به مناسبت سالروز صلح امام حسن(ع)؛
رهبر انقلاب: حتی اگر امیرالمومنین(ع) هم در شرایط امام حسن(ع) بود با معاویه صلح می کرد
رهبر انقلاب درباره جریان صلح امام حسن(ع) می فرماید: اگر امام حسن صلح نمىکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر را از بین مىبردند و کسى را باقى نمىگذاشتند که حافظ نظام ارزشى اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلى از بین مىرفت و ذکر اسلام برمىافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمىرسید.[
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ به نقل از دیار آفتاب؛ آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی ها و جلسات متعددی درباره عنصر جهاد و مبارزه سیاسی ائمه اطهار(ع)، مطالبی را بیان فرمودند. این بیانات تحت کتابی با عنوان انسان ۲۵۰ ساله گرد آمده است که مطالعه آن خالی از لطف نیست.
, شبکه اطلاع رسانی راه دانا, دیار آفتاب,۱۱ آبان ماه مصادف با ۲۶ربیع الاول روزی است که امام حسن بالاجبار با معاویه صلح می کنند. رهبر انقلاب در سخنرانی های متعددی در این باره مطالبی را گفته اند که برخی قسمت های آن را در زیر مطالعه می کنید:
,"در باب صلح امام حسن(ع) این مسئله را بارها گفته ایم و در کتاب ها نوشته اند که هرکس حتى خود امیرالمؤمنین هم اگر به جاى امام حسن مجتبى(ع) بود و در آن شرایط قرار مىگرفت، ممکن نبود کارى بکند، غیر از آن کارى که امام حسن کرد. هیچکس نمىتواند بگوید که امام حسن، فلان گوشة کارش سؤال برانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقى غیر قابل تخلف منطبق بود. در بین آل رسول(ص) پرشورتر از همه کیست؟ شهادت آمیزترین زندگى را چه کسى داشته است؟ غیرتمندترین آنها براى حفظ دین در مقابل دشمن، چه کسى بوده است؟ حسین بن على(ع) بوده است. آن حضرت در این صلح، با امام حسن(ع) شریک بودند. صلح را تنها امام حسن نکرد؛ امام حسن و امام حسین این کار را کردند؛ منتها امام حسن جلو بود و امام حسین پشت سر او بود. امام حسین، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن بود. وقتى که در یک مجلس خصوصى، یکى از یاران نزدیک ـ از این پُر شور ها و پُر حماسه ها ـ به امام مجتبى (ع) اعتراضى کرد، امام حسین با او برخورد کردند. هیچکس نمىتواند بگوید که اگر امام حسین به جاى امام حسن بود، این صلح انجام نمىگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن هم نبود و امام حسین تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام مىگرفت و صلح مىشد.
, .,اگر امام مجتبی این صلح را انجام نمیداد، آن اسلام ارزشی نهضتی باقی نمی ماند و از بین میرفت؛ چون معاویه بالاخره غلبه پیدا میکرد. وضعیت، وضعیتى نبود که امکان داشته باشد امام حسن مجتبى(ع) غلبه پیدا کند. همه عوامل، در جهت عکس غلبه امام بود. معاویه غلبه پیدا مىکرد؛ چون دستگاه تبلیغات در اختیار او بود. چهره او در اسلام، چهره اى نبود که نتوانند موجه کنند و نشان بدهند.
,اگر صلح نبود نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید
, اگر صلح نبود نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید, اگر صلح نبود نوبت به جریان عاشورا هم نمی رسید,اگر امام حسن صلح نمىکرد، تمام ارکان خاندان پیامبر را از بین مىبردند و کسى را باقى نمىگذاشتند که حافظ نظام ارزشى اصیل اسلام باشد. همه چیز به کلى از بین مىرفت و ذکر اسلام برمىافتاد و نوبت به جریان عاشورا هم نمىرسید. اگر بنا بود امام مجتبى با معاویه جنگ را ادامه بدهد و به شهادت خاندان پیامبر منتهى بشود، امام حسین هم باید در همین ماجرا کشته مىشد، اصحاب برجسته هم باید کشته مىشدند، حجر بن عدى ها هم باید کشته مىشدند، همه باید از بین مىرفتند و کسى که بماند و بتواند از فرصتها استفاده بکند و اسلام را در شکل ارزشى خودش باز هم حفظ کند، دیگر باقى نمىماند. این، حق عظیمى است که امام مجتبی(ع) بر بقاى اسلام دارد.
,اگر صلح نبود چیزی به نام تشیع باقی نمی ماند
, اگر صلح نبود چیزی به نام تشیع باقی نمی ماند, اگر صلح نبود چیزی به نام تشیع باقی نمی ماند,البته صلح تحمیلى بود؛ اما بالاخره صلحى واقع شد. باید گفت حضرت، دل نداد. همین شرایطى که حضرت قرار داد، در واقع پایه کار معاویه را متزلزل کرد. خود این صلح و شرایط همه اش یک مکر الهى بود. یعنی اگر امام حسن(ع) مىجنگید و در این جنگ کشته مىشد ـ که به احتمال قوى به دست اصحاب خودش که جاسوسان معاویه آنها را خریده بودند، کشته مىشد ـ معاویه مىگفت من نکشتم، اصحاب خودش کشتند. به عزادارى هم مىپرداخت و بعد تمام اصحاب امیرالمؤمنین را تار و مار مىکرد. یعنى، دیگر چیزى به نام تشیع باقى نمىماند تا عده اى در کوفه پیدا شوند و بعد از بیست سال امام حسین(ع) را دعوت کنند. اصلا چیزى باقى نمىماند. امام حسن علیه السلام شیعه را حفظ کرد. یعنى بنا را حفظ کرد تا بعد از بیست سال، بیست و پنج سال، حکومت به اهل بیت برگردد.
, .,پس از اینکه امام حسن با معاویه صلح کرد، نادانان و ناآگاهان با زبان های مختلف حضرت را نکوهش می کردند؛ گاهی او را ذلیل کننده مؤمنین می دانستند و می گفتند شما این مومنین پُر شورِ پُر حماسه ای که در مقابل معاویه قرار داشتند، با صلح خودتان خوار کردید و تسلیم معاویه نمودید، گاهی تعبیرات محترمانه تر و مؤدبانه تری به کار می بردند ولی مضمون یکی بود. امام حسن(ع) در برابر این اعتراض ها و ملامت ها جمله ای را خطاب به آنان می گفتند که شاید در سخنان آن حضرت از همه جملات رساتر و بهتر باشد و آن جمله این است: چه میدانی و از کجا میدانی، شاید این، یک آزمونی برای شما است؟ و شاید یک متاع و بهره ای است برای معاویه تا زمانی محدود، و این جمله اقتباس از آیه قرآن است."
, .",این، به روشنی نشان میدهد که حضرت در انتظار آینده ای است، و آن آینده، چیزی جز این نمی تواند باشد که حکومت غیرقابل قبول از نظر امام حسن(ع) که بر حق نیست باید کنار برود و حکومت مورد نظر سر کار بیاید. لذا به اینها میگوید که شما از فلسفه کار اطلاع ندارید. چه میدانید شاید مصلحتی در این کار وجود دارد؟
,همراهی نکردن مردم، تقدیر الهی را تغییر داد
, همراهی نکردن مردم، تقدیر الهی را تغییر داد, همراهی نکردن مردم، تقدیر الهی را تغییر داد,بنابراین در زندگی امام حسن(ع) و در کلمات این بزرگوار، این معنی واضح است، گرچه در آن دوران زمینه چنین قیامی آماده نبود، زیرا رشد مردم کم و تبلیغات و امکانات مالی دشمن خیلی فراوان بود. دشمن از شیوههایی استفاده میکرد که امام حسن نمیتوانست از آن شیوه ها استفاده کند، مثل دادن پول های بی حساب، جمع کردن افراد غیرموجه و ناصالح که امام از این کارها نمی توانست بکند، چرا که دست او باز بود، و دست امام حسن بسته. روایتى از حضرت صادق است که مىفرماید: در تقدیرات الهی این بوده است که با فاصله سی سال از شهادت امیرالمومنین(ع) و ده سال بعد از شهادت امام حسین(ع) امر حکومت به دست اهل بیت برگردد. منتها، نتیجه به این بزرگى، کى حاصل مىشود؟ وقتى مردم، مقدماتش را با اراده و با تصمیم خودشان فراهم کرده باشند. خداى متعال که با کسى قوم و خویشى ندارد! کارى که به عهده مردم بود، انجام نگرفت. کاری که به عهده امام حسن و امام حسین بود، آنها انجام دادند؛ اما کارى که به عهده خواص بود ـ از عبدالله جعفر و عبدالله عباس تا بقیه ـ انجام نشد. حتى همان هایى که بعد به کربلا آمدند و همراه با امام حسین جنگیدند، در زمان جناب مسلم، کارى که باید مىکردند، نکردند. کوتاهى کردند، واِلاّ مسلم آنطور نمىشد. باید قضیه را تمام مىکردند که نکردند. خب؛ این نکردن ها، موجب شد که حادثه کربلا پیش آید. بعد حضرت می فرماید: چون حسین کشته شد، خشم خداى تعالى بر اهل زمین سخت گشت، آن را تا صدوچهل به تأخیر انداخت. یعنى عقب افتاد ظاهراً؛ به نظرم به سال صدوچهل رسید. یعنى هفتاد سال عقب افتاد. سال هایى است که بنىعباس بر سر قدرت بودند. یعنى معلوم مىشود که صلح امام حسن (ع) زمینه اى براى یک کار بزرگ شد، واِلاّ ائمه، اینطور نبود که قضیه را رها کنند. قضیه ولایت و حکومت، مگر کوچک بود؟! اساس و محور دین، این بود. منتها دیگر این وضع پیش آمد. ۱۳۶۹/۰۱/۲۲
,انتهای پیام/
]
ارسال دیدگاه