یادداشت مسعود جمشیدی:
چند نکته درباره استقلال گرایی دانشگاه ها
مسعود جمشیدی نوشت: جناب سیمایی صراف، وزیر محترم علوم هفته گذشته در سخنانی گفتهاند که ما به استقلال دانشگاه معتقدیم و از آن پیروی میکنیم. وزیر علوم همچنین با گلایه از فرایند انتخاب و انتصاب روسای دانشگاهها نمکی به آش «استقلالگرایی» اضافه کرده و گفته است که با انتخابات درون دانشگاهی برای انتخاب رئیس دانشگاه میتوان استقلال دانشگاه را بیشتر کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ مسعود جمشیدی: جناب سیمایی صراف، وزیر محترم علوم هفته گذشته در سخنانی گفتهاند که ما به استقلال دانشگاه معتقدیم و از آن پیروی میکنیم. وزیر علوم همچنین با گلایه از فرایند انتخاب و انتصاب روسای دانشگاهها نمکی به آش «استقلالگرایی» اضافه کرده و گفته است که با انتخابات درون دانشگاهی برای انتخاب رئیس دانشگاه میتوان استقلال دانشگاه را بیشتر کرد.
چند نکته در خصوص این اظهار نظر مفروض است:
اولا اصل استقلال دانشگاه با تکیه بر آنچه حضرت امام خمینی (ره) در خصوص اهمیت دانشگاه از جمله موتور محرک بودن این نهاد برای جامعه ذکر کردند و بعدها در اسناد بالادستی از جمله سند چشم انداز کشور آمده، کاملاً منطبق است و اساساً سیستم آموزش عالی میبایست بر اساس یک بنیاد و نقشه راه مستحکم، صرف نظر از هرگونه رویدادی، فعالیت کرده و آینده جامعه ایرانی را چه از نظر علمی- فکری و چه از منظر فرهنگی-اجتماعی و ...تضمین کند.
ثانیا مرور آنچه در بسیاری از کشورهای جهان طی شده نشان میدهد که داشتن یک الگوی دقیق و البته بومی شده برای استقلال آکادمیک، مالی و ... دانشگاه میتواند بالندگی این نهاد مرجع را تضمین نماید و در مرتبه بعدی اثر قابل توجهی بر دیگر ارکان جامعه و کشور داشته باشد. اینکه دانشگاه صرف نظر از شهریهای که میشود از دانشجویان گرفت (که طبیعتا در بسیاری از دانشگاه های دولتی اجرای آن امکان پذیر نیست)، از لحاظ مالی مستقل باشد و به تواند روی پای خود بایستد بدین معنی است که تولیدات علمی دانشجویان و اساتید به جای خاک خوردن در کتابخانهها، کیفی و کاربردی شده، چهره صنعتی و تجاری به خود گرفته و بخشی از نیاز کشور به ویژه در حوزه تحقیق و توسعه را مرتفع نموده است. یا استقلال ساختاری و محتوایی هم که در بسیاری از موارد از آنها نام برده شده بخشی از همین طی طریق است که میتواند مرجعیت یک مجموعه علمی را سبب شده و صلابت حرکتی آن را افزون کند.
در این میان اما سوال اصلی این است که استقلال از چه کسی و چه چیزی میتواند هویت و بنیان این موتور محرک را ایجاد و حفظ نماید؟
صرف نظر از آنچه در اسناد بالادستی آمده و با استناد به آنها میتوان به این سوال پاسخ گفت یا مرور آنچه در کشورهای دیگر جهان رخ داده و میتواند به عنوان نمونه از آنها یاد کرد، یک روش هم بررسی و تحلیل روندی است که آموزش عالی کشور طی چند دهه اخیر گذرانده؛ چرا که تحلیل این راه پیموده شده میتواند پاسخگوی بسیاری از سوالات باشد.
وقایع دهه 70 خنجر از پشت به استقلال دانشگاه
در ابتدای دهه ۱۳۷۰ و زمانی که قرار بود با یک شوی سیاسی جریان راست و چپ کشور یک شبه جابجا شوند و از دل کارگزاران سازندگی جریان به اصطلاح اصلاحات ایجاد شود، اولین نقطه عملیات، دانشگاه و انجمنهای اسلامی دانشجویان قرار داده شد و ناگاه جریانی که سالها کمترین ارزشی برای جریانات دانشجویی و دانشجویان قائل نبود، در میان جمعی از آنها حاضر شد و سلسله اتفاقاتی را رقم زد که نهایتاً پازل یک پوست اندازی سیاسی تکمیل و افرادی که تا مغز استخوان متصل به مرکزیت دولت و شخص رئیس جمهور وقت یعنی اکبر هاشمی رفسنجانی بودند لباس تضاد با جریان حاکم پوشیدند و با شعارهایی چون آزادی و مدرنیسم آرایش شدند و نهایتاً با پیروزی در انتخابات، دولتی را ایجاد کردند که حتی معاون اولش هم با دولت اکبر هاشمی رفسنجانی تفاوت نداشت.
مرور وقایع پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال 76 نشان میدهد که دولت سازندگي براي تأثيرگذاري در انتخابات هفتم رياست جمهوري به يكباره ظرفيت دانشگاه ها را در اختيار افرادي همچون عطاءالله مهاجراني (عضو كارگزاران سازندگي)، عبدالكريم سروش و برخي از چهره هاي مركز بررسي هاي استراتژيك رياست جمهوري مانند سعيد حجاريان (معاون سياسي مركز)، عباس عبدي (معاون فرهنگي مركز)، محسن كديور (معاون انديشه اسلامي مركز) و موسوي خوئيني ها به عنوان مسئول اين مركز كه همگي با انتصاب از سوي هاشمي رفسنجاني از سال 70 مشغول به فعاليت بودند قرار داد و آنها نيز به يكباره و بیشتر از همه در مراسماتی که میزبانش دفتر تحکیم وحدت بود در درون دانشگاه ها به نقد دولت سازندگي رو آوردند.
این اتصالات جریان دانشجویی با دولت، بعدها آنقدر جدی و تنگاتنگ شد که فرمان پیشبرد اهداف طیف خاصی از دولت اول سید محمد خاتمی را حلقه ای مشترک از این دو گروه در دست گرفت و از صحن دانشگاه میداندار آشوبهای سال ۷۸ و استارت رفورمیسم شد.
این جریان البته در این مسیر آنقدر تند شد که از آن طرف نظام بیرون زد و شاخه علامه دفتر تحکیموحدت دست آخر با برچسب رادیکالیسم توسط دولت سید محمد خاتمی از دانشگاه کنار گذاشته شدند.
نشان به آن نشان که در همان ایام طیفی از دانشجویان عضو انجمنهای اسلامی صرفاً با شعار استقلال جریان دانشجویی از دولت، مجلس و سایر جریانات سیاسی، توانستند یک تشکل سراسری با عنوان انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل ایجاد کنند و در واقع جایگزین طیف رادیکال فعالین سیاسی دانشگاهی شوند.
بی راه نیست که بگوییم همین چسبندگی سیاسی طیف علامه انجمنهای اسلامی دانشجویان با دولت های هفتم و هشتم بود که ظرفیت بزرگی از جریان دانشجوی کشور را در نطفه خفه کرد و نگذاشت مسیر حقیقی و سالم این سیستم پویای کشور پیموده شود.
ناگفته نماند باقیمانده همین تفکر و حتی همان افرادی که در سالهای پایانی دهه ۷۰ آشوب آفرین بودند نقش اول اغتشاشات سال ۸۸ و تجدید رادیکالیسم دانشجویی در آن سال را رقم زدند.
هرچند که در خصوص این دست وقایع صدها و حتی هزاران صفحه مطلب میتوان نوشت ولی پرونده چسبندگی و یا بهتر بگوییم سوئ استفاده جریان سیاسی بیرون از دانشگاه که عمدتاً از دولتها متاثر شده از دانشجویان را خوب است که همین جا ببندیم و مسئله را از بعد دیگری بررسی کنیم.
تولیدات علمی پارامتر مهم سنجش وضعیت دانشگاهها
یکی از پارامترهای بررسی وضعیت پیشرفت و ترقی یک کشور شمارش تعداد مقالات علمی منتشر شده در مجلات و ژورنالهای علمی جهان است. پایگاه سایمگو یکی از مراکزی است که این وضعیت را سالانه برای کشورهای مختلف و از منظر تولیدات مختلف علمی میسنجد و نتیجه را گزارش میکند.
مراجعه به این پایگاه نشان میدهد که میزان تولیدات علمی جامعه دانشگاهی ایران تا پایان سال ۱۳۸۴ با شیب بسیار کمی رو به رشد بوده و در واقع اصلاً این رشد به چشم نمیآمده است ولی از سال ۱۳۸۵ با تغییر مسیر کشور ناگهان تولیدات علمی و مقالات ISI جامعه دانشگاهی کشور به صورت انفجاری بیشتر شده و تنها ظرف ۵ سال رتبه ایران به حدود رتبه ۲۰ ام جهان میرسد، به صورتی که تعداد این مقالات هر سال نسبت به سال گذشته با رشد چشمگیری مواجه می شود. در سال ۲۰۱۱ شدت این جهش به جایی میرسد که روایت ترقی ایران نقل محافل علمی جهان میشود. (رشد ۱۰ هزارتایی تولیدات نسبت به سال قبل و کسب رتبه ۱۷ ام جهان)
نهایتا تولیدات علمی کشور با رتبه اول منطقه و حضور در بین ۲۰ کشور اول جهان از دولت دهم تحویل دولت یازدهم میشود.
درابتدای دولت حسن روحانی وضعیت تولید مقالات علمی کشور بد نیست که البته بیشتر تحت تاثیر آن فشار و حرکت پرشتاب یک دهه قبل است ولی یکی دو سال که میگذرد وضعیت تغییر میکند. شتاب رشد کاهش می یابد، حرکت سینوسی و در برخی از سالها میزان رشد تولیدات علمی کشور نسبت به سالهای ما قبل، افت پیدا میکند.
به این وضعیت اضافه کنید روزهای پس از معاهده برجام را که تحقیق و پژوهش در بسیاری از رشتههای دانشگاهی از جمله زیر گروههای فیزیک و هوافضا به شدت محدود و ادامه تحصیل در آنها با یک تحریم داخلی نامرئی بسیار سخت و دشوار شد! در آن روزها بسیاری از دانشجویان با مشاهده مسیر حرکت دولت از رشتههای یاد شده که هرمدامشان برای اینده ایران ارزش استراتژیک داشتند، انصراف داده و عطای آن را به لقایش بخشیدند.
علاوه بر همه اینها مراجعه به همان سایت سایمگو نشان میدهد که با تعطیلی دانشگاهها در دوره کرونا در دولت حسن روحانی جایگاه علمی کشور به شدت افت کرد و سهم ایران از تولیدات علمی در منطقه در شرایط مساوی از لحاظ همهگیری بیماری کرونا در کشورهای غرب و جنوب غرب آسیا ناگهان دستخوش کاهش جدی و یا به عبارتی سقوط آزاد شد.
اطاله کلام نکنیم همه اینها را گفتیم تا یک سوال مهم را از جناب وزیر علوم بپرسیم: در شرایطی که نگاه به گذشته نشان میدهد در دولتهایی که از نظر فکری به شدت به جناب سیمایی صراف نزدیک بودند هر بار جریان دانشجویی با ذلت و انحراف مواجه بوده و چیزی جز رکود و رخوت برای آن نمانده است و از سوی دیگر تولیدات علمی دانشگاه ها به عنوان کار ویژه سیستم دانشگاهی در دولتهای هفتم و هشتم و یازدهم و دوازدهم هم به شدت کاهشی بوده و مضاف بر این دو مساله، مرور انتصابات در وزارت علوم دولت چهاردهم هم با انبوهی از علامات سوال و شائبه رفتارهای سیاسی همراه است، دقیقاً جناب وزیر به دنبال چه چیزی هستند؟ قرار است دانشگاهها از چه کسی و چه چیزی استقلال پیدا کنند و قرار است از این مسیر به کجا برسد؟
ارسال دیدگاه