی بالای پیکربدون سرفرزندش آمدو با آن وضع مواجه شد، فقط سه بار بلند گفت: «مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا» بعد زینب وار، بوسه ای بر حنجره ی جگر گوشه اش زدوبدون گریه و زاری محوطه راترک کرد.
[

به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از بسیج مداحان، حاج صادق آهنگران نیاز به معرفی ندارد و نواهای ماندگار و نقش تاثیرگذار نوحه‌های وی در دفاع مقدس برای کسی پوشیده نیست. یکی از به یاد ماندنی ترین نوحه‌های او «سوی دیار عاشقان، به کربلا می رویم...» است که در شب عملیات بیت المقدس برای رزمندگان خوانده و بارها شنیده‌اید. وی که در بین عراقی‌ها به «بلبل خمینی» مشهور بود خاطراتی شنیدنی از دوران دفاع مقدس دارد:

, شبکه اطلاع رسانی دانا, بسیج مداحان,

*****

,

در بستان مشغول خواندن دعای کمیل بودم، وقتی به این فراز از دعا رسیدم: «یا رب ارحم ضعف بدنی»، ناگهان صدایی از عقب جمعیت باعث مکث من شد. نگاه کردم، دیدم یک نفر که نزدیک درب حسینیه است، با صدای دل نشینی شروع کردبه خواندن نوحه ی: «مهدی ای مهدی دل‌ها پر از خون شد» او چنان صدای رسا و گیرایی داشت که تمام جمعیت را بدون بلندگو تحت پوشش قرار داده بود.

,

 

,

صدایش به دلم نشست، با خودم گفتم: «خدایا! این برادر چه زنگ صدای قشنگی دارد.» نزدیکش هم نبودم که بلندگو را در اختیارش بگذارم. حدود پنج دقیقه‌ای خواند و همه فیض بردند. دعا که تمام شد پیگیری کردم تا او را پیدا کنم و بالاخره موفق شدم.

,

 

,

نامش «شیرعلی سلطانی» و از مداحان شیراز بود. تا دیدمش با او روبوسی گرمی کردم و گفتم: «به به عجب صدای خوشی داشتین.» معذرت خواهی کرد و گفت: «نه، شما باید منو ببخشید، حال مجلس طوری بود که من رو گرفت و نتونستم خودم رو کنترل کنم، بلند شدم تا فیضی از این مجلس الهی برده باشم اما معذرت می‌خوام که برنامه شما رو به هم زدم.»

,

 

,

گفتم: «نه اتفاقا هم خیلی خوشحال شدم، هم استفاده کردم، حیف که پیشم نبودی تا بلندگو رو بهت بدم و با این صدای خوشت بقیه دعا رو بخونی.» همان جا از شیرعلی برای اجرای برنامه در نماز جمعه اهواز دعوت کردم و او قبول کرد. کتاب شعری هم داشت که سروده‌های خودش بود، آن را امضا کرد و به من هدیه داد.

,

 

,

این شیرعلی سلطانی داستان منحصر به فردی دارد که بد نیست به آن اشاره کنم و قرب یاران سیدالشهدا صلوات الله علیه را که آرزوی‌شان رسیدن به وصال دوست با شیوه ارباب‌شان اباعبدالله صلوات الله علیه می‌باشد را توصیف نمایم.

,

 

,

شیرعلی در وصیت‌نامه‌اش از خدا خواسته بود، همانند امام حسین صلوات الله علیه شهید شود، یعنی به هنگام شهادت سر در بدن نداشته باشد. قبل از اینکه شهید شود، قبری برای خودش حفر کرده بود و طوری قبر را کنده بود که فقط پیکر بدون سرش درون آن جا می‌شد. ظاهرا هم کسی از این موضوع اطلاع نداشت. این قضیه زمانی برای همه روشن شد که شیرعلی همان‌طور که آرزویش را داشت با آتش مستقیم دشمن، مانند مولایش اباعبدالله صلوات الله علیه سرش را از دست داد و به شهادت رسید. وقتی خواستند او را داخل قبر بگذارند اندازه قبر طوری بود که اگر سر در بدن داشت، در آن، جا نمی‌شد؛ و این نمونه دیگری از عنایات ائمه صلوات الله علیه و معجزات زمان جنگ بود.

,

***

,

«اسماعیل فرجوانی» ،فرمانده ی تیپ یکم لشکر7 ولی عصرعجل الله تعالی فرجه بود. اودریکی ازعملیات هامجروح گردید و یک دستش قطع شد. ایشان درعملیات والفجر4به شهادت رسید و پیکرپاکش، مانند مولایش ابا عبدالله صلوات الله علیه سردر بدن نداشت. وقتی جنازه ی اورابه اهواز آوردند، مادرش هم آنجابود. به خاطراین که پیکر،سردربدن نداشت،بچه هااجازه نمی دادندمادرش بالای سرش بیاید، اما ایشان کوتاه نمی آمد و می گفت: «هرطورشده من بایدبچه ام روببینم.» درنهایت،بچه ها کوتاه آمدند و حاج خانم توانست جنازه ی فرزندش راببیند.

,

 

,

همه منتظربودند، صحنه های دل خراش ومویه مادر و خراشیدن صورتش راببینند، اما مادر اسماعیل به قدری صلابت نشان دادکه تعجب همه رابرانگیخت. حاج خانم وقتی بالای پیکربدون سرفرزندش آمدو با آن وضع مواجه شد، فقط سه بار بلند گفت: «مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا،مرگ برآمریکا» بعد زینب وار، بوسه ای بر حنجره ی جگر گوشه اش زدوبدون گریه و زاری محوطه راترک کرد. این صحنه تاثیر عجیبی روی من گذاشت. پس ازآن، ماوقع را برای آقای معلمی شرح دادم و او هم نوحه هایی بامضمون مادر، ازجمله:

,

 

,

«بیا ای مهربان مادر، کنارسنگرمن» یا «ای مادرقهرمان، شد نوجوانت فدا» و... را سرود و من آن ها را اجرا کردم.

,

انتهای پیام/خ

]

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه