شهید سنگین وزن!
روزی که می رفتیم عملیات، گفت تو فکری؟ گفتم هیچی، نگرانم! اگه خدا خواست و شهید شدی، چطور برت گردونیم؟![
به گزارش شبکه اطلاع رسانی دانا به نقل از"روزانه نویسیهای پلاک":
, شبکه اطلاع رسانی دانا, روزانه نویسیهای پلاک,, ,
,
,
بالای صد کیلو وزنش بود.
,روزی که می رفتیم عملیات، گفت تو فکری؟
,گفتم هیچی، نگرانم!
,اگه خدا خواست و شهید شدی، چطور برت گردونیم؟!
,گفت:اولا این توفیق نصیب خودت بشه انشاالله،
,ثانیا، تقسیمم کنید هرکی یه تیکه رو برگردونه تا شرمنده نشم!
,وقتی شهید شد...
,بچه ها تیکه های پیکرش رو جمع کردن و آوردن عقب...
,
انتهای پیام/خ
]
ارسال دیدگاه