اخلاص شهید زینالدین از زبان همرزمش
سردار حسین کاجی از همرزمان و نیروهای شهید مهدی زینالدین خاطرهای را از اخلاص این سردار شهید بیان میکند.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مهدی زینالدین در 18 مهر 1338 در تهران به دنیا آمد. پدرش از فعالان مذهبی و سیاسی زمان خود بود و مادرش نیز از مربیان قرآن و از اشاعه دهندگان معارف اهل بیت(ع) بهشمار میرفت.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا,
مهدی در دوران نوجوانی از محضر معلم اخلاق, حضرت آیت الله مدنی کسب فیض کرد. در آن روزها, این انسان وارسته, از طرف رژیم طاغوت به شهر خرمآباد تبعید شده بود. کمی بعد, پدر مهدی که از فعالان سیاسی و مذهبی بود, توسط ایادی رژیم دستگیر و به شهر سقز در استان کردستان تبعید شد. مهدی, در همین ایام که پدرش در تبعید بود, در کنکور سراسری شرکت کرد و رتبه چهارم رشته پزشکی دانشگاه شیراز را بهدست آورد, ولی انصراف داد و در مغازه کتابفروشی پدرش مشغول به کار شد.
,
او با دوستانش جلساتی بر ضد رژیم برپا داشت و در آنها افشاگری کرد و مطالب این جلسات را در سطح شهر پخش میکردند. آبان 1357 بود که پدر مهدی را این بار به اقلید فارس تبعید کردند.
,
روزهای شکلگیری انقلاب اسلامی بود و پدر مهدی از فرصت استفاده کرد و به اصفهان فرار کرد. از آنجا به شهر قم رفت و قم را برای سکونت برگزید. مهدی هم بههمراه خانواده, به پدر ملحق شد، از این به بعد, فصل جدیدی از زندگی مهدی آغاز شد. سکونت در شهر قم که کانون مبارزه با رژیم بود, فرصتی برای او بهوجود آورد که خود را برای مبارزه جدیتر آماده سازد.
,
پس از انقلاب، با تأسیس جهاد سازندگی، مهدی به این ارگان انقلابی وارد شد و به فعالیت عمرانی و خدمترسانی به محرومان پرداخت. کمی بعد، با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، جزو اولین کسانی بود که بهعضویت سپاه در آمد. ابتدا در قسمت پذیرش سپاه قم مشغول شد و پس از مدتی، بهعنوان مسئول واحد اطلاعات سپاه قم انتخاب شد. در غائله کردستان، در اواخر سال 58، به آنجا رفت و در آزادسازی شهرهای کردستان، بهویژه شهر سنندج مردانه جنگید.
,
در همان روزهای نخستین شروع جنگ تحمیلی، بههمراه صد نفر از دوستان خود، عازم منطقه عملیاتی جنوب شد. با آغاز جنگ و رشادتهای فراوانی که او از خود بهثبت رساند، فرماندهان را بر آن داشت تا مسئولیتهای حساس و کلیدی را به او واگذار کنند.
,
بدین ترتیب مهدی زینالدین بهعنوان مسئول شناسایی یگانها انتخاب شد و پس از آن بهعنوان مسئول اطلاعات عملیات جبهه غرب دزفول و سپس مسئول اطلاعات محورهای سوسنگرد انتخاب شد. او در عملیات بیت المقدس و آزادسازی خرمشهر، مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر را پذیرفت و در عملیات رمضان، در حالی که فقط 23 سال داشت به فرماندهی لشکر 17 علیبن ابیطالب(ع) برگزیده شد.
,
سرانجام سردار شهید مهدی زینالدین پس از مجاهدتهای فراوان در 27 آبان 1363 در حالی که بههمراه برادرش مجید، از کرمانشاه بهسوی سردشت در حرکت بود، در 25کیلومتری سردشت (منطقه دارساوین)، در کمین گروههای ضدانقلاب به شهادت رسیدند. مزار سردار رشید اسلام مهدی زینالدین، در گلزار شهدای علیبن جعفر قم، زیارتگاه عاشقان شهادت است.
,
سردار حسین کاجی که از نیروهای شهید زینالدین در دوران دفاع مقدس بود، بهمناسبت سیوچهارمین سالروز شهادت این سردار شهید پستی را درباره اخلاص شهید زینالدین در صفحه شخصیاش در اینستاگرام منتشر کرده است: «سال 62 در ادامه عملیات خیبر در جزیره مجنون، میخواستیم بههمراه بچههای اطلاعات و تخریب لشگر١٧ علیبن ابیطالب(ع)، عکس بیندازیم. یکی از بچهها گفت: "خوبه که به "آقا مهدی" هم بگیم بیاد با ما عکس بندازه"!
,
من و یکی از بچهها رفتیم دم سنگر، صداش زدیم گفتیم: "ببخشید میخوایم عکس بندازیم".
,
با توجه به مشغله کاری که داشت رفت تو سنگر و پیرهنش رو کرد تو شلوارش، خودش رو مرتب کرد، فانوسقهاش رو مرتب کرد، پوتینش رو پوشید اومد بیرون. بعد گفت: "کو دوربینتون؟".
,
گفتیم: "دم سنگر تخریب میخوایم عکس بندازیم"! حدوداً 50 متر اونطرفتر بود. تو اون شرایط عملیاتی که هر لحظه امکان بود گلوله بیاد، اومد اونجا و ایستاد عکس انداخت!
,
بعد از چند دقیقهای یک خمپاره اومد نزدیک جایی که عکس انداختیم اصابت کرد که اتفاقاً من بدجور مجروح شدم و سه چهار ماه بیمارستان و درمانم طول کشید.
,
و این شد یه خاطره از اخلاص شهید زینالدین...
,
ما میخواستیم عکس با فرمانده لشگر بندازیم باید میرفتیم دم سنگر فرماندهی، نه ایشون بیاد دم سنگر تخریب!
,
و ایشون با متانت و خوشرویی قبول کرد و به ما هیچچی نگفت...».
,
منبع: ایسنا
]
ارسال دیدگاه