اخبار داغ

تک‌نگاری از چهره‌های سال ورزش ایران؛

ژنرال در حسرت تاریخ‌سازی؛ هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!

ژنرال در حسرت تاریخ‌سازی؛ هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم!
چهره‌های ورزش ایران در سال ۱۴۰۲ هر کدام لب‌ریز از روایت‌های ناگفته‌اند؛ روایت‌هایی که هر کدام از آن‌ها خواندنی است.

به گزارش خبرنگار ورزشی شبکه اطلاع‌رسانی دانا؛ سال ۱۴۰۲ را می‌توانستیم سال «امیر قلعه‌نویی» و پسرانش بدانیم، اگر آن اتفاق رخ می‌داد. ۱۴۰۲ بیش از هر سال، بیش از هر ۱۲ ماه و بیش از هر ۳۶۵ روز دیگری، می‌توانست نام امیر قلعه‌نویی را به خودش بگیرد اما آن سکه‌ای که باید می‌چرخید، نچرخید تا امروز، ژنرال فوتبال ایران را در تحقق آرزوی دیرینه‌اش و در حالی که فقط یک قدم تا رسیدن به ابرها فاصله داشت، یک ناکام بدانیم.

امیر قلعه‌نویی که ۲۱ اسفند سال ۱۴۰۱ پس از قریب به ۱۶ سال دوری از نیمکت تیم ملی فوتبال ایران بالاخره بر مسند هدایت یوزهای پارسی نشست، شاید در آن زمان قد آرزوهایش را نتیجه فعلی می‌دانست اما ذات آدمی رؤیاپرداز است و جاه‌طلب؛ امیر هم حتماً یکی از همان کمال‌گراهاست که بیش‌تر از هر کسی دوست می‌داشت با جام یا لااقل با طلسم‌شکنی پس از نیم‌قرن روی آسمان تهران پرواز کند اما انگار همیشه آن‌طوری نمی‌شود که ما می‌خواهیم، که ژنرال می‌خواست.

شکست‌ناپذیری در جدال‌های تدارکاتی و تبدیل کردن یوز شکست خورده در جام جهانی به یک پلنگ رام‌نشدنی و سیری‌ناپذیر، امیدواری‌ها را پیش از آغاز جام ملت‌های آسیا افزایش داد. نمایش درخشان ستاره‌های تیم ملی نظیر سردار آزمون، مهدی طارمی، علی‌رضا بیرانوند و یک جین بازیکن باکیفیت دیگر هم نشان می‌داد که این تورنمنت می‌تواند برای امیر و شاگردانش با بقیه فرق داشته باشد اما همه‌چیز منوط به یک اتفاق شد تا امسال هم مثل سال ۲۰۰۷، سال امیر نباشد.

تیم ملی با امیر قلعه‌نویی اگر چه در هر بازی خوبِ خوب نبود، اما می‌برد و نمی‌باخت. شاید اگر نگاه مدبرانه‌تری به انتقادات وجود داشت و همه‌چیز به سهم‌خواهی منتصب نمی‌شد، ژنرال هم از انتقادهای سازنده‌ای که فقط زبان تند و تیزی داشتند، درس می‌گرفت اما این اتفاق هم در قطر نیفتاد؛ مثل خیلی چیزهای دیگر.

تیم ملی تا پای فینال رفت اما به فینال نه. تیم ملی برای رسیدن به نیمه‌نهایی همه‌چیز داشت اما برای رسیدن به فینال نه. تیم ملی با یک نیمه برتر، ژاپن را به شکل افتخارآمیزی شکست داد و تاریخ را نوشت اما میزبان را نه. تیم ملی قد آرزوهایش را در بردن ژاپن دید، اما قطر نه. پسران امیر مانند جنگاوری که از شکست دادن سردمدار سپاه دشمن نعره مستانه می‌زنند، از چشمه موفقیت سیراب شدند اما رقیب نه. امیر یا این‌ها را می‌دانست و نتوانست کاری کند، یا نمی‌دانست و از چاهی که پیش رویش گذاشته شده هیچ خبری نداشت. هر چه که هست؛ بردها و باخت‌ها به پای امیر قلعه‌نویی نوشته شده‌اند تا اولین شکست رسمی ژنرال در تیم ملی، مهم‌ترین و تلخ‌ترینش باشد.

حال ژنرال فوتبال ایران را شاید غریقی بداند که آخرین تخته‌پاره‌اش وسط اقیانوس ناآرام، گم شده. شاید آن تشنه‌ای که به لب چشمه رسیده اما قبل از لب بردن به آب، جانش به سر آمده. شاید آن مسافری که برای رسیدن به پرواز همیشگی‌اش، فقط ۵ دقیقه تأخیر کرده. برای سرنوشت و تقدیر، این که چه‌قد تحت فشار بوده‌ای و زحمت کشیده‌ای انگار مهم نیست؛ مهم این است که بهشتش را به بها می‌دهد و نه به بهانه‌ها و امیر در چنته‌اش بهانه خیلی داشت.

قلعه‌نویی در هر کنفرانس خبری که روی سن می‌رفت، بیش از پیش نشان می‌داد که از غصه و خشم ۱۶ سال پیش جدا نشده و پیِ هر فرصتی برای تسویه‌حساب است. غرض داشتن از یک مسئله شاید تا یک جایی به انگیزه برای انتقام تبدیل شود اما از یک جایی به بعد، خشم و کینه تمام آن چه آورده‌ای را بر باد خواهد داد. این همان اتفاقی بوده که در قطر، در شب سیاه الثمامه و در یک جغرافیای پرحسرت بر دل‌مان نشست، شاید بر دل امیر بیش‌تر.

به اشتراک گذاری این مطلب!

ارسال دیدگاه